حق
با درود خدمت مسؤلان و امضاء کنندگان و انتخاب شدگان برای تشکیل شورای ملی، خواهشمندم نام و نشان رادیو وتلویزیون هایی که قرارست همین آخر هفته نشست دو روزه پاریس برای تشکیل شورای ملی و تدوین اساسنامه اش را پخش کنند چیست تا مردم از نزدیک ناظر باشند؟ با سپاس، ارادتمند حق ....ادامه....
|
بهمن زاهدی
با دورود،
در دو روز گذشته خود را برای این آخر هفته ادامه کرده ام. خبر خوانی می کنم ولی در این سامانه فعلی هیچ کار دیگری نخواهم کرد. در واقعه این آخرین نوشته من در این سامانه خواهد بود (امیدوارم).
تا روز سه شنبه مقاله و خبر جدیدی در این سامانه درج نخواهد شد.
بهار سامانه این حزب را هم دگرگون کرده!
ارادتمند
بهمن زاهدی
....ادامه....
|
تحقیر عدالت نیست
سیامک شوروی
با درود به هموندان و دوستان نادیده گرامی!
از نگاه من سابقه و زمینه اینگونه گوشمالی ها به فرهنگ اسلامی کشور بدبخت ما بازمیگردد که تا پیش از رضا شاه بزرگ در مکاتب اسلامی آخوندها در جریان بود و تحقیر را که همانا خوارداشتن انسان و از آنرو توانایی نشستن بر گرده آنها و در دست گرفتن اندیشه و کردار آنها میبود را بهترین شیوه پرورش کودکان و نوجوانان میپنداشتند. بیخود نمیبود که چنین پنداشتهایی همچنین از مکاتب اسلامی به مدارس مدرن که از زمان رضا شاه در گشایش هر چه بیشتر آنها اراده میشد سرایت نموده و پایدار ماند. تردیدی نیست که از پهنای اینگونه پنداشتها روز به روز کاسته میشد تا آنجا که از گوشمالیهای بدنی و تحقیر کردن دانش آموزان, بر بنیاد قانون در زمان محمد رضا شاه بزرگ بازداشته میشد و میرفت که چنین کردارهائی از میانمان برچیده شود. چنین زشتی هایی را مانند چرخاندن بدکرداران آفتابه به گردن در شهر و روستا را ما هیچگاه در دوران محمد رضا شاه نیازمودیم. اما افسوس که دیو پلیدی آمده بر رکاب اسلام باز بر ما چیره گشت و کردارها ، پندارها و گفتارهای های مارا به زشتی آلود. جای افسوس فراوان است که مردم بزرگ ایران نه تنها یوغ این زشتی ها و پلیدی ها را سالها بر گُرده خویش کشیده اند بلکه بیشتر و بیشتر نیز با آنها آمیخته و آنها را راست میشمارند. تا آنجا که این دین پلید را از میانمان نزداییم و یا دست کم به آنجا که وابسته است (درون مساجد) نفرستیم زشتی ها و پلیدی های بیش از اینها را باید چشم به راه بود!
با درود و آرزوی ایرانی پاک از پلیدی ها و زشتی ها
پاینده باشید!
سیامک شوروی ....ادامه....
|
سیاست پیر
حق
با درود و سپاس بیکران خدمت بهمن زاهدی نازنینم، پیر و پاتال آنانی هستند که افکار پوسیده و مخربی دارند و به سهو یا عمد منافع ملی ایران به کنار که خود ایران با ۷۵ میلیون شهروندش را فدای هوی و هوسهای خود می کنند و در اینراه خیانت و وجدان و امانتداری برایشان به هیچی بزرگ تبدیل شده و می شود. پیر و پاتال آنانی هستند که بدنبال شخصیتی می افتند و بخاطر آن شخصیت حاضرند از خطوط قرمزی که منافع ملی ایران را تعیین می کند عبور کنند و بخاطر او برای او عبور از این خطوط قرمز را با توجیهات مسخره شان بخورد مردم بدهند. پیر و پاتالها آنانی هستند که بخاطر آن شخصیت، دهان منتقدان دلسوز همان شخصیت را می بندند. پیر و پاتالها آنانی هستند که چون در قبال ؛اصول؛ حافظ منافع ملی و کلان و حیاتی برای ایران که بوسیله داریوش همایون تعیین شده بود برای همکاری ؛کسان؛ جواب ندارند، ضمن نشان دادن ارادت به او و تایید او، وقتی به خلوت می روند آن کار دگر می کنند و سعی می کنند این عمل و فکرشان تحت لوای ؛واقعیتگرایی؛ بخورد مردم بدهند تا دوباره مثل سال ۵۷ صدای مخالف را خفه کنند تا با این مردمفریبی دوباره ولی اینبار ضربه نهایی را بزنند که نابودی کامل کشور و ملتی بنام ایران است. پیر و پاتالها آنانی اند که اصول را ول می کنند و بدنبال کسان می افتند. منظور آن اصولی است که داریوش همایون برای همکاری کسان (شخصیت های سیاسی و احزاب و تشکیلات شان) تعیین کرد تا با آن اصول هم ایران از شر کلیت جمهوری اسلامی رها شود و هم از شر رفوزه های سال ۵۷ و کنفدراسیونی ها و دنبالچه هایشان نجات یابد تا هم تمامیت ارضی ایران بصورتیکه در سال ۵۷ بود آسیب نبیند و هم زمینه برای لیبرال دمکراسی و اجرای کامل منشور جهانی حقوق بشر در ایران فراهم شود و تک تک آحاد آحاد ملت ایران به حقوق شهروندی خود که حقوق حقه بشرند برسند. داریوش همایون تا لحظه درگذشتش تر و تازه ماند چون فکرش را جوان و پرشور و فعال برای ایران نگهداشت. آن ۸۳ سالش را هم صرف پختگی فکر و عملش برای ایران کرد. منافع ملی ایران نباید فدای کسان شود. ....ادامه....
|
شورای ملِی، نقبی بسوی روشنائی؟
وجدانی
رسالتِ امروز ما ایرانیان! (۲)
امروز شاهزاده رضا پهلوی به موقع و در زمان و لحظۀ مناسب و سرنوشت ساز با صدایِ رسا از همۀ نیروها، کُنشگران سیاسی (سازمانهای سیاسی مانند احزاب نیز در این مجموعه جای میگیرند) و در یک کلام تمامی ایرانیان سلحشور و آزاده، طلبِ یاری و یاوری جهت نجاتِ مملکت و استقرار حاکمیت ملی در ایران را دارند. شاهزادۀ ایران خود ضمن برداشتنِ اولین قدم در این راه از نیروهای یاد شده میخواهد آنان نیز همانند او فعالانه با ارائه برنامهها و پیشنهاداتِ شفاف و عملی برای تشکیل یک بدیل دموکراتیک در مقابل حکومت تمامیتخواهِ جمهوری اسلامی به همدیگر یاری رسانند. پر واضح است، آن نیروها، گروهها، سازمانها، احزاب و روی هم رفته آن کنشگران سیاسی که امروز ایرانِ عزیز و گرامیتر از جانِ خود را گرفتار در چنگالِ خرچنگهای زمان و طعمۀ مارهای ضحاکانِ تازی میبینند و زبانم لال هر لحظه بیم نابودی آنرا دارند و درست در چنین بزنگاهی صدایی و ندایی فریدون وار بگوششان میرسد که: هان! اینک من اینجا هستم آیا شما هم هستید تا به اتفاق هم ایرانمان را این عزیزتر از جانمان را، از نابودی نجات دهیم؟! لیکن آنان شوربختانه همچنان بیخیال و بیتفافت در عالَم خویشند و تازه بعضی هایشان نتنها خود اقدامی در جهت یاری رسانی و رهایی میهن انجام نمی دهند بلکه از شدت کینه و حدّت دشمنی، دیگران را نیز که قصد کمک دارند از این عمل باز میدارند و مانعشان گشته آب سرد بر دلهای آتشین و گُر گرفتۀ این ایرانیان میریزند تا مبادا خونشان بجوش آمده و در صدد نجات ایرانشان برآیند. به چنین سیاستگران که نه بل سیاست بازان در چنین شرایطِ اسفبار و خطرناک برای ایران، باید گفت شماها یا ترسو تشریف داشته و دارید و یا بتحقیق از همان ابتداءِ تأسیس و شروع زندگی سیاسیتان دروغ میگفتید و هدفتان عزت و بزرگواری برای ایران نبود بلکه هدف همانا عزت، بزرگواری، سروری، سیادت و تکیه زدن بر سریر قدرت برای خود و گروهتان بوده، هست و خواهد بود! ....ادامه....
|
شورای ملِی، نقبی بسوی روشنائی؟
وجدانی
رسالتِ امروز ما ایرانیان! (۱)
چندی پیش بدنبال فراخوان شاهزادۀ محبوبِ ایران رضا پهلوی بمنظور تشکیل یک بدیل دموکراتیک در مقابل حکومت تمامیتخواهِ جمهوری اسلامی، مطلبِ مختصر و کوتاهی را تقدیم همین تارنما نموده بودم که بد نیست آنرا بار دیگر بشرح زیر مرور کنیم:
ای ایرانیان وطنپرست، ای همیهنان سلحشور دیگر چه جایِ درنگ است؟! حرفِ شاهزاده رضا پهلوی صادق و راهِ چارهای که اینک برای نجات دادن میهن ارائه نموده و مینماید صائب و درست میباشد. اگر براستی آینده و سرنوشتِ مملکت برایمان اهمیت دارد و بر این فاجعه و درد وقوفِ کامل داریم که کشور در معرض خطر قرار گرفته و دشمنان آن، و در رأس همۀ آنان جمهوریاسلامی، ایران را به لبۀ پرتگاهِ نابودی رساندهاند، دیگر جای تحمل و درنگ کردن نیست و باید نسبت به ندا و درخواست این سرباز وطن یعنی شاهزادۀ ایران بیتفاوت ننشست و او را یاری و همراهی نمود. دیدن و تماشا کردن ایران در لبۀ پرتگاه و برویِ خود نیاوردن چه مفهومی دارد بجز فرصت دادن و یاری رساندن به جمهوری اسلامی در جهت هر چه زودتر از بین بردن کشور؟! آن ایرانیانی که در چنین شرایطی با شاهزاده رضا پهلوی همصدا و همقدم شده و کمر همت به نجات ایران ببندند و همانند او تمامی خطرهای متصورۀ بالقوه و چه بسا بالفعل را با طیب خاطر به جان بخرند، در فردای بعد از رژیمِ آخوندی شایستگی آنرا خواهند یافت تا نامشان در ردیف قهرمانان، سرداران، سالاران و سلحشورانِ ایران زمین بمانند کاوۀ آهنگرها، فریدونها، یعقوب لیثها،... امیر کبیرها، ستار خانها، باقر خانها، رضا شاه کبیرها و ... به صفحاتِ تاریخ پر افتخار ایران زمین افزوده شده و برگهای زرّینی را در آن بخود اختصاص دهند. ....ادامه....
|
جمشاد پرچمشاهی
... البته دقیقا روشن نیست که کسانی که فراخوان امضای منشور و یا شرکت در تشکیل کمیته شورای ملی را امضاء نموده اند، با چه عنوان و شکلی از نام حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) استفاده کرده اند. چناچه خودسرانه و بدون آگاهی حزب به چنین کاری دست زده باشند، نه تنها جسارت بخرج داده و مرتکب اشتباه بزرگی شده اند بلکه اصولا کار قبیح و زشتی انجام داده اند که بایستی بدون چون و چرا مورد سرزنش و نکوهش قرار گیرند.
از سوی دیگر، با توجه به مغایرت های عدیده ای که در منشور و اجرای برنامه های مبارزاتی میان برخی احزاب و گروه های سیاسی با دیدگاه های متفاوت وجود دارند، نمی توان از احزاب انتظار داشت که بی قید و شرط و پیش از آنکه ائتلاف یا توافق و هماهنگی فی مابین صورت گرفته باشد، همینطور خوش خوشکی از یکدیگر حمایت کنند.
شاید اشتباه کنم، ولی به گمان من، حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) در مصوبه های مربوطه خود این اختیار و آزادی را برای اعضای خود در راستای حفظ اصول دمکراتی و آزادی خواهی قائل شده است که به صلاحدید و مصلحت شخصی اقدامات و فعالیت های سیاسی شان را بطور فراحزبی توسعه داده و برخلاف روش های دیکتاتوری صرفا متعهد و وفادار به حزب خود نبوده و آنجا - بله قربان، چشم، چشم ...- نگویند. ....ادامه....
|
جمشاد پرچمشاهی
قابل توجه هموطن گرامی کیهان د.
ابتدا لازم به ذکر است که من نه از امضاء کنندگان و حامیان شورای ملی، و نه عضو حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) هستم.
لیکن در رابطه با نوشته و نظر شما ابراز می دارم که مساله یا مشکل اساسی در امضاء فرد زیر منشور پیشنهادی شورای ملی نیست بلکه سئوال در این است که آیا فرد یا افراد عضو حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) به نام و خواست شخصی خود یا به نمایندگی و نیابت از جانب حزب اقدام به امضای منشور کرده اند!؟ اگر به نام و با تمایل شخصی خود چنین کاری را کرده باشند که خب، چه ایرادی دارد، همراه نام و مشخصات خود از عضویت در گروه یا سازمان یا حزبی هم نام ببرند!؟ من تصور می کنم که یکی از ویژه گیهای دمکراسی خواهانه حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) همین است که آنرا سرلوحه برنامه مبارزاتی خود علیه استبداد و زور و خودکامگی قرار داده است؛ بدین معنا که هر فردی، چه عضو چه غیر عضو، کاملا آزاد و خودمختار است، در فعالیت های مبارزاتی گروه و سازمان و یا احزاب دیگری که اصولا اهداف مشترکی را در راه مبارزات سیاسی علیه رژیم دیکتاتوری مذهبی دنبال می کنند، سهیم بوده یا از برنامه و منشور آنها حمایت کند. ادامه ..... ....ادامه....
|
وجدانی
همکاری بر اصول آری! (۲)
این حزب بلحاظ رسالت، وظیفه و مرامی که ریشه در مشروطه خواهیش دارد، هیچوقت بخود این اجازه را نداده و نمیدهد مانع افراد، اشخاص و گروههائی گردد که در جهتِ رهائی و آزادی ایران از هیچ کوششی فروگذار نبوده و جان و مالشان را از این بابت به خطر می اندازند. در حزب مشروطه ایران نمیتوان عضو و هموندی را سراغ گرفت که نسبت به سرنوشت و آیندۀ ایرانش بی تفاوت باشد. بارها و به کررات از مسئولین درجاتِ بالای حزب یعنی دبیرکل، قائم مقام، رایزن و دیگر اعضای معمولی آن شنیده ایم که بخاطر ایران و برای اعتلایش حاضرند، همانند گذشته، دست به هراقدامی بزنند و در هر پست و مقامی بصورتِ افتخاری فعالیت نمایند. بدونِ تردید، اگر این خبر درست باشد که حزب مشروطه ایران نیز در زمرۀ امضاء کنندگان منشور شورای ملی ایران در آمده است نمیتوان جز این فکر نمود که حزب مزبور کماکان بدنبالِ خدمت به میهنش است و نه در پی پست و مقام. چون الآن بیش از یک هفته است از انتخاباتِ مجمع مؤسس شورای ملی ایران گذشته و احدی نمیتواند مدعی باشد که حزب مشروطه ایران جهت کسب آراء و رسیدن به قدرت از نفوذ خود استفاده نموده و در نتیجۀ رأی گیری ها و انتخاب افراد دخل و تصرفاتی کرده است. از دوستانِ میهنپرست و سلحشور و بویژه هموندان حزبِ بزرگ و با نام یعنی حزب مشروطه ایران تقاضاء دارد در چنین شرایط خطرناک و خطیری از تصمیمات و اقداماتِ حزبشان حمایت نموده و مواظب حرکات، توطئه ها و نیرنگهای خصمانۀ مخالفانِ قسم خوردۀ این حزب باشند و بی محابا و نسنجیده فعالیتهای شورای مرکزی حزبشان را زیر سؤال نبرند. حزب مشروطه ایران برای حفظ تمامیت ارضی کشور قبل از همه باید در کنار دوستان و سایر دگراندیشان قرار گیرد و در جوار جمهوری اسلامی بودن را به آن شرایطِ خاص و منحصر به فردی که رایزن فقید این حزب، شادروان دکتر داریوش همایون، تعیین نموده است موکول خواهد کرد. ....ادامه....
|
وجدانی
همکاری بر اصول آری! (۱)
حزب مشروطه ایران طی بیانیه ای بتاریخ 8 ماهِ اکتبر 2012 در رابطه با ابتکار تشکیل کنگره یا همان مجمع تأسیس شورای ملی ایران از جمله چنین بیان میدارد: «... حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) در طول دو دهه دوران مبارزات افتخار آمیز خود در گذارهای گوناگون نشان داده است که همواره با هرکنش و جنبشی برای رهائی، سربلندی و تامین صلح و امنیت در ایران کوشا بوده و به استقلال، تمامیت ارضی و یگانگی ملت ایران، دمکراسی، و اجرای اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای پیوسته به آن پایبند بوده است، اکنون نیز ابتکار تشکیل " کنگره شورای ملی ایران" را به فال نیک گرفته و آرزومند پیروزی آن در راه رهائی و سربلندی ایران میباشد...» ....ادامه....
|
کیهان د.
تصویب شده است. آیا شورای مرکزی حزب عوام فریبی کرده است؟ در پی تصویب آن که هر فرد می تواند به گونۀ فردی و نه حزبی به شورای ملی بپیوندد، هموطنانی از شاخه واشنگتن حزب به جریان شورای ملی پیوستند که نام آنها هم در لیست امضا کنندگان آمده است. آیا این افراد خود را فراتر از شورای مرکزی و حق دیگر اعضا دانسته و به جای استفاده از حقوق فردی خود، از نام حزب سوء استفاده کرده اند؟ اگر چنین است، این دوستان نه تنها کار خلاف اساسنامه انجام داده اند بلکه آبرو و اعتبار هیجده ساله حزب را نیز به بازی گرفته اند. من فکر می کتم در سلب مقام و اخراج این افراد از حزب نباید تردید کرد.
سوال دیگر این است که آیا شاهزاده رضا پهلوی از این عمل خود سرانه آگاهی دارد؟ آنچه که ما تا با امروز از روش گروه تدارک دهنده شورای ملی فهمیده ایم، غیر از بی احترامی به آرا، گمراه کردن افراد و سوء استفاده های گوناگون، چیز دیگری نبوده است و به همین سبب هم ما وجود چنین افرادی را در کنار شاهزاده بسیار خطرناک دانسته ایم، چون اینان به غیر ضربه زدن به شاهزاده و برنامه پربار سیاسی ایشان حاصلی به بار نخواهند آورد. اگر آوردن نام حزب مشروطه در لیست امضا کنندگان شورای ملی بدون اطلاع شورای مرکزی حزب بوده است، پس این دلیل دیگری خواهد بود بر بی کفایتی افراد تدراک دهنده شورای ملی. این اعمال "بله قربان گفتن های" دوران انقلاب و دروغگویی ها به پادشاه فقید را زنده می کند. امیدوارم شاهزاده از این تجربه که طبیعتا تلخ خاهد بود پیروز بیرون آید.
امیدوارم در زدودن شک و تردید ها کوشا باشید.
....ادامه....
|
کیهان د.
حکایت شورای ملی و حزب مشروطِّۀ ایران (لیبرال دمکرات)
در تارنمای شورای ملی، نام حزب مشروطۀ ایران (لیبرال دمکرات) در زمرۀ امضاکنندگان آمده است و این بسیار تعجب آور است. به عنوان یک عضو حزب مشروطۀ ایران (لیبرال دمکرات) که در تمام جریانات و بحث ها در مورد پیوستن و یا نپیوستن به جریان شورای ملی حضور داشته ام، اکنون برایم این سوال پیش آمده است که چرا قضیه برعکس آن شده است که شورای مرکزی حزب مشروطۀ ایران (لیبرال دمکرات) تصویب کرده است. شورای مرکزی حزب به اعضای خود اطلاع داد که در این شورا تصویب شده است که هر فرد می تواند از حق فردی خود استفاده کند و به شورای ملی بپیوندد، اما فقط در حکم یک فرد. خود حزب با توجه به احترام بسیاری که برای شاهزاده و نقش سیاسی او قایل است، بر اساس تجربه سیاسی و حزبی خود و بر اساس دانش به کارنامه نه چندان درخشان برخی افرادی که به شورای ملی پیوسته اند از حمایت حزبی معذور خواهد بود و پیوستن به شورای ملی را صلاح خود و شاهزاده نمی داند. این نتیجه ای بوده است که شورای مرکزی در جلسات متعدد خود به اعضای خود اعلام کرده است. پس اکنون آوردن نام حزب مشروطۀ ایران (لیبرال دمکرات) در زمره امضا کنندگان شورای ملی به چه معنی است؟
....ادامه....
|
ایرانی
بهمن خان گرامی، دوست و سرور نازنین
کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی نیز از ایران در دسترس نبود. می خواستم این موضوع را اطلاع دهم که حضرتعالی مشکل را رفع نمودید. خوشحالم که تلاش شما و سایر دوستان در این کانون، توجه همه را به خود جلب نموده است. تاجایی که پس از سریال هفتگی کلاه پهلوی، در میزگردی! که برای تحلیل! سریال ارائه می شود، سعی می کنند به مطالب مطرح شده در کانون پاسخ دهند. چون می خواهند درباره راه آهن منحصرا صحبت کنند، من نیز منتظر می مانم و سپس نقد جامعی بر آن دروغ های مطرح شده در قسمت های مختلف آن میزگرد، خواهم نگاشت.
روشنگری و اطلاع رسانی، راهی است که تمامی اعضای کانون، تا به انتها با صلابت ادامه خواهند داد. از زحمات شما سپاس فراوان دارم بهمن خان. مورد حمله قرار گرفتن مقالات شادروان همایون، دکتر فاطمی و کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی، پیامی روشن حاکی از ترس جمهوری جهل و فساد از آگاهی مردم است. تلاشمان در راه ایران جاوید، بیش باد.
پاینده ایران ....ادامه....
|
بهمن زاهدی
با دورود
مشکلات مقالات آقای همایون و دکتر فاطمی رفع شدند.
ارادتمند
بهمن زاهدی
....ادامه....
|
بهمن زاهدی
با دورود،
به علت جمله انترنتی که شب گذشته به سامانه حزب شده است. قسمتی از مقالات آقای همایون و دکتر فاطمی از بین رفته اند. امروز در تلاش خواهم بود این مقالات را به سامانه برگردانم.
جلوی حملات گرفته شده است.
این حمله با همکاری کشورهای چین، رومانی، روسیه و جمهوری اسلامی انجام شده بود.
امروز به خاطر همین موضوع مقاله جدیدی در سامانه حزب درج نخواهد شد.
ارادتمند
بهمن زاهدی
....ادامه....
|
سیاست پیر
جمشاد پرچمشاهی
... در عرصه سیاست بین الملی کم نیستند یا نبودند سیاستمداران پرآوازه -پیر و پاتال- مانند ژنرال دوگل فرانسوی، کنراد آدناوئر آلمانی، رونالد ریگان آمریکایی و غیره که سکان کشتی سیاست کشورشان را با موفقیت در دست داشتند، که امروز از جانشینان جوان چند نسل بعدیشان اثراتی جز فساد های گسترده مالی، بحران های زنجیره ای اقتصادی، نابسمانی های اجتماعی و فرهنگی و غیره چیزی بیشتر بجای نمانده بطوری که درحال حاضر می توان به جرأت گفت: هرچه جوانتر و نارس تر، بهمان نسبت هم فاقد شعور سیاسی کمتر و بی تجربگی و نابخردی بیشتر!
تردیدی نیست که روند پیری یا کهولت سن، رابطه تنگاتنگی با شرایط و محیط زندگی فرد دارد. کسانی که از محیط و وضعیت زندگی شان هنگام پیری حتا تا لحظه مرگ لذت می برند، در قلب و روحیه شان احساس پیری نمی کنند. در مقابل، بسیاری هم هستند که هنوز به سن ٤٠-٤٥ سالگی نرسیده، خود را پیر و فرتوت و بدردنخور جامعه احساس می کنند که اصطلاحا به آن -پیری زودرس- می گویند.
امیدوارم شما با اتکاء به توان و نیروی مبارزاتی تان خود را جزو گرفه دوم احساس نکرده و در راه فعالیت های سیاسی و رسانه ای تان به افراد گروه نخست تعلق داشته باشید. ....ادامه....
|
سیاست پیر
جمشاد پرچمشاهی
گویند که هیچ چیز بدتر از پیری نیست، یا به عبارت دیگر: بدتر از پیری، خود پیری است! من به این تئوری یا نظریه عقیده ندارم بلکه معتقدم که با گذشت زمان طبیعتا موجودات زنده طراوت و شادابی دوران جوانی را بتدریج از دست داده و رفته رفته جاافتاده تر و پرتجربه و فرسوده می شوند؛ بدین سان انسان از خامی و ناپختگی دوران طفولیت و جوانی، پس از طی مسیر طولانی در زندگی اش به درجه کمال و پختگی در سنین بالاتر نائل میگردد.
با توجه به این تصویرتان (چنانچه جدید و از آخرین عکسهایتان باشد) به ظاهر هیچگونه علائم پیری و فرسودگی در چهره شما دیده نمی شود. اگر شما خود را به گفته تان -پیر وپاتال- می نامید یا احساس می کنید، بایستی که بسیاری از فعالان سیاسی واقعی یا خودخوانده را که بطور مکرر در رسانه های همگانی فارسی حضور می یابند، به قول برخی ها -فسیل های دایناسوری- خواند. ادامه ....
....ادامه....
|
سیاست پیر
عرفان
درود بر اقای زاهدی گرامی
اقای زاهدی نازنين گر چه اين سعادت نصيب ما نشده که حضورا با شما ديدار کرده و با انديشه هايتان بيشتر اشنا بشويم اما انچه که از قلم توانای شما جاری ميشود سرشار از پختگی و زبدگی در دنيای سياست ميباشد.
قطعا در اینده ایران جوانان باید در رکاب انسانهای خردمندی چون شما به دانش و تجربه هايشان بيفزايند.
اينکه بعضی ها پير و پاتال سياسی نامیده میشوند که هیچگونه انعطافی را بر نمی تابند و در گذشته خود گیر کرده اند قطعا خطابه افرادی خاص ميباشد و شامل جامه دريدگان و بزرگان ما که عنصر منطق و خرد گرايی را سرلوحه اهداف و افکارشان قرار داده اند نميشود.
قطعا جوانان ما در اینده ایران نيازمند امثال شما هستند و همانطور که يزدان پرست عزيز اشاره کردند بدون وجود شما روند ايران سازی با مشکلات جدی روبرو خواهد شد.
اميدوارم هميشه سالم و سرحال باشيد و استوار به راهتان ادامه بدهيد. گرچه شما را از نزديک زيارت نکرده ام اما احساس نزديکی زيادی با شما دارم.
پيروز و پايدار باشيد.
پاينده ايران ....ادامه....
|
سیاست پیر
ایرانی
بهمن خان گرامی، دوست و سرور نازنین
روزگار سختی به همه ما گذشت و می گذرد که هر لحظه آن، کوهی را به لرزه در می آورد. چند روز پیش، در یک تاکسی، با یکی از درجه داران آرتشی زمان شاهنشاه فقید، هم کلام شدم که پس از بازنشستگی، به دلیل شرایط زندگی، سکان هواپیمای جنگی را با فرمان تاکسی عوض کرده بود و در این سن و سال، رانندگی می کرد. خرجش نمی رسید، اما چشمانی پر اشک داشت برای وطنش، کلامش آن بود که وطنم دارد می رود، چه کاری از من بر می آید پشت فرمان این تاکسی؟، دقایقی با هم به تلخی صحبت کردیم در حالیکه چشمان هر دویمان از اشکی که سعی می کردیم کنترلش کنیم خیس بود. این تلخی و سنگینی، مخصوص همه ایرانیان در داخل و خارج است، پیر و جوان نیز ندارد.
شما بهتر از بنده می دانید که سیاست جای جوانان نیست، جای کسانی است که مویی سپید کرده اند و می دانند رفتارهای رادیکال، ره به جایی نمی برد، می دانند اصلاح خود نیز به این سادگی ها نیست، چه برسد به اصلاح دنیا و ما فی ها. چنانچه خاطر حضرتعالی باشد، وقتی جان میجر در چهل و چند سالگی، نخست وزیر انگلستان شد، لقب جوان ترین نخست وزیر تاریخ انگلستان را گرفت. دخالت جوانان خام در سیاست و برکشیده شدن آنها تا بالاترین مقام، تنها مختص کشورهای در حال توسعه است. جوان به واسطه جوانی، آرمانگرا و هیجان زده است، هیچ عاقلی سرنوشت مملکتش را بدست چونین افرادی نمی دهد. یکی از دلایل شورش سال ۵۷ نیز، جوانی و آرمانگرایی قالب جامعه است که جای بحث آن اینجا نیست. مسئله دوم بحث جوانی در فکر است. سن فکری آدمی، با به روز نگه داشتن دانش و اخبار اطلاعات، جوان می ماند و از این منظر، بنده به جوانی فکر حضرتعالی و آشنایی با شما افتخار می کنم که بسیار از شما آموختم. جوانان ایران باید بدانند، بی پیر به خرابات رفتن، حاصلی جز تلخ کامی و پشیماتی در سال های بعد ندارد. کسانی باید هدایت جامعه را بدست گیرند، که سن عقلی آنها به کمال رسیده و خالی از هر هیجان و رادیکالیزم بی منطق باشند، مانند همه دنیای توسعه یافته.
ارادتمند ایرانی
پاینده ایران ....ادامه....
|
سیاست پیر
بهمن زاهدی
با دورود خدمت یزدان پرست گرامی،
همانگونه که زمان بدنیا آمدن را نمیتوان تعیین کرد، زمان رفتن را هم نمیتوان پیشبینی کرد.
نوشته من گوشزدیست به کسانیکه در رسانهها، نه خاطر فعالیت خودشان بلکه بخاطر محبوبیت و خواست کارفرمایشان باید معروف بشوند، میباشد. که فکر نکنند با دو سه مصاحبه ساختگی توانستهاند سیاسی بشوند!
هر گفتگویی که میکنند بیمایهگیشان بیشتر هویدا میشود. من نگران روزی هستم که این افراد هویت خود را مانند عروسکهای خیمه شببازی دریابند و در گوشهای تا آخر عمرشان حسرت آزادی بکشند. از این افراد زیاد داریم.
ارادتمند
بهمن زاهدی
....ادامه....
|
سیاست پیر
یزدان پرست
با درود
در ابتدا برای شما آروزی سلامتی و طول عمر را دارم،از اینکه خود را در بین پیرها(به لحاظ سنی) معرفی کردید به شما انتقاد دارم! چون همچنان نسل شما کامل ترین و پویاترین نسل برای به دست گرفتن سکان هدایت ایران فردا خواهد بود و ما جوانان نیز در کنار شما فرهیختگان کسب تجربه میکنیم،که اگر غیر از این باشد برای ایران نمی توان آینده ایی را متصور بود!
جوانانی که شما خطابشان کردید،از همان قشر و گروه خونیشان از همان گروه پیرهای ورشکسته سیاسی است که همچنان سعی در ماندن روی اریکه قدرت دارند،اما با اقبال عمومی مواجه نخواهند بود و چون شعله شعمی با نسیمی خاموش خواهند شد.
این گروه از افراد (پیر و جوانش فرقی ندارد) در اپوزیسیون ایران نقش قمه زنان هیات های حسین را برعهده دارند! پیشنهاد میکنم جدی شان نگیرید و به آنها نپردازید هر چند که میدانم برخی ناملایمات برای کسانی که در راه اعتلای وطن زندگی شان را گذاشته اند چقدر سنگین است.
باشد که در کنار شما،ما جوانان بیشتر بیاموزیم و در فرداهای دور،لایق جایگزینی شما باشیم.
زیاده عرضی نیست
پاینده ایران
ارادتمند یزدان پرست ....ادامه....
|
کاوه یزدانی
فدرالیسم از کشور واحد پدید نمی آید .
زنده یاد دکتر داریوش همایون یکسال پیش از درگذشت
در باره مفهوم فدرالیسم و عدم تمرکز سخنان زنده یاد دکتر داریوش همایون
از دقیقیه 53 به بعد
http://www.youtube.com/watch?v=QfdjHB91U_w ....ادامه....
|
کاوه یزدانی
با تعریف شناخته شده جهانی
یک کشور با یک ملت تعریف و شناخته می شود . ایران یک کشور است و یک ملت دارد با هزاران سال تاریخ و فرهنگ .
21.04.2013
کاوه یزدانی ....ادامه....
|
کاوه یزدانی
مسعود رجوی و مریم رجوی حق ندارند برای ملت ایران سر خود تصمیم بگیرند .
هشت سال جنگ ملت ایران را رها کردند و در کنار دشمنان ایران با ملت ایران جنگیدند .
مجاهدین در ایران هیچ جایگاهی ندارند . قاتلین فرزندان ایران حق ندارند از طرف ملت ایران حرف بزنند . آنوقت که در کنار صدام حسین تکریتی گلوله هایشان را در سینه فرزندان ایران خالی می کردند باید فکر این روزها را هم می کردند .
21.04.2013 ....ادامه....
|
کاوه یزدانی
با درود به هم میهنان گرامی کا خواهان یکپارچگی و یگانگی ملی
هر روزتان نوروز باد
نوری علاء خودش یکی از افرادی است که شبکه سکولارها را سبز کرد و فدرالیسم و جا انداختن فدرالیسم را دست مایه ایجاد اختلافات کرد تا هیچ همبستگی ملی در اپوزیسیون صورت عملی به خود نگیرد . نوری علاء برای من و بسیاری از ایرانیان زره ای قابل اعتماد نبوده و نیست . کسی که فدرالیسم را برای کشور یکپارچه ایران ترویج و تجویز می کند هرگز خواهان آزادی ایران و ایرانی نمی باشد . فدرالیسم از چند واحد جدای ازهم و کاملا مستقل به وجود می آید نه اینکه از یک کشور یکپارچه ای مثل ایران . نمی دانم ایشان اینهمه ذکاوت را از کجا دریافت کردند . خلاصه اینکه کورفکرانی مثل نوری علاء ها بودند که خمینی منحوس را مورد تایید قرار دادند و پشتیبانی کردند تا ایران و ایرانی را به این سرنوشت تیره و تار گرفتار کردند . شرم بر چنین ناروشنفکران باد
نوروزتان پیروز باد
21.04.2013
کاوه بزدانی
سرنگون باد رژیم جنایت کار اسلامی و ولایت زشت و کریح فقیح و قیحشان باد
....ادامه....
|
تحقیر عدالت نیست
ایرانی
با درود خدمت دوستان
متأسفانه اینگونه رفتار در ایران سابقه ای طولانی دارد. از چهارراه باز کردن (موهای فرد خاطی را به صورت چهارراه تراشیدن) تا انداختن آفتابه به گردن مجرم و او را سوار خر کردن (به صورت برعکس) و در شهر گرداندن و تا هزار کار دیگر مانند انداختن نوشته ای بر گردن مجرم و نوشتن نام و جرمش بر روی آن و گرداندن او در محل زندگیش. حال یکنفر نبود بپرسد گناه فرد سرجای خودش، گناه خانواه او چیست که اینگونه تحقیر و بی آبرو می شود. حال این ها که مجرم هستند، رفتار تنبیهی با دانش آموز خاطی که همه ما در مدارس به خاطر داریم، از این دردناک تر است. تا اینگونه اندیشه های بر جای مانده از دوران قجری از میان ملت رخت نبندد، هر تغییر اجباری، روبنایی خواهد بود. آموزش مهمترین رکن رسیدن به یک جامعه آزاد و عادلانه در فردای جمهوری جهل و فساد است.
پاینده ایران ....ادامه....
|
برای مردم یا کنار «تیم رهبر» علیه «تیم احمدی نژاد»؟!
افشین سالار
سپاس خانم بقراط !
بی تردید تا شرایط انتخابات در ایران تحولی دمکراتیک نیابد , انتظار تحول دمکراتیک د اشتن از انتخابات در ایران , بیهوده است .
به نظر من علت اصرار بعضی از اصلاح طلبان ( که فکر میکنم آدمهای صالحی باشند ) به شرکت در انتخابات و امید باری به هرجهت از آن , برمیگردد به عذاب وجدانی که آنها از عملکرد گذشته خود دارند و میپندارند شاید بتوانند در این رژیم جبران کنند . ....ادامه....
|
ضایعه رکود تورمی در اقتصاد ایران
ایرانی
با درود خدمت دوستان
ابتدا از مقاله وزین جناب آقای فاطمی سپاس دارم. سپس، متاسفانه اساس حکومت اسلامی بر انکار علم اقتصاد و ضدیت با تولید است. خاستگاه طبقاتی-اقتصادی حکومت تشکیل شده در سال ۵۷، بر بازار استوار است. این درست است که همواره بازار (از نوع سنتی - ایرانی) در تحولات تاریخ معاصر ایران دخیل بوده است، اما در شورش ۵۷، برای اولین بار، بازاری با تفکر حجره داری، به جای مسئولین برآمده از نظام بروکراتیک مدرن نشست. به سه دلیل، تولید برای ایشان مهم نبود، یکی تضاد تولید داخلی با بازرگانی آقایان و دوم، مشکلات تولید در رابطه با نیروی کار (مانند سندیکا و اتحادیه) و سوم ماهیت بازرگان (دلال؟) بوذن تازه به قدرت رسیدگان در سال ۵۷ است. اساس اداره یک مملکت، مملکتی که از زمان رضاشاه نظم و نسقی به لحاظ دیوانی (بروکراتیک) گرفته بود، با تفکر بازاری همخوانی نداشت و ندارد. سی و چند سال گذشته است، جمهوری جهل و فساد مانند بچه لوسی است که تمامی آنچه از پدر به ارث برده بود را نابود کرده است، حال بدون اندک هنر و تخصصی، سعی دارد با عملکردی بر اساس خاستگاه طبقاتی-فرهنگی خود، به حیات خود ادامه دهد. به عملکرد احمدی نژاد نگاه کنید، کاملا برآمده از تفکر بازاری است. عملکرد او در سیاسیت گذاری، موجب سودهای کلان بازاریان در واردات شد. این حکومت بر سه گانه مذهب، بازار و نظامی گری به قدرت رسید و تا به امروز مانده است. پرسش آنجاست که آیا این سه گانه، در سال های آتی نیز قابل دوام است؟ با امتزاجی که مابین این سه گانه صورت گرفته و از میان آن، مافیای رانتی نظامی - مذهبی سپاه برخاسته است، در حالیکه سه گانه فوق العشاره، در بخش های مؤتلفه، آخوندهایی مانند شیرازی، باند شبهه مدرن رفسنجانی و دیگران همچنان به طور سنتی موجود است، حل معادله چند مجهولی اقتصاد و سیاست در ایران، آسان نخواهد بود. این موضع حتی در فردای جمهوری جهل و فساد نیز قابل بررسی است. از مقاله های هفته پیش و این هفته آقای فاطمی، لذت و استفاده زیادی بردم. با آرزوی سلامتی برای ایشان.
پاینده ایران
....ادامه....
|
دربارهيی هويّتِ ملّی و پروژهی ملّتسازی
حق
بخش 2..و تجویز فدرالیسم یا تجزیه برای ایران (امثال نوری علاء، رضا براهنی، داریوش آشوری، مجید محمدی،...) مشغول بوده اند. همه اش در راستای "یا ایران کثیرالمله است یا هیچ" و "یا فدرالیسم برای ایران یا هیچ" است و بس. اینا روشنفکرند یا ...!؟ این دو مقوله که "یگانگی ملی" و تمامیت ارضی ایران" را هدف قرار داده اند تا آرزوی 70 ساله استالین شان را برای ایران برآورده کنند که همین دو مقوله را بعنوان ارث برای توده ای ها و دنبالچه هایشان گذاشت. این کلاهبرداران ضد ایران و ایرانی را روشنفکر نامیدن واقعا توهین به شعور ما مردم است. نگاهی بیاندازید به نوشتارهایی از مجید محمدی که در بی بی سی ایرانستان کردن ایران بما زیبا جلوه می دهد و در سایت بامدادخبر "ناسیونالیسم ایرانی" را اخ و پیف جلوه می دهد! مثلا این سایت و هم او لیبرال دمکرات اند! لیبرال دمکراسی را برای کجا می خواهند وقتی ایران نباشد!؟ این رفوزه های سکولاردمکرات که معلوم نیست چیست، و لیبرال دمکرات های قلابی تاحالا فقط در جهت حفظ رژیم و نابودی ایران حرکت کرده اند. امروز در بالاترین دیدم که علی انصاری متهم شده است به اینکه مسندش را جمهوری اسلامی برایش در دانشگاه ادینبارا در اسکاتلند خریده است تا پایگاهی برایش باشد. بیشتر این به اصطلاح روشنفکران و مبارزان! اینطوری وارد اپوزیسیون شده اند و جلودار همبستگی ایران و نجات ایران و ایرانی. اینان مایه ننگ خودشان هستند و به سهم خود مسئول کل انچه در ایران شده و می شود منجمله بدبختیهایی که مردم زلزله زده در گوشه و کنار ایران متحمل شده اند. اینان را روشنفکر نامیدن، توهین به شعور ماست. اینان روشنفکر نیستند. و از ایران متنفر. ایران برایشان جایی است برای عقده گشایی و دکانی برای منافع شخصی و گروهی در برون مرز. بهای اینان را ملت ایران می پردازد، آنهم چه بهایی و بدون آنکه بداند.
چه زجرآور برای ایران و ملت ایران که عمر این به اصطلاح روشنفکران مبارز قلابی مثل عمر جنتی کثیف درازست و تا لب گور خیال بازنشستگی را ندارند! کاش سایه سیاهشان از سرمان کم می شد! ....ادامه....
|
دربارهيی هويّتِ ملّی و پروژهی ملّتسازی
حق
درود بر ایرانی و دوستان گرامی، پرویزخان عزیز، کیفیت نظر، نثر و نامتان مرا بیاد روزهای پر بار و خوشی انداخت که محفلی از ایراندوستان در بخش نظرات کیهان آنلاین داشتیم. ما کیستیم که مورد لطف "روشنفکران" کیهان لندن و آیت الله بی بی سی قرار بگیریم! به چالش گیری نوشتارهای این "روشنفکران" بوسیله ما عوام حتما منافعشان را بخطر انداخته بود که در بخش نظراتشان را برویمان بستند وگرنه کسی را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است! هر روز هم که می گذرد منافذ بیشتری در برون مرز برویمان بسته می شوند بویژه حال که به انتخابات کذایی رژیم داریم نزدیک می شویم. دوران خوش این "روشنفکران" که ضد ایران می گویند، می نویسند و عمل می کنند زودتر به پایان می رسید اگر منفذهای بیشتری برای به چالش گرفتن این مثلا روشنفکران را داشتیم! من دیگر به ایرانیان معروف افتخار نمی کنم مگر آنکه تعهدشان به "یکپارچگی ایران" و ؛یگانگی ملی ایران؛ تا آخر عمرشان قابل اثبات نشده باشد، و برای ایران یکپارچه و یگانگی ملی ایران، و همواره برای یک دمکراسی پارلمانی و یک قانون اساسی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر تلاش ملموس نکرده باشند. چنین اصولی را امثال داریوش همایون داشتند که در عرصه سیاسی امروزمان، کیمیا هستند! بجایش مشتی رفوزه ی سال ۵۷، همان کنفدراسیونی های مخالف شاه، و همان اعضاء "کانون نویسندگان ایران" هنوز با عشوه هایشان برای بی بی سی تیشه به ریشه ایران و ایرانیت می زنند! این رفوزه هایند که جلوی همبستگی ملی ایرانیان و همکاری بر سر اصول بالا که منافع ملی و حیاتی ایران را تامین می کند را گرفته اند. مهم: در لحظات پایانی برنامه یاران دوشنبه اخیر، علیرضا میبدی گفت که 57 ای ها به همان مواضع پیش از انقلابشان باز گشته اند. اینان را باید شناخت و شناساند چون با بیگانه و رژیم، سر در یک آخور دارند. منافذ را یکی یکی بر ما می بندند تا منافعشان در حفظ رژیم و تجزیه ایران تامین شود. نمونه اش، جریان روشنفکری! ای است که با جعل و تحریف تاریخ ایران، مقایسه مغرضانه ایران با ژاپن، ... ادامه در بخش ۲ ....ادامه....
|
یک هویدا و یک احمدی نژاد
جمشاد پرچمشاهی
... اوائل انقلاب شوم ٥٧ همه فریاد زدید: "ما همه سرباز تو ایم خمینی / گوش به فرمان تو ایم خمینی!" حالا پس از گذشت ٣٤ سال از آن دوران فاجعه بار، آخوندهای مکتبی و روضه خوانهای پنج ریالی (ریال پرارزش و پرحیثیت آنزمان) در نظام پیشین، هریک در منصب و مقامی گوش به فرمان و دستورات رهبری در حال چاپیدن و غارت بیت المال از یک سو و آبروریزی و لگدمال کردن حیثیت ایران و ایرانی در سراسر کره زمین از سوی دیگر بوده و هنوزهم هستند.
اصولا قیاس نظام پادشاهی پیشین با نظام جهل و فساد دینی کنونی در تمامی عرصه ها خبط و خطای فاحش است تا چه برسد به اینکه رجال سیاسی و مردان میهن پرست و لایق آنزمان را با غاصبان حکومتی و آمران و عاملان ظلم و ستم و جنایت پیشه امروز در کشور فلکزده و ویران شده مان در کنار هم قرار داد - دو فرهنگ کاملا متضاد و خلاف یکدیگر ....! ....ادامه....
|
یک هویدا و یک احمدی نژاد
جمشاد پرچمشاهی
استاد نبوی! شما در مقایسه هویدا با احمدی نژاد گویا پیازو سیب را باهم مقایسه می کنید!؟ آخر، هویدا کجا و احمدی نژاد کجا؟
امیرعباس هویدا نه تنها نخست وزیر شایسته و باکفایت و بالیاقت بود بلکه رفتار و برخورد انسانی و پرعاطفه یی با و نسبت به اطرافیانش داشته و هیچگاه سخنان غیرمنطقی و دور از واقعیت نگفته و مزخرفات و حرفهای رکیک به شیوه احمدی نژاد دهان گشاد به زبان نمی آورد. اینرا من به این دلیل بیان می کنم چون زنده یاد امیرعباس هویدا را بخاطر نسبت خویشاوندی دور شخصا می شناختم و در یکی-دو میهمانی خصوصی حتا لحظاتی با ایشان همصحبت شده بودم. آنمرحوم فردی بسیار مهربان و خونگرم و ساده و بی ریا، و مهمتر از همه اینکه، بسیار بذله گو و خوش صحبت بود.
من بسختی می توانم تصور کنم که مرحوم هویدا بطور آشکار و علنی در جایی یا به کسی گفته باشد "من نوکر پادشاهم!" اگرهم گفته باشد منظورش قطعا این بوده که "من خدمتگزار شاهنشاه آریامهرم!" - همانطور که در مجالس خصوصی هم بارها گفته بود وقتی صحبت از سیاست می شد.
از آن گذشته، در امور سیاست این یک چیزغیرعادی نیست؛ مگر سید محمد خاتمی بارها و بارها نگفته بود که او - به عنوان رئیس جمهور! یک مملکت - فقط یک "تدارکچی" بیش نیست که گوش به فرمان "مقام معظم رهبری اش" می باشد؟ ... ادامه ....ادامه....
|
وجدانی
تو کز محنت دیگران بی غمی // نشاید که نامت نهند آدمی!
در نهایت ناباوری و کمالِ تأسف در طی دو روز گذشته شاهد حوادثِ وخیم و ناگواری را بودیم که هرکدام از دیگری درد آور و حزن انگیزتر بود. حادثۀ اول انفجارِ بمبهائی بودند که موجوداتی بظاهر انسان و در باطن دیو و ددانی که بقدری رذل، فرومایه و بزدلند که زورشان به مردمِ سادۀ بیگناهِ شرکت کننده در دوِ ماراتن آمريكا رسیده و حتی از کشتن کودک خردسال نیز ابائی نداشتند. ساختنِ بمبی که محفظه اش دیگ زود پز باشد و درونِ آن پر از گلوله و منفجر نمودنش در بین جمعیت، نشان از رذالت دارد اما از شجاعت هرگز! نفرین ابدی بر هر کس و هر گروه و مذهبی که خود را در پشتِ چنین جنایتی مخفی نموده و دیگ آشپزخانه را بجای غذا از گلوله پر کرده و اینگونه بین جمعیت پخش کرد.
حادثۀ دلخراش دیگری که روز بعد از انفجار بمبها در آمریکا در کشور خودمان اتفاق افتاد و باعث کُشته، زخمی و بی خانمان شدن عدۀ کثیری و بویژه روستائیان بی پناه کشورمان گردید، بقول رسانه ها ناشی از بزرگ ترين زمين لرزۀ نيم قرن اخير ايران بود. این زلزله را يك هزار و 200 مركز لرزه نگاري جهان ثبت كردند و گویا بر اثر آن که حدود ۱۰۰ کیلو متر از مناطق مسکونی فاصله داشته، فقط منازلِ روستايي به دليل نوع ساخت گلي تخريب شده اند. نظامِ اسلامی با اینکه بعد از ۳۵ سال حکومتش هنوز مردم خودش در خانه های گلی زندگی میکنند برای حزب الله، حماس، بشار اسد و خیلی های دیگر پارک و تفریحگاه میسازد و عملآ نتنها سوریه و نظائر آنرا بر خوزستان که بر تمام ایران ترجیح داده و میدهد اما بفکر مردمِ فقیر و بی پناهِ روستاهای ایران نبوده و نیست. با امید به اینکه در موارد اضطراری و حوادث ناگوار مانند همین زلزلۀ اخیر مردم اقصی نقاط مملکت به یاری همدیگر بشتابند، برای آسیب دیدگان زلزلۀ سراوانِ ایران شکیبائی و استقامت می طلبم. ....ادامه....
|
جمشاد پرچمشاهی
جناب بهمن زاهدی
ضمن تقدیر از شما به مناسبت راه اندازی و تکمیل سامانه حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) به زبان آلمانی لازم به تذکر است که اشتباه کوچکی در عنوان و نام سایت به آلمانی دیده می شود که می بایستی تصحیح شود: کلمه "Costitutionelle" در زبان آلمانی وجود ندارد و کلمه درست آن "Konstitutionelle" است.
علاوه بر آن، چندین لغات و اصطلاحات انگلیسی هم مابین عناوین آلمانی به چشم می خورند که به نظر من بهترست بجای آنها از واژه های اصیل آلمانی استفاده شود.
امیدوارم که تذکر این نکته موجب سوتفاهم نشود چون من به هیچ وجه قصد تعیین تکلیف یا آموزش زبان آلمانی به شما را ندارم بلکه صرفا جهت یادآوری و جلب توجه شما به این نکات، آنرا در اینجا مطرح نمودم.
برایتان موفقیت و نیرومندی برای پیشبرد برنامه هایتان آرزومندم.
جمشاد پرچمشاهی
--------------------
با دورود و سپاس از شما
پیگیری خواهم کرد.
ارادتمند
بهمن زاهدی ....ادامه....
|
یک هویدا و یک احمدی نژاد
ازاد
اقای نبوی
ای کاش این فهم و درک را ان زمانی داشتی که نوکر وار و چاکر مابانه بدنبال امامت بودی .
بازهم جای شکر ش باقی است که حالا فهمیدی.
زنده باد ایران ....ادامه....
|