حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست   برگشت
کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی
 

به کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی ایران خوش آمدید.



ایران « تاریخ » است !

حق
بخش 2...جناب دکتر میدان داده که در فردوسی و رادیو تلویزیونهای ایرانی معروف اعتماد مردم را بخود جلب کنند. جناب دکتر دیگری هم در فردوسی و کیهان لندن قلم می زند که مرکز تحقیقات ایران و عرب اش آسیب شناسی جنبش سبز را با دیگر کارشناسان بررسی کرد و تحویل اعراب داد ولی حاضر نشد آنرا برای ما ملت ایران منتشر کند. "بهار عربی" بعد از این بوقوع پیوست. هر دو این دکترهای سرشناس هم مرتب قربان صدقه تاریخ و فرهنگ و تمدن و سرود ای ایران و پرچم 3 رنگ شیر و خورشید نشان و خلیج همیشه پارس ما هم می روند تا خوب رد پا گم کنند. هر دو هم از اوان جوانی با هم رفیق بودند و هر دو ادعا می کنند که آنها انقلابی نبودند و انقلاب نکردند...! و هر دو شاگرد اول کلاس خمینی در درس تقیه از آب درآمدند. جرئت داریم بگوییم بالای چشمشان ابروست! شما می شوید دایی جان ناپلئون و مخرب انها و عوامی مثل من می شویم لشکر سیاه تان! چقدر ساده اند آنانکه که فکر می کنند فقط رژیم ضدملی است! البته اگر خود را بخواب نزده باشند!!! ایکاش آنانیکه سرشناسند بوضع موجود مثل شما آقای م. سحر اعتراض می کردند و از اخم و تشر "دوستان و همکاران" شان کمتر از اخم و تشر وجدانهایشان و ملت ایران می ترسیدند. اینها بین ایران و این "دوستان و همکاران" شان، بوضوح ایران را انتخاب نکرده اند. اگر کرده بودند ما با وضع موجود روبرو نبودیم آنهم 34 سال آزگار! ملت ایران را گروگان گرفته اند و به امان! رژیم سپرده اند و ما 5 میلیون آواره و دلتنگ وطنمان ایران را شرمگین و عصبانی و خسته ... امیدوارم سایه شان از سر ایران و ملت ایران هر چه زودتر کم بشود و از شرشان راحت شویم چون باعث تداوم عمر رژیم نابودتر شدن ایران و ایرانی شده اند و از سوی دیگر هر روز بیش روز پیش زمینه جنگ و تجزیه ایران را فراهم کرده اند. ایکاش این نوشته ام بدستتان برسد. ارادتمند یکی از عوام، حق
....ادامه....



ایران « تاریخ » است !

حق
با درود بر دوستان و درود بیکران بر شما م. سحر گرامی، از شما نهایت سپاس را بابت این نوشتار مستندتان دارم که می توان از آن و یا از بخشهایی از آن بعنوان منبع و مرجع استفاده کرد. واقعا شرم بر کسان و سایتها و رادیو و تلویزیونهایی باد که دانسته و نادانسته تحت نام آزادی بیان و اندیشه و دمکراسی و حقوق بشر و احترام به افکار و عقاید دگراندیشان به هر چه قومپرست فدرالیست تجزیه طلب و منزجر از ایران تا حالا میدان داده است. ما اگر طیفی قوی از الیت و روشنفکران و روشنگران و نخبگان ایران خواه داشتیم که به اینروز سیاه نمی افتادیم و 34 سال در آن گیر نمی کردیم! سایت گویا اخیرا "چیزی" را منتشر کرد از فردی بنام ابراهیم جهانگیری. عنوان "چیزش" / مقاله! اش "من ایرانی نیستم" بود.
لینک:- http://news.gooya.com/politics/archives/2013/02/155791.php
رژیم در بازی تراکتور با امارات در تبریز اجازه داد که مزدورانش پلاکاردی را به استادیوم سهند ببرند که رویش نوشته شده بود "آذربایجان ایران نیست" البته به انگلیسی تا هم حضار در استادیوم نفهمند و دمار از روزگارشان در نیاورند و هم برای استفاده تبلیغاتی در رسانه های بیگانه در راستای هدف قرار دادن منافع حیاتی ایران. تلویزیون رسا در یکی از برنامه هایش مهدی مهتدی را دعوت کرد تا هر چقدر دلش می خواست "ملت و ملیت کرد" و فدرالیسم برای "ملت کرد" در ایران کند. همین رسانه فرج سرکوهی را دعوت کرد تا بگوید که ما روشنفکر نداریم چون اگر داشتیم مثل واسلاو هاول می بود که بدون ریختن خون از دماغ کسی تجزیه چکسلواکی را پذیرفت. مجله فردوسی که در آن اینهمه ایرانیان سرشناس قلم می زنند اجازه می دهند جاعل و دروغگویی که شبکه سبزش همه جا را لجن کرده و می کند و لابی و شیپور هر چه تجزیه طلب است، گزارشهای ولگردی های هفتگی اش را منتشر کند و خوب منافع حیاتی ایران را هدف قرار دهد. همین سرشناسان ناآگاه به منافع حیاتی ایران هستند که کژفهمی هایشان نسبت به مقوله های آزادی بیان و اندیشه و دمکراسی و حقوق بشر و دگراندیشی به امثال این...ادامه بخش ۲
....ادامه....



«سرمايهء ملی» يعنی چه؟

ط_ش
جناب کیانوش
لطفا خط فکری و جناح حزبی خودت را بنویس شاید مکتب شما را هم ما قبول کردیم.نوع تبلیغات جناحی شما بسیار قدیمی و زیر خاکی است.این نوع تبلیغات ها قبلا توسط احزاب چپ و راست یا کنفدراسیون انجام شده ولی تجربیات پس از انقلاب جواب رد به انها میدهد.
....ادامه....




شیر و خورشید و تاج
بهمن زاهدی گرامی‌،

از پاسخ شما سپاسگزارم. در همین پاسخ کوتاه یکی‌ دو مطلب برای ما روشن شد. تنها چیزی که میشود گفت این است که در این روزها جای داریوش همایون‌ها بسیار خالی‌ است. هر چه زمان می‌گذرد از پنجاه و هفتی‌ها و این رژیم بیزار تر می‌شویم. زیرا با از میان بردن بهترین‌های این سرزمین امروز سیاست ایران دچار یک خلع جدی ملی‌ شده است.

در هر حال ایران ما بزودی آزاد خواهد شد و زمان زیادی برای انجام این کار برای آزادیخواهان و این ملت باقی‌ نمانده. اما با این روند و ترکیبی‌ که ما می‌‌بینیم بنظر می‌‌آید که کار میهنپرستان بسیار سنگین تر و دشوار تر شده است مخصوصاً در ارتباط با "قانون اساسی‌" آینده ایران (که بقای ایران فردا بر آن بستگی خواهد داشت و اینکه در آن چه گنجانده شود...).

فعلا تا سرنگونی این رژیم همه ما به بهترین وجه وظائف خود را انجام میدهیم، و کاری نخواهیم کرد که به این رژیم منفور اسلامی کمکی‌ شود. خوشبختانه همه ما، هم صبوریم و هم هشیار، هم توانمند و هم وقت شناس. همه اینها نکات مثبتی است که به سود میهنپرستان است.

این شطرنج پیچیده که سی‌ و چهار سال پیش آغاز شد دارد تازه به نیمه راه می‌رسد... باشد تا صبح دولتشان بدمد... مهره‌های ما کمتر هستند اما مهره‌های توانمندی هستند... این کشور (با کمک یا بی‌ کمک این یا آن) باید به جای اصلی‌ خود باز گردد و اینچنین خواهد شد... اما اول و قبل از هر چیزی سرنگونی این رژیم. سپس در برابر چشمان این ملت با خیلی‌‌ها گفتمانی خواهیم داشت که برای آینده و بقای این میهن لازم خواهد بود... بسیاری از ما‌ها برای آن روز مناسب که این گفتمان ملی‌ انجام شود تلاش و ثانیه شماری می‌کنیم و آن روز خواهد آمد....

پاینده ایرانزمین، سرزمین یک ملت بزرگ که امروزه به کمتر و هیچ تن داده است...
....ادامه....




بهمن زاهدی
با دورود خدمت شیر و خورشید و تاج گرامی،

من هم این موضوع را هم شنیده‏ام و هم خوانده‏ام، ولی نمی‏دانم که حقیقت دارد یا نه؟

اینکه امیر عباس فخرآور عضو شورای موقت شده است برای من هم باعث تاسف است.

شاید در آینده نزدیک رفسنجانی هم عضو این شورا شود! درهای این شورا بروی همه بسته شده و فقط خودهایشان از برنامه‏هایشان خبر دارند.

ارادتمند
بهمن زاهدی

....ادامه....




شیر و خورشید و تاج
هم میهن گرامی‌ جناب زاهدی،

بعنوان یکی‌ از اعضای فعال حزب مشروطه ایران پرسشی از شما داشتیم که شاید یا شما یا حزب شما بتواند ما را هدایت کند.

بر حسب تصادف مطلع شدیم که قرار است همین امروز (چهارشنبه شش مارس) در واشنگتن کنفرانسی بوقوع بپیوندد با حضور چند سناتور و نماینده از کنگره آمریکا برای معرفی‌ "شورای ملی‌" که شاهزاده آن را پشتیبانی‌ کرده‌اند. و از قرار سخنران اصلی‌ این کنفرانس خود شاهزاده رضا پهلوی هستند، و سپس آقای امیر عباس فخر آور. اعضای کمیته موقت این شورا نیز بانو نازیلا گلستان و آقایان امیر گلعلی‌پور (عضو کنفدراسیون دانشجویان ایرانی‌)، و رضا پیرزاده و شاهین نژاد و سعید گنجی (عضو اتحادیه ملی‌ برای دموکراسی‌ در ایران) در این کنفرانس حضور خواهند داشت.

به سامانه شورای ملی‌ رجوع کردیم چیزی در این مورد در آنجا نیافتیم. آیا آدرس دیگری بغیر از آنچه که تابحال اعلام کردند از سامانه فراخوان ملی‌ موجود است که شاید شما یا هم میهنان دیگر بدانند که ما نمی‌دانیم؟ چون این وب سایت آنها در واقع چیزی به اطلاعت ما اضافه نمی‌‌کند و بسیار سوت و کور است.

گرچه میدانیم شما فعلا عضو کمیته موقت آن شورا نیستید، اما بعنوان حزبی که همواره دارید با آن شورا گفتمان می‌‌کنید تا ببینید .... آیا میتوانید راهنمایی بفرمائید که ما اطلاعت بیشتر در مورد این کنفرانس را از کجا میتوانیم تهیه کنیم؟

پیشاپیش با سپاس از محبت شما در این زمینه
....ادامه....



خود فرخزاد بینی افراطی

ایرانی
با درود خدمت دوستان
حق عزیزم، مطلب بسیار مفیدی بود. حتما در نوشتار، آن را به نقد خواهم کشید و سعی می کنم تا پیش تشکیل اولین جلسه شورای ملی، آن را آماده کنم. هم به مطلبی که در کامنت ها اشاره کردم خواهم پرداخت (سوء استفاده از شاهزاده مانند آنچه می خواستند در سال ۵۷ با خمینی کنند و نتوانستند) و هم مسئله فدارلیزم فاشیستی زبانی. گرچه شادروان همایون در این زمینه فدارلیزم فاشیستی، گفتنی ها را گفته است و من به او نیز استناد خواهم کرد.
پاینده ایران
....ادامه....



خود فرخزاد بینی افراطی

حق
درود بر دوستان، ایرانی گرامی، از آنجا که در فکر نوشتاری درباره اسماعیل نوری علاء هستید، فکر کردم شاید گفتگوی اختصاصی سایت توانا با نوری علاء بدرتان بخورد. اگر دسترسی به این گفتگو برایتان مشکلی ایجاد می کند با ما در میان بگذارید ببینیم چه می توان کرد. در سایت توانا تقریبا همه مدعیان جمهوریخواهی سرشناس شده معرفی شده اند.

"اسماعیل نوری علاء را بهتر بشناسیم" ، گفتگویی اختصاصی است که سایت توانا با نوری علاء انجام داده. من از طریق سایت بالاترین چند روز پیش به آن برخوردم. هم ویدئو و هم متن آن در لینکهای زیر قابل دسترسی اند:-

http://tavaana.com/video-detail.jsp?videoitemid=0101141870701361718438685&clipnum=1

متن نوشتاری
http://tavaana.com/nu_upload/Esmail_Nourialia_transcript_(Persian).pdf

تندرست و پیروز باشید.
----------
دوستان و ایرانی عزیز، شما وقتی این گفتگوی نوری علاء را با نوشتار زنده یاد داریوش همایون ؛همکاری بر اصول، نه با کسان؛ و گفتگویش با سایت تهران ریویو مقایسه می کنید چه نتایجی می گیرید؟

همکاری بر اصول، نه با کسان؛ :- http://www.d-homayoun.net/HTfile/Hamkari.html
گفتگو با تهران ریویو:- http://tehranreview.net/articles/6784

مقایسه ایندو با محمد مجیدی شما را به چه نتایجی می رساند که یکی از نوشتارها و گفتگوی اخیرش را در لینکهای زیر می بینید:-

ایران، روسیه و چین: فدرالیسم یا تجزیه
http://www.bbc.co.uk/blogs/persian/viewpoints/2013/01/post-435.html

"اصلاح طلبان هیچ خطری برای نظام ندارند"

http://parsdailynews.com/112101.htm

۱۲۵ نظر ایرانیان و کسانیکه خود را ایرانی نمی دانند پای این نوشتار مجیدی گذاشته اند که اکثرا بسیار دلگرم کننده ما هستند. ارزش خواندن دارند و کاوه یزدانی هم نظرش دیده می شود.

به امید ایران لیبرال دمکرات از جنس فرانسه چه پادشاهی و چه جمهوری
چو ایران نباشد تن من مباد
نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران
پاینده ایران یکپارچه و ملت یگانه ایران
....ادامه....



خود فرخزاد بینی افراطی

ایرانی
عرفان جان، با درود
دقیقا درست است. آن هم جامعه ای که مارکسیست آن با مینی ژوپ پوشیدن خانمش مشکل دارد! جامعه ای که سنت، غیرت و حیا در گفتار، هر چند ظاهری از ارکان آن به حساب می آید. در همین فحاشی های اینترنتی، اگز افراد با اسم و رسم بنویسند، و یا در تلویزیون حرف بزنند، محال است از بسیاری کلماتی که در پس نقاب یک اسم مستعار استفاده می کنند، استفاده کنند. آن نام مستعار، نقابی است که در پشت آن پنهان می شوند. شما نیز مانند من در ایران زندگی می کنی، نمی دانم اهل فوتبال هستی یا نه، قطبی مربی که برای پرسپولیس آمد، در دوره اول به دلیل رعایت ادب، یادت هست چه زود در جامعه ایران خود را به عنوان جنتلمن مطرح کرد؟ همه او را پذیرفته بودند و محبوب همه بود، از کارشناسان تا مردم. اما وقتی در دور دوم به ایران آمد و شروع به استفاده از کلمات غیر متعارف نمود، یادت هست چگونه از چشم همه افتاد؟ اخلاق عمومی در ایران، مشخصات مثبت و منفی خود را دارد، همانطور که به درستی اشاره کردی. شاد و پاینده بیاشی
پاینده ایران
....ادامه....



خود فرخزاد بینی افراطی

ایرانی
با درود فراوان به وجدانی ارجمند، دوست و همرزم گرامی
سرور گرام، نه تنها آن مقاله، بلکه هرچه را بهمن خان در سامانه درج می کند، خوانده و می خوانم. علی الخصوص اگر از قلم توانای شما باشد که به آن علاقه وافری دارم. بنده هرگز شما را به بی ادبی متهم نکردم و نمی کنم. اگر نوشته من موجب سوء تفاهم شده است، عفو بدارید. همه ما که در این سامانه جمع شده ایم، جمله زیر را رعایت می کنیم،
؛از بدزبانی و زشتگوئی و دادن نسبت‌های ناروا و قابل پیگرد در دادگاه (در میان مردمان متمدن) پاک باشد. ما باید ادب سیاسی را یاد بگیریم.:
بلکه قلم و نوع اندیشه ما نشان می دهد از چه طبقاطی از اجتماع هستیم. چرا حزب مشروطه ایران را خانه سیاسی خود یافتم؟ یکی از دلایلش جمعی فرهیخته و متمدن بود، از هموندان آن تا مسئولین سامانه و کامنت نویسان.
در مورد متهم بودن جمهوری اسلامی، بنده با شما اختلافی ندارم. در روزهای اول شورش، وقتی تمام اوباش محله ها در کمیته های انقلاب جمع شدند، معلوم بود عاقبت شورش چه می شود. خوش کیش، یکی از همین نوع افراد که رئیس یکی از کمیته های جنوب شهر شد و سابقه شرارت و چاقوکشی نیز داشت و در قلعه به دنیا آمده بود، بعدها در تیم های ترور، به خارج از کشور اعزام شد. به قول خودش ؛فرنگی کار؛ بود، یعنی در فرنگ آدم ترور می کرد!. از چنان انقلابی، چنین اخلاقی برخواهد خاست و لاغیر. وجدانی گرامی، وقتی در خیابان ها قدم می زنم، وقتی اخلاق عمیومی را میبینم، سخت به حال خود و ایران افسوس می خورم. کجارفت آن همه آدم تمیز و کراواتی؟ کجا رفت آن همه تئاتر و سینما و گالری و رنگ و نور؟ کجا رفت نظم اجتماعی که حداقل در میان بخشی از طبقه متوسط شهری موجود بود؟ بله، با شما موافقم که ضربه فرهنگی جمهوری اسلامی از سایر ضربه هایی که بر پیکره ملک و ملت وارد آورد، سهمگین تر است. دوباره بر این نکته تاکید کنم که، چنانچه در کامنت قبلی، احساس اساعه ادب از جانب بنده نمودید، سوء تفاهم شده است، کمال پوزش و شرمندگی بنده را پذیرا باشید.
پیانده ایران
....ادامه....



خود فرخزاد بینی افراطی

وجدانی

هموطن محترم جناب ایرانی با عرض ادب! (۲)

البته بعید نیست از فرط مشغله و گرفتاری فرصت آنرا نداشته اید که نوشتارِ یاد شده را بخوانید و این قابل درک است و انتقادی از این بابت متوجه شما نیست. اما آنچه که نوشتۀ نامبرده و نیز سایر نوشته های اینجانب که سال هاست در این سامانه و تارنما درج میگردند گویای آنند که ادب و نزاکت در نزد وجدانی ارج و قرب والا و بالائی داشته و خواهد داشت. حتی آن هنگام که افراد مغرض و فرصت طلب به همین حزب مشروطه ایران یعنی همان حزبِ رایزن فقیدمان داریوش همایون و مسئولین سطح بالای این حزب ایراد میگرفتند و در جهت تبلیغ و جا انداختن ایدۀ "دو منشوری" فعال مایشاء بودند، از بابت انتقاد و رّد همین ایده و دفاع از یک حزب و یک منشور متحمل القاب و صفاتی گشتم که نمونۀ آنرا فقط در عهد قاجاریه میتوان سراغ گرفت. لیکن عکس العمل من چگونه بود!؟ همین سامانه شاهد است که قلم وجدانی حتی در شرایط فوق نیز از ادب دور نماند. همانگونه که تقاضا نمودم لطفآ بار دیگر و حداقل قسمت سوم نظریه و کامنت پیشین مرا ملاحظه کنید و آنرا با قسمت پایانی کامنتِ هموطن سلحشور یعنی همان «شیر و خورشید و تاج» مقایسه فرمائید. نظریۀ قبلی من متهم ردیف اول را جمهوری اسلامی معرفی نموده و چنانچه خوانندگان، نوازندگان و سازندگانِ ترانۀ "پریود" متهمند آنها را در ردیفهای بعدی قرار میدهد و لاغیر. امیدی غیر از آن ندارم که بار دیگر صفا، صمیمیت، نوع دوستی و بالاتر از همه ادب و نزاکت در سطح قبلی و حتی بیشتر از آن به میان مردم ایران برگردد و تا ابد در ایرانمان مأوا گزیند!
....ادامه....



خود فرخزاد بینی افراطی

وجدانی

هموطن محترم جناب ایرانی با عرض ادب! (۱)

به خوبی میدانم که جنابعالی به جامعۀ دانشگاهی و هیئت آکادمییک کشور تعلق دارید و بعید است که نکته ای و یا کوچکترین مطلبی از برابر دیدگان مبارکتان بگذرد و شما به آن نکته توجهی ننموده باشید. در ابتدا تقاضاء و تمنائی که از حضرتعالی دارم اینکه باردیگر نظر و کامنت اینجانب و بویژه عنوان و تیتر آنرا ملاحظه فرمائید و مجددآ قضاوت نمائید که آیا وجدانی اَدب و نزاکت را برتر و والاتر ندانسته و آنرا بالاتر از همه قرار نداده است؟ اینجانب در همان نوشتاری که جناب حق در کامنت خود یاد کردند و نوشتند: "نوشتار وجدانی گرامی «آقای مهندس دکتر سید محمود احمدی نژاد: بالاخره من دانشگاهیم!» نشانم داد وقتی کشوری دست مشتی اراذل، اوباش بیفتد، فاتحه ؛ادبیات سیاسی؛ و ؛تربیت اجتماعی در آن کشور خوانده شده!" مگر در صدر همین نوشتارم که جناب حق نام بردند اینگونه نمی خوانید: "کلمات، عبارات و جملاتِ قصار و چه بسا منحصر بفردی که بشرح زیر حضور خوانندۀ محترم تقدیم می‏شوند برگرفته از ویدئو کلیپ‏هائی هستند که در دی ماهِ سال جاری شمسی در سامانه‏های اینترنتی چشم همگان به دیدن چکیده‏هائی از آنها روشن شد! این مطالب از کسی نیستند بجز رئیس جمهور اسلامی آقای مهندس-دکتر سید محمود احمدی‏نژاد. اینکه سمبلِ معرّفی و نمایندگی ملتِ شریف، صاحب نام، با شخصیت، با معرفت و اهل ادبِ ایران در مجامع بین‏المللی و جهانی بعهدۀ چنین شخص واقعآ گستاخ و بد زبان نهاده شده، جای بسی تأسف و سرافکندگیست. از آن جایی که لیاقتِ ملتِ خوب، نجیب و شایستۀ ایران بمراتب بیش از اینهاست آرزویی جز این ندارم هر چه زودتر ایرانمان را اشخاصی نمایندگی کنند که لایق، با شخصیت، با ادب، فرهیخته و خوش مشرَب بوده و باعث سربلندی بیش از پیش این ملت گردند."
....ادامه....



خود فرخزاد بینی افراطی

عرفان
درود بر دوستان گرامی
استاد ايرانی گرامی کاملا با شما موافقم . سخنان جناب وجدانی گرامی در مورد يک جامعه مدرن شايد بتواند مصداق پيدا کند اما در مورد جامعه سنتی ايران نه! ان اليتی از جامعه که دارای انديشه و اگاهی ميباشند شايد بتوانند به راحتی همچين تابو شکنی هايی را هضم کنند اما عوام قابليت هضم ان را ندارد.
بنده بسيار به اين خواننده علاقه مندم و تمام کارهايی که تا کنون ارائه داده را پسنديده ام هر چند معتقدم در بعضی از موارد تند رفته اما متاسفانه اهنگ پريود نشان داد که خواننده محبوب بنده در این اهنگ دچار خود فرخزاد بینی افراطی شده اند.
يادمان باشد که ما با جامعه ای سنتی و جهان سومی طرفيم.
پاينده ايران
....ادامه....



«سرمايهء ملی» يعنی چه؟

ایرانی
بخش دوم:
چنانچه سی آی ای می خواست شاهزاده را به قدرت برساند، لازم نبود در یک دسیسه، پدرش را توسط خود فروختگان، از قدرت به زیر بکشد. بعد سالیان دیگر با هک کردن یک سیگنال تلویزیونی، با پیام ۱۱ دقیقه ای بخواهد او را به قدرت بازگرداند!. هم وطن من، اینکه کسی در جایی، در کتابی چیزی گفته است که سند و مدرک نمی شود، اینکه در کاخ سفید در رابطه با بازگرداندن رضاپهلوی به قدرت بحث می شود هم شد مدرک وابستگی؟ در کشورهای جهان اول، آنقدر به کار کارشناسی اعتقاد دارند که همه چیز را بررسی و از منظر تکنوکراسی، بحث می کنند. حتی شاید کیس های احتیاطی نیز داشته باشند، اما این دلیل وابستگی افراد نمی شود.
پاینده ایران
....ادامه....



انقلاب شکوهمند و دلباختگانش - سه

ایرانی
با درود خدمت دوستان
هرآنچه در مقاله فوق قلمی شده، بی کم و کاست صحیح است. آقایان چپ زیر عبای خمینی پناه بردند و او را در ماه نشاندند، زیرا او انقلاب اسلامیش را آغاز کرده بود و این ها می خواستند ابتدا بر قطار سوار شده سپس خمینی را به بیرون پرتاب کنند!. وقتی نتوانستند، امروز برای نسل های بعد، از دزدیده شدن انقلاب، افسانده ها می سازند.
پاینده ایران
....ادامه....



خود فرخزاد بینی افراطی

ایرانی
حق عزیزم، دوست نازنین، با درود
کاملا با تمام آنچه قلمی نمودی موافقم. البته از شهرت طلبی افراد نیز نباید گذشت. به همین دلیل مقاله را خود فرخزاد بینی افراطی گذاشتم. خواننده ترانه، یکی از مصاحبه شوندگان در مستند ؛شب بود؛ ساخته رها اعتمادی در شبکه من و نو ست. اگر آن مستند را دیده باشی، رابطه عنوانی که انتخاب کردم با شهرت طلبی خواننده، روشن می شود. در مورد ترانه هایی مانند آی نق، کاملا با تو موافقم. علی رقم چند انتقاد وارد بر آن، در کلیت به نفع خرافه زدایی و در راستای مبارزه عمل می کرد، اما این یکی چی؟ امیدوارم کلیه نیروهای ملی و حتی خوانندگان و هنرمندان، با درک شرایط حساس امروز، در راستای آزادی ایران و ایرانی گام بر دارند. آرزومند دیدار تو دوست گرامی در آن مکان موعود به همراه دوست دیگرمان که مدتی است ما را ترک کرده است اما کامنت هایش را در پارس دیلی نیوز می خوانم، هستم.
پاینده ایران
....ادامه....



«سرمايهء ملی» يعنی چه؟

ایرانی
با درود خدمت دوستان
جناب کیانوش
حرف های صدبار تکراری را هزار بار دیگر تکرار کردن، استدلال نیست و کمکی به قبول نظریات حضرت عجل عالی نمی کند. برای هر ادعایی باید سند و مدرک داشت. برای درک شرایط قیام رضاشاه کبیر و رابطه آن با انگلستان، به کتاب ؛ایران، سقوط قاجاریه و برآمدن رضاشاه؛ نوشته سیروس غنی مراجعه کنید. در آن کتاب برای درک شرایط، اسناد لازم را خواهید یافت. در مورد نوری علا و دسیسه ای که آغازیده است نیز زیاد عجله نکنید، هم شاهزاده می داند این ها دارند به همان راهی می روند که احسان طبری در سال ۵۷ رفت و خمینی را بهترین امام تاریخ! نامید، هم ما می دانیم اوضاع چیست و من به شخصه طی مقاله ای در آینده به ان خواهم پرداخت. درک حقیقت مفت به دست نمی آید.
پاینده ایران
....ادامه....



«سرمايهء ملی» يعنی چه؟

کیانوش ایرانی
بکار بردن کلمه "ملی" برای پهلوی توهین به ملت است، پهلوی ها را چه به ملی؟

سلطنت 57 ساله اینها از توسل به قدرتهای خارجی و سرویسهای اطلاعاتی شان است و رضا پهلوی هم در آن خط و ربط بوده و هست:
سازمان سیا (C.I.A)، رضا پهلوی و نیویورک تایمز
http://nagoftehayeiran.blogspot.com/2013/02/cia-reza-pahlavi-nytimes.html

این آدم برای دولتهای خارجی نقش قائل است، نه ملت! نیروی ملی بر ملت تکیه می کند نه سازمانهای اطلاعاتی دولتهای خارجی!
آقای نوری علاء هم که ید طولایی در حمایت از ضدملی ها و "رنگ کردن کلاغ و غالب کردن آن بجای قناری" به مردم دارند، از خمینی همکار کاشانی در کودتا بر ضد مصدق بگیرید تا شازده همکار سازمان سیا!
....ادامه....



خود فرخزاد بینی افراطی

حق
درود بر دوستان و ایرانی گرامی، دریغا بجز این سایت جای دیگری نوشتارهایتان چاپ نمی شوند! وقتی ترانه های اعتراضی ؛آی نقی؛ نجفی و ؛آقا نیگردار، پیاده میشم؛ از کیوسک منتشر شدند، میشد براحتی این وسیله ها را در راستای اهداف حقوق بشر، دمکراسی، آزادی، مبارزه با خرافه، تمامیت خواهی و معضلات سیاسی و و و توجیه کرد. هم ؛هدف؛ شان در اصل بحق، انسانی درست بودند و هم ؛وسیله؛ ها برای تمرکز بر آن حقوق و اعتراض بوضع موجود. ما هرگز نمی توانیم ۱۰۰٪ بدانیم که چه ؛هدف؛ ای در سرودن، اجرا و انتشار ترانه ؛پریود؛ بوده؟ فقط می توان احتمالات را در نظر گرفت. بنظر من، در بهترین وجه دوستی خاله خرسه بوده و در بدترین وجه فقط بنفع رژیمی و نامردان و زن نماهای زن ستیز. ؛هدف؛ دست اندرکاران این ترانه رایگان هر چه بود، ؛وسیله؛ را که انتشار ترانه باشد را بنظر من هیچ توجیه نمی کند. منم معتقدم این ترانه حرکتی غلط، و بی توجه به مکان، زمان و توده ها بود. این ترانه فقط بنفع کلیت رژیم بویژه اصلاحاتچی هایش است، بخصوص که کلیت رژیم و حامیان ایرانی! و بیگانه اش سخت نگران انتخابات کذایی خرداد ۹۲ اند. بنظر من، نه به جنبش زنان کمک می کند، نه به ۸ مارس و نه به اشاعه منشور جهانی حقوق بشر که زنان و کودکان بیشترین بهره را از آن در هر کشوری می برند. کلا به ؛هدف؛ که مبارزه با رژیم و رسیدن به دمکراسی، آزادی و حقوق بشرست هیچ کمکی که نمی کند بلکه زیانبار هم هست. دوباره خاتمی شیاد میتواند ادعا کند سکولاریسم یعنی بی دینی و بی بند و باری. بنظرمن، ترانه مذکور فاقد ؛تربیت اجتماعی؛ و یادآور چاله میدانی ها، جاهل ها و لاتهایی مثل خمینی و اجمدی نژادست. نوشتار وجدانی گرامی؛آقای مهندس دکتر سید محمود احمدی نژاد: بالاخره من دانشگاهیم!؛ نشانم داد وقتی کشوری دست مشتی اراذل، اوباش بیفتد، فاتحه ؛ادبیات سیاسی؛ و ؛تربیت اجتماعی در آن کشور خوانده شده! آیا بدون رعایت ؛ادبیات سیاسی؛ و ؛تربیت اجتماعی؛ هیچ کشوری به دمکراسی، آزادی و حقوق بشر رسیده؟ آیا هدف، وسیله را توجیح می کند؟ کدام هدف، کدام وسیله!؟ سپاس
....ادامه....



خود فرخزاد بینی افراطی

ایرانی
با درود خدمت دوستان
مسئله اساسی بر سر تحلیل درست اوضاع و شرایط، و طراحی و اجرای کنش های مناسب برای رسیدن به هدف آزادی ایران است. من از همایون آموخته ام که برای تحلیل واقع بینانه شرایط، نباید از انکار ترسید. مدت ها قبل در همین سامانه، در ذیل مقاله ای از آقای احرار، شرایط مصر را یا دوره کوتاهی از زمان نخست وزیری بختیار تا بازگشت خمینی از قم به تهران و ولایت فقیه مقایسه کردم و نشان دادم مصر نیز به همان راه می رود. این درست زمانی بود که همه برای بهار عربی از تونس تا یمن دست افشانی می کردند. امروز نیز همین برای سوریه پیش بینی می شود. سلفی های ریشو، کراوات خواهند زد و همان بلایی را بر سر سوریه خواهند آورد، که مرسی با تاییدات الهی آمریکا! بر سر مصر می آورد. مصر آرام نخواهد شد تا آمریکا به مرسی اجازه برخورد قهر آمیز با مخالفان را بدهد، همانگونه خمینی این اجازه را یافت. در تونس، با وجود تشکیل و سقوط دولتی اسلام گرا، اوضاع به همین صورت است. اسلامیست های کراواتی تنها با زور می توانند بر نیروهای سکولار فائق آیند. حال امروز همه دم از آزادی خواهان سوری می زنند، اما من با صدای بلند اعلام می کنم، این ها از مرسی بدترند. خاورمیانه ای اسلامیست و مسلح را آمریکا در حال ساختن است که دلایل آن را از دید خودم در آینده بررسی خواهم کرد. اما جسارت ارزیابی درست شرایط از منظر منافع و مضار آن برای ایران را من از همایون آموخته ام و تا به او بپیوندم، آن را ادامه خواهم داد. ضررهای ترانه مذکور برای ایران و ایرانی، بیش از منافع آن است.
پاینده ایران
....ادامه....



خود فرخزاد بینی افراطی

ایرانی
بخش ۳: البته از این نکته نیز نباید گذشت که ترانه های سخیف در هر جامعه ای وجود دارد. آزادانه ساخته و پخش می شوند، اما مخاطب آنها، گروه های تحصیل کرده و طبقات بالای اجتماعی نیست. بلکه حاشیه نشین ها و کسانی مخاطب آن ها هستند که در زمره تحصیل کردگان و افراد با پرنسیپ جامعه نیستند.
کلام آخر، سانسور نباید باشد، اما همانطور که شیر و خورشید و تاج گرامی قلمی کرد، آزادی همراه با مسئولیت است.
پاینده ایران
....ادامه....



خود فرخزاد بینی افراطی

ایرانی
بخش ۲: چنین نقدهای بی جایی، کسانی را که به درست یا غلط پاینبد سنت هستند، از اپوزیسون دور می کند، دوم، در تمامی بحث ها در این مدت انتشار ترانه، هرجا که مخالفان براندازی در بحث کم آورده اند، ما را با ترانه مدکور مورد تمسخر قرار داده اند، یعنی با چنین کاری، من به عنوان صف اول برخورد در ایران، مورد تمسخر واقع شده ام و متاسفانه ۹۰درصد جامعه به درست و یا غلط، این تمسخر را تایید می کند. حال شما می فرمایید زمانیکه می توان مانند همایون پدیده ای را نقد کرد، باید از این دست اشعار گفت، حداقل اجازه دهید بنده مخالف باشم. حال پرنسیپ ایرانی بودن به کنار. من می گویم اولویت امروز چیز دیگری است. ما هنوز از بسیاری بحث های با ریشه تاریخی خلاص نشده ایم. نوری علاها مشغول همان کاری هستند که در بهمن ۵۷ انجام دادند. دارند شاهزاده را مصادره به مطلوب در بازی دو سر برد می کنند (در آینده نزدیک به این موضوع طی مقاله ای خواهم پرداخت)، حالا ما با ساخت و اتشار چنین ترانه ای، چه مشکلی را حل می کنیم؟ بر فرض که هیچ انتقادی بر شعر و ترانه وارد نباشد، ضرورت چنین کاری در زمان فعلی چیست؟
دوست گرامی دقت کنید من از سانسور صحبت نمی کنم، من می گویم چنین کاری در زمان فعلی، منفعتی که ندارد هیچ، هزاران ضرر را نیز متوجه موضع ما در ایران کرده است. ما داریم برای این ترانه مسخره می شویم و پاسخی هم نداریم. می شود به جای ساخت چنین ترانه ای، سرودهای میهنی گفت. می شود با ترانه به مردم امید داد و برای مبارزه آماده شان کرد. می شود به جای این لودگی ها، ده ها کار مفید در راه مبارزه انجام داد. می شود نقد کرد، اما این دیگر کار هرکسی نیست. ضمن احترام به نظر شما، من با چنین کاری مخالفم، زیرا، در ایران هستم. هم مشکلات را از نزدیک می بینم (لازم نیست برای استشمام بوی فاجعه در ایران از آن دور شوید)، و هم نتایج حاصله از چنین ترانه ای مستقیما به موقعیت من به عنوان اولین خط برخورد با غیر براندازان در ایران، صدمه زده است.
....ادامه....



خود فرخزاد بینی افراطی

ایرانی
با درود خدمت دوستان
وجدانی گرامی
بخش ۱: شما با افکار و عقاید بنده آشنا هستنید و لازم نیست آن را برای شما تکرار کنم، عقاید سیاسی را عرض می کنم. اما یک موضوع مهم را فراموش نکنیم، ایران در بدترین لحظات به سر می برد، اما اگر قرار باشد پرنسیپ ایرانی بودن را رعایت نکند، پس این ایرانی بودن به چه معناست؟، مسئله دوم، قطعا کسانی که در داخل ایران زندگی می کنند، سقوط فرهنگی بوجود آمده را از نزدیک می بینند و لازم نیست تا از آن فاصله گرفته، تا درک کنند داستان چیست، داستان را هر روز در کوچه و خیابان می بینند. اگر به یکی از کامنت های من در همین سامانه که خطاب به ط-ش دوست دیگری درباب اخلاق نوشته بودم، مراجعه کنید، می بیند چندی قبل از ترانه مذکور، من هم از اخلاق امروز جامعه انتقاد کرده ام، اما لازم نبوده رکیک ترین کلمات ممکن را برای این کار به کاربگیرم. تازه این نظرها،نظراتی غیر تخصصی است و در حد نظرات افراد عادی است، تحلیل مسائل اجتماعی کارشناس خود را می خواهد که از عهده بنده به دلیل اینکه آن تخصص را ندارم خارج است. دوم بحث توجیه هدف و وسیله است. هدف وسیله را توجیه نمی کند، من به شرایط اجتماعی نقد دارم، تحت فشار هم هستم، پس رکیک ترین کلمات را به کاربگیرم برای بیان این نقد!، این چگونه استدلالی می تواند باشد؟. شادروان همایون را که هم بنده قبول دارم و هم جنابعالی، ببینید. مقاله اش را در همین ارتباط، بهمن خان هوشمندانه در سامانه قرار داده است. نقد اجتماعی یعنی همان که در مقاله می خوانید. ما همه شرایط وطن را می دانیم، بنده در که ایران زندگی می کنم، به چشم می بینم. اما اگر چنین ترانه هایی را تایید کنیم، راه را برای اینگونه مسائل در آینده ایران که دیگر جمهوری اسلامی نیست، بازکرده ایم. پس هدف وسیله را توجیه نمی کند، ما اسلامیست هم که نیستیم بگوییم طرف با نیت پاک شعر گفته است پس شعرش توجیه می شود. مسئله مهم تر، به ساده ترین بیان ممکن، مضرات سیاسی چنین کاری برای ما نیروهای بر انداز است.
....ادامه....



خود فرخزاد بینی افراطی

وجدانی

ادبِ مرد، به ز دولت اوست! (۳)

امروزه روز رژیمی در ایران بر سر قدرت است که دروغ، فساد، خشونت، قتل و غارت، ظلم و ستم، زور گوئی و زورگیری، شکنجه، تجاوز و خلاصه همه گونه جنایت از صفات مشخصه و ویژگیهای خاص آن بوده و تعفن اینها همه جا را فرا گرفته است. رژیمی که بهترین و برگزیده ترین عزیزان خانواده ها را از بین میبرد، رژیمی که خاک ایران را فدای سوریه میکند، رژیمی که کمر به از بین بردن اقوام، نژادها، اقلیتهای مذهبی ایران بسته است و در یک کلام رژیمی که هوای نابودی ایران در سر دارد و حتی اجازه نمیدهد که ملت از برای این همه نکبت و بدبختی ناله سر دهد، این رژیم چنان فضائی را بوجود آورده است که بیشترِ مردمِ شریف، نجیب و با کفایتِ ایران از فرط ندانم کاری و سرگردانی به راههائی پناه ببرند که سزاوارش نبوده اند و آخرین نمونۀ آن همین ترانۀ پریود میباشد. این درست که مردم ایران شریفند و نجیب و عفت کلام دارند اما فراموش نکنیم وقتی کارد به استخوان میزسد و مرگ و نابودی در کمین که نه بلکه لحظه به لحظه نزدیک میگردد دیگر شوخی بردار نیست و خیلی ها جهت نجاتِ جانِ خود و عزیزانشان دست به هر اقدام و عملی میزنند. رویِ همین اصل سازندگان و نوازندگانِ ترانۀ پریود گناهکارِ اصلی و ردیف اول نبوده و نیستند بلکه این جمهوری اسلامی است که به حق باید بر کرسی اتهام نشانده شود و محاکمه گردد.

و اما سخن اصلی و مسئلۀ اساسی این است که ما نباید با رد نمودن و کوبیدن الفاظ و کلماتِ حتی زشتِ و ناپسندِ بکار گرفته در متنِ ترانۀ پریود متعاقبآ جوّ نا سالم و نا پاکِ (از برکتِ جمهوری اسلامی) حاکم بر جامعۀ مظلوم مان را نادیده گرفته و دلیل و علت ساختن و بوجودن آوردنِ چنین ترانه ای در چنین جوّ بدی را نیز بکوبیم و سازندگان ترانه را به باد انتقاد بگیریم. در زمانی که رئیس جمهورِ محبوب رهبر جمهوری اسلامی حرف دهنش را نمی فهمد و هرچه بر زبانش می آید حتی به مقامات و شخصیت های چه ایرانی و چه جهانی از بد و بیراه نثار میکند دیگر چه انتظاری از مردمِ عادی و بی مسئولیت باید داشته باشیم!
....ادامه....



خود فرخزاد بینی افراطی

وجدانی

ادبِ مرد، به ز دولتِ اوست! (۲)

بالاخره موعد دادگاه فرا رسید و گرگ و بُزی در دادگاه و برابر قاضی قرار گرفتند. نخست و قبل از هر سخن و حرفی بُزی کوزۀ ماست را تقدیم قاضی نمود و از او دعوت کرد تا درِ کوزه را بازکرده و در صورت تمایل از محتوای آن بخورد. قاضی هم به خواهش آن حیوان بی آزار فوری درِ ظرف را باز نمود و از ماستی که در داخلش بود خورد و خیلی خوشش آمد. این کارِ بُزی به مزاج قاضی خوش آمد و به امید اینکه حتمآ گرگ خورشتی یا چیزی از گوشتهای لذیز آورده است رو به گرگ نموده گفت: تو چه چیزِ خوشمزه ای برای من آورده ای؟ گرگِ درنده و بد ذات فورآ کوزۀ خود را در مقابلِ قاضی گذاشت و چند قدم از آن فاصله گرفت. به محض اینکه آن قاضی بی خبر از همه جا درِ کوزه را باز کرد بادِ متعفن با تندی هرچه تمامتر به چهره و صورت قاضی خورد و آن دانه نخودی که داخل آن بود به چشم قاضی اصابت کرد و یک چشمِ او را کور نمود. بادِ متعفن کوزه همۀ فضای دادگاه را فرا گرفت و بویِ بد آن بر همه جا و همه کس مستولی شد.

از آنجائی که ادامۀ دادگاه و حکم قطعی قاضی در چنان فضای سنگین و طاقت فرسا معلوم است که چه خواهد شد بهتر است برای جلوگیری از طولانی شدن مطلب داستان خود را در همین جا قطع نمائیم و ارتباط آنرا با موضوع بحث یعنی ترانۀ "پریود" توضیح دهیم.
....ادامه....



خود فرخزاد بینی افراطی

وجدانی

ادبِ مرد، به ز دولتِ اوست! (۱)

مقدمتآ بجا خواهد بود که اشاره ای بسیار کوتاه و مختصر به داستان و قصه ای هر چند افسانه مانند اما آموزنده داشته باشم. قصه های زیادی در مورد برخوردها، جنگ و جدلها و دشمنی های همیشه موجود ما بین گرگ و بُزی بویژه در کتابهای کودکان خوانده و یا شنیده ایم. در یکی از این داستانها بالاخره بعد از دعوا و بگومگو های فراوان مابین گرگی که بزغاله های بُزی را خورده بود و بُزی و عدم رسیدن به یک توافق کلی قرار بر این میشود که هر دو طرف دعوا یعنی گرگ و بُزی به پیش قاضی بروند و ادعاهای خودشان را در برابر او مطرح نمایند و هرچه قاضی حکم نمود همان کنند.

در طی آن چند روزی که به موعد دادگاه مانده بود گرگ و بُزی در خلوت خود به این فکر بودند که چه رشوه ای به قاضی بدهند و چگونه او را از خویش راضی نمایند و یا حداقل مانع صدور حکم از سوی او بر علیه خود گردند. بُزی که حیوان بی آزار و خوش قلبی بود و حُسنِ نیت داشت از شیر خود ماست بسیار خوب و خوشمزه ای را درست کرده و آنرا در کوزه ای زیبا ریخت و درِ کوزه را با پارچۀ تمیزی بست و برای قاضی آماده نمود. و اما گرگ! این جانور درنده خو و بد طینت که مدام نقشۀ بسیار پلیدی در دل داشته و دارد به این فکر بود که چگونه و با چه حیله ای مانع آن شود که قاضی عادل بتواند حکم صادر کند. لذا یک کوزۀ نسبتآ بزرگی را فراهم آورد و دانه نخودی را در آن انداخت و سپس کوزه را از بادِ معدۀ خود که از بویِ گند آگنده بود پر ساخت و در آنرا با پوستِ گوسفندی که تازه آنرا خورده بود بسیار محکم بست.
....ادامه....




ایرانی
با دورد خدمت دوستان
مقالات اضافه شده از شادروان همایون، که دوشنبه ها توسط بهمن خان به تناسب انتخاب می شوند، ابعاد زیادی از شخصیت علمی ایشان را به نمایش می گذارد. تمامی مقالات او هنوز تازگی خود را حفظ کرده است، هنوز تحلیل های دقیق و راه حل های روشن ارائه می کند. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
پاینده ایران
....ادامه....



خود فرخزاد بینی افراطی

ایرانی
شیر و خورشید و تاج گرامی
با کلمه به کلمه آنچه قلمی نمودی موافقم. ارزیابی کارنامه جمهوری جهل و فساد در تمامی ابعاد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، نتایج فاجعه باری را برای ایران و ایرانی بر جای گذاشته است. نتیجه تلاش های پادشاهان فقید پهلوی و کارشناسان، با دسیسه اجنبی و خودفروختگان رنگ به رنگ، دچار آسیب های فراوانی شد، امروزمان در حسرت می گذرد، اما امیدوارم فردایمان در تلاش برای بازسازی وطن بگذرد.
پاینده ایران
....ادامه....



خود فرخزاد بینی افراطی

شیر و خورشید و تاج
***** پایان - این مبارزه برای نجات خاک است، برای نجات قانون است، برای نجات انسان‌ها و انسانیت و مدنیّت است، برای نجات نجابت است، برای نجات فرهنگ و زبان و هویت است...، و برای ادامه بقای ایران و ایرانی‌ است... *****

نتیجه اینکه وقتی‌ در زمانی‌ زندگی‌ می‌‌کنیم که هیچ کسی‌ و هیچ چیزی در جای اصلی‌ خود قرار ندارد و یک رژیمی‌ بر سر کار است که هرج و مرج فرهنگی‌، هرج و مرج زبان، هرج و مرج هویت، هرج و مرج شخصیت را سیاست روزانه خود کرده و در تمام زمینه‌ها یک جامعه را به پایین‌ترین رده انسانی‌ رسانده، مسلما در نبود یک الگوی پاک، میهنی، و در نبود انضباط فرهنگی‌ و سیاسی و قانونی و اجتماعی جای تعجب نیست اگر از این جامعه عصبی و سرگردان و هویت گم کرده کارهای عجیب و قریب سر زند که همگان را هاج و واج کند.

ملتی که فرزندش را کول می‌‌کند و به تماشای اعدام‌ها میرود و دست زن و بچه خود را می‌گیرد و در گوشه خیابان‌ها را‌ها می‌کند که نان شب را بیاورند، و ملتی که قسمتی‌ از بدن خود را بدست جراح می‌سپارد که نان شب بیاورد، و هزار فلاکت دیگر، همین که تا اینجا هم باقی‌ مانده جای امیدواری است، که شاید از آن هنوز چیزی مانده باشد که بشود آن را نجات داد.

آن زمان که ما به برخی‌‌ها می‌گفتیم نباید گذاشت این مبارزه به ده و بیست و سی‌ سال‌ها بکشد، آن زمان ما فکر اینجاهای کار را می‌‌کردیم... فکر آنهایی که چه به وسیله این رژیم نابود می‌شدند و یا بدست خود، خودشان را ویران میکردند... فکر اینها را می‌‌کردیم... اما آن زمان گوش کسی‌ به این حرف‌ها بدهکار نبود...

در هر حال، اکنون ما در یک هرج و مرج و در دوران سقوط یک ملت زندگی‌ می‌‌کنیم. یکی دیگر از دلایل مبارزه ما با این رژیم همین است که نظم انسانی‌ را در تمام زمینه‌ها به ایران باز گردانیم. این مبارزه برای دوباره بلند شدن از زمین است. اما قبل از هر چیزی اول باید این رژیم را سرنگون کرد، تا سقوط یک ملت در تمام زمینه‌ها متوقف شود.
....ادامه....



خود فرخزاد بینی افراطی

شیر و خورشید و تاج
***** ۳ - این مبارزه برای نجات خاک است، برای نجات قانون است، برای نجات انسانها و انسانیت و مدنیّت است، برای نجات نجابت است، برای نجات فرهنگ و زبان و هویت ایرانی‌ است، برای تبدیل هرج و مرج تحمیلی در تمام زمینه‌ها به یک نظم ایرانی‌ و ایرانی‌ وار است، و برای نجات یک فرهنگ غنی دو هزار و پانصد ساله از دست بی‌ فرهنگی‌ تحمیل شده هزار و چهار صد ساله قرون وسطائی است، و برای نجات آینده... و و و‌ها است... *****

اگر به رجال سیاسی زمان شاه و قبل از آن بنگریم و اگر به کًل جامعه بنگریم و با امروز ایران مقایسه کنیم - با تمام کشمکش‌ها و دوستی‌‌ها و دشمنی‌ها اکثرا در یک چیز هم خوانی داشتند و آن رعایت نزاکت زبان و حتی فرهنگی‌؛ که بیش از هزار و چهار صد سال با بی‌فرهنگی یک قشر قرون وسطایی آغشته شده بود اما با این حال رعایت حد‌اقل اخلاق را می‌‌کرد - و باز می‌دیدیم که با تمام درگیری‌ها هم سیاستمدارن ما و هم جامعه از یک نجابتی برخوردار بود که حتی در بدترین شکل آن از آن نجابت اخلاقی‌ عبور نمی‌‌کرد. و اگر کسی‌ از آن نجابت عبور میکرد کًل جامعه در برابر آن از خود واکنش نشان میداد و بحث روز کشور می‌‌شد. در آن زمان حتی آن قشر که بعنوان پایین‌ترین قشر جامعه محسوب میشد، هم در بر خورد با یکدیگر و هم در بر خورد با دیگران باز دیده میشد یک اصولی را خودشان رعایت میکردند و اکثرا زمان و مکان را، حال به هر دلیل، تشخیص میدادند. در واقع لات بازی و جلف بودن روش زندگی‌ جامعه نبود. بلکه هر چه بیشتر با گذشت زمان جامعه از آن دوری میکرد.
....ادامه....



خود فرخزاد بینی افراطی

شیر و خورشید و تاج
***** ۲ - این مبارزه برای نجات خاک است، برای نجات قانون است، برای نجات انسانها و انسانیت و مدنیّت است، برای نجات نجابت است، برای نجات فرهنگ و زبان و هویت ایرانی‌ است، برای تبدیل هرج و مرج تحمیلی در تمام زمینه‌ها به یک نظم ایرانی‌ و ایرانی‌ وار است، و برای نجات فرهنگ غنی دو هزار و پانصد ساله از دست یک بی‌فرهنگی تحمیل شده هزار و چهار صد ساله قرون وسطائی است، و برای نجات آینده... و و و‌ها است.. *****

اتفاقا در مورد دموکراسی‌ و مسئولیت‌های فردی که با آن همراه است - چندین سال پیش موقعیتی پیش آمد که با چهل و سومین رئیس جمهور آمریکا (جورج والکر بوش) در مورد فرهنگ آمریکا و اینکه بکجا میرود و نحوه زندگی‌ نسل جدید آمریکا... اینجانب با ایشان مطلبی را در میان گذاشتم که او در سخنرانی‌های خود عین آن مطلب را بار‌ها بیان کرد.

چیزی که در مورد فرهنگ آمریکا در آن زمان به آن اشاره کردم این بود که "آمریکایی‌‌ها باید از این فرهنگ و تفکر که می‌گوید هر کاری که با انجام آن احساس خوبی‌ میکنی‌، پس آن کار را انجام بده...، آن هم بدون در نظر گرفتن عواقب و تاثیر آن بر جامعه دوری کنند... وگرنه..."

از آن زمان به بعد بوش بارها در سخنرانی‌‌های خود در ارتباط با فرهنگ آمریکا به این مطلب اشاره میکرد که:

" For too long our culture has said if it feels good do it " و آمریکا باید خود را از این فرهنگ دور کند... که بعد‌ها هم بوش هم دیگران به آن مطلب به اینگونه اضافه کردند که آمریکا دارد به یک ملتی که حال می‌گوید " Let`s roll و به ملتی Altruistic " تبدیل می‌‌شوند...

Let`s roll مخصوصاً پس از واقعه یازده سپتامبر در آمریکا، بیشتر سمبل و معنی‌ فداکاری و قهرمانی و پیشقدمی و ابتکار و آغازی؛ کاری را بخود گرفت.

و Altruistic به معنی‌ نگران حال دیگران بودن و الگو و نمایانگر خوبی‌ و خوش قلبی، و واژه‌ای است که مخالف Egoistic یا فقط به فکر خود بودن و خودپرستی استفاده میشود.
....ادامه....



خود فرخزاد بینی افراطی

شیر و خورشید و تاج
***** ۱- این مبارزه برای نجات خاک است، برای نجات قانون است، برای نجات انسان‌ها و انسانیت و مدنیّت است، برای نجات نجابت است، برای نجات فرهنگ و زبان و هویت ایرانی‌ است، برای تبدیل هرج و مرج تحمیلی در تمام زمینه‌ها به یک نظم ایرانی‌ و ایرانی‌ وار است، و برای نجات یک فرهنگ غنی دو هزار و پانصد ساله از دست یک بی‌فرهنگی تحمیل شده هزارو چهار صد ساله قرون وسطائی است، و برای نجات آینده... و و و‌ها است.. *****

ایرانی‌ گرامی‌،

کلا مبحثی که شما به آن اشاره کردید بر می‌‌گردد به اصالت و ادب و شخصیت و تربیت خانواد‌گی. یکی‌ دیگر از مزایای این "انقلاب شکوهمندی" که کردند همین بود که تربیت و ادب و نزاکت اخلاقی از پنجره به بیرون پرتاب شد.

وقتی‌ یک رژیم دینی لات پرور که تار و پودش از اراذل و اوباش تشکیل شده و زشتی را به تقدس تبدیل می‌کند و الگوی یک جامعه میشود، بدون شک بر کًل جامعه یک تاثیر منفی‌ میگذارد.

و زمانی‌ که همه از مزایای دموکراسی‌ و آزادی بیان سخن می‌گویند، اما در مورد اینکه این آزادی با یک مسئولیت‌های جدی همراه است که باید برای سلامت جامعه آنها را رعایت کرد؛ کمتر سخن گفته می‌‌شود؛ نتیجه همین می‌‌شود که برخی‌ فکر کنند راه مبارزه با زشتی، خود تبدیل شدن به همان زشت است.

وقتی‌ رژیمی‌ تمام تلاش خود را بکار می‌گیرد که یک جامعه را مانند خودش بی‌ بند و بار کند و اخلاق و ادب و شخصیت و انسانیت را از جامعه بگیرد - آنوقت وظیفه ما که وارد این بازی‌های رژیم نمیشویم همین است که به جامعه هشدار دهیم و روشنگری کنیم و آنها را متوجه عواقب کار کنیم.

یکی‌ از مسائلی‌ که پس از سرنگونی این رژیم، در یک ایران آزاد و دمکراتیک با آن مواجه خواهیم بود - همین است که جامعه متوجه باشد و فراموش نکند، دموکراسی‌ با آزادی بی‌ بند و بار یکی‌ نیست، و اتفاقا برعکس بلکه دموکراسی‌ واقعی‌ با مسئولیت‌های سنگین همراه است.
....ادامه....



«سرمايهء ملی» يعنی چه؟

وجدانی

دکتر اسماعیل نوری علا: می خواهم ايشان (شاهزاده رضا پهلوی) را در نظر شمای خواننده از درجه ها و کوپال ها خلع کنم! (۳)

آخر این چه حرفی است که میگوئید و می نویسید؟ تا کی میخواهید به این نوع توهین ها ادامه بدهید؟ شما را همان پدیده ای به نامِ "امام خمینی" فریب داد و سرتان را بی کلاه گذاشت دیگر چرا دق دلیتان را سرِ شاهزاده رضاپهلوی و طرفداران او خالی میکنید؟ نکند هنوز امیدوارید که آب رفته به جوی برگردد و جانشینان امام راحل تان چراغ سبزی برایتان نشان دهند؟ تا کی می خواهید شاهزادۀ ایران را بقول خودتان "در نظر خواننده از درجه ها و کوپال ها،( و لابد از محبوبیت در بین مردم ایران) خلع کنید"؟ جناب آقای دکتر نوری علا در تمامی نوشته ها و مقالاتشان که در بارۀ شاهزاده رضاپهلوی میباشند، همیشه تلاششان این بوده و هست که این شناخته شده ترین و برگزیده ترین شخصیتِ نتنها سیاسی بلکه اجتماعی ایران را از مزایائی که دارد خلع سازد و از همه بدتر شاهزاده و طرفدارانش و بویژه هوادارانِ نظام پادشاهی در ایران را نسبت به هم نتنها بیگانه که بدبین نماید. چنانچه تابحال خوب توجه کرده باشیم، جناب نوری علا از شاهزاده بعنوان سرمایۀ ملی یاد میکنند. اما ایشان این سرمایه را تنها زمانی به رسمیت میشمارند که شاهزاده نتنها خود را از طرفدارانش دور سازد بلکه تمامی درجه ها و کوپال های خود و از جمله فرزندِ شاه بودن را نیز به کناری بگذارد. آرزوئی که به لطف ملت ایران هیچوقت برآورده نخواهد شد!
....ادامه....



«سرمايهء ملی» يعنی چه؟

وجدانی

دکتر اسماعیل نوری علا: می خواهم ايشان (شاهزاده رضا پهلوی) را در نظر شمای خواننده از درجه ها و کوپال ها خلع کنم! (۲)

نزدیک به یک سالِ پیش بود که جناب دکتر نوری علا این حکم کلی و توهین آمیزی را صادر کردند و نوشتند که: "سلطنت طلبان اکنون مشغول، لجن پراکنی، عربده کشی و فحاشی شده اند".

امکان اینکه بعضی از طرفداران نظام پادشای از شدت ناراحتی و ظلم و ستمی که امروز بر ایران و ایرانی میرود دلشان بدرد آمده و بر مسببین و بانیانِ این فلاکتها و نکبتها بتازند و حتی آنها را مورد اهانت قرار بدهند، همیشه وجود داشته و دارد اما اینکه بیائیم همۀ سلطنت طلبان (فراموش نکنیم که مصدق هم سلطنت طلب بود) را بصورتی که جناب نوری علا میکوبد بکوبیم و در مقالۀ بعدِ آن همانند دکتر نوری علا پارا فراتر بگذاریم و بگوئیم: "برخی از رانده شدگان (بدون تردید منظور همان سلطنت طلبان است) از ايران چشم اميد به او (شاهزاده رضاپهلوی) دوخته اند تا او کاری کند تا آنها به قدرت و ثروت شان برگردند"، درچنین حال و احوالی آیا نباید در اینگونه صداقت و رفاقتی از جانب نه فقط دکتر اسماعیل نوری علا بلکه هر کس که باشد شک کرد و عطای آنرا به لقایش بخشید؟
....ادامه....



«سرمايهء ملی» يعنی چه؟

وجدانی

دکتر اسماعیل نوری علا: می خواهم ايشان (شاهزاده رضا پهلوی) را در نظر شمای خواننده از درجه ها و کوپال ها خلع کنم! (۱)

«"امام خمینی" پدیده ای تازه و دلگرم کننده در تاریخ تشیع است… "امام خمینی" را مردم " انتخاب" کرده اند، به جهت اینکه در عین علم به احکام شرع به مقام ارشدیت نیز رسیده است. او در پی آن نیست تا «قشر روحانیت را حاکم بر سرنوشت ما کند»، بلکه در پی آنست تا ما را از دیکتاتوری همه اقشار حاکم و خواستار اطاعت کورکورانه برهاند… "امام خمینی" چه برنامه ای ارائه داده جز بازگشت به ایران، «انجام انتخابات آزاد، و برقراری حکومت مردم بر مردم؟» این تفاوت اوست با آن روحانیتی که خواستار اجرای قانون اساسی (قانون اساسی رژیم پیشین ایران) است».

بیانات فوق چیزی نیستند بجز سخنان صریح و حکم گونه که در سالِ انقلابِ سیاهِ اسلامی یعنی سال ۱۳۵۷ توسط جناب آقای دکتر اسماعیل نوری علا کتبآ به رشتۀ تحریر و قلم کشیده شده اند. اینکه تا چه اندازه آرزوها، امیدها، و انتظاراتِ مدفون در این بیاناتِ بینه و روشنِ جناب دکتر به واقعیت پیوسته و یا حتی نزدیک به آن گشته اند بماند چون بقول معروف آنچه که عیان است چه حاجت به بیان است! اما چیزی که درد آور و مأیوس کننده است و مانع آن میشود تا به افرادی همچون جناب آقای دکتر اسماعیل نوری علا اعتماد پیدا بکنیم این است که ایشان هر وقت مطلب و یا حکم نادرست و اشتباهی را صادر میکنند و آن حکم کرارآ بوسیلۀ خیلی از صاحب نظران و کارشناسان رد شده و یا میشود، باز همچنان بر همان سخنان و احکام صادرۀ خویش می مانند و به توجیه آنها می پرازند و بدتر از همه بر قبولِ آنها از سوی دیگران اصرار می ورزند.
....ادامه....



نظرات درج شده در این مکان نظرات رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) نمی‌باشد. کاربران در اظهار نظر آزاد هستند

در این مکان نظر خود را با ما و دیگران در میان بگذارید.

آخرین " نظرات آزاد " ارسال شده

تالارهای نوشتاری

آخرین نظرات ارسال شده

2 نظر شورای ملِی، نقبی بسوی روشنائی؟

8 نظر سیاست پیر

2 نظر تحقیر عدالت نیست

1 نظر برای مردم یا کنار «تیم رهبر» علیه «تیم احمدی نژاد»؟!

1 نظر برای مردم یا کنار «تیم رهبر» علیه «تیم احمدی نژاد»؟!

4 نظر یک هویدا و یک احمدی نژاد

9 نظر درباره‌يی هويّتِ ملّی و پروژه‌ی ملّت‌سازی

1 نظر تکرارِ عادت به نام سیاست

2 نظر جستاری درباره‌ی «نظریه‌ی توطئه»

3 نظر دست‌کم ۳۷ کشته در زلزله استان بوشهر

پرشورترین مقالات از لحاظ نظرات ارسال شده

51 نظر رضا پهلوی، تنها نیست

47 نظر مشکلتان با رضا پهلوی چیست؟

42 نظر درخواست تجزیه آذربایجان از ایران بوسیله نماینده کالیفرنیا

41 نظر آزادی دور نیست، اگر همه بخواهیم

38 نظر ایران را دوست بدار یا سرزمینش را ترک کن

35 نظر نظام غیرمتمرکز فدرالیسم نیست

35 نظر اپوزیسیون ایرانی، کدام اپوزیسیون؟

34 نظر لزوم تشکیل جبهه‌ی واحد سرنگونی

33 نظر بازگشت به گذشته نه ممکن است و نه مطلوب

33 نظر بازگشت به گذشته نه ممکن است و نه مطلوب


 
  0    1    2    3    4    5    6    7    8    9    10  
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites