حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست   برگشت
کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی
 

به کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی ایران خوش آمدید.



رضا پهلوی و مخالفانش؛ از انتقاد تا تخریب

ایرانی
با درود خدمت دوستان
جناب نجف
ابتدا آنکه، در نگرش به شاهزاده رضا پهلوی در یک دیدگاه فرا حزبی، ایشان یک فعال سیاسی هستند و این حق هر ایرانی است که در جهت نجات وظنش از دست هیولایی که شما آوردید تلاش کند. دوم منظور شما را از مبنای مشروعیت نفهمیدم. مشروعیت در چی؟ اگر منظورتان مبنای مشروعیت حکومت است، مسلم است که رای مردم. اگر منظورتان مشروعیت شاهزاده رضا پهلوی است، در چه ارتباط؟ اگر در ارتباط با شورای ملی است، فراخوانی داده شده که بسیاری از نیروهای طرفدار پادشاهی پارلمانی (مانند من) به آن انتقاد دارند و آن را امضاء نکرده اند. اما به همان میزانی که مورد استقبال واقع شده مشروعیت دارد. حال من بپرسم، مبنای مشروعیت مسعود رجوی از کجاست؟ چه کسی به مریم رجوی رای داده است تا رئیس جمهور مادام العمر ایران باشد؟ شورای ملی مقاومت؟ چه کسی شورای ملی مقاومت را انتخاب کرده است؟ مردم؟! ببینید برادر من، هموطن من، عصر ایدولوژی ها مدت هاست پایان یافته و نمی شود با کلام ایدولوژیک و خالی از حقیقت، مردم را وادار به تمکین نمود. عصر امروز، عصر رای مردم و لیبرال دموکراسی است، ایدولوژی های بسته، متعلق به قرن گذشته است که امتحان خود را در انواع مختلف پس داد و در همه زمینه ها رفوزه شد.
پاینده ایران
....ادامه....



نشست 131 دفتر پژوهش حزب مشروطه ایران ( لیبرال دموکرات ) سخنران آقای خسرو بیت‏الهی «از بروکسل تا پراگ»

بهمن زاهدی
با دورود،

جُنبش رفراندوم موفق‏ترین شیوه انگیزه‏سازی را به اپوزیسیون ایران همراه با تجربه در همگرائی آموخت. گفتگوی امروزی «انتخابات آزاد» سرچشمه‏ انرژی بخشش «جُنبش رفراندوم» بود. در خیلی از زمینه‏ها جُنبش رفراندوم پیروز شد. همانطور که جُنبش سبز توانست به کُل جامعه عدم‏قابلیت انعطاب‏پذیری در جمهوری‏اسلامی را نشان دهد.

جُنبش‏ها در نهایت اگر، منصفانه و به نفع مردم باشند، اثر‏گذاری می‏کنند.


ارادتمند
بهمن زاهدی

....ادامه....



رضا پهلوی و مخالفانش؛ از انتقاد تا تخریب

وجدانی

منشاء مشروعیتِ شاهانه! (۴)

جناب najaf! تنها توصیۀ من به شما این است که هنگامِ خواندن و آه و ناله نمودنتان همۀ آن نوحه ای را که شما سطری از آنرا در کامنتِ خود گنجانده اید و من مقدارِ بیشتری از آنرا در همیجا برایتان تقدیم میدارم، بخوانید و در اثنای آن حداقل صحنۀ تیرباران نمودن آن هزاران مجاهدی که به فرمان همان "قائد پر افتخار جنبشِ بزرگ امام مجاهدِ اعظم تان خمینی" را در برابرِ دیدگانِ خودتان مجسم کنید تا در یابید که به گمانِ شما "مشروعیت از نطفه یا لخته ای خون آغاز میشود؟ یا از مبارزه بی امان و تاریخ ؟" منشاء مشروعیت اغلبِ و بهتر بگویم همۀ ایرانیان وطنپرست و راستین، از جمله شاهزاده رضا پهلوی، فقط و فقط ناشی از حس میهنپرستی، علاقۀ وافر به هموطن داشتن، نثار جان و مال در راه ایران،... و در یک کلام همانند شاهِ فقید محمدرضا شاه، رضا دادند به نیستی و نابودی خویش بشرط ماندگار شدن ایران است و بس. آیا این منشاء مشروعیت را شما هیچ میدانید؟ ولی مردم ایران در برابر آن سرِ تعظیم فرود می آورند! خواهید دید!

و این هم بخشی از آن نوحه ای که نیاز امروزیتان است، چنانچه آنرا ندارید:

گفتند گل مگویید
این حکم پادشاه است
چشم و چراغ بودن
روشنترین گناه است
حکم شکوفه تکفیر
حد بنفشه زنجیر
سهم سپیده تبعید
جای ستاره چاه است
این شهر مردگان است
آواز تازه ممنوع
لبهای غنچه آزاد
گل بی اجازه ممنوع
دارالخلافه آباد
جهل و خرافه آزاد
بیداد پشت بیداد
حرف اضافه ممنوع
گل بی اجازه ممنوع
یک سو ستاره زخمی
یک سو پرنده در گور
تن‌های مرده بر خاک
مردان زنده در گور
حاشا از این تباهی
تا کی شب و سیاهی

منبع سند مزبور:
http://khorshidneshan.blogspot.de/2013/01/blog-post_22.html
....ادامه....



رضا پهلوی و مخالفانش؛ از انتقاد تا تخریب

وجدانی

منشاء مشروعیتِ شاهانه! (۳)

امروز و هنوز که هنوز است، داستانِ مجاهدین و اعوان انصارشان در جهتِ اتهام زنی و دروغ پردازی در خصوص خاندان پهلوی و بویژه شاهزادۀ ایران رضا پهلوی با آنچه که در قبل از انقلاب حکایت میشده فرق چندانی ننموده است و هر از چنگاهی نقلِ آنرا برای تسکین آلام و غمِ خویش لازم و ضروری میدانند. این بقولِ خودشان برادرها و خواهرها، از ناحیۀ همان "قائد پر افتخار جنبشِ بزرگ امام مجاهدِ اعظم خمینی" که بر گردۀ ایران و ایرانی سوارش نمودند، گول خورده اند و سرشان بی کلاه مانده است اما بدلیل اینکه اعتراف بدین مطلب و طلب عفو ار مردم ایران برایشان غیر ممکن مینماید لذاست دق دلیشان را همچنان بر سر خاندان پهلوی خالی میکنند و گرنه چه لزومی داشت که امروز najaf نامی به بیش از سی سالِ پیش برگردد و این نوحۀ مختصِ عزاداری حضرتِ ابا عبدالله الحسین را بیاد آرزوهای برباد رفته شان سر دهد و بر سرش بکوبد؟! بدونِ تردید خود و یا بازماندگان آن هیئتهای عزاداری که همین نوحه را در زمان شاه فقید میخواندند و ضمن بر سر و صورت خویش کوفتن و زاری نمودن به شاه بد و بیراه میگفتند، امروز از کردۀ خویش پشیمانند و باتفاق سایر آحاد ملت ایران رحمت و شفقت برای چنان شاهی آرزو دارند. امروز کیست بر این امر واقف نباشد آنچه که مرتب بر لبان مردم ایران جاریست همانا این سخنانند: آن خدا بیامرز! که الهی نور به قبرش ببارد!
....ادامه....



رضا پهلوی و مخالفانش؛ از انتقاد تا تخریب

وجدانی

منشاء مشروعیتِ شاهانه! (۲)

خب! ملاحظه فرمودید! اردوگاه های الفتح، دشمنِ نژادپرست صهیونیست، مرتجعین عرب، خلقِ در زنجیر، اسراییل این طفل نامشروع امپریالیسم، قائد پر افتخار جنبشِ بزرگ (لابد انقلاب اسلامی) امام مجاهدِ اعظم خمینی، قطع هر گونه رابطه با اسراییل، فروریختن پشت جبهه ضد انقلابی اسراییل یعنی رژیم وابسته ایران و بالاخره خانه و خاکِ (ایران) را در آینده ای نه چندان دور به پایگاهی برای برادر ابوعمار و سایرین تبدیل نمودن و گفتن "این انقلابی است تا پیروزی" (ثورة ثورة حتی النصر!) و قس‌ علی ‌هذا ، همۀ اینها را مجاهدین خلقِ ایران، طفلکیها، در قرآن و نهج البلاغه و کتاب های علی شریعتی خوانده بودند و لاغیر!!

این حضرات یعنی مجاهدین در اتهاماتِ خویش به رژیم شاه فقید همچنین مدعی هستند که از جمله وسایل استفاده شده برای شکنجۀ مجاهدین کلاهخود آهنی که "منجر به کوری و کری می شود" و چنگک های برقی "مخصوص بیضه که بر بیضه ها انداخته می شود" بوده اند. در یکی از این افرادِ زندانی، هشت متر از روده، یک کلیه، طحال، یک دوم روده و یک چهارم کبد برداشته شده است (این شخص چطور زنده مانده یک معجزه است!)!!!

در مورد دیگر، با وجود شایعه شکنجه مسعود رجوی و موسی خیابانی و ضربه دیدن سر جناب رجوی و به کما رفتن ایشان، یک هفته پس از آن هر دو در سلامتِ کامل آزاد می شوند(عجب کمایِ طولانی بود!).

....ادامه....



رضا پهلوی و مخالفانش؛ از انتقاد تا تخریب

وجدانی

منشاء مشروعیتِ شاهانه! (۱)

در همین دو سه هفتۀ گذشته بود که سند غیر قابل انکار و مستندی در خصوص شایعه پردازی، دروغگوئی، هوچیگری، سفسطه بازی و فرافکنیهایِ اغراق آمیز مجاهدینِ باصطلاح خلق ایران را در سامانه های اینترنتی شاهد بودیم. سندِ مزبور مربوط است به نامه مسعود رجوی و موسی خیابانی به یاسر عرفات. مجاهدین خلق همیشه مدعی بوده و هستند که جرمشان در رژیم پیشین (شاه) در حد خواندن قرآن و نهج البلاغه و کتاب های علی شریعتی بوده و تنها به خاطر همین جرائم است که اعضاء این سازمان وحتی خود آقایانِ مسعود رجوی و موسی خیابانی به زندان در افتاده و چه بسا شکنجه گشته و عده ای نیز کشته شده اند. من یکبار دیگر در همینجا بخشی از سند فوق الذکر را می آورم و بعد توضیهاتی را در خصوص آن بیت شعر که در کامنت جناب najaf مندرج است خواهم داد. و اما سند:

«ما مجاهدین خلق ایران که بعضا از نزدیک در اردوگاه های الفتح شاهد نبرد مرگ و زندگی شما با دشمن نژادپرست صهیونیست و مرتجعین عرب بوده ایم، بخوبی می دانیم که خلق در زنجیر شما تا چه حد از همکاری های همه جانبه رژیم ایران با صهیونیست ها و تسلیم طلبان عرب، در رنج و عذاب بوده است. رنج و عذابی که تمام خلق ایران نیز از آغاز تولد دولت اسراییل، این طفل نامشروع امپریالیسم در منطقه در آن سهیم بوده اند به همین دلیل اکنون که در میهن خونبارمان جنبشی بزرگ به راه افتاده و قائد پر افتخار آن امام مجاهد اعظم خمینی، بارها بر قطع هر گونه رابطه با اسراییل پای فشرده است، آغاز فروریختن پشت جبهه ضد انقلابی اسراییل، یعنی رژیم وابسته ایران را به انقلاب فلسطین تبریک می گوییم. برادر ابوعمار، اگر امروز شما و همرزمانتان خانه و خاکی از خود ندارید که بر آن پای گذارید، مردم ما که همیشه انقلاب شما را با چهره فلسطینی و قلب عربی و اسلامیش به طور ویژه ای گرامی و عزیز داشته اند برآنند تا در مسیر انقلاب آزادیبخش ضد امپریالیستی خود، خانه و خاکشان را در آینده ای نه چندان دور به پایگاهی برای شما تبدیل کنند و این انقلابی است تا پیروزی.»
....ادامه....




بهمن زاهدی
با دورود،

بهمن زاهدی دات کام را آزاد کردم، بطور کُل زاهدی دات کام دیگر نبود. به حس ایرانیتم بر خورد و آزادش کردم، چرایش بماند. بیست و چهار ساعت سرور را هک کرده بودند، منتظرشان بودم تا بدانم اطلاعاتشان از کجا سرچشمه گرفته، تا جلویش را برای حمله بعدی بگیرم. تجربه خوبی بود. در آن دو روز به امید آزادی ایران زاهدی دات کام را مرتب و منظم کردم. تنها یک قسمتش مانده که بعدها درستش می‏کنم.

هر دوشنبه یک مقاله از آقای همایون هم به اندشیدن انسان کمک می‏کند و راه‏حل ارایه می‏دهد.

ارادتمند
بهمن زاهدی

....ادامه....



رضا پهلوی و مخالفانش؛ از انتقاد تا تخریب

حق
نجف خان، اول توضیح دهید کجای مجاهدین خلق دمکرات است بعد درباره دمکرات بودن و نبودن شاهزاده حرف بزنید. شاهزاده مرتب آماده مصاحبه و پاسخگویی است. اولین و آخرین بار که مسعود رجوی مصاحبه کرد و به مردم پاسخگو بود کی بود؟ سازمان مجاهدین خلق را دمکرات می دانید که دعوت به مصاحبه با هیچیک از رسانه های برون مرزی را نمی پذیرد!؟ از چه می ترسد، از واکنش مردم، پاسخگویی به مردم یا روبرو شدن با مردم؟ آخرین انتخابات مجاهدین خلق کی بود؟ منظورم انتخاباتی است از جنس انتخابات مرسوم در لیبرال دمکراسی های غربی در احزاب و سازمانهایشان است و نه انتصابات و تقلبها از جنس انتصابات خامنه ای. چرا مسعود و مریم رجوی شده اند روسا و پیشوایان مادام العمر مجاهدین خلق؟ کجای این با دمکراسی سازگارست؟ شما در موقعیتی نیستید که از دمکرات بودن و نبودن شاهزاده یا هیچ آپوزیسیونی ایراد بگیرید. اول بروید سازمان مجاهدین خلق تان را دمکراتیک بکنید و به مردم و اعضائش پاسخگو و بعد درباره شاهزاده و دیگران اعتراض کنید. شما جرئت نمی کنید به رجوی ها بگویید بالای چشمشان ابروست ولی منه جمهوریخواه می توانم براحتی هر انتقادی که از شاهزاده دارم را بکنم. من به منشور شورای ملی انتقاد کردم و پایش را امضاء نکردم. با اینحال غلط می کنم که منکر استقبالی شوم که از این منشور در میان مردم با شرائط نامساعد کنونی شده که نشان داده تاکنون وزنه سیاسی شاهزاده خیلی بیشتر از هر رقیب دیگر او می باشد! بیخود نیست که خشم رقیبانش! انقدر برانگیخته که اخیرا هر چه دروغ و تخریب شخصیت است را نثارش کرده اند. اگر راست می گویند چرا مثل شاهزاده، منشورهایشان را به آزمون بگذارند تا ببینیم که وزنه سیاسی شان چیست!؟ اگر باخت خود در برابر شاهزاده را از مدتها پیش قبول نداشتند، رفتارشان این نبود.

مگر فقط شاهزاده از اشراف و الیت است!؟ مصدق شاهزاده، کیانوری نوه فضل الله نوری، حسن شریعتمداری پسر آیت الله، مهرداد مشایخی...، عبدالعلی بازگان...مریم رجوی....خب که چی!؟ تاریخ غرب پر از اشراف و خواص بود مثل کندی ها در امریکا.
....ادامه....



رضا پهلوی و مخالفانش؛ از انتقاد تا تخریب

najaf


آقای کار بر بنام حق و ایرانی
کجای این اپوزیسیون رضا پهلوی دمکراتیک است ؟ منشا مشروعیت ایشان از کجا آغاز میشود ؟ آیا مشروعیت از نطفه یا لخته ای خون آغاز میشود؟
یا از مبارزه بی امان و تاریخ ؟
گفتند گل مگوئید این حکم پادشاه است
چشم و چراغ بودن این روشنترین گناه است

....ادامه....




حق
به حمیدرضا احمدآبادی، واقعا دردتان رابطه با امریکاست، و همه چیز دیگر در ایران آرامست!؟ رابطه استعماری استثماری ایران بر باد دهی که چین و روسیه با رژیم دارند، قراردادهای بدتر از ترکمنچای، خط قرمزت نیست!؟ رابطه رژیم با کره شمالی، زیمبابوه و کوبا، و ایران را به کره شمالی دوم تبدیل کردن تا مردم به علفخواری روی بیاورند چطور!؟ تمامیت ارضی ما چطور!؟ حتما برایتان مهم نیست سید علی گدا خامنه ای بوسیله تدارکاتچی، فریبا خاتمی، سهم ۵۰ درصد از دریای مازندران ما را به کمتر از ۱۳ درصد رسانده و این رژیم جرئت و اجازه ندارد که در آن آبها بجز شکار چند ماهی کار دیگری کند!؟ نام خلیج فارس و سه جزیره ایرانی چطور که رفسنجانی آنرا ؛خلیج اسلامی؛ اعلام کرد!؟ یا وقتی احمدی نژاد رفت زیر پرچم شورای همکاری کشورهای ؛خلیج عربی؛ تمرگید چطور!؟ اشغال ایران بوسیله عراقیهایی مثل شاهرودی و لاریجانی ها هم خط قرمزتان نیست ولی رابطه با امریکا بله!؟ خط قرمزتان، نه نظام مافیایی دزد ضدبشری فحشا پرورست و نه اینهمه شکنجه، زندان، اعدام، تجاوز جنسی در کهریزکها، کودکان کار، بیکاری، خاوری ها، رفسنجانی ها، خامنه ای و مجتبی خامنه ای ها بلکه رابطه علنی با امریکا!؟ آنهم رژیمی که با کمک امریکا آمد و تا حالا هم با همت انها مانده وگرنه چه دلیلی داشت وقتی مردم فریاد زدند ؛اوباما یا با ما یا با اونا؛ ، اوباما دست رد به سینه مردم بزند و همزمان یواشکی با رژیم محرمانه در اروپا بر علیه ملت ایران و منافع ملی ما زد و بند کند!؟ یا میکروفون صدای امریکا را دست کدیور، حسن شریعتمداری و مهرداد مشایخی بدهد که یکی بدروغ بگوید، مردم نگفتند ؛نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران؛ و دو دیگر بگویند جنبش سبز، یک جنبش ملی/فراگیر/سراسری نیست!؟ بنازم به این خط قرمزی که شما دارید که هیچ رابطه ای نه به تمامیت ارضی ایران دارد و نه با ملت ایران دردمند!!! بیوطن و بیدردست اوست که درد ملت و منافع ملی ایران (تمامیت ارضی ایران، ایران یک کشور با یک ملت و قانون اساسی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر) خط قرمزش نباشد.
....ادامه....



رضا پهلوی و مخالفانش؛ از انتقاد تا تخریب

حق
درود بر دوستان و هموطنانم، این نجف، هوادار مجاهدین خلق، یا نمی داند و یا خود را به آن راه می زند که انقدر سند و مدرک از اعمال تروریستی، جنایت، خیانت و فساد مالی در پرونده مسعود و مریم رجوی هست که برای بستن در دهان هم انها و هم یکایک هوادارانشان کافیست که از دم مشکل ژنیتیکی با خاندان پهلوی دارند. نجف بهیچوجه در موقعیتی نیست که حتی به رژیم کهریزکی و بنی صدر ایراد بگیرد چه برسد به خاندان پهلوی. یکروز با خمینی، یکروز با صدام حسین و حالا با امثال جولیانی معلوم الحال هم کاسه شدنشان یادش رفته یا آن پولهایی که صدام به مسعود و مریم رجوی داد که تا حالا و چند نسل بعدشان حسابی بخور بخور دارند و دیدن دم از امثال جولیانی!؟ مسعود رجوی به احدی بجز خودش و الله اش به هیچ کسی پاسخگو نیست. خود این نجف جرئت ندارد حتی بپرسد که مسعود رجوی زنده است یا مرده و یا بپرسد چرا مسعود رجوی خودش را به هیچکسی پاسخگو نمی داند و چرا بواسطه خیانتش یعنی ؛فروغ جاویدان؛ از هوادارانش و از پیشگاه ملت ایران طلب بخشش نکرده و نمی کند؟ نجف می داند جرئت هیچ پرسشی را ندارد چه برسد به چنین پرسشها و درخواستی از رجوی! نجف می داند، عاقبت چنین پرسشهایی، رجوی ها زنده زنده پوست کله اش را می کَنند. شرط می بندم نجف این نوشتار کوشان ماد را نخوانده و شاید حتی زحمت خواندن آنرا هم بخود داده چون سوادش را ندارد. منهم روزی سواد فهمیدن چنین نوشتارهایی را نداشتم ولی با پشتکار و کمک دیگران الان می توانم ادعا کنم این نوشتار کوشان ماد را فهمیدم. نجف هم می تواند یاد بگیرد البته اگر بخواهد! اگر او پاراگراف اول این نوشتار را خوانده یا فهمیده بود اینطور بی محابا سر و کله اش اینجا پیدا نمی شد. او هم مثل بقیه مجاهدین می آید، یک چیزی می پراند و فرار می کند.

کوشان ماد گرامی، اسماعیل نوری علاء بندرت خود را به مردم در قبال نوشتارهایش پاسخگو می داند. کسی او را تخریب نمی کند وقتی او به پرسشها پاسخ نمی دهد. مثلا هرگز پاسخ نداده فرق سکولاردمکراسی او با لیبرال دمکراسی زنده یاد داریوش همایون چیست؟
....ادامه....



رضا پهلوی و مخالفانش؛ از انتقاد تا تخریب

ایرانی
برادر! مجاهد، حضرت نجف
شما دیگر از وجاهت ملی دم نزنید که وطن فروشی تشکیلات شما، فیلم هایش در همین اینترنت موجود است. کسانی که در سی سال گذشته زندانی و اعدام شدند، دو دسته هستند. دسته اول کسانی بودند که با شعارهای اعدام باید گردد شما، از فردای شورشتان در پشت بام مدرسه رفاه به قتل رسیدند. این ها سربازان فداکار وطن هستند. دسته دوم، اعم از سازمان مطبوع شما و سایر چریک ها و چپ کرایان هستند که انقلاب شکوهمند خودتان، ایشان را اعدام نمود. به جای اینکه یقه ما را بگیرید، از مسعود مفقودالمکان و امامتان دلایلش را بپرسید. آنها که از ایران آواره شدند، از ترس جان از دد منشی رژیمی گریختند که شما آوردید. به پولهایتان نیز ننازید که همه دیده اند از کجا آمده است. فیلم های استخبارات عراق را که در آن ابرشمچی مشغول وطن فروشی است (اطلاعات نظامی ایران را در اختیار عراق قرار می دهد) در ایران موجود است و همه دیده اند. شما بهتر است به جای برنامه، دست از سر اسرای در بند اشرف و لیبرتی بردارید و با دادن حق انتخاب ادامه فعالیت یا جدا شدن از سازمان به آنها، نگرش دموکراتیک خود را ثابت کنید. گرچه از تخنه و خون تنها، جنون ایدولوژیک برمی خیزد.
پاینده ایران
....ادامه....




شیر و خورشید و تاج
حمید رضا احمدآبادی جان،

اولا، به کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی ایران خوش آمدید. از حوزه علمیه قم پا فرا گذاشتن خودش قدم مثبتی است.

دوما، نوشتید: "خط قرمز ایران با رابطه با آمریکا است..."

خوشم میاید هروقت این رژیم کم میاورد خودش را به نام "ایران و ایرانی‌" وصل می‌کند. هم میهن بسیار فرهیخته گرامی‌، خط قرمز "ایران" ولایت فقیه و این رژیم جهل و جنون است - در ۸۸ این یکی‌ برای همه ثابت شد.

حال اگر بگویید خط قرمز رژیم اسلامی در رابطه با آمریکا است... اون یک چیزی... که آنوقت در آن مورد باید گفت آمریکا بسیار از رژیم شما بابت خدمتی که شما ها در این سی‌ و اندی سال گذشته به آمریکا و جهان کردید بسیار از شما خرسند و ممنون است.

و اما در مورد اینکه نوشتید: "تا پای جان ایستاده‌ام و خواهم ایستاد."

این کار شما بسیار قابل تقدیر است، بقول ایرانی‌ ها: "کور از خدا چی‌ میخواد؟ دو چشم بینا".

و بقول این خارجی‌ زبان ها: " If that is your wish, then we shall not disappoint you on that one "

ارادتمند،

ایران

"زردی خط قرمز شما، زردی تخم مرغ را خجالت زده کرد."
....ادامه....




ایرانی
با درود خدمت دوستان
سروران گرام، چند روزی را به دلیل شرایط پایان ترم، از شما گرامیان دور بودم. در این مدت هم بحث های قلمی مطرح شده در سامانه را دنبال نمودم و هم انعکاس آن در رسانه های آخوندی را. بسیار جای تبریک به همه اهالی کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی و مدیریت آن است. در این مدت تحولات بسیاری نیز رخ داد. آنچه در مجلس گذشت، جنگ باندهای مافیایی قدرت و ثروت است که به نظر می رسد این تازه شروع آن است. من نیز مانند بسیاری از هم میهنان، به واقعی و غیر واقعی و نمایشی بودن این تحولات، به دیده تردید می نگرم، اما تحلیل شرایط ایران امروز، کفه ترازو را به سمت واقعی بودن آنها کج می کند. امیدوارم هرچه سریعتر، نیروهای ملی منسجم شده و برنامه، سازمان و تشکیلات لازم را برای لحظات حساسی که عنقریب فرا می رسد، فراهم سازند. تابستان داغی در پیش داریم.
پاینده ایران
....ادامه....




ایرانی
با دورد خدمت دوستان
آقای احمدآبادی
متاسفم که داوری شما درباره رابطه با آمریکا از جانب ملایان، پاک غلط است. آقایان از روز نخست با آمریکا رابطه داشتند. ماجراهای پاریس را همین جند وقته از زبان پسر بازرگان نشنیدید؟ ماجرای ایران گیت (مک فارلین) را می دانید؟ کتاب پول خون را که شرح معاملات اسلحه آخوندها با اسرائیل و آمریکاست را نخوانده اید؟ می دانید آقای رفسنجانی سال ها دفتر هماهنگی با آمریکا در دوبی راه انداخته بود؟ می دانید در تمام دورانی که شما و امثال شما در خیابان و نماز جمعه مرگ بر آمریکا سر می دادید، نان صبحانه تان، گندمش آمریکایی بود و برنجی که ناهار میل می فرمودید از سرزمین استکبار آمده بود؟ می دانید در تمام دهه های ۶۰ و ۷۰، آمریکا با واسطه و بی واسطه، بزرگترین شریک تجاری ایران بود؟ می دانید در دوران اصلاحات، بسیاری از شرکت های آمریکایی با ثبت شرکتی واسط در کشوری دیگر، تحت نام آن شرکت در اقتصاد ایران (علی الخصوص بخش نفت) فعال بوده اند؟ تفاوت امروز با دیروز، تنها در علنی شدن این رابطه است. رابطه گرگ و میش انشاءالله تعالی! به زودی برقرار گردیده، لاکن شما بی خودی جوش نزنید!. رهبر محبوب بصیر و فرزانه، تخته پاره نظام را به حول قوه الهی به ساحل نیویورک، واشنگتن و سایر جاهای! بلاد استکبار خواهند رساند! و پس از آن تمام مشکلات مرتفع! خواهد شد.
پاینده ایران
....ادامه....



رضا پهلوی و مخالفانش؛ از انتقاد تا تخریب

najaf
اول اینکه خود رضا پهلوی تمام مجارج زندگی اش از پول به یغما رفته از جیب مردم ایران است .دوم رضا پهلوی تا دیروز کجا بوده ؟ سوم اینکه مدعی بودن ایشان بعنوان اپوزیسیون مشروعیت دمکراتیک ندارد صرفا بخاطر فامیلی و ارتباط خونی و موروثی است که یک مشت فرصت طلب میوه چین تا دیروز در بهترین کافه تریا های اروپا و آمریکا بست میزدند دنبال او هستند بدون اینکه چیزی در چنته داشته باشند . سوم دمکرات بودن بسته به حق شناس بودن است در سی سال چه کسانی شکنجه زندانی و اعدام و حلق آویز شدند . ایشون کجا بودند . چرا از خون ورنج مردم میخواهید نردبان درست کنید برای جا انداختن خودتان . این بابا نه اینکه بوئی از دمکرات بودن نبرد ه بلکه عوام فریب و دروغ گو و شارلاتن هم هست . دست بردارید . برنامه های شورای ملی مقاومت را هم که دزدیده که از بدو تاسیس مطرح بوده .
....ادامه....




جمشاد پرچمشاهی


آنقدر بایست تا مثل بوته توی بیابان خشک بشی! آمریکا هرگز رابطه دوستی با هیچ کشور و دولتی نداشته و ندارد؛ با جمهوری اسلامی که جای خود دارد. اینهمه الم شنگه درآوردن آخوندی جز ریاکاری وعوامفریبی چیز دیگری نیست. به تازگی مد شده که برخی کشورها در سیاست خارجی خود "خط قرمز" تعیین می کنند که بنظر من نشانه ضعف و بی لیاقتی یک حکومت نابخرد و ندانم کار است، بدین معنا که هرچه بیشتر تهدید و قلدری کند بهمان نسبت هم ترس و وحشت از خود بروز می دهد - گویند سگ هرچه بلندتر واق واق کند، کمتر گاز می گیرد!
....ادامه....




عرفان
درود بر کانون گفتگوی ليبرال دموکراسی
حمیدرضااحمدآبادی بودن و ماندن جمهوری اسلامی نيز خط قرمز ماست و برای اين هدف تا پای جان ايستاده و خواهم ايستاد.
توصيه ميکنم خود را از لجن ايد‌ئولوژی تان بیرون بکشید چون فرصت زیادی برایتان باقی نمانده.
....ادامه....




حمیدرضااحمدآبادی
با سلام من حمیدرضااحمدابادی هستم واین را بگویم خط قرمز ایران با رابطه با آمریکا است وتا پای جانم ایستاده ام وخواهم ایستاد
....ادامه....



نقش آخوندها در حفظ رسوم بیگانه

جمشاد پرچمشاهی


... ما ایرانیها اصولا دل خوشی از اعراب نداریم و در گذشته و شاید هم در حال حاضر آنها را بزدل و ترسو می خواندیم. ولی تحولات اخیر خاورمیانه آشکارا شهامت و مقاومت خستگی ناپذیر مردم سوریه را نشان می دهند که در ٢٢ ماه گذشته بیش از ٦٠ هزار قربانی و تلفات جانی در مبارزه علیه رژیم جنایتکارشان و حامیان جنایتکارترشان متحمل شده و هنوز هم می شوند. بنابراین اگر قرار باشد مقایسه ای صورت گیرد، باید گفت مردم ما لااقل دراین مورد ترسوتر از اعراب هستند که پیشتر نیز در چندین تظاهرات کوچک و بزرگ عملا نشان دادند که تاب و توان مقاومت فقط برای چند ساعت دارند و نه بیشتر! لذا نباید بیش از این انتظار تغییر شرایطی با چنین شرایط موجود در ایران را از مردم داشته باشیم.
....ادامه....



یک میهنِ، یک ملت، یک تاریخ و یک سرنوشت! (از شاهزاده رضاپهلوی)

وجدانی

چو خواهد دشمنی بنیاد قومی را براندازد! (۳)

شعری دیگر از استاد شهریار جهت تنبه بعضی از ماها و دوری جستن از تحقیر یکدیگر:

...الا ای داور دانا تو می دانی که ایرانی
چه محنت ها کشید از این تهران و تهرانی
تو ای بیمار نادانی که هذیان و هدر گفتی
به رشتی کله ماهی خور به طوسی کله خر گفتی
قمی را بد شمردی اصفهانی را بتر گفتی
جوانمردان آذربایجان را ترک خر گفتی
تو را آتش زدند و خود بر آن آتش زدی دامن
الا ”تهرانیا“ انصاف می کن خر تویی یا من
تو اهل پایتختی باید اهل معرفت باشی
به فکر آبرو و افتخار مملکت باشی
چرا بیچاره گشتی، وحشی و بی تربیت باشی
به نقص من چه خندی خود سراپا منقصت باشی
چو خواهد دشمنی بنیاد قومی را براندازد
نخست آن جمع را از هم پریشان و جدا سازد
چو تنها کرد هریک را به تنهایی بدو تازد
چنان اندازدش از پا که دیگر سر نیفرازد...
....ادامه....



نقش آخوندها در حفظ رسوم بیگانه

جمشاد پرچمشاهی


اگر مردم ما می‏دانند که با آگاهی و اراده و عمل هر شرایطی قابل تغییرست، پس منتظر چی نشسته اند؟

بخش بزرگی از مردم ما چنان به خرافات و باورهای کذب دینی انس و خو گرفته اند که گاهی اوقات دست تازیان را هم از پشت می بندند.

همه مردم ما، برخلاف تصور رایج، از روی اجبار و یا به زور چماق و یا درازای دریافت پاداش وساندیس، به مراسم نماز جمعه یا پای منبر نشینی یا شرکت در مراسم سالیانه کارناوال عزاداری ماه محرم و این قبیل خرافات نمی روند بلکه با اعتقادات قلبی و باورهای خیالی دنیای آخرت و بهشت

برین، فله وار همانند گوسفندان به دنبال آخوندها می دوند. آن گروه از هموطنان عاقل و فهمیده هم امکانات و چاره دیگری جز سکوت در مقابل سرکوب وحشیانه، کشتار بیرحمانه، تجاوز و توهین و حقارت ندارند. بنابراین تنها با آگاهی به اوضاع و درعین حال سوخت و ساخت با آن، هیچ شرایطی قابل تغییر نیست بلکه در وحله نخست اراده راسخ و پایدار و سپس عمل یعنی بپا خاستن و به اراده راسخ جامه ی عمل پوشاندن پیش شرط آن است. ادامه ....
....ادامه....



یک میهنِ، یک ملت، یک تاریخ و یک سرنوشت! (از شاهزاده رضاپهلوی)

وجدانی

چو خواهد دشمنی بنیاد قومی را براندازد! (۲)

در اینکه گاهآ به اقوام، تیره ها، نژادها و مردمِ اقصی نقاط ایران که دارای زبان، گویش، لهجه، آداب، رسوم و باورهای گوناگون دارند و این تنوع زیبائی ایران را انعکاسی بس دل انگیز میدهد، ستمهای زیادی شده و به ناحق تحقیر گردیده اند، هیچگونه شکی وجود ندارد و بدون تردید بر هر یک از اینها بطریقی ظلمهایی شده است لیکن راه حل و چارۀ از بین بردن اینگونه ستمها و ظلمها این نیست که کشور تاریخی، یکپارچه و مقتدر همانند ایران را تکه تکه کنیم که تا شاید روزی روزگاری با متحد شدن این تکه ها معضلاتشان نیز از بین برود. اگر ما امروز مشکلات و نابسامانهای این ایرانِ بزرگ و قدرتمند را نتوانیم با توانمندی از بین ببریم مطمئن باشید و باشیم که، زبانم لال، در صورت پاره پاره شدن و ضعیف گشتن پیکرِ ایران، هیچ تشکیلاتی توانائی نتنها رفع معضلاتِ موجود را نخواهد داشت بلکه بدستِ خود معضلِ جدیدی را آفریده ایم که هستی و بقاء ایرانمان را تهدید خواهد کرد. بزرگان، صاحب نظران، آنانی که بصیرت دارند و دلشان برای ایران و ایرانی سوخته و میسوزد، با دانش و قدرت بیان خود که هر آئینه در آثار و یادگارهای خود بجا گذاشته و میگذارند توانائی آنرا دارند که آحادِ ملتِ ایران را متوجه معضلات و کژیها نموده و از آنان بخواهند همیشه طریق هبستگی، همراهی و همیاری را بجویند و به اعتقادات، باورها، زبان، آداب و معاشرت همدیگر احترام گذاشته و هیچ قومی خود را برتر از قوم و نژاد دیگری نشمارند. چه خوش گفت آن رایزن فقید حزب مشروطه ایران، زنده یاد داریوش همایون، که احدی نباید به تُرک، لر، رشتی و ... و بالعکس توهین کند و یا مسخره نماید. اگر کسی خواست شوخی بکند همان بهتر که از نامِ و عنوانِ "غضنفر" استفاده نماید و هیچ قوم و زبانی را تحقیر نکند (نقل به مضمون).
....ادامه....



یک میهنِ، یک ملت، یک تاریخ و یک سرنوشت! (از شاهزاده رضاپهلوی)

وجدانی

چو خواهد دشمنی بنیاد قومی را براندازد! (۱)

آری! صحیح است جناب turk، همانگونه که شما نیز علیرغم میل باطنی و خواست قلبیتان معترفید، این مطلب واقعیت دارد که شاهزاده رضاپهلوی نیز همانند پدرِ تاجدارشان و پیش از آن پدربزرگشان همیشه شعار کشورِ واحد و ملتِ واحد بر زبانش جاریست. من برای اینکه خیالتان را راحتر کنم تا شاید بفرض محال بخود آئید و دست از نفاق و تفرقه افکنی بردارید، خدمتتان عرض میکنم: برخلاف نظر شما ادعای کشور و ملتِ واحد تنها یک شعا نیست بلکه باوریست که در قلبِ همۀ ایرانیان (تجزیه طلبان ایرانی نیستند) و در رأس آنان آذربایجانیان حک شده است و آنچه دراین خصوص بر زبان شاهزاده رضاپهلوی جاری میباشد سخنی است که از دل برآمده و لاجرم بر دل نیز می نشیند. در غائلۀ آذربایجان و زمان فرقۀ دمکرات شاه فقید یعنی پدر همین شاهزاده به بریدن دست و بازویش راضی بود ولی به جدائی و تجزیۀ آذربایجان از ایران هرگز رضا نداد.

جناب turk، شما تُرک هستید (هر چند ثابت شده است آذربایجانیها تُرک نیستند) و استاد شهریار نیز تُرک است اما شما کجا و او کجا؟ بخوانید بار دگر و بارهای دگر این اشعارِ استاد را:

...روز جانبازیست ای بیچاره آذربایجان
سر تو باشی در میان، هرجا که آمد پای جان
ای بلاگردان ایران سینۀ زخمی به پیش
تیر باران بلا باز از تو می جوید نشان
کاخ استقلال ایران را بلا بارد به سر
پای دار ای روزِ بارانِ حوادث ناودان
مادر ایران ندارد چون تو فرزندی دلیر
روز سختی چشم امید از تو دارد همچنان
تو همان فرزند دلبندی که جانبازیِ تو
می نیاید در حدیث و می نگنجد در زبان
ترکی ما بس عزیز است و زبان مادری
لیک اگر“ ایران“ نگوید، لال بادا این زبان
مرد آن باشد که حق گوید، چو باطل رخنه کرد
هم بایستد بر سر پیمانِ حق تاپای جان...
....ادامه....



یک میهنِ، یک ملت، یک تاریخ و یک سرنوشت! (از شاهزاده رضاپهلوی)

حق
این نوشتار در سایت بالاترین داغ و به یکی از بحثهای روز آن سایت تبدیل شده. در اینکه ایران یک کشور با یک ملت است هیچ شکی نیست. حال اینرا شاهزاده بگوید یا بابک امیر خسروی که یکی از مخالفان شاه فقید بود و توده ای بگوید یا منه جمهوریخواهی که ترک و بهائی تبارم. مهم آنست که این از بدیهیات است و تنها نیاز در به زبان آوردنش اینست که امروز منافع ملی غرب و اسرائیل حکم می کند که یا همین رژیم کهریزکی بماند و با وجودش ایران را تکه پاره کنند و یا این رژیم برود و مشتی وطنفروش که از جانب خودشان تغذیه شده اند هر استان مرزی در ایران را از ایران جدا کنند. همین مشت ایرانی بیوطن زمانی به پیروی کورکورانه از و بدستور لنین و استالین می پراکندند که ایران ؛چند خلقی/چندملت و ملیتی/کثیرالمله؛ است تا ایران لقمه لقمه وارد معده متعفن جماهیر شوروی شود. با فروپاشی این امپراطوری خوفناک، اربابان تازه ای پیدا کرده اند که غرب و اسرائیل و باکو و شیخ نشین های عرب و ترکیه هستند. چرچیل می گفت امپراطوری انگلیس توانست یک چهارم جهان را بدو دلیل در برگیرد. یک، مردم مستعمره از دنیا بیخبر بودند و دوم، در میانشان به آسان می شد مشتی وطنفروش یافت و به مزدوری خود درآورد. اگر از این حضرات وطنفروش ایرانی! بپرسی کدامین حقوق حقه شهروندی در ایران پایمال می شود اگر قانون اساسی ایران مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر باشد و به اجرا درآید توی گِل وا می مانند. اگر دغدغه شان حقوق شهروندی تک تک آحاد ملت ایران بود برای رسیدن به این حقوق بدنبال چنین قانون اساسی ای می بودند و در اجرایش پافشاری و همکاری می کردند ولی درد اینها نه ایرانست و نه هیچ ایرانی ای از هر تبار و مرامی. درد این وطنفروشان، ارضاء نیازهای شخصی و اربابانشان است. البته رژیم کهریزکی هم برای بقای ننگینش از اینها حمایت می کند تا مردم از تجزیه ایران در صورت فروپاشی رژیم بترسند. حتما ۴۲ میلیون رای در سال ۸۸ همه از تهران، قم، کویر لوت و کرمان بودن که این ؛تُرک؛ ادعا می کند که آذربایجان در آن بی نقش بود!؟ زنده باد ملت یگانه ایران
....ادامه....



آری، انقلاب ۵۷ لازم نبود، اما...

حق
بهتر بود نوری زاد بجای ؛ایکاش انقلاب نکرده بودیم؛ که به سال ۵۷ برمی گردد به سال ۸۸ برمی گشت و می نوشت ؛ایکاش انقلاب سبز مخملین ملت ایران در سال ۸۸ را اصلاح طلبان به بیراهه و شکست نمی کشاندند و اجازه سرکوبش را با انفعال عمدیشان به خامنه ای نمی دادند!؛ . سپس می پرداخت به اینکه الان ایران و ما کجا می بودیم!؟ چرا او قیام ملی ۳ سال پیش را ول کرده و به ۳۴ سال پیش چسبیده!؟ تفاوت بین ایندو چیست بجز اینکه اولی با فریب و ناآگاهی های مردم و خیانت روشنفکرنمایان و آخوندها پیروز شد ولی دومی با آگاهی و هوشیاری مردم پیش رفت و دوباره با خیانت های روشنفکرنماها و آخوندها شکست خورد!؟ بغیر از اینست که در هر دو، منافع ملی ایران و حقوق ملت نابود و منافع شخصی و گروهی مشتی بیوطن و خائن تامین شد!؟ و اگر معدودی از اینان هم قربانی! شدند، برای حفظ نظامشان ضروری و بقول غربیها عوارض جانبی بود و بس. چرا نوری زاد قیام ملی ۳ سال پیش را بعنوان یک انقلاب در نطفه خفه شده برسمیت نشناخته و برگشته به انقلاب ۵۷!؟ بغیر از اینست که می ترسد قیام ملی ۳ سال پیش را انقلاب، آنهم از نوع مخملینش بنامد چون در خفه کردن و به بیراهه کشاندنش به سهم خود یا دست داشته یا با برسمیت شناختنش بعنوان بزرگترین قیام ملی منافعش بخطر میفتد!؟ آیا سکوت امثال او بویژه در برون مرز در به بیراهه کشاندن آن انقلاب مخملین، شراکت در جرم و جنایت نیست!؟ بغیر از اینست که آنان که آن قیام را از رسانه های خود و بیگانه عمدا جنبشی نامیدند که فراگیر/ملی/سراسری نیست هم در سرکوب و شکست این قیام شریک جرمند چه زنده و چه مرده باشند!؟ چرا نباید نقش اینها در شکست و سرکوب انقلاب سبز مخملین ملت ایران در سال ۸۸ را برخشان کشید تا ما را ابله فرض نکنند و خیال نکنند می توانند جا بیاندازند که درین ۳۴ سال تنها یک انقلاب و آنهم در سال ۵۷ رخ داد؟. چرا نخبگان وارسته کارشناس یک آسیب شناسی کامل از انقلاب مخملین سبز ملت ایران در سال ۸۸ نمی کنند تا عوامل شکستش معلوم شود و اینکه چرا انقلاب ۵۷ پیروز شد ولی قیام ۸۸ نه؟ می ترسند!؟
....ادامه....



یک میهنِ، یک ملت، یک تاریخ و یک سرنوشت! (از شاهزاده رضاپهلوی)

turk
ادعایئی که شما در خصوص این فرد مطرح میکنید کاملا اشتباه است.ولازم است در افکار پنهان این فرد تعمق کنید.افکارایشان مبتنی بر یک دسته گی ایران این است که اقوام وملیت های داخل ایران بایدتحت لوای یک حکومت واحد ایرانی اداره شوندکه از گفته هایش هم پیداست.ایشان در جواب مجری تلویزیون صدای آمریکا که آیا شما حقوق ملیتها واقوام ایرانی از جمله ترک وکرد وبلوچ را به رسمیت میشناسید؟گه گفت که من به شخصه به این مسائل اعتقادی ندارم واعتقادبه یک پارچگی ایران هستم همانطور که پدر ایشان نیز شعار زبان کشور واحد و ملت واحد سرمی داد. شاید ظاهر این جمله برای فارسی زبانان ایران یادر کل برای یک ایرانی خوشایند باشدامامتمئن باشید که این به دیکتاتوری ختم میشودو صاحب این نوع افکار هرگز به هدفشان نمیرسندزیرا ایران جزو کشورهائی است که دارای تعدد ملیتها واقوام وفرهنگهاست وبدون درنظرگرفتن حقوق کامل آنها دموکراسی در ایران ممکن نیست.ایشان متاسفانه با کوته نظری فکرمیکند که اگرچنین رویه ای رادنبال کند کشوری قدرتمند خواهیم داشت در صورتی که کاملا برعکس قدرت وعظمت یک کشور در این است که ملیتها وفرهنگها در کنارهم زیرپرچم دموکراسی در صلح و دوستی در کنارهم برای یک هدف واهد که همان استقلال کشوراست تلاش کنند.این ایده منطقی وعقلانی وعام پسند است.در پایان به این نکته اشاره میکنم که اگر ایشان حامیان افکارایشان به نکته ای که من دربالا اشاره کردم آگاه نباشند که یک بحث دیگراست اما اگر دانسته وباآگاهی کامل وبا هدف تحت لوا قراردادن کل ملیتها واقوام و فرهنگها دزیر پرچم ونادیده گرفتن حقوق آنهاباشداین رابه صراحت میگویم هرگز به هدفتان نخواهید رسید.یعنی نخواهیم گذاشت .چنانچه در جریان جنبش سبز هم خود به عیان دیدیدکه ملت غیووپرافتخارآذربایجان که افتخارپرچم مشروطه خواهی ایران رایدک میکشدونام سرداران راه آزادی در صفحه تاریخ ایران طنین اندازاست با سکوت خودموجودیت خودرافریادزدکه دیگربس است که انقلاب از ما قدرت از شما.کورخواندید.فرهنگ زبان ما به مثابه شناسنامه ماست وماتا آخرین قطره خون خود از این بیرق محافظت خواهیم کرد.یاشاسین آذز بایجان.والسلام.
....ادامه....



ای کاش انقلاب نمی کردیم!

حق
؛ایکاش انقلاب نمی کردیم؛ آقای نوریزاد محترم!؟ یا ایکاش انقلاب مخملین سبز ما را در سال ۸۸ ، جناح هاشمی رفسنجانی و خاتمی و موسوی و کروبی و گنجی و مهاجرانی و کدیور عمدا به شکست در میدان مبارزه (کف خیابانی) نمی کشاندند و نمی کشاندید!؟ رک و پوست کنده بگویید که در سال ۸۸ خواستید مردم را بازی دهید بنفع جناح خودتان ولی از مردم رودستی خوردید و اوباما هم بدادتان رسید. چرا نمی گویید وقتی نتوانستید مردم را در کنترل خودتان داشته باشید تا در چانه زنی در بالا با خامنه ای بجایی برسید مردم را مثل گوشت دم توپ به خامنه ای واگذار کردید. چرا بخاطر منافع ملی و حقوق ملت همان موقع اعلام نکردید ؛صدای انقلاب مردم را شنیده اید و همزمان انتظار دارید جهان هم صدای انقلاب سبز مخملین ملت ایران را بشنوند و از کلیت نظام جمهوری اسلامی در جامعه بین المللی سلب مشروعیت کنند بویژه که پروسه کناره گیری سفرا و کاردارها در سفارت خانه ها آغاز شده بود!؟

آرزو و ایکاش هایتان را چرا در رابطه با انقلاب سبز ملت ایران که بوسیله هر دو جناح رژیم تان و بوسیله جهان به ریاست اوباما سرکوب شد اعلام نمی کنید!؟ چرا اعلام نمی کنید:-

؛ایکاش انقلاب مخملین سبز ملت ایران در سال ۸۸ را سرکوب نمی کردیم!؛

راستی امروز ایران در کجا می بود اگر شماها انقلاب مخملین سبز ملت ایران را در سال ۸۸ سرکوب نمی کردید!؟ و همانطور شماها که در جناح رفسنجانی و خاتمی و موسوی و کروبی هستید امروز کجا می بودید!؟

امیدوارم این نظرم به بالاترین، همه شبکه های اجتماعی و در همه رسانه ها راه یابد. امیدوارم مبارزان سیاسی راستین بویژه آنانیکه قدرت نویسندگی دارند همین حضرات را درباره نقش شان در شکست و سرکوب انقلاب مخملین سبز ملت ایران مؤاخذه کنند و پرسشها و ایکاش های مرا با آنها در میان بگذارند. آیا این خواسته و آرزو و ایکاش بزرگی از مبارزان سیاسی از سوی منست!؟

----------------------------
سپاس و درود بر شیر و خورشید و تاج و یکایک دوستان و هموطنان در این سامانه برای همه نظرهای لطفشان درین روزهای سخت.
....ادامه....



آری، انقلاب ۵۷ لازم نبود، اما...

ط_ش
جناب باقرزاده با سلام
ضمن تشکر از حضرتعالی باید بعرض برسانم که تغییر نگرش شهامت میخواهد وبس.که خیلی ها ندارند.شخصی بنام ج.پاکنژاد در سایت آخبار روز مقاله ای علیه نوریزاد نوشته که در ان مقاله نوشته است اگر ضد انقلاب روی کار نمی امد وضع بهتر میشد.سوال این است مگر در شوروی سابق لنین استالین یا در چین مائو انقلابی نبودند و به قدرت رسیدند بالاخره چه گلی به سر مردم زدند؟در این مقاله معلوم میشود که نویسنده طرفدار بنی صدر آخوند زاده است که یک مهره سوخته میباشد.
....ادامه....



لمپن پرولتاریا

ط_ش
با تشکر از آقای بهمنی
بعرض میرسانم که لمپن ها معمولا دو نوع هسنتد که آقای نقره کار هم به نوع لات ها و جاهل ها در مقاله ای اشاره کرده اند. لمپن ممکن است تحصیلکرده هم باشد.نوع لمپن تحصیلکرده همیشه یا دنباله رو لمپن جاهل است مانند بنی صدر و یا بدنبال حکومت پوپولیستی است مانند هیتلر و چاوز و بنی صدر در دوران خمینی و شرایط کنونی.اصولا لمپن با تهمت به دیگران میخواهد خود را تبلیغ نماید.بعنوان مثال آقایان محمد امینی و مسعود نقره کار سعی میکنند که لمپن ها را به حکومت شاه نسبت دهند.آنها افرادی تعیین کننده مانند خداداد فرمانفرمائیان دکتر نهاوندی فضل لله رضا صفی اصفیا مهندس سمیعی محمد علی فروغی وغیره را در حکومت شاه نمی بینند.آنها از قمه کشی داریوش فروهر و آدم بدهن مانند حسین فاطمی چیزی نمینویسند و از انها انقلابی نام میبرند.آنها نمینویسند که چگونه غلامرضا تختی کم سواد به کمیته مرکزی جبهه ملی انتخاب میشود..بالاخره انسان باید به نوشته و گفتار خود توجه نامید وسپس در باره خودش هم قضاوت نامید.تجربه ایران نشان داده که لمپن بیسواد بهتر مورد پذیرش مردم است تا لمپن تحصیلکرده.
....ادامه....



ای کاش انقلاب نمی کردیم!

شیر و خورشید و تاج
***** پایان - "امان نامه" مجانی‌ تقسیم نمی‌‌کنیم *****

مهم این است که ما چه میتوانیم بکنیم که وزنه به سود ملت سنگین شود، و به ملت فرصت داده شود تا دوباره برخیزد و این بار با درس و تجربه‌ای که اندوخته کار را تمام کند و این بار تا کار تمام نشده به خانه باز نگردد.

وگرنه الان جای این نیست که ما مو شکافی کنیم که آیا فردی واقعا پشیمان شده یا اینکه بازی جدید و هدف دیگری را دنبال می‌‌کند.

آنهایی که امروز به هر زبانی مدعی میشوند که حال پشیمان هستند و از رژیم جدا شده‌اند میدانند که این ملت با حرف و سخن از سر گناهان آنها نخواهد گذشت، و آنها میدانند که در روز آزادی میهن، و در برابر قانون و دادگاه قضاوت ملت آنها باید بتوانند با اتکا به مدارک دست کم ثابت کنند که قبل از سرنگونی رژیم با عملکرد خود به این ملت پیوسته بودند و در سرنگونی رژیم قدم مثبتی برداشته بودند.

این ملت را دیگر نمی‌‌شود با حرف و سخن گول زد. آنهایی که از رژیم بریده‌اند اگر نگران عاقبت خود هستند میدانند که باید از هم اکنون با عملکرد خود (ولو اینکه به دلائلی که همه میدانیم نتوانند امروز آن را علنی کنند) اما در آینده باید بتوانند نشان دهند که تا لحظه آخر در کنار این رژیم نبودند.

وگرنه ما قرار نیست به آنهائی که سی‌ و سه سال با عملکرد خود بردند و کشتند و سوزاندند، در یک شبانه روز کارت سفید بدهیم صرفاً به این دلیل که می‌گویند به موقع از رژیم جدا شدند. آنها میدانند که باید بتوانند در قبال "امان نامه‌ای" که از سوی این ملت بزرگ دریافت میکنند - مدرک یا مدارکی به ملت تقدیم کنند که نشان دهد آنها در این زمان که ملت میرود تا این رژیم را سرنگون کند، آنها هم در کنار ملت نقش خود را به سود ملت ایفا کردند.

همانطور که آزدیخواهان با مقاومت و مبارزه تاریخی‌، حق خود را از این رژیم خواهند گرفت، از رژیم بریده‌ها هم باید "امان نامه" خود را از ملت با ارائه مدارک بگیرند، و میدانند که ما "امان نامه" مجانی‌ تقسیم نمی‌‌کنیم.

شیر و خورشید و تاج
....ادامه....



ای کاش انقلاب نمی کردیم!

شیر و خورشید و تاج
***** بخش اول - "امان نامه" مجانی‌ تقسیم نمی‌‌کنیم *****

حق گرامی‌،

تا آنجا که از یک سو به این رژیم و عملکرد این رژیم ارتباط پیدا می‌کند و از سوی‌‌ دیگر به شیوه و استراتژی مبارزه آزدیخواهان در برابر این رژیم مربوط میشود، باید گفت نه اکثر، بلکه همه میهنپرستان همان درد شما را دارند.

اما، حال به اینجا رسیده‌ایم که رسیده‌ایم و بقول انگلیسی زبان‌ها It is what it is به این معنی‌ که در هشتاد و هشت هم نه انتخاباتی در کار بود، نه کاندید انتخابی مردم، و نه رای آزاد مردم، اما مردم دروغ و نمایش رژیم را برداشتند و با آن دویدند و کّل ماجرا‌ را از دست رژیم و عروسک‌هایش در آوردند و به سود خود تمام کردند.

درست است که بدلیل نبود یک رهبری ملی‌ در صحنه، رژیم و حامیانش و عروسک‌هایش توانستند ملت را کنترل کنند و رژیم را از سرنگون شدن برای مدتی‌ دیگر نجات دهند، اما هشیاری ملت و خارج کردن بازی از دست رژیم در آن زمان باعث شد که یک بار برای همیشه همگان دانستند این ملت پشتیبان این رژیم نیست، و ملت خواهان تغییر نظام در ایران است.

حال امروز بسیاری که با این رژیم هستند یا صادقانه وجدانشان بیدار شده و متوجه شده‌اند که عملکرد آنها چه خیانت بزرگی‌ به این میهن بوده، یا اینکه نگران عاقبت و سرنوشت خود هستند، یا اینکه میخواهند به خیال خودشان با طرفند‌های جدید این رژیم را برای مدتی‌ دیگر بر سر پا نگاه دارند... در هر حال هر کدام که باشد از این سه حالت اصلی‌ خارج نیست...

مهم این است که ما هم همان کاری را بکنیم که مردم در هشتاد و هشت در برابر دروغ‌های رژیم انجام دادند. اگر ما هشیار عمل کنیم مهم نیست که طرف با خلوص نیت از رژیم جدا شده یا با برنامه، یا حتی هدفش جدا شدن از رژیم هست یا نیست - مهم این است که ما با آنچه که در توان داریم چه میتوانیم بکنیم که این رژیم نه دیرتر بلکه زودتر سرنگون شود.
....ادامه....



یورش به دفاتر روزنامه ها و زور گیری روزنامه نگاران

Bahram
نویسنده بدرستی زورگیران واقعی‌ که همانا رژیم اسلامی که در راسسش آیت الّه و حجت الّه‌ها هستند و قانونشان که شریعت است را نشان می‌دهد.آیت الّه لاریجانی رئیس قوه قضا بجز درس شریعت چیز دیگری نخونده، دو جوان جیب ٔبر طبق قانون شریعت است که به دار آنهم در ( پارک هنر مندان)آویخته میشوند.و یورش به نشریات در جهت خفقان عمومی انجام میگیرد.متاسفانه کم‌تر نویسندگانی به این امر مهم میپردازند.
....ادامه....



ای کاش انقلاب نمی کردیم!

حق
با درود، مسئله ملی ایران کلیت جمهوری اسلامی است که تا بزودی بکلی نرود و جایش را یک نظام متعهد و پایبند به حفظ تمامیت ارضی ایران، یکپارچگی ملی، دمکراسی پارلمانی، و یک قانون اساسی نوین مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر نگیرد، دیگر از ایران و ایرانی چیزی باقی نخواهد ماند. آنانیکه ایران و ایرانی را به این روز سیاه نشاندند و حاضر نبوده اند مسئولیتشان را در اینمورد اعلام کنند و در جهت رفع اشتباهاتشان برآیند، ترجیح می دهند که ایران و ایرانی ای نباشد تا یقه شان را دادگاههای صالحه بگیرد یا امروز نان مزدوریشان را کسی اجر کند. اینکه باید یا نباید انقلاب می شد چه ربطی به نجات ایران از شر جمهوری اسلامی کهریزکی دارد و استقرار دمکراسی و آزادی و امنیت و رفاه در ایران که یکی مثل نوریزاد ایکاش انقلاب نکرده بودیم و چند روز بعدش سید مجتبی واحدی خوب شد انقلاب کردیم می کنند!؟ نجات ایران و آینده ایران و ایرانی را ول کردن و چسبیدن به اینکه باید و نباید انقلاب می شد بوسیله ایندو اگر برای به انحراف کشیدن مردم نباشد و تفرقه افکنی بین مردم، چه گره ای را از کار ما و ایران می گشاید که بجان هم بیفتیم. سالها در بین ما با شاه یا مصدق بازی هایشان بجان هم انداختند تا به حواسمان از اصل موضوع که همانا رژیم است را پرت کنند و حالا بیم آنرا دارم که در آستانه انتخابات کذایی شان و برای بقای جمهوری اسلامیشان و بقدرت رساندن جناح رفسنجانی و خاتمی و موسوی و کروبی، این توپ باید یا نباید انقلاب می شد را در میان ما مردم پرت کرده اند تا بین مان تفرقه بیاندازند و حواس ما را پرت کنند و ما را سر کار بگذارند. در سیاست همه چیز محتمل است و یکی از احتمالات در این باب هم اینست که از کجا معلوم نوریزاد از داخل کشور و سید مجتبی واحدی از بیرون سر دسته این بازیها نشده باشند و هماهنگی نکرده باشند!؟ احتمالات اینچنینی در سیاست همیشه بوده و باید در نظر گرفته شوند تا آمادگی لازم در برخورد با آنها را داشته باشیم. این تخریب و اتهام زنی نیست و در رابطه با احتمالات سیاسی باید حرف زد و حرف شنید.
....ادامه....



ای کاش انقلاب نمی کردیم!

شیر و خورشید و تاج
با درود به پانیرانیست گرامی‌،

بستن در‌ها کار رژیم اسلامی است. این مبارزه برای باز کردن در‌ها است، و هر فردی، هر‌چه زودتر و قبل از سرنگونی رژیم به ملت بپیوندد در بر او باز است.

ما اگر میخواستیم انتقام جویی‌ کنیم این مبارزه شکل دیگری بخود می‌گرفت و چه بسا ایران تا بحال آزاد شده بود. اما با چه آینده‌ای؟

انتقام جویی‌ قهر آمیز پس از مرگ سهراب و ویرانی ایرانزمین در حال حاضر دردی را از درد‌های نسل امروز و فردا دوا نمی‌‌کند. چه بسی‌ کار نسل فردا را مشکل تر هم بکند.

بهترین انتقام برای ما که در راه ایران خون عزیزانمان ریخته شد، همان آزادی و استقلال و سر بلندی و بقای این ملت و این سرزمین است. ما ایرانی‌ هستیم، ما سازنده هستیم و نه متخرب و ویران گر.

در این لحظات تاریخی‌ که به پیروزی نهایی‌ نزدیک می‌شویم، هدف همه آزادیخواهان در وحله اول آزادی ایران است و هر فردی در هر مقامی که به ملت بپیوندد و روشنگری کند و یا مستقیم و غیر مستقیم از این رژیم بریده و در راه آزادی این ملت از هم اکنون تلاش کند؛ باید به خاطر نسل فردا هم که شده آن فرد را با صبر و شکیبایی و از خود گذشتگی و فداکاری پذیرفت، و نگاه‌ها و امید را به ایران فردا دوخت که باید دوباره ساخته شود.

آنهایی که در راه ایران بر خاک افتادند تمام هدفشان نجات ایران و بقای ایران برای ایرانیان میهن‌پرست و نسل فردا بود، و ما وظیفه سنگینی‌ داریم که با درایت و تحمل و گذشت این مهم را بثمر برسانیم و عملی‌ کنیم.

ایران فردا یک ایران قانونمند خواهد بود، ما باید دوران کینه را بخاطر بقای ایران و ایرانی‌ هم که شده پشت سر بگذاریم.

ما ایرانی‌ هستیم و پس از گذشت هزارو چهار صد سال و گذشت این سی‌ و سه سال جهنمی اخیر، حال فرصتی گران بها با پرداخت هزینه سنگین پیدا کرده‌ایم که زندگانی‌ به شیوه عادلانه و خردمندانه ایرانی‌ را دوباره به سرزمین خود باز گردانیم.

پاینده باد سرزمین کورش بزرگ،

شیر و خورشید و تاج
....ادامه....



نظرات درج شده در این مکان نظرات رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) نمی‌باشد. کاربران در اظهار نظر آزاد هستند

در این مکان نظر خود را با ما و دیگران در میان بگذارید.

آخرین " نظرات آزاد " ارسال شده

تالارهای نوشتاری

آخرین نظرات ارسال شده

2 نظر شورای ملِی، نقبی بسوی روشنائی؟

8 نظر سیاست پیر

2 نظر تحقیر عدالت نیست

1 نظر برای مردم یا کنار «تیم رهبر» علیه «تیم احمدی نژاد»؟!

1 نظر برای مردم یا کنار «تیم رهبر» علیه «تیم احمدی نژاد»؟!

4 نظر یک هویدا و یک احمدی نژاد

9 نظر درباره‌يی هويّتِ ملّی و پروژه‌ی ملّت‌سازی

1 نظر تکرارِ عادت به نام سیاست

2 نظر جستاری درباره‌ی «نظریه‌ی توطئه»

3 نظر دست‌کم ۳۷ کشته در زلزله استان بوشهر

پرشورترین مقالات از لحاظ نظرات ارسال شده

51 نظر رضا پهلوی، تنها نیست

47 نظر مشکلتان با رضا پهلوی چیست؟

42 نظر درخواست تجزیه آذربایجان از ایران بوسیله نماینده کالیفرنیا

41 نظر آزادی دور نیست، اگر همه بخواهیم

38 نظر ایران را دوست بدار یا سرزمینش را ترک کن

35 نظر نظام غیرمتمرکز فدرالیسم نیست

35 نظر اپوزیسیون ایرانی، کدام اپوزیسیون؟

34 نظر لزوم تشکیل جبهه‌ی واحد سرنگونی

33 نظر بازگشت به گذشته نه ممکن است و نه مطلوب

33 نظر بازگشت به گذشته نه ممکن است و نه مطلوب


 
  0    1    2    3    4    5    6    7    8    9    10  
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites