حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست   برگشت
کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی
 

به کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی ایران خوش آمدید.




شیر و خورشید و تاج
***** پایانی ناتمام - آنقدر می‌‌مانیم تا آن را هم نشانش دهیم. *****

در مورد شورا، در خلوت خود متأسفانه هر چه برای خود منطق آوردم نتوانستم پای برخی‌ از مفاد این منشور در شکل کنونی آن، امضا بگذارم. و بر طبق قوانین این شورا، که درست هم هست، باید اول منشور را امضا کرد تا بشود در شورا شرکت کرد.

اما لیست شرکت کنندگان را دیدیم، و همانطور که انتظار میرفت بقول ما ایرانیان "همه نوع" در آن لیست وجود دارد. از حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) نیز چند تنی‌ از شاخه واشنگتن و دیگر شاخه‌های حزب وجود دارند تا احزاب و تفکر‌های دیگر، و حتی... مهم این است، آن دسته از میهنپرستانی که توانستند با برخی‌ از مفاد این منشور کنار بیایند و آن را امضا کرده و در شورا شرکت می‌‌کنند، بدانند که میهنپرستان ایرانزمین هیچ آرزویی ندارند، بجز موفقیت برای میهنپرستانی که می‌‌خواستند در شورا باشند و منشور را امضا کردند.

در واقع مشکل این کار، در قرار دادن امضا پای برخی‌ از مفاد آن منشور بود. از آنجا به بعد حتی اگر چندی هم در آنجا شرکت کنند که نیت پاکی نداشته باشند، آن را میشود با هشیاری و همبستگی‌ نیروهای ملی‌، بر طرف کرد. حال چه در شورا چه خارج از شورا، چه با شورا چه بی‌ شورا. این کار، کار همه نیروهای ملی‌ است، از آن فردی که در پاسارگاد با حضور خود به نام و نشان ایرانزمین جان تازه می‌دمد، تا آن فردی که در کوچه پس کوچه‌های تهرانپارس در تهران تن دشمن را بلرزه در میاورد، تا آن آذربایجانی با غیرتی که صبورانه و با درایت در انتظار فرصتی است تا پرچم شیر و خورشید نشان ایرانزمین را در تبریز و مناطق دیگر به ا‌هتزاز در آورد.

دشمن، با حمایت‌های گسترده و همه جانبه‌ای که از او شده بود، بسیار پر زور و بی‌ رحم وارد میدان شد. اما ایرانیان، در هر کجا که بودند در برابرش مقاومت کردند، تا جایی‌ که امروز همان دشمن که روزی بسیار پر زور وارد صحنه شده بود، حال خود آرزوی رفتن بر سر دارد، اما نمیداند که از کدام در باید خارج شود. آنقدر می‌‌مانیم تا آن را هم نشانش دهیم.
....ادامه....




شیر و خورشید و تاج
***** بخش اول - آنقدر می‌‌مانیم تا آن را هم نشانش دهیم. *****

عرفان گرامی‌،

از مطالبی‌ که نوشتید سپاس. حقیقتش این سامانه برای بنده و دوستان ما با سامانه‌ها و بلاگ‌ها و مکان‌های مجازی دیگر تفاوتهای بزرگی‌ دارد. حتی بنظر من و یارانم این سامانه خیلی‌ فراتر از حزبی که معرف آن است پیش میرود. زیرا در تنگ ناها و هرج و مرج‌هایی‌ که چه بصورت ظاهری یا حقیقی‌ در این اپوزیسیون مشاهده می‌‌کنیم، در اینجا مطالبی‌ در اختیار مردم قرار داده می‌‌شود که هم بحث انگیز است، و هم انسان را وادار به تفکر می‌‌کند. و خوشبختانه بار‌ها دیده شده که چه موافق و چه مخالف، تا زمانی‌ که حرمت کلام نگاه داشته شود توانسته‌اند در این مکان حرف اول و آخر خود را بدون سانسور اجباری یا تحمیلی بزنند.

من و دوستانم قدر این سامانه را میدانیم، هم از لحاظ مقاله‌هایی‌ که در اینجا مطرح میشود، و هم از دیدگاه‌هایی‌ که در اینجا بین هم میهنان پس و پیش میشود. همینکه می‌‌بینیم در اینجا بی‌ تفاوتی وجود ندارد، هم جان برای ادامه مبارزه و هم خوراک برای اندیشیدن و پیشرفت در مبارزه میگیریم.

اصولا تا زمانی‌ که با نیت پاک و دل نگرانی‌ همراه با صبر و شکیبایی نسبت به سرنوشت میهن می‌‌اندیشیم و تبادل نظر می‌‌کنیم و سپس استراتژی‌های مختلف را پیاده می‌‌کنیم، هیچ کدام ما در خارج یا در ایران "سیاهی لشکر" نیستیم و هر کدام ما یک گوشه از این مقاومت بی‌ امان در برابر این رژیم و حامیانش را پیش می‌بریم، و امید به پیروزی را در مبارزان زنده نگاه می‌داریم.

مهم موافقت و مخالفت نیست. مهم نیت پاک، دل نگرانی‌، و اصولا حس مسئولیت نسبت به سرنوشت هم میهن و میهن است. و هرگز نگران آن دسته که تخریب برای آنها، یک ماموریت می‌‌باشد، نیز نبوده و نیستیم. زیرا حقیقت ممکن است گه‌ با دشواری اثبات شود، اما همیشه با گذشت زمان نمایان میشود و نمی‌شود حقیقت را برای همیشه از ملت ( با دروغ و دسیسه و سفسطه و مغلطه و شیطنت و و و) پنهان نگاه داشت.

بقول شهبانوی ایرانزمین، نور همیشه بر تاریکی‌ پیروز است.
....ادامه....




عرفان
درود بر کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی
ضمن سپاسگذاری از اقای زاهدی گرامی بابت زحمات بیدریغشان در راه اگاهی رسانی و ارتقاء کیفی سامانه از همه دوستان بابت نظر های پربار و اموزنده شان سپاسگذاری میکنم.
بنظر بنده در این مقطع حساس از مبارزه که به نقطه حساس ان نزدیک میشویم و با در نظر گرفتن اینکه سرمایه ملی ما اعتبار و وجدان ملی خود را در این پروسه گرو گذاشته ما باید هوشیارانه تمامی انتقاد های خود را تا قبل از تشکیل نشست مجمع شورای ملی بصورت سازنده وارد کنیم. این را هم در نظر داشته باشیم که دشمنان در پی زمین زدن و بی اعتبار کردن شاهزاده رضا پهلوی هستند و اگر غفلت کرذه و به انها میدان بدهیم چه بسا به نیت شومشان برسند.
لذا بنده بر این باورم در این مقطع بسیار حساس کارشکنی بسیار نابجا و مضر خواهد بود و باید سعی بر ان داشت که با حضور و مشارکت قطار را روی ریل بازگردانیم.
قطعا شورای ملی در برگیرنده ۱۰۰٪ امیال و ایده عال های هیچ کسی نخواهد بود و این طبیعت شورای ملیست اما اگر بعد از تشکیل مجمع نقاط ضعف ان که مکررا از سوی همگان مطرح شده و همچنین حداقل خواست های ملی ما که مرز مشترک ما وطن پرستان است تامین نشود ان هنگام است که میتوان خود را از این پروسه کنار کشید چرا که تا کنون ادعا بر این بوده که منشور پیشنهادی است.
شیر و خورشید و تاج عزیز فرمودند که بندهایی از این منشور بنوعی دخالت در قانون اساسی اینده خواهد بود در حالی که رسالت این منشور فقط رساندن مردم به پای صندوق های رای باید باشد . نقد بسیار زیبا و بجایی بود امیدوارم شما بتوانید در این مجمع شرکت کنید تا بنده بتوانم نماینده افکارم را در این مجمع داشته باشم و حس سیاهی لشکر بودن به من دست ندهد هر چند منشور را هم امضا نکرده ام.
پاینده ایران
....ادامه....




ایرانی
با درود خدمت دوستان
ابتدا از بهمن خان گرامی سپاس دارم و خسته نباشید. سپس افتتاح آزمایشی خانه جدید کانون را به دوستان تبریک عرض می کنم، یک کامنت هم ارسال نمودم تا آزمایشات بهمن خان تکمیل شود. سایر دوستان علی الخصوص، حق نازنین، شیر و خورشید و تاج گرامی، وجدانی ارجمند، جمشاد پرچمشاهی گرامی، عرفان عزیزم نیز تقاضا دارم چنانچه بتوانند برای خانه جدیدمان کامنت ارسال نمایند تا بهمن خان بتواند کارهای تکمیلی را انجام دهد. پیشاپیش از همه سروران سپاسگزارم.
پاینده ایران
....ادامه....




بهمن زاهدی
با دورود خدمت کامنت نویسان گرامی،

با پوژش که چند وقتی می باشد که کمتر می نویسم.
ولی بیکار ننشسته ام و کانون لیبرال دموکراسی ایران را امروز در سایت جدید افتتاح کردم.

http://fnis.info/ir/liberal-democracy.html

هنور کار دارد ولی شما می توانید آزمایشات خود را انجام دهید تا من هم بتوانم اشکالات را بر طرف کنم.

ارادتمند
بهمن زاهدی

....ادامه....



اتفاقا این تجزیه طلبان هستند که خاک و زبان برایشان مهم تر از انسان است!

حق
اتفاقا همین تجزیه طلبان و قومگرایان فدرالیست ملت و ملیت ساز و لابیهایشان در شبکه های سکولارهای سبز هستند که نقش بسیار موثری در به تعویق انداختن نجات ایران از شر جمهوری اسلامی کهریزکی داشته اند! خدمات اینها به جمهوری اسلامی یکی دو تا نیست که! همینها جنبش سبز تکثرگرا را خطری برای خود دیدند و در صدد گروکشی از آن برآمدند و آنرا با تقسیم شان به سبزالهی، سکولاردمکرات (سکولاردمکراسی چه صیغه ای است!)، و مجاهدین خلق در کنار سلطنت طلبان (این ۲ توهین جمهوریخواهان قلابی به کل پادشاهی خواهان است)تکه پاره کردند. وقتی تظاهرات سال ۸۸ جنبش سبز در اوج بود، اینها در سازمان ؛اتحاد جمهوریخواهان ایران؛ به سرکردگی مهرداد مشایخی و حسن شریعتمداری از رسانه های بیگانه و خودی! شایع کردند ؛جنبش سبز، یک جنبش سراسری (یعنی ملی) نیست؛! من خودم اینرا از دهان مهرداد مشایخی در صدای امریکا در برنامه تفسیرخبر جمشید چالنگی شنیدم. دلیلشان هم این بود که استانهای مرزی و بقول حسن شریعتمداری ؛ملیتهای دیگر ایران؛ ساکت اند!!! در همان حول و حوش، رفیق ایندو، اسماعیل نوری علاء، طبق دسته بندی ای که مهرداد مشایخی از جنبش سبز کرده بود، شبکه سکولارهای سبز خود را راه انداخت و هر چه ملت و ملیت ساز فدرالیست و غیرو بود را در آن سازماندهی کرد و بدین تریب لابی قوی و خود را مطرح ساخت. این لابی هم در تکه پاره شدن و تضعیف جنبش سبز ملت ایران کارگر افتاد و هم در تنظیم منشور پیشنهادی اخیر که اصل ۱۱ برای ارضاء خاطرشان بود و ناشی از ترس دکتر امیدمهر و یارانش از ۱۵۰۰۰ تروریستی که در مرزهای ایران و کشورهای همسایه بویژه در کردستان عراق برای تجزیه ایران منتظرالوقت نشسته اند. اگر انسان ایرانی برای اینها اهمیت داشت که با جنبش سبز و منشور پیشنهادی و هر اقدامی برای برانداختن جمهوری اسلامی ترمز و همزمان فعال و زمینه ساز تجزیه ایران نمی شدند! خوشمزه اینکه حضرات مخالفان تجزیه ایران به ملتها و ملیتها، و مخالفان فدرالیزم فاشیستی شان را خودخواه و تمامیت خواه می نامند و خود را مدافع و دلسوز انسانها!
....ادامه....



اتفاقا این تجزیه طلبان هستند که خاک و زبان برایشان مهم تر از انسان است!

ایرانی
با درود خدمت دوستان
اولین جمله ای که از مقاله این هفته سرکار خانم بقراط بنده را هیجان زده کرد، عنوان مقاله است. بسار زیبا لب مطلب را در عنوان مقاله بیان نموده اند و سپس با شیوایی که مخصوص قلم ایشان است، در خود مقاله آن را شرح و تأویل نموده اند. در حالیکه ایرانیان از هر قوم، اختلافی با هم ندارند و قرن هاست آنچنان درخت درهم تنیده ایران را تشکیل داده اند که جداسازی آنها از هم عملا امکان ندارد، عده ای از غم نان و با حمایت خارجی، سعی دارند پیکره واخدی به نام ایران را مورد تعرض قرار دهند. هر روز به رنگی در می آیند و اهداف خود در لفافه الفاظ پنهان می دارند. چوب آموزش به زبان مادری را که از اینها بگیری، جز فاشیزم برخاسته از تمایل به تشکیل حکومت های مورثی برای خود و اعوان انصارشان، چیز دیگری برایشان باقی نمی ماند. حال بگو در همین جمهوری جهل و فساد، هر استان به زبان خود شبکه تلویزیونی جداگانه دارد!، خیر این ها قبول نیست، رضاشاه ملیت ها! را نابود کرد!، حال بگو شادروان کسروی خود از ملیت! ترک بود و به گسترش زبان پارسی اهتمام داشت.
متاسفانه منافع حاصل از باند و گروه و یا غم نان در کشوری دیگر، به همراه ضعف و زبونی جمهوری جهل و فساد، چه ها که نمی افریند. جمهوری فدرال خلق های ایران را به فدرال ملیت ها و هزار واژه خنده آور دیگر تبدیل می کند و این داستان تا این حضرات هستند، خواهد بود. حال بگذار موحدی نامی که مدتی در این سامانه نیز حضور داشت، خود را ایرانی نداند، زهی افتخار، ایرانی بودن آداب و پرنسیپی دارد که :نه هر که سر بتراشد، قلندری داند؛.
ملت یکپارچه ایران را هیج مزدور بیگانه ای نمی تواند تکه پاره کند. با سپاس از سرکار خانم بقراط برای این مقاله زیبا، مستدل و به موقع.
پاینده ایران
....ادامه....




وجدانی

آرزوهای انسانی! (۴)
لازم به ذکر است که از نتایج و ثمرات خون بار و شومِ جنگ جهانی دوم نتنها کشورهایی مانند لهستان، روسیه و مردمِ بیگناهِ دیگری متضرر شدند و هزینه های جنگ را با جان و مال خود پرداخت نمودند بلکه خودِ مردم آلمان نیز از این بلایا و مصیبت در امان نماندند. نوشته ها، حکایتها و بسیاری دیگر از داستانها - همانند آنچه در بالا خواندید - که از واقعیت هم بدور نیستند، شاهدان خیلی خوب بر مصایب مردم آن زمان میباشند. میگویند بعد از جنگ و شکست کشور آلمان بکلی متلاشی شد و هر تکه از آن نصیبِ یکی از برندگان جنگ گردید و بر مردمش آن رفت که بقول معروف آدم حتی برای بدترین دشمنانش آرزو نمیکند. اما همانگونه که از قول پزشگِ داستانمان خواندیم: «تا زمانی که در میانِ ما انسانهائی زندگی میکنند که رفتار انسانی شان اینگونه است، نیازی نخواهیم داشت در مورد آینده مان واهمه داشته باشیم»، آن امیدهای ساخته شده بدست آدمیان و در فکر هم بودنِ آنان بالاخره کار خود را کردند و بار دیگر آن آلمان متلاشی شده و خُرد گردیده را به جا و مقامی رساندند که امروز شاهدش هستیم و در زمانی که اغلب کشورهای پیشرفته و صنعتی دچار رکود اقتصادی هستند آلمان همچنان رو به توسعه پیش میتازد و چند سالی است که در امر صادراتِ صنعتی مقام اول جهان را دارد چرا؟ علتش را در داستانِ فوق بخوبی در میابیم.
....ادامه....




وجدانی

آرزوهای انسانی! (۳)

زنِ خانه دار رو به فرزندانِ پروفسور کرده گفت: ما بلافاصله تکه نان را شناختیم برای اینکه در زیر آن نان هنوز همان یک تکه کاغذ بسیار کوچک چسبیده بود. موقعی که پروفسور برای بار دوم نان خودش را دریافت نمود و بدستش گرفت چنین گفت « تا زمانی که در میانِ ما انسانهائی زندگی میکنند که رفتار انسانی شان اینگونه است، نیازی نخواهیم داشت در مورد آینده مان واهمه داشته باشیم. این نان بدون آنکه کسی از آن خورده باشد عدۀ بسیار زیادی را سیر نموده است. این نان مقدس است. متعلق به خداوند میباشد.» و بدین گونه بود که پروفسور نانرا در داخل کُمد گذاشت. او میخواست هر وقت که به مشکلی بر میخورد و نمیدانست چه کار باید بکند و امیدش را از دست میداد، این نان را ببیند و مرتب به آن نگاه کند. این برایش نان امید بود. پایانِ داستان
....ادامه....




وجدانی

آرزوهای انسانی! (۲)

یک پزشگِ پروفسور می میرد و سه تا پسرهایش قصد دارند اسباب و اثاثیۀ اورا ببرند. مادرشان خیلی وقتها پیش مرده بود و پدرشان بهمراه زنی که سالیان زیادی به کار خانه داری اشتغال داشت بتنهائی زندگی میکرده است. پسر ها در میان و در داخلِ بسیاری از اشیاع با ارزش که درون کُمدِ اتاق کارِ پدرشان بود، تکه نانِ خشک و مثل سنگ سفت شده ای را پیدا کردند. زنِ خانه دار داستان و سرگذشتِ نان را بخوبی میدانست. جریان از این قرار است که؛ پزشگِ پروفسور در سالهای نخست پس از جنگ جهانی بشدت بیمار شده بود. فلذا یکی از دوستان خوبش تکه نانی را به خانۀ پروفسور فرستاد تا از بابت آن چیزی برای خوردن داشته باشد. اما پزشک بیادِ فرزندِ بسیار جوان و آن کوچک ترین دخترِ یکی از همسایگانش افتاد و ترتیبی اتخاذ نمود تا آن تکه نان برای آن دختر کوچولو فرستاده شود. ولی آن خانوادۀ همسایه نخواست چنان نانِ با ارزشی را (در آلمان و در جنک جهانی دوم ارزش یک تکه نان به ده ها و شاید صدها هزار مارک آلمان خرید و فروش میشد) برای خود نگهدارد و آنرا به یک پیر زنِ فقیری که در اتاقکِ کوچک زیر شیروانی همان خانه زندگی میکرد، داد. اما آن پیر زن نان را بعنوان غذا برای دخترش که بهمراه دو بچۀ کوچکِ خود چند خانه آن طرفتر زندگی میکرد و هیچ چیز برای خوردن نداشت، برد. بمحض اینکه زنِ جوان آن نان را در دستانش گرفت فورآ به فکر پزشگِ پروفسوری افتاد که شدیدآ بیمار بود و با مرگ فاصلۀ چندانی نداشت. ان خانم با خودش فکر کرد و گفت؛ که پروفسور زندگی پسرش را نجات داده و او در عوض هیچ گونه پولی نگرفته بود و اینک بهترین فرصت و امکان آن را دارد که از این پزشک تشکر نماید و بدین جهت بر آن شد که تکۀ نان را برای پروفسور ببرد.
....ادامه....




وجدانی

آرزوهای انسانی! (۱)

بدونِ تردید تا بحال متوجه این امرِ بسیار مهم شده ایم که چگونه بعضی از هموطنان عزیز و ایران دوستمان و حتی سازمانها و احزابِ سیاسی همانند حزب مشروطه ایران برای پیروزی و موفقیتِ اقداماتِ انجام شده بمنظور تشکیل شورای ملی ایران، ابراز امیدواری نموده و مینمایند. اصولاً امیدوار بودن و به دیگران امید دادن واقعاً چیز با ارزشی است بشرط اینکه آدم در ابراز چنین امید و آرزویی دچار غبطه و غرض نشده باشد و در جهت جامۀ عمل پوشاندن و برآورده شدن آن امید کوشش نموده و عامل مثبت شمرده شود. آنچه که در خصوص امید و آرزو قابل توجه بوده و اشاره به آن بسیار لازم است عبارت از نقشِ آدمها ونحوۀ دخالتِ آنان در نوع و شکل امیدهاست. ناگفته پیداست که اغلبِ آرزوها و امیدهای ما واهی و خیالی بوده و برآورده شدن آنها بیشتر به معجزه شباهت دارد تا واقعیت. با همه اینها وجود دارند امیدهایی که اصلاً واهی نبوده و تحقق آنها قابل تصورند و چه بسیار کسانی که از اینگونه آرزوها بهره ها برده و به هدفهای بس بزرگی رسیده اند. داستانِ بسیار کوتاه زیر اشاره به امیدی دارد که از نظر من بینهایت ارزشمند است و ای کاش همه امیدهایمان ختم به خیر و سازنده گشته و جامه عمل بخود بپوشند. و اما داستانِ ما:

....ادامه....




بهمن زاهدی
با دورود خمت ایرانی عزیزم،

از کمک شما بسیار سپاسگذارم. تغییرات لازمه را انجام دادم و امیدوارم که درست شده باشد.
از امروز دو قسمت سخن روز و مقالات آقای فاطمی را شروع خواهم کرد.
آخرین قسمت معرفی شاخه های حزبی خواهد بود.

بطور کلی می توانم بگویم که زیر بنای اصلی کامل شده است و حالا در و پنچره ها نصب خواهند شد.
قسمت کامنت ها هم کامل شدند و شما می توانید در همان مکان با من تماس بگیرید.

باز هم اگر با مشکلی برخورد کردید حتما به من خبر بدهید.

ارادتمند
بهمن زاهدی
....ادامه....



شورای ملی ایران ناقوسِ مرگِ جمهوری‏اسلامی را بصدا در آورده است!

حق
شیر و خورشید و تاج گرامی، ؛دیدار ما آخر آپریل؛ یعنی چه!؟ امیدوارم منظورتان این نباشد که تا آنزمان خبری از شما در اینجا نخواهد بود! قابل قبول نیست! در روز ۵ دقیقه وقت برای یک نظر و حرف کوچک حتما برای همه هست.

شما خوب درک کرده اید که قصد من هرگز تخریب نبوده و فقط پاسخگو کردن همه آنانی بوده که ادعای دمکراسی، حقوق بشر، نجات ایران و آزادی دارند. اکثریتی که این واژه ها را بر زبان می رانند، طرز تفکر، اعمال و سطح درکشان از این مقوله ها، این اطمینان خاطر را بمن نمی دهد که حرف و عملشان یکی است. تراژدی است که اکثریت درکشان از این مباحث کمتر از منست! اینهمه حقوقدان، متخصص روابط بین الملل و کارشناسها از بازرگان، بنی صدر، حاج سید جوادی تا نوری علاء، امیدمهر، محمد امینی، بهرام مشیری... با اینهمه تخصص شان! تمام عمرشان فقط تیشه به ریشه ایران زده و دست بردار هم نیستند. از کجا معلوم با مرگ جمهوری اسلامی همینها، تجزیه طلبان، فدرالیستهای ملت و ملیت ساز یا متخصص و روشنفکرنمای جدید جای اینها سبز نشوند و کشورمان را با یک قانون اساسی ضدملی دیگر به قهقرا نبرند؟برای همینست از حالا باید آن اصول ۴ گانه را ملکه ذهن مردم کرد و مردم را با یکایک آنها و اهمیت شان در قالب یک منشور ملی که اساس قانون اساسی نوین ایران باشد آشنا کرد. وقتی مردم با این منافع ملی حیاتی ایران که طبیعتا در بر گیرنده منافع شخصی و حقوق شهروندی شان هم هست آشنا شوند دیگر کسی نمی تواند توده ها را با سکولاردمکراسی، سکولاریسم نو و کهنه، فدرال بازی و ملت و ملیت سازی گول بزند و کشور و ملت را تکه و پاره کند و پدر مردم را درآورد. نگاه کنید بهمین متخصصان و روشنفکران قلابی که چگونه ؛حق تعیین سرنوشت مردم؛ در منشور جهانی حقوق بشر را معرفی کرده اند تا توجیه گر فروپاشی ایران در دو گام باشد! یکسویش یوسف عزیزی بنی طُرُف تندرو ایستاده و سوی دیگرش اسماعیل نوری علاء نرم رو! اینها آن اصول ۴ گانه را بهتر از ۹۹ درصد میهنپرستان ایران می فهمند و بنابراین، فعالیتشان همیشه از بقیه موثرتر بوده و خواهد بود.

----------------

فکر می کنم منظور بعد از کنگره شورای ملی می باشد.

ارادتمند
بهمن زاهدی
....ادامه....



شورای ملی ایران ناقوسِ مرگِ جمهوری‏اسلامی را بصدا در آورده است!

شیر و خورشید و تاج
حق گرامی‌،

نگرانی شما در مورد این منشور، نگرانی بسیاری است. هر کاری در زمان خود باید انجام شود. در حال حاضر با توجه به بسیاری از مسائل، همه ما باید یک کم صبور باشیم، و با تسلط به اعصاب (گر چه با اوضاع بد و بدتر ایران بعلاوه افتضاح این اپوزیسیون، تسلط بر اعصاب کاری بس دشوار و دشوار تر می‌‌نماید)، اما در هر حال باید این فرصت را به شورا بدهیم تا تشکیل شود و آن زمان ببینیم با این منشور چه خواهند کرد.

چند مسئله را هم باید در نظر داشته باشیم. یکی‌ اینکه منشور حتی اگر بعنوان یک پیش‌نویس و پیشنهاد در مسیر رسیدن به یک قانون اساسی‌ بحساب بیاید، باز هنوز قانون اساسی‌ یک کشور نیست. تدوین قانون اساسی‌ برای یک کشور، مراحل مختلفی‌ دارد، و حساب و کتاب جداگانه‌ای‌ دارد تا تهیه یک منشور.

دوم اینکه، در زمان تهیه قانون اساسی‌، اوضاع همه ما، یک اوضاع دیگری خواهد بود. ما امروز در جنگ با یک رژیم ضّد ملی‌ هستیم، و باید مواظب باشیم کاری نکنیم که رژیم بتواند از آن بسود خود بهره برداری کند. در ضمن امروز باید مواظب باشیم در حالی‌ که دشمنان را هدف میگیریم، اشتباها دوست را هم هدف نگیریم.

اما فراموش نکنید که قانون اساسی‌ ایران آینده زمانی‌ تهیه، و در مورد آن در حضور و با شرکت ملت بحث خواهد شد، که ما در یک ایران آزاد هستیم، و نیازی نداریم که مراعات برخی‌ مسائل را بکنیم که امروز گریبان ما را گرفته. زیرا قانون اساسی‌ مملکت ارتباط پیدا می‌کند به پایه‌های حرکت و پیشرفت یک ملت و نسل‌های آینده، و آن زمان جا برای ملاحظات نخواهد ماند. بعلاوه اینکه متخصصین قانون اساسی‌ و وکلا و قوانین و هزار مطلب دیگر هم در آن زمان با ما یار خواهند بود.

امروز، همه ما یک هدف را دنبال می‌کنیم و آن پیروزی ملت و شکست رژیم است. اگر به روند این مبارزه، اعتراضی هم می‌کنیم، برای این است که برخی‌ بدانند کارت سفید دریافت نکرده‌اند که هر کاری دلشان خواست فکر نکرده انجام دهند. کمااینکه امروز این یک مطلب را بخوبی درک کرده‌اند. پیروز باشید، دیدار ما آخر آپریل.
....ادامه....



شورای ملی ایران ناقوسِ مرگِ جمهوری‏اسلامی را بصدا در آورده است!

حق
شیر و خورشید و تاج گرامی، اعتراض به اصل ۱۱ را اول بار از شما دیدم. همانطور که هیچ ترتیب اثری به اعتراضات درباره این اصل ندادند هیچ ترتیب اثری هم من بعد نخواهند داد چه ما اعتراض و همکاری بکنیم و چه نکنیم. وقتیکه امیدمهر می گوید بخاطر ترس از ۱۵۰۰۰ تروریست و نوری علاء بود که اصل ۱۱ را در منشورشان گنجاندند من تا اخرش را خواندم بویژه وقتیکه این حضرات با اینکه این امتیاز را گرفتند رفتند و نماندند. اینها با بودن و نبودنشان ان امتیاز ایران بر باد ده را در جیبشان دارند. خیالشان تخت تخت است چون بدون نمایش خود و برملا شدنشان برنده شده اند و مردم فریب خورده اند. چه دلیلی وجود داشت که پس از رفتنشان هنوز تدارکاتچیان همچنان اصل ۱۱ را برندارند؟؟؟ بنظر من، نتیجه این منشور از اول معلوم بود و فقط لازم بود که ظاهری ملی و مردمی و دمکراتیک و برآمده از خردجمعی به آن داده شود. سوابق این ۲۵۰ کاندیداشان و مواضع صریح این ۲۵۰ کاندید در مورد یک یک اصول منشور پیشنهادی باید پیش از همایش در پاریس بر همگان معلوم شود. حتما هم باید معلوم شود که مواضعشان تا به امروز در مورد آن اصول ۴ گانه که در نظر پیشینم مقدسشان نامیدم هم باید معلوم شود تا ببینیم درباره منافع ملی ایران و تاریخ ایران از مشروطه تا حالا چه می دانند و چه درکی از منشور جهانی بویژه اصل تعیین سرنوشت دارند و حاکمیت ملی و استقلال و آزادی دارند. نباید اجازه داد چون تدارکاتچیان هیچ ترتیب اثری به اعتراضات ما نداده اند و حال منحل شده اند ما از اعتراضات مان کوتاه بیاییم. اعتراضات ما شاید تنها راه گریز ما از تن دادن به منشور و سرنوشتی باشد که لیبی گرفتارش شد! سپاس

چه کسی می تواند ثابت کند اصول ۴گانه که در نظر پیشینم آوردم، خودمحورانه و خودخواهانه و استبدادی اند و فاقد ایثارگری؟ اگر این اصول منافع ملی لیبرال دمکراسی های جهان آزاد را تامین کرده، رمز موفقیت شان بوده و ملتهایشان را به امنیت، آزادی و رفاه رسانده چگونه می توانسته خودمحورانه باشد یا چرا ما نباید همانها را بعنوان حق مان در منشورمان بخواهیم؟
....ادامه....



شورای ملی ایران ناقوسِ مرگِ جمهوری‏اسلامی را بصدا در آورده است!

حق
درود و سپاس شیر و خورشید و تاج گرامی، من از حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات) تقاضا می کنم که نشستی در دفتر پژوهش خود هر چه زودتر برگزار کند و روشنگریهای لازم در رابطه با اهمیت یک منشور / ؛همکاری بر اصول نه با کسان؛ زنده یاد داریوش همایون و گفتگوی آخر او با تهران ریویو در همین رابطه، و رابطه بین یک منشور ملی و قانون اساسی نوین، و اهمیت یک منشور / اصول همگانی که باید پرچمی باشد برای اتحاد / ائتلاف همگان انجام دهد. در ضمن روشن کند که خطرات ناشی از یک منشور ناقص و تن دادن به چنین منشوری چه عواقبی بدنبال می تواند داشته باشد. همانطور اطلاعاتی که درباره گزینش آن ۵۰۰ نفری که قرارست در همایش پاریس حضور بهم رسانند چگونه است بویژه گزینش آن ۲۵۰ کاندید. اگر گزینش بصورتی باشد و بوسیله کسانی باشد که منشور و کاندیداها و شورای ملی لیبی و افغانستان و و و را انجام دادند، مطمئن باشیم که این کاندیداها بله قربان گویانی بیش نیستند که مهر تاییدی بر آن منشور بزنند و شورای ملی را از دل خود درآورند. در اینصورت نمی توان انتظار داشت که تعداد کاندیداهایی که مخالف این منشور پیشنهادی هستند جایی در همایش فرانسه داشته باشند یا بجز تمجید منشور چیز زیادی بگویند.

اصول تمامیت ارضی ایران؛ ایران یک کشور با یک ملت و ملیت است؛ دمکراسی پارلمانی شبیه دمکراسی پارلمانی فرانسه؛ و تدوین یک قانون اساسی نوین مبتنی بر کلیه مفاد منشور جهانی حقوق بشر، اصولی نیستند که باید پیشنهاد شوند یا به مذاکره گذاشته شوند چه حالا و چه پس از نجات ایران. ما نمی توانیم منشور جهانی حقوق بشر را به رای مردم بگذاریم چون این حقوق با هر آدمیزادی بدنیا آمده و آدمیزاد دیگری حق ندارد با رای خود این ازادی را از دیگران بگیرد. بیش از ۱۰۰ سالست که ملت ایران برای دمکراسی و حقوق بشر مبارزه کرده. اصول ۱ و ۲ خوشایند تجزیه طلبان و قومگرایان فاشیست و حامیان بیگانه و لابیهای سبز و سرخ شان نیست. انقلاب مشروطه برای حفظ ایران و حفظ ملت یگانه ایران و دمکراسی و آزادی برای ایران بود. این میراث مقدسند. با سپاس
....ادامه....



شورای ملی ایران ناقوسِ مرگِ جمهوری‏اسلامی را بصدا در آورده است!

شیر و خورشید و تاج
هم میهنان گرامی‌ حق و ایرانی‌،

اگر به نوشته‌ها در همین سامانه باز گردید، خواهید دید که بنده اگر نه اولین، حتما جزو اولین‌ها بودم که نگرانی‌ خود را نسبت به مفاد این منشور مخصوصا ماده ۱۱ ابراز داشتم.

اما بحث بنده در حال حاضر این است. حال که به حرف ما کسی‌ گوش نمیکند و کار خودشان را انجام میدهند و تا اینجا هم پیش آمده‌اند. باید دید که در میان آن پانصد نفری که قرار است در آخر آوریل از طریق مجازی و حضوری دور هم جمع شوند افرادی پیدا میشوند که پس از این همه فریاد‌ها و نگرانی‌‌ها و پرسش‌های بی‌ پاسخ، دست بالا کنند و این مسائلی‌ که برای بسیاری نگران کننده است را مطرح کنند، و سرانجام تکلیف این منشور چه خواهد شد؟

حق گرامی‌، کسی‌ نمی‌گوید اصلا منشوری لازم نیست. اگر هدف آنطور که خودشان می‌گویند رساندن مردم بپای صندوق‌های رای آزاد، قانونی‌ و عادلانه برای تعیین نوع نظام آینده ایران است (البته پر واضح پس از سرنگونی این رژیم)، در نتیجه تا آنجا که مثلا مربوط به ماده ۱۱ این منشور می‌شود - پرسش ساده است... چرا با وجود ماده ۱، ۳، ۸، ۹، ۱۲ و ۱۳ ما باید از هم اکنون در مورد خط به خط ماده ۱۱ این منشور بحث و تصمیم بگیریم؟ آن هم بدون حضور اکثریت مردم ایران؟ چرا نمی‌شود بحث در مورد ماده ۱۱، یا بخشی از ماده ۱۱، به ایران پس از رژیم اسلامی و زمان تدوین قانون اساسی‌ نوین ایران موکول شود؟

اما اگر هدف این است که ما از طریق این منشور تکیلف قانون اساسی‌ آینده ایران را هم روشن کنیم... این منشور خیلی‌ بیشتر از آنچه که تابحال گفته شده ایراد و کمبود دارد.

آن زمان که ما به این مسائل اشاره کردیم، ترتیب اثر ندادند، حال شما فکر می‌کنید چند هفته به تشکیل شورا مانده، و با کمیته موقت منحل شده ترتیب اثر خواهند داد؟

آنموقع که ما می‌گفتیم این منشور باید قبل از تشکیل شورا اصلاح شود، به فکر همین روز‌ها و همین مسائل بودیم. حال چاره دیگری نداریم بغیر از اینکه صبر کنیم تا این شورا تشکیل شود.
....ادامه....



شورای ملی ایران ناقوسِ مرگِ جمهوری‏اسلامی را بصدا در آورده است!

حق
با درود و سپاس خدمت شیر و خورشید و تاج گرامی، در مورد اینکه شاهزاده پای خود را از این جریان منشور پیشنهادی و شورای ملی برآمده از آن بیرون کشیدن یا نکشیدن می توانیم با هم اختلاف داشته باشیم و صد البته هر کداممان با دلائل خودمان. اما فکر نمی کنید که این منشور بویژه اصل ۱۱ ان سندی است که با رجوع به آن پس از نجات و آزادی ایران می تواند باعث و بانی جنگهای داخلی بشود؟ همان ملت و ملیت سازان و ۱۵۰۰۰ تروریستی که دکتر امیدمهر و یارانش به انها وادادند و بعد هم رفتند و نماندند می توانند با رجوع بهمین اصل ۱۱ در ایران آینده از آن حداکثر سوء استفاده ها را بر علیه منافع ملی و حیاتی ایران بکنند. این منشور پیشنهادی و منشور نهایی که از دلش در می آید یک سند حقوقی است و بار حقوقی دارد که با رجوع به آن می توان هزار سوء استفاده در آینده کرد. هر منشور نهایی که از دل این منشور پیشنهادی درآید اساس قانون اساسی آینده را در بر خواهد داشت البته در صورت موفقیتش در نجات ایران. در چنین صورتی نمی توان پساآمدهای چنین منشوری را نادیده گرفت و یا آنرا اساس قانون اساسی نوین ایران بحساب نیاورد. در ضمن پیش از آزادی ایران باید بر اصولی ثابت توافق و همکاری کرد و زیر پرچم این اصول منشور نوشت و مردم را جمع کرد چون مردم باید بدانند بر سر چه اهدافی با هم متحد می شوند و در اصل در کنار انچه نمی خواهند متذکر شوند که چه می خواهند. نمی توان فقط به ؛چه نمی خواهیم؛ ای بسنده کنیم که در سرنگونی جمهوری اسلامی در کلیتش خلاصه می شود، و ؛چه می خواهیم؛ را موکول کنیم به پس از نجات ایران و آنوقت بر سر و کله هم بزنیم. در عین حال نمی توانیم بگوییم که منشور پیشنهادی و منشور نهایی و شورای برآمده از آنرا فقط برای براندازی مورد استفاده قرار می دهیم و سپس منشور فاقد هر گونه اعتباری می شود. در سیاست و حقوق اینکار بسیار خطرناک و پر هزینه است، نیست؟ چگونه نیست؟

امیدوارم که در مورد پیامی و نظرتان دچار سوء تفاهم و بدفهمی شده باشم! سپاسگزارتان می شوم که مرا راهنمایی بفرمایید. با سپاس، حق
....ادامه....



شورای ملی ایران ناقوسِ مرگِ جمهوری‏اسلامی را بصدا در آورده است!

ایرانی
با درود خدمت دوستان
متاسفانه شرط ورود به شورا، امضای منشور پیشنهادی است، حتی برای انتخاب کردن و انتخاب شدن نیز، حال این تناقض که مثلا بنده، بند یازدهم منشور را به صورت فعلی (بدون مشخص شدن معنای آن) به هیچ عنوان قبول ندارم، باید ابتدا آن را تایید کنم (با امضاء کردن منشور) که طبعا برای من مسئولیت حقوقی ایجاد می کند، سپس اگر توانستم آن را اصلاح کنم. یعنی ابتدا بپذیرم با فشار گروه های فدرال طلب و تجزیه طلب، اساس تمامیت ارضی و وحدت ملی و یکپارچگی مردم کشورم را در یک پیشنهاد به رأی بگذارم و سپس چنانچه توانستم، آن را از گروه های ضد ایرانی با رأی دموکراتیک! پس بگیرم!، کدام کشوری چنین کرده و می کند که من دومین آن باشم؟، مسئله دوم، منشور پیشنهادی، تنها داعیه رسیدن به انتخابات آزاد را ندارد، بلکه برای پس از آن هم اصل ارائه داده است، پس صرفا یک منشور برای رسیدن به انتخابات آزاد نیست و خط و خطوط قانون اساسی آینده را نیز معین نموده است. به هر صورت، امیدورام هرچه در پاریس و در پروسه تشکیل شورای ملی ایران اتفاق می افتد، برای ایران و ایرانی در بند، دریچه تازه ای به سوی آزادی بگشاید.
با تشکر از وجدانی گرامی، برای نثری صمیمانه، وجدانی گرامی، من نیز صادقانه آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم زمان ثابت نماید من اشتباه می کردم و انتقادات وارد شده توسط اینجانب به روند و عملکرد کمیته موقت و منشور شورای ملی، اشتباه بوده است.
پاینده ایران
....ادامه....



سیزده‌به‌در

ایرانی
بهمن خان گرامی، دوست و سرور نازنین
تمرین قبل از برنامه سهل است قربان، علامه گان! جوان سپهر سیاسی ایران را چه به تمرین و تلمذ و تفکر!، برآمدگان جمهوری جهل و فساد را چه به ادب سیاسی در برابر ما سالخوردگان فرتوت!. چهار جمله دیگر ادامه بدهم، سفارت سبز بیانیه می دهد من وابسته وزارت اطلاعات حکومتی هستم که آنها از آن برآمده اند و مشغول کارشکنی در کار ستارگان جوان کهکشان سیاسی ایران زمین!، پس به قول شادروان کسروی، به همین بس کنیم، به قول م-امید، هوا بس ناجوانمردانه سرد است.
بهترین پیشنهاد را شما در قالب آن نوشتار جالب ؛راه حل همایونی؛ ارائه دادید، ما هر چه شرط بلاغ بود، مؤدبانه و دلسوزانه، بیان داشتیم. حتی من بعد از شنیدن مصاحبه شاهزاده، از ارسال نوشته ای که در ارتباط با فدرال طلبان و شورای ملی آماده کرده بودم، به طور موقت صرف نظر کردم و آن را به زمان پس از تشکیل شورا وا نهادم. راه حل همایونی، بهترین راه حل است.
پاینده ایران
....ادامه....



سیزده‌به‌در

ایرانی
با درود خدمت دوستان
امیدوارم آیین سنتی سیزده به در (به قول جمهوری جهل و فساد، سیزده نوروز!) را به خوبی پشت سر بگذارید. باقالی پلو، آش رشته عصرانه، کاهو و سکنجبین، یاد گذشته و روزهای روشن، امید به آینده و صبح روشنی که از پس این شام تیره می رسد. چه نوروز و سیزده به دری خواهد شد اولین نوروز آزادی ایران، دور و دیر نباد.
پاینده ایران
....ادامه....



سیزده‌به‌در

بهمن زاهدی
با دورود خدمت شیر و خورشید و تاج،

ما سی و شش سال است که مبارزه کرده‏ایم و تا آزادی ایران و ایرانی به این مبارزه خود ادامه خواهیم داد. بعد از پیروزی تازه فعالیت ما برای بازسازی کشور آغاز خواهد شد.
ما می‏توانیم چند هفته دیگر هم صبر کنیم تا نتیجه فعالیت کارمندان (حقوق بگیران) دفتر شاهزاده را ارزیابی کنیم.
ما در این سی و شش سال از کسی حقوق نگرفته‏ایم و به همین دلیل هم آزادی بیان خود را حفظ کرده‏ایم. کسانیکه در سیاست حقوق بگیر هستند این آزادی بیان ما را ندارند.
ما می‏بینیم که چگونه کسانیکه حقوق بگیر می‏شوند با واژه‏ها بازی می‏کنند، که به آنان تزریق کرده‏اند (بازی که چه عرض کنم به لج می‏کشند) مانند: «خرد جمعی»، «گفتمان»، «انتخابات آزاد» و ....

ما منتظره نتیجه کار کارمندان دفتر شاهزاده نشسته‏ایم و می‏دانیم که این افراد از خود هیچ‏گونه اراده و نظر سیاسی نمی‏توانند داشته باشند حتا اگر در تمامی رسانه‏های جهانی بطور همزمان با این افراد مصاحبه شود! آقای شهرام همایون هم نتوانست به این افراد یاد دهد که چگونه طرز بیانشان را قبل از برنامه حداقل یک بار تمرین کنند.

با تمامی این تفاصیل، امیدوارم که موفق بشوند و فراموش نکنند که ملت ایران در طی سی و شش سال جمهوری اسلامی به رمز کار سخن وران مذهبی (آخوندها) آشنا شده‏اند و تاره‏کاران را به خوبی تشخیص می‏دهند و بقول معرف «مو را از ماست بیرون می‏کشند»

مشکل ما طرفداران نظام پادشاهی و مردم ایران همیشه درباریان بوده و هست!

ارادتمند
بهمن زاهدی

منظور از «ما» اعضای این کانون می‏باشند

....ادامه....



شورای ملی ایران ناقوسِ مرگِ جمهوری‏اسلامی را بصدا در آورده است!

شیر و خورشید و تاج
***** پایان - کار از مخالفت و موافقت گذشته، باید به اینکه به کجا می‌‌رویم و به آینده نگاه کرد *****

این شورا، پس از این همه بحث و گفتگو، خوب می‌داند که حرف میهندوستان چیست و خط‌های قرمز در کجا است. و این شورا میداند که چه ما در شورا باشیم چه نباشیم، اگر بخواهد از خط قرمز‌ها عبور کند، با ناسیونالیست های ایران مشکل خواهد داشت. در نتیجه پس از این همه گفتگو امکان اینکه این شورا اشتباهات گذشته خود را تکرار کند کم است، گر چه به دلایل بسیار غیر ممکن هم نیست.

اما مطلب مهمتر این است که این شورا تجربه کافی‌ پیدا کرده باشد که اشتباهاتی که در مورد این منشور و تشکیل این شورا بخرج داد را در مورد "قانون اساسی‌ جدید" در یک ایران آزاد، همان اشتباهات را مرتکب نشود.

وقتی‌ پای قانون اساسی‌ کشور بمیان می‌‌آید، دیگر نمی‌‌شود نسل گذشته را فسیل خواند، نسل میان را بی‌ طرف خواند، و نسل جدید را که از صافی پشتیبانی‌ از رفسنجانی میانه رو و خاتمی گفتگوی تمدن‌ها و موسوی و کروبی سبز و اصلاح طلب و همه اینها ردّ شد تا بالاخره به اینجا رسید...، آن را هم عقل کًل خواند. قانون اساسی‌ متعلق به همه ایرانیان است، و کار یک نفر و دو نفر و یک نسل و دو نسل بخصوص نیست.

از حالا باید اینها گفته شود که باز فردا نبینیم که شورایی تشکیل شد و در آنجا آمد که هدف نهایی تدوین قانون اساسی‌ آینده ایران است. هیچ شورایی در خارج از کشور (حال چه در آن نسل قدیم یا نسل میانی یا نسل جدید باشد) نمی‌‌تواند از حالا برای قانون اساسی‌ ایران فردا خود را ناجی یک ملت نزدیک به هشتاد میلیونی و تنها مرجع اعلام کند. کار شورا رساندن مردم به پای صندوق‌های رای آزاد برای تعیین نوع نظام آینده است و همین. قانون اساسی‌ ایران فردا جای خرید و فروش هویت و بازی‌های سیاسی نیست، چون به بقای ایران مربوط میشود. امیدواریم در این مورد کاملا با تفکر پیش روید. تمام دعوای سی‌ و چهار ساله میهنپرستان بر سر نجات بقای ایران و ایرانی‌ بود، و به هیچ وجه نخواهیم گذاشت که با قانون اساسی‌ ایران فردا بازی کنید.
....ادامه....



شورای ملی ایران ناقوسِ مرگِ جمهوری‏اسلامی را بصدا در آورده است!

شیر و خورشید و تاج
***** بخش سوم - کار از مخالفت و موافقت گذشته، باید به اینکه به کجا می‌‌رویم و به آینده نگاه کرد *****

وگرنه با در نظر گرفتن اوضاع وخیم کردستان، و فشار‌هایی‌ که بر آذربایجان و بلوچستان و نقاط دیگر ایران وجود دارد، و با در نظر گرفن حال و روز سیاسی اجتماعی ایران امروز، و با در نظر گرفتن شیطنت‌های ظاهری و پنهان کارتل‌های انرژی، و سازمان‌های اطلاعاتی‌ از طریق عوامل خود در میان ایرانیان، اگر قرار باشد سرنوشت قانون اساسی‌ فردا را به دست این منشور و این شورا بسپاریم - ایران فردا، در زمینه بقای ایران و ایرانی‌، آبستن گرفتاری‌های بسیار بزرگ و جبران ناپذیری خواهد بود.

به زبان ساده، این شورا با همین شکل و نکات مثبت و منفی‌ میتواند تا رسیدن مردم به رای آزاد برای تعیین نوع حکومت آینده، هم پیروز شود و هم شکست بخورد.

اما این شورا با این ساختار و ترکیب و نکات مثبت و منفی‌ نمی‌تواند تنها ناجی و پایه و اساس تصمیم گیرنده برای تدوین قانون اساسی‌ جدید در یک ایران آزاد باشد. نکته اصلی‌ در مورد این شورا با این حال و روزش و بحث‌هایی‌ که در مورد آن وجود دارد، در آنجا، یعنی‌ (دخالت ویژه و انحصاری در تدوین قانون اساسی‌ جدید ایران) اهمیت حیاتی‌ پیدا می‌‌کند. قانون اساسی‌ ایران فردا باید با شرکت اکثریت مردم ایران و به رای اکثریت مردم ایران نوشته، در مورد آن بحث، و تصویب شود.

اینکه ما چند نفر این منشور را نوشتیم و حالا شما بیایید در مورد آن بحث کنید و رای بدهید، در مورد یک منشور برای یک هدف، ممکن است کار ساز شود یا به ملت قبولانده شود اما در مورد یک "قانون اساسی‌" که بقای کشور به آن بستگی خواهد داشت این روش عملی‌ نیست و قابل قبول نخواهد بود.

حال می‌گویند منشور را به دلایل بسیار نمی‌شد با حضور و تبادل نظر با اکثریت مردم ایران نوشت، ما هم قبول کردیم. گرچه در آن مورد هم می‌‌شد بحث کرد. اما قانون اساسی‌ آینده ایران را میشود پس از آزادی ایران با حضور اکثریت مردم ایران نوشت.
....ادامه....



شورای ملی ایران ناقوسِ مرگِ جمهوری‏اسلامی را بصدا در آورده است!

شیر و خورشید و تاج
***** بخش دوم - کار از مخالفت و موافقت گذشته، باید به اینکه به کجا می‌‌رویم و به آینده نگاه کرد *****

از این بحث طولانی که بگذریم، حال پس از گذشت چند ماه و در این مرحله، که از اعلام موجودیت این شورا می‌گذرد. درخواست کردن از شاهزاده که پای خود را از این شورا بیرون بکشند، نه از دید مبارزاتی منطقی‌ است، و نه عملی‌.

در نتیجه، بهترین راه باقی‌ مانده همین است که به انتظار آخر ماه آوریل و تشکیل شورا بنشینیم، و سپس ببینیم پس از این همه مخالفت‌ها و موافقت‌ها که همگان میدانیم و میدانند، این شورا با این منشور چه می‌کند.

چیزی که ایرانیان باید متوجه آن باشند این است که شکست این شورا به هیچ وجه پایان مبارزه با جمهوری اسلامی نیست. اما پیروزی این شورا حتما به سرنگونی جمهوری اسلامی می‌‌انجامد.

اما اهمیت ویژه در مورد این شورا، دیگر در این مرحله، نه در پیروزی شورا است، و نه در شکست این شورا. این مبارزه قبل از این شورا آغاز شده و کار این شورا به هر کجا که بکشد، این مبارزه تا سرنگونی مطلق جمهوری جهل و جنون اسلامی ادامه پیدا خواهد کرد. شاید مشکل اصلی‌ که میهندوستان با این شورا دارند در این گفته ایرانی‌ نهفته باشد که می‌گوید: "چه فکر میکردیم و چه شد". که در مورد آن می‌‌شود بحث‌ها کرد اما در حال حاضر بسود این مبارزه نیست که بیش از این همه که گفته‌ها و نوشته‌ها انجام شده وارد این بحث شویم.

چیزی که باید در مورد این شورا روشن شود، و بحثی‌ که در مورد نیت برخی‌ از شرکت کنندگان در این شورا وجود دارد - در آنجا ظاهر و پر اهمیت میشود که بدانیم - این منشور و این شورا با این ترکیب، فردا تصمیم نهایی در مورد قانون اساسی‌ ایران آزاد را نخواهد گرفت، و در زمان تدوین قانون اساسی‌ جدید در یک ایران آزاد، کًل افراد جامعه شرکت و پس از بحث و تبادل نظر در مورد بند بند مفاد قانون اساسی‌ جدید، با رای اکثریت قانون اساسی‌ آینده ایران تصویب خواهد شد.

....ادامه....



شورای ملی ایران ناقوسِ مرگِ جمهوری‏اسلامی را بصدا در آورده است!

شیر و خورشید و تاج
***** بخش اول - کار از مخالفت و موافقت گذشته، باید به اینکه به کجا می‌‌رویم و به آینده نگاه کرد *****

حق گرامی‌،

پس از چند ماه بحث و گفتگو و مخالفت و موافقت در ارتباط با نحوه تشکیل این شورا و منشور. پرسش اصلی‌ این است که چرا تشکیل شورایی که سال‌ها آرزوی همه میهنپرستان و میهندوستان بود، باید به جایی‌ کشیده شود که دقیقا آنهایی که بیش از همه برای تشکیل و لزوم "یک شورای ملی‌" منطق و برهان میاوردند، حال باید کنار گود نظاره کننده بر این اتفاق مهم باشند؟ مسلما پاسخ به این پرسش واضح است، اما پاسخی است که بیش از این، آن را کش دادن فقط دشمن شاد کن خواهد بود.

در حال حاضر، این روشی‌ است که شاهزاده درست تشخیص داده و "از آن پشتیبانی میکنند". ایراد زیادی هم نمی‌شود از ایشان گرفت چون اصولا همه ما سال هاست که میدانیم، این شاهزاده یک روشی‌ پیش گرفته‌اند که ترکیبی‌ از مبارزات گاندی و ماندلا و آونگ سن سوو کی‌ ( Aung San Suu Kyi ) می‌‌باشد.

ما میتوانیم به این روش ایراد بگیریم و این را مطرح کنیم که حتما روش شاهزاده و نیت ایشان پاک است، اما آیا نیت آنهایی که ایشان میخواهند با آنها همکاری کنند در مورد آینده ایران و ایرانی‌ به همان پاکی است؟ و آیا میشود به آن افراد اعتماد سیاسی ملی‌ کرد؟ پاسخ شاهزاده در قبال این پرسش این است که، با حضور و پشتیبانی شما که خود را میهن‌پرست و میهندوست میدانید، است که میشود جلوی افرادی که با خلوص نیت وارد این حرکت نمیشوند را گرفت.

در اینجاست که مشکل آغاز میشود، چرا که برخی‌ از ما در سی‌ و چهار سال گذشته بار‌ها دیده‌ایم که چگونه حتی با حضور پاک‌ترین فرزندان این سرزمین در تشکیلاتی، کار آن تشکیلات به هزار دلیل به بنبست کشید. چرا که این دشمن، از جاهایی‌ حمایت میشود که میهنپرستان اصولا آن مراکز را دوست مردم ایران نمی‌‌دانند. این مبارزه از روز نخست، یک مبارزه نابرابر بوده است. یعنی‌ اینکه در برابر هر میهندوست مبارز، چند دشمن که از چندین جا حمایت می‌شده قرار داشته.

از این بحث طولانی که بگذریم، حال ...
....ادامه....



شورای ملی ایران ناقوسِ مرگِ جمهوری‏اسلامی را بصدا در آورده است!

حق
در نا امیدی بسی امیدست پایان شب سیه سپسدست

گویند که تیمور لنگ در نبردی سخت شکست خورد و آنرا شکست نهایی خود در آن جنگ پنداشت. حین فرار و پراکنده شدن لشکریان، به غاری یا شکافی پناه برد تا از دید دشمنش پنهان بماند. در طول مدتی که در آن شکاف بود به مورچه ای خیره شده بود که ذره خوراکی را با خود بسوی بالا و بطرف لانه اش حمل می کرد. هر بار تا نیمه راه یا بیش از آن پیش می رفت، ذره خوراک بر زمین می افتاد. هر بار که این اتفاق می افتاد، مورچه باز به پایین آمده، ذره خوراک را به نیش می گرفت و به بالا و بسوی لانه اش حمل می کرد. گویند تیمور شمرد که مورچه ۵۹ بار ذره خوراک را به بالا و بسوی لانه اش حمل کرد و شکست خورد ولی بار ۶۰ ام پیروز شد و ذره خوراک را با موفقیت به لانه اش برد. گویند که تیمور سماجت و پشتکار و قبول نکردن شکست را از این مورچه آموخت. به بیرون غار یا آن شکافی که در آن پنهان شده بود آمد و لشکریانش را جمع و جور کرد و بسوی دشمنانش حمله ور و پیروز شد.

در مبارزه با جمهوری اسلامی فقط کافیست نیروهای ملی میهنپرست ایران که تعهدی بجز به ایران و به ملت ایران ندارند یکبار پیروز شوند و برای همیشه طومار هم کلیت جمهوری اسلامی کهریزکی، هم هر که ضدایران و ضد ایرانی است، و هم هر که بی کفایت و ناشایست در امر اعمال وظائف ملی خودست را ببندند. ایران را نمی توان با سربازانی که جای ژنرالها نشسته اند نجات داد بویژه که برخی ازین ژنرالها ادای تعهد به تمامیت ارضی ایران و تعهد به یگانگی ملت ایران و ادای لیبرال دمکراسی را در می آورند و وانمود می کنند که سکولاردمکراسی همان لیبرال دمکراسی است!

در پایان، از شخص شاهزاده رضا پهلوی صمیمانه می خواهم که پای خود و خانواده بسیار محترمشان را از این شورای به اصطلاح ملی غیرشفاف و منشور سئوال برانگیز بیرون بکشند بویژه که انتخابات کذایی جمهوری اسلامی در راهست و هر گونه یاس مردم از او و خانواده شان بنفع جمهوری اسلامی تمام خواهد شد. بی اعتبار کردن خاندان پهلوی به مبارزات ما زیانی بزرگ می زند. ارادتمند حق
....ادامه....



ایران ستیزی ِ طبکارانه ، به شیوه ی یوسف عزیزی بنی طرف

حق
درود بر هموطنان گرامی، سپاس فراوان از مازیار تپوری نازنین بابت این نوشتار بسیار عالیش. بی بی سی و صدای امریکا هرگز جای خالی شما را پر نخواهند کرد. چرندیات بنی طرف در راستای منافع ملی آنانست و نه امثال شما. توجه هموطنان را به بخش پایانی نوشتار اخیر بنی طرف که حاکی از درک ژرف! او از منشور جهانی است، و به راه حل! اش جلب می کنم که بیطرفی! و نبوغ! او را ثابت می کند:-

؛تنها راه گریز از تفکیک جامعه کنونی ایران، برقراری دموکراسی کامل و حقیقی است. یعنی قانون اساسی، حق تعیین سرنوشت ملیت های ایران را به رسمیت بشناسد. اگر قانون اساسی آینده ایران بر مبنای منشور ملل متحد باشد این منشور در ‬فصل ١، اصل ١، بند ٢ از ‪"‬حق تعیین سرنوشت «مردمان» یا خلق ها (peoples) به عنوان مبنای توسعه روابط دوستانه در میان "ملت ها‪"‬ سخن میگوید.
از دیدگاه من، دموکراسی، فدرالیسم و عدم تمرکز آهنین در تهران، چند مزیت دارد: ۱) مانع باز تولید استبداد علیه همه ایرانیان می شود ۲) گرایش های استقلال طلبانه را کاهش خواهد داد و٣) جلوی گرایش های شبه امپریالیستی و دخالت جویانه در امور ملت های همسایه را می گیرد، امری که هم در رژیم شاه و هم در رژیم ج ا ا انجام می شود.
یاد آوری سخنان مهدی بازرگان در اواسط دهه چهل شمسی در دادگاه شاه (ما شاید آخرین گروهی باشیم که معتقد به فعالیت سیاسی هستیم) بازگوی حالت کنونی ما معتقدان به راه حل مساله ملی در چارچوب ایران است. یعنی می توان گفت: ما شاید آخرین گروه ها و اشخاصی باشیم که معتقد به حل مساله ملیت ها در چارچوب ایران ایم.
پیشنهاد من این است که ما ۵ سال در ایران نظام فدرال داشته باشیم و سپس با همه پرسی، نظر ملیت ها را بپرسیم که چه می خواهند: ادامه فدرالیسم یا استقلال. این یعنی حق تعیین سرنوشت که قبلا گفتم در منشور ملل متحد ذکر شده است؛.

بیخود نیست امثال بنی طرف ها در هر دالان قدرتی در جهان چپانده اند! حمایت غرب از دمکراسی، آزادی و حقوق بشر برای ایران یعنی همین حمایتها از بنی طرف ها بویژه بوسیله امریکا، انگلیس و اسرائیل.
....ادامه....



شورای ملی ایران ناقوسِ مرگِ جمهوری‏اسلامی را بصدا در آورده است!

حق
با درو جناب جمشاد گرامی! ما ژنرالهای خوب و بد داریم. یکی از معلومات و تبحرش و ناآگاهی مردم سوء استفاده/خیانت می کند و به کام خود می رسد ولی دیگری و می شود رضاشاه بزرگ و ژنرال دوگل. منظور شما دسته دوم است که در وضعیت وخیم ما طبیعتا تعدادشان کم است. همانطور که گفتید یک سرباز وطن باید ؛واجد شرایط لازم؛ باشد. آن شرائط و طی کردن آن مراحل و امتحانات و ان استعداد برای ژنرال ارتش شدن به آن آسانیها و سر راستی ها که فکر می کنید نیست. من واجد آن شرائط لازم نیستم چون هم خودم و ظرفیتهایم را می شناسم و هم موقعیتی را که در آنم.

من صمیمانه و با نیتی پاک از آقای وجدانی درخواستی کردم، ایشان هم بهمان شیوه بمن پاسخ دادند. منهم پذیرفتم و تمام شد و رفت. نه اصراری و نه بازخواستی و نه بی احترامی ای کردم. این حق و احترام را برای او قائل بودم که با در نظر گرفتن شرائط و موقعیتشان اگر خواستند پاسخی بدهند که دادند و من از ایشان بسیار سپاسگزارم و برایشان و تصمیمشان به غایت احترام قائلم. مثل دو هموطن و دو دوست و دو همکار گپی زدیم و تمام شد و رفت. من درخواست کاندیداتوری از آقای وجدانی نمی کردم اگر که گفتگوی جناب پیرزاده و شهرام همایون پیش از آن رخ داده بود. من ارادت زیادی برای او و نوشتارهایش قائلم چون از او یاد گرفته و می گیرم. در مواردی هم با او موافق نیستم که بیشتر اختلاف سلیقه اند تا اختلاف در اصول. با احترامی هم که برای شما قائلم نه با شما موافقم که من دست کمی از آقای وجدانی ندارم و نه اینگونه مقایسه ها را می پسندم.

پرسیده اید؛.. از نحوه عملکرد و تصمیمات مبهم و غیر شفاف دست اندرکاران درمورد برپایی این شورا بیان داشتید، شرایط موجود فعلا ایجاب نمی کند که به هرنوع کاندیداتوری دراین شورا تن در داد. نه فقط این، بلکه امضای چنین منشوری هم به هیچ عنوان صلاح و منطقی بنظر نمی رسد؛. با توجه به گفتگوی جناب پیرزاده با شهرام همایون چند شب پیش، بیش از همیشه نسبت به این منشور و شورا ناامید شده ام و از مهندسی در انتخاب کاندیداتورها می ترسم! ارادتمند حق
....ادامه....



طرحی دربارۀ مبحث ملی در ایران

ناصر کرمی
آقای بابک امیر خسروی، دیگر برای ایران و ایرانی، نسخه نپیچید، شما بفکر هم تباران تُرک خود باشید و جدایی آنها از ایران مایهء نجات ایران هست، لطفأ به لینک پیوست توجه کنید

http://www.iranglobal.info/node/17535

....ادامه....



شورای ملی ایران ناقوسِ مرگِ جمهوری‏اسلامی را بصدا در آورده است!

جمشاد پرچمشاهی

جناب حق گرامی! پیش از هرچیز با تشکر فراوان از استقبال و تبریکات نوروزی تان، گویند که ژنرال هایی هم که به کشور و ملتشان متعهد و وفادار هستند، خود را سربازان وطن می دانند. درواقع هر سربازی در جامعه باز و دمکراتیک می تواند و این حق را دارد چنانچه بخواهد و واجد شرایط لازم باشد، با طی نمودن دوران و مراحل نظامی، آموزش و صبوری و کسب تجربیات کافی به درجه و مقام ژنرالی هم نائل گردد.

انگیزه پیشنهاد من به شما دررابطه با کاندیداتوری در شورای ملی، حاصل از ترغیب و تشویق شما از هموطنمان جناب وجدانی در همین مورد بود. من فکر کردم که اگر آقای وجدانی از دیدگاه شما لیاقت و شایستگی کاندیداتوری در شورای ملی درحال شکل گیری، را دارند، خود شما نیز به باور من با خصوصیات و توانایی های مشابه دست کمی از ایشان ندارید. لیکن بنا به توصیفی که درنظر اخیرتان از نحوه عملکرد و تصمیمات مبهم و غیر شفاف دست اندرکاران درمورد برپایی این شورا بیان داشتید، شرایط موجود فعلا ایجاب نمی کند که به هرنوع کاندیداتوری دراین شورا تن در داد. نه فقط این، بلکه امضای چنین منشوری هم به هیچ عنوان صلاح و منطقی بنظر نمی رسد.آیا منظورتان را درست فهمیدم؟ تندرست و شادکام باشید.
....ادامه....



شورای ملی ایران ناقوسِ مرگِ جمهوری‏اسلامی را بصدا در آورده است!

حق
جمشاد خان گرامی، ضمن خوشامد و تبریکات نوروزی مجدد بشما، من از آغاز همیشه گفته ام که من سربازم مثل اکثریت هر جامعه ای. هر جامعه ای ژنرالهای بالقوه خود را دارد که تعدادشان کمتر از نیم درصد جامعه است. نه من می توانم نقش ژنرال را بازی کنم و نه آنها باید به نقش سربازی تن در دهند. داریم کسانی را که در قامت ژنرال حضور همیشگی دارند و از آنان بعنوان اندیشمند و دگراندیش و فعال سیاسی و و و یاد می شود. من از این دسته همه فن حریفان نیستم، دوست عزیز. من فقط یک سرباز بودم و هستم که بدنبال ژنرابهای شایسته می گردم تا در کنار و پشت شان رکاب بزنم. شناسایی این ژنرالها از عهده من تا حدودی برمی آید. یعنی مثلا من کفاش نیستم ولی تفاوت بین کفش خوب و بد را می فهمم. منشور پیشنهادی و نحوه کاری شان مثلا نحوه کاندیداتوریشان برایم همان کفش و کفاش بدست. من نمی توانم به منشوری تعهد بسپارم که قبولش ندارم و شرط شرکت هم باورمندی به این منشورست. منشوری که پشت درهای بسته بدون مشارکت مردمی نوشته و ارائه شد. کل این برنامه و تا به آخرش بنظر من کاملا ناشیانه و بعمد ناشیانه انجام شده و از دل آن چیزی بهتر از شورای ملی! سوریه و شورای ملی! لیبی در نخواهد آمد. هیچ روشنگری ای درباره ماده به ماده این منشور نشده تا مردم با اطلاعات کافی در دست امضائش کنند. اینگونه رفتار دمکراتیک نیست و پوپولیسم و مردمفریبی محض است همانطور که هیتلر از این طریق دمکراتیک! و جمهوری اسلامی از همین طریق دمکراتیک! سر کار آمدند و دیدیم چه شد و در لیبی و عراق و افغانستان کنونی شد و در سوریه خواهد شد. تا دیشب خیال می کردم که جلسه های بسیاری در رابطه با منشور پیشنهادی انجام خواهد شد ولی الان حس می کنم در یک آخر هفته در پاریس قرارست مهر تایید به ان بزنند و امضاء جمع کنند تا دمکراتیک! جلوه اش دهند و بر اساس خرد جمعی! نحوه کاری این شورات تاکنون بسیار شک برانگیز برایم بوده و من حاضر نیستم دیگر حتی از کسی بخواهم که خود را کاندید کند. راههایی برای انداختن این شورا روی ریل هنوز هست ولی کو گوش شنوا!؟ سپاس
....ادامه....



شورای ملی ایران ناقوسِ مرگِ جمهوری‏اسلامی را بصدا در آورده است!

جمشاد پرچمشاهی

جناب حق گرامی،

با درود و بهترین آرزوهای سال نو، شما و من گرچه به لحاظی اختلاف نظر داشته و در برخی موارد همعقیده نیستیم (درعین حال تصور می کنم و امیدوارم که "همعقده ای" نباشیم) ولی باوجود این، من شخصا شما را از نظر صراحت و شجاعت قلم و کلامتان، و از همه مهمتر، خوی قوی میهن پرستانه تان، برای کاندیداتوری و احراز عضویت فعال در رأس کمیته شورای ملی، شایسته و کارآمد تلقی می کنم کما اینکه بویژه دررابطه با همان اصل یازدهم مورد بحث منشور، نیاز مبرم به مقاومت محکم و استدلال کافی درزمینه متقاعد ساختن افرادی یا همان "کسان" داریم و خواهیم داشت.

شما به دفعات مکرر در نظرات و بخشهای مختلف، استواری و پافشاری تان را درمورد نکات مبهم این منشور پیشنهادی و اصول سئوال برانگیز آن اظهار نظر نموده و به پیامدهای منفی و مضرات ناشی از تدوین و اجرای اصول و بندهای الحاقی آن اشاره داشتهاید. اما به نظر می رسد که از این طریق گوش شنوایی وجود ندارد یا دارد لیکن ترتیب اثری به آن داده نمی شود. بهمین جهت ضروری بنظر میرسد که افرادی چون شما و جناب وجدانی و یا کاوه پزدانی دست به دست یکدیگر داده و با شرکت مستقیم و گفتگو و مذاکرات رودررو با همان "کسان" بمنظور خلل در پیشبرد مقاصد شوم و مخرب برخی از آنها قد علم کنید و نگذارید که عده ای دستچین شده اقدامات ضد ملی و سودطلبانه برای منافع شخصی خود، بقول جناب وجدانی، گود و میدان کارزار را به تنهایی در دست خود قبضه کنند. موفق و موید باشید.
....ادامه....



پیامی به کنگرهٔ سراسری شورای ملی ایران

وجدانی

شورای ملی ایران مکانی برای ائتلاف! (۲)

بر همین اساس و از همه مهمتر اعتقاد به تکثر آراء و احترام به شأن و مقامِ شامخ "آزادی" است که شورای ملی ایران هیچوقت و به هیچوجه از فردی، گروهی و یا حزبی درخواست ننموده و نخواهد نمود که دست از سازمان خود و منشور آن بردارد و یا آن سازمان منحل شود. اتفاقآ زمانی که تمامی گروهها و احزابی که در تشکیل شورای مورد بحث فعال باشند و ضمن حفظ اعتقادات و آرمانهای خود آنرا بوجود آورند و در جلسات، نشستها و همایشهای شورا با رعایت اصولِ دموکراسی حاضر شوند و خواستهای خود را که به مآلآ بطرز وسیعی منعکس کنندۀ همان مرام سازمانیشان هم هست در این مجمع بزرگ مطرح نموده به تصویبِ اکثریتِ اعضای آن برسانند، در آن صورت موفقیت شورای ملی ایران حتمی است و به لطف همین آراء مُهر ابطال شناسنامۀ جمهوری اسلامی زده میشود. سازمانهای متنوع و رنگین کمانِ احزابِ سیاسی که ایران یکپارچه و یگانه ملتِ آنرا سرلوحۀ همۀ خواستها و مرامهای خود قرار داده اند این استعداد و توانائی را نیز باید داشته باشند که با حفظ اصولِ دموکراسی در کنار یکدیگر قرار گیرند و علیرغم تنوع خواستها به ائتلافها، توافقها، تفاهمها و اتحادهائی که ضامنِ نجات ایران هستند برسند. ثابت شده است که اینگونه اتحادها بویژه در شرایط بحرانی (رکود اقتصادی، قحطی و خشک سالی و حتی خطر جنگ و غیره) که مملکت را تهدید میکنند تنها راه نجات و چارۀ کارند. بر همین اساس نباید از آراء گوناگون و تعدد آنها واهمه داشت و از شورای ملی که در بر گیرندۀ افراد، سازمانها و احزابِ مختلف سیاسی میباشد نباید گریزان بود اگر آزاده ایم و در پی آزادی هستیم. از دگراندیشان همان چیزی را انتظار داشته باشیم که آنان از ما انتظار دارند!
....ادامه....



پیامی به کنگرهٔ سراسری شورای ملی ایران

وجدانی

شورای ملی ایران مکانی برای ائتلاف! (۱)

به نظر چنین میآید که نوشتن و ارائۀ مطالبی همانندِ آنچه جناب آقای بهنام راس مرقوم فرموده اند دارای آن اهمیتی بوده و هست که بدقت موردِ بررسی و مطالعه واقع شود. در این نوشتار نکاتی وجود دارند که نشان از گذشت، چشم پوشی و صرف نظر کردن از برخی آرمان ها و مرام هائی که در شرایط حاضر و فعلی ایران مطرح نبوده و الزام و اجباری در بودنشان نیست و یا گروهها، سازمانها واحزابِ سیاسی میتوانند آنها را حداقل بصورت موقت هم شده به وقتِ دیگری موکول نمایند، داشته و همۀ این گذشت ها را بدین جهت انجام دهند که شورای ملی ایران به اهداف خود برسد. چنین آرزو و امیدی واقعآ بزرگ بوده و انتقاد از آن بسیار مشکل است. آن زمان که همه و یا لااقل اغلب سازمانها و احزابِ سیاسی بقولِ معروف منافع ایران را بر منافع منحصر بفرد خود ترجیح بدهند و آن ائتلاف عظیم و کارساز را جهت نجات، رهائی و به ترقی و پیشرفت رساندن کشور بوجود آورند، آن روز را باید همانند نوروز جشن گرفت و در سراسر ایران به شادمانی پرداخت. ولی این را نباید از نظر دور داشت که بیشترِ نهاد های سیاسی و بویژه آنهائی که، مثلآ حزب مشروطه ایران، سالیان سال بر منشور و مرامی پای فشرده اند و ایرانیانِ بیشماری در آنها متحد و همراه گشته و بدانها اطمینان پیدا کرده اند به این راحتی و آسانی دست از سازمان و مرام خویش بر دارند و اگر تشکیلاتی مثلِ شورای ملی ایران بر انحلال اینگونه احزاب و گروهها اصرار بورزد نتنها موفق بدین کار نخواهد شد بلکه حتی باعث فرار و گریزِ خیلی از این نهادها از شورای نامبرده نیز خواهد شد.
....ادامه....



نظرات درج شده در این مکان نظرات رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) نمی‌باشد. کاربران در اظهار نظر آزاد هستند

در این مکان نظر خود را با ما و دیگران در میان بگذارید.

آخرین " نظرات آزاد " ارسال شده

تالارهای نوشتاری

آخرین نظرات ارسال شده

2 نظر شورای ملِی، نقبی بسوی روشنائی؟

8 نظر سیاست پیر

2 نظر تحقیر عدالت نیست

1 نظر برای مردم یا کنار «تیم رهبر» علیه «تیم احمدی نژاد»؟!

1 نظر برای مردم یا کنار «تیم رهبر» علیه «تیم احمدی نژاد»؟!

4 نظر یک هویدا و یک احمدی نژاد

9 نظر درباره‌يی هويّتِ ملّی و پروژه‌ی ملّت‌سازی

1 نظر تکرارِ عادت به نام سیاست

2 نظر جستاری درباره‌ی «نظریه‌ی توطئه»

3 نظر دست‌کم ۳۷ کشته در زلزله استان بوشهر

پرشورترین مقالات از لحاظ نظرات ارسال شده

51 نظر رضا پهلوی، تنها نیست

47 نظر مشکلتان با رضا پهلوی چیست؟

42 نظر درخواست تجزیه آذربایجان از ایران بوسیله نماینده کالیفرنیا

41 نظر آزادی دور نیست، اگر همه بخواهیم

38 نظر ایران را دوست بدار یا سرزمینش را ترک کن

35 نظر نظام غیرمتمرکز فدرالیسم نیست

35 نظر اپوزیسیون ایرانی، کدام اپوزیسیون؟

34 نظر لزوم تشکیل جبهه‌ی واحد سرنگونی

33 نظر بازگشت به گذشته نه ممکن است و نه مطلوب

33 نظر بازگشت به گذشته نه ممکن است و نه مطلوب


 
  0    1    2    3    4    5    6    7    8    9    10  
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites