حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست   برگشت
کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی
 

به کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی ایران خوش آمدید.



دیکتاتوری ودیکتاتورپروری

بهرام آبار
جناب حق، بادرود وسپاس باید عرض کنم: چرا اینکه نیروهای همسو؛ که من نام برده ام تاکنون نتوانسته اند توافق بر اصولی که آنرا اصول همگانی زنده یاد داریوش همایون مینامید بعمل آورند را باید از خودشان پرسید. اما بنظر من واحتمالا هرکدام یک شرطی دارند ومیگویند دیگران باید شرط مارا بپذیرند تا با ایشان توافق کنیم. برای مثال گروهی میگوید ما جمهوری خواهیم ودیگران هم باید جمهوری خواه شوند تا به توافق برسیم. گروهی دیگر میگویند ما پادشاهی خواهیم همه باید پادشاهی خواه شوند والا توافقی نخواهد شد وامثالهم. این طرزفکرها وسکون ناشی از آن حکومت دزدان وسرکوبگران رادر ایران بیمه کرده، بطوریکه این روش آنهارا نزدیک به 35 سال در اریکه قدرت نگهداری کرده. ازاینرو من باور دارم با کاستن از توقعات وخواسته‏ ها، کمی ایثارگری، دوری ازتک روی، خودمحوری، و خودخواهی همه باهم، میتوانیم حاکمیت، استقلال وآزادی را به ایرانیان بازگردانیم. بنظر من "نیروهای همسو، کلیه نیروهای سیاسی سکولاردمکرات- برانداز، لیبرال دمکرات- برانداز وسوسیال دمکرات-براندازند، که بعضی جمهوری خواه وبرخی پادشاهی خواهند. بنابرین هدف ما نجات ایران وایرانیان ازاستبداد ودیکتاتوری، تخریب وتباهی نظام قرون وسطائی ولایت فقیه است. تعین نوع حکومت را باید پس از نجات وآزادی ایران یکپارچه به یک همه پرسی محول کنیم. درآن نظامی آزاد ودمکرات برطبق اعلامیه جهانی حقوق بشرکه در آن هیچگونه مذهب رسمی وجود نداشته وآزادی احزاب، سازمان ها، ادیان و تمامی باورهای دینی درحوزه حقوقی شهروندان تضمین شده، کلیه ایرانیان ازحقوق مساوی برخوردارند. حقوق مساوی اجازه میدهد که (چریکهای) فدائیان خلق، حزب توده، اسماعیل نوری علاء و شبکه سکولارهای سبز وهمه سکولاردمکرات ها و احزاب هم در صورت رعایت اصول آزادی ودمکراسی به فعالیت خود ادامه دهند.
با مهر ودوستی
بهرام آبار

....ادامه....



دیکتاتوری ودیکتاتورپروری

حق
با درود و سپاس خدمت آقای آبار محترم، پرسشی که پیش می آید اینست که چرا این ؛نیروهای همسو؛ که نام بردید نتوانسته اند تاکنون توافق بر آن اصولی کنند که داریوش همایون آنها را اصول همگانی می نامید؟ آن اصول همگانی فرا حزبی هستند و اصولی هستند که منافع ملی حیاتی ایران را تامین می کنند. چگونه ؛کسان؛ ای می توانند ادعای ملی بودن، ایرانی بودن، بدنبال منافع ملی ایران بودن و رفع تبعیض بودن داشته باشند ولی وقتی پای پایبند بودنشان به این شعارها می رسد ادا و اطوار در بیاورند!؟ اینان یا در لباس ؛همسو؛ یی هستند و سودایی دیگر در سر دارند و یا شعارهایی را که می دهند را فقط برای ؛خودی؛ هایشان است که این خودی و ناخودی کردنشان فقط ناشی از دیکتاتور منشی آنهاست. همین عدم درک یا دیکتاتورمنشی شان آنها را باید از گردونه خارج کند چون اینان را نمی توان در رده ؛نیروهای همسو؛ قرار داد. ؛نیروهای همسو؛ هم در شعار و هم در عمل باید همسو و همفکر باشند. ؛کسان؛ فقط با نامهای فریبنده و مبهمی مثل سکولاردمکرات و دمکرات و لائیک و برانداز ..... بودن خود، اتوماتیک بدنبال حفظ تمامیت ارضی ایران، ایران یک کشور با یک ملت و یک ملیت، دمکراسی پارلمانی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر، و تدوین یک قانون اساسی نوین مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر برای ایران نبوده و نیستند . بگذریم از مشکل ژنیتیکی که برخیهایشان نسبت به داریوش همایون و خاندان پهلوی و شاهزاده داشته و دارند. سازمان (چریکهای) فدائیان خلق، حزب توده، اسماعیل نوری علاء و شبکه سکولارهای سبزش و و و همه سکولاردمکرات (که معلوم نیست چیست) هستند و اکثرا با هیچ لیبرال دمکراتی سر سازگاری ندارند بویژه اگر این لیبرال دمکرات پادشاهی خواه باشد. لطفا این نیروهای ملی ؛همسو؛ را یکی یکی با نام و نشانهایشان معرفی بفرمایید تا من و امثال من از این سردرگمی دربیاییم. آنوقتست که می توانیم ببینیم که مواضعشان نسبت به آن ؛اصول همگانی؛ داریوش همایون چیست! و چرا انسجامی صورت نمی گیرد اگر همگی به این اصول متعهد شده اند. سپاسگزارم. ارادتمند، حق
....ادامه....



دیکتاتوری ودیکتاتورپروری

بهرام آبار
جناب حق، بادرود وسپاس از توجه شما به نوشتارم باید عرض کنم: زنده یاد داریوش همایون شخصیتی درستگوبا کلامی سنجیده بود، زبانی نرم اما صریح و روشن داشت. تسلط وی به زبان فارسی و دانش گسترده‌اش در باره ایران و جهان لازم بتوصیف نیست. اما همانطور که توجه کردید خواسته من همانست که او هم میگفت. من باور دارم که "نیروئی منسجم وبا هويت، ازبهم پیوستن نیروهای همسو" با کاستن از توقعات وخواسته‏ها، کمی ایثارگری، دوری ازتک روی، کناره گیری ازخودمحوری، خود‏بزرگ ‏بینی و خودخواهی، درکنارهم وهمه باهم، میتواند حاکمیت، استقلال وآزادی را به ایرانیان بازگرداند. بنظر من "نیروئی منسجم، با هويت وهمسو" برای من سکولاردمکرات- برانداز، کلیه نیروهای سیاسی سکولاردمکرات- برانداز، لیبرال دمکرات- براندازوسوسیال دمکرات براندازند. همسوئی درهدف؛ براندازی نظام رادیکال مذهبی، قرون وسطائی ولایت فقیه وبازگرداندن حاکمیت به ملت ایران است. دمکراسی درایران یکپارچه برطبق اعلامیه جهانی حقوق بشرکه در آن هیچگونه مذهب رسمی وجود نداشته وآزادی ادیان و تمامی باورهای دینی درحوزه حقوقی شهروندان تضمین شده باشد به باور من نیکوترین نوع حاکمیت ملت ایران خواهد بود. امیدوارم با این مختصر جواب پرسش شما را بنیکی داده باشم.
با مهر ودوستی
بهرام آبار

....ادامه....



دیکتاتوری ودیکتاتورپروری

حق
با درود خدمت هموطنانم، آقای آبار در آخر نوشتار خود می نویسد:-

"براندازی این هیولای تخریب کارحاکم بر سرزمین ما ایران، نیروئی کلان می‏خواهد. نیروئی منسجم وبا هويت، ازبهم پیوستن نیروهای همسو، که با کاستن از توقعات وخواسته‏ها، کمی ایثارگری، دوری ازتک روی، کناره گیری ازخودمحوری، خود‏بزرگ ‏بینی و خودخواهی، درکنارهم وهمه باهم، حاکمیت، استقلال وآزادی را به ایرانیان بازگردانند. ایران ازما مهمتراست ونباید توسط مرتجعن مذهبی دتباه گردد".

نیروی منسجمی که مد نظر آقای آبار است، تشکلی است از همان ؛کسان؛ است که داریوش همایون در نوشتارش ؛همکاری بر اصول، نه با کسان؛ به آنها اشاره دارد. حال در مورد این ؛کسان؛ مد نظر آقای آبار ۳ پرسش دارم:-

1. با کدام معیار می توان این کسان مورد نظرشان را شناخت و ارزیابی کرد؟

2. آیا می توان برچسبهای کسان مورد نظر آقای آبار را می توان متوجه کسانیکه کرد که کسان را دعوت می کنند که مبنای "اصول همگانی" را اصول زیر قرار دهند؟:-

داریوش همایون: دموکراسی در چارچوب جهانی اعلامیه حقوق بشر در کشوری یکپارچه و یگانه به نام ایران با تمام خصوصیات منحصر به خودش می‌تواند مبنای تعیین کننده اصول همگانی باشد.

۳. سپاسگزار می شوم اگر هموطنان و بویژه آقای آبار محترم بمن پاسخ دهند که کجای این ؛اصول همگانی؛ داریوش همایون را می توان خودمحوری و خود بزرگ بینی و غیرو نامید که ؛کسان؛ نه در زمان حیاتش حاضر شدند حول محور این ؛اصول همگانی؛ او گرد آیند و نه حالا که او دیگر در میان ما نیست!؟

توضیح: غرض من این نیست که آقای آبار چنین طرز تفکری نسبت به داریوش همایون داشته و دارند. فقط می خواهم بدانم که موضع ایشان در مورد این ؛اصول همگانی؛ داریوش بوضوح چیست؟

شادمان می شوم که هموطنان در این بحث مهم شرکت کنند و به تبادل نظر بپردازند تا همه بویژه من روشن شوم. با سپاس

ارادتمند حق
....ادامه....



شاه کار (اِعجازِ زنان ایران)

وجدانی

شیر و خورشید و تاج معزز، ای که با خود نشان از افتخار و سربلندی ایران دارید!

من باید حقیقتآ بدین واقعیت اقرار نمایم که اگر نوشته و مقاله ام حرفی و سخنی برای گفتن دارد، اگر این قلم آن جرأت و توانائی را در خود سراغ دارد که به حرف در آید و بنویسد و اگر بر همۀ اینها ارزشی مترتب است، من همه را مدیونِ شجاعان و قهرمانان بنامی مثالِ شما شیر و خورشید و تاج عزیز میدانم. وجدانی، اگر این یک مقاله اش در نظر آمده و مقبول افتاده در عوض مطالب، نوشته ها، و کامنتهای سنجیدۀ آن هموطن نستوه و فرزانه ای چون شما، سطر به سطر و کلمه به کلمۀ آنها با ارزش، گرانبها و در خور ستایش و تقدیرند. آن بیانات گیرا و شیرین و طرحها و پیشنهاداتِ چه بسا بی نظیر و سازنده و از همه بالاتر شجاعت در حرف و عملِ شما چه درس ها و الهام هائی که به این وجدانی و سایر وجدانی های میهنمان نداده و نمیدهند!

من حتم دارم که نتنها شاه فقید محمد رضاپهلوی بر گونه های مبارکتان بوسه میزدند که حتی سایرِ سرآمدانِ ملی و ملتِ بزرگ و قدرشناس ایران نیز شما را بوسه باران خواهند نمود. با امید به اینکه همیشه از شما و ایده هایتان الهام ها بگیرم و در سایۀ لطف آنها بتوانم خدمتی برای ایرانمان و خوشنودی همیهنانمان انجام دهم، من نیز دورا دور به نوبۀ خود بر شما درود میفرستم و سرِ تعظیم فرود آورده بر دستانتان که خدمتها به ایران کرده اند بوسه میزنم.
....ادامه....



شاه کار (اِعجازِ زنان ایران)

شیر و خورشید و تاج
***** پایانی ناتمام - زن ایرانی‌ تاج سر ایرانزمین است. *****

از این غربت دوری ها، دست و روی تمام مادران داغدار ایرانزمین را که فرزندان خود را در راه میهن از دست دادند می‌بوسم و در برابر آنها سر احترام فرود میاورم که در این زمان و تاریخ بی‌ هویتی ها، فرزندانی سر بلند در برابر تاریخ ایران و آزمایش روزگار به جامعه ایرانی‌ تحویل دادند. فرزندانی که از جان خود گذشتند اما از آزاده زیستن نگذشتند، و در برابر ظلم و ستم ایستادند و ایرانی‌ وار، هم به تو سری و هم به رو سری، یک "نه" آموزنده را الگوی نسل فردا کردند.

"اگر کشت خواهد تو را روزگار...، چه نیکوتر از پروازی پر افتخار؟"

ما ایرانیان نیازی به روز زن نداریم تا بدانیم زنان ایرانی‌ از کدامین انسان‌ها هستند. مگر می‌‌شود زن ایرانی‌ را دید و به ارزش و فداکار بودن و تیز هوش بودن آنها پی‌ نبرد؟ ای کاش این جامعه مریض مردسالار امروز، کمی‌ نجابت و صبر و مقاومت و تیز هوشی و فداکاری را از زنان تن و روح خسته، اما ایستاده و چون شیر غرنده ایرانزمین به ارث می‌‌برد.

یک مرد ایرانی‌ نباید خود را در موقعیتی قرار دهد که بخواهد از زن ایرانی‌ دفاع کند، بلکه یک مرد ایرانی‌ باید بگونه‌ای زندگی‌ کند که جامعه نیازی برای دفاع از زن ایرانی‌ را حس نکند و لازم نداند. زیرا وقتی‌ از یک زن ایرانی‌ دفاع می‌کنید، یعنی‌ جامعه مریض است و نیازی برای دفاع از زن در آن وجود دارد. که این به خودی خود یک ضعف در جامعه است. مشکل زنان ایرانی‌ مشکل همه ایران است و یک مشکلی‌ است که برای حل آن همه ایران باید بخود یک نگاهی‌ بیاندازد تا بشود آن را حل کرد. حال این مشکل از طریق یک مذهب خشک پدید آمده یا از طریق هویت گم کردن و تاریخ خود را نشناختن، یا مسئولیت‌ها را درک نکردن، یا ترکیبی‌ از همه اینها و و و...؟ آن بحثی‌ است جدا...

از این آزمایش سخت و بی‌ رحم روزگار با فداکاری و حماسه آفرینی گذر خواهیم کرد... جاوید و پاینده ایران

شیر و خورشید و تاج
....ادامه....



شاه کار (اِعجازِ زنان ایران)

شیر و خورشید و تاج
***** بخش دوم - زن ایرانی‌ تاج سر ایرانزمین است. *****

یزدان ایرانزمین را سپاس که افتخار این را داشتم تا در میان آزاده زنانی بزرگ شوم که همیشه از خاندان پهلوی بخاطر احترامی که به زنان می‌‌گذاشتند قدر‌دان و از اینکه خاندان پهلوی به درستی‌، زن ایرانی‌ را تاج سر ایرانزمین، می‌‌پنداشتند سپاسگزار بودند.

سپاس از یزدان ایرانزمین، که پدری داشتم که همیشه به خواهرم می‌‌گفت: "دخترم تو یک ایرانی‌ هستی‌ و فراموش مکن که در هر کاری که میکنی‌ سفیر زنان آزاده ایران هستی‌ و گوشه‌ای از تاریخ آزادگان ایرانزمین را بر روی شانه‌های خود بدنبال می‌کشی"، و همیشه برای او تاریخ زنان آزاده ایرانزمین را مرور میکرد تا او هیچ گاه فراموش نکند از کجا آمده، و به کجا باید برود، و چرا؟

وقتی‌ زن ایرانی‌ را در چادر می‌‌بینم، نگران آنچه که میداند نیستم، بلکه از آنچه که نمی‌‌داند نگران میشوم، و از آنچه که بر سر فرزندان خود و نسل فردا می‌‌آورد نگران میشوم. وقتی‌ زن ایرانی‌ را در چادر می‌‌بینم، خود را در یک زندان که افکار و اندیشه و آرزوهای مرا به زنجیر کشیده حس می‌‌کنم، و آزادی خود را در زیر چادر تحقیر و محدود تنگ بینی‌ ها مانند یک اسیر که به دیوار میخ شده حس می‌کنم. وقتی‌ که زن ایرانی‌ را در چادری، مبحوس می‌‌بینم، او را از مسئولیت‌های فردی، و از کوروش بزرگ و فردوسی‌ و و و ها.. بسیار دور می‌‌بینم، و برای حال و روز ایران من...، این سرزمین بزرگان و آزادگان ستم دیده... در خود می‌‌شکنم.

امیدوارم که روزی تمام زنان آزاده ایرانی‌ به روش و احترام و غرور و زندگانی‌ به سبک ایرانی‌ وار، که روش نیاکان ما بوده و شایسته هر زن ایرانی‌ است، آشنا و به آن دست یابند و هرگز فراموش نکنند که "زن ایرانی‌ تاج سر ایرنزمین است." و نه چادر سر ایرانزمین...
....ادامه....



شاه کار (اِعجازِ زنان ایران)

شیر و خورشید و تاج
***** بخش اول - زن ایرانی‌ تاج سر ایرانزمین است. *****

وجدانی گرامی‌،

پس از خواندن مقاله شما، تنها چیزی که میشود به شما گفت این است که: " درود بر تو‌ای فرزند قدر‌دان، با غیرت، حقیقت گوی، و بیدار ایرانزمین.

اگر شاه فقید زنده بود، روی تو فرزند ایرانزمین را می‌‌بوسید که دست کم متوّجه شدید که شاه هیچ هدفی‌ بجز بزرگ کردن و ارج نهادن به این ملت بزرگ را نداشت و در تمام دوران سلطنت خود سعی‌ کرد که ایرانیان را، چه زن یا مرد را به جایگاه اصلی‌ آنان، که همانا جایگاه بزرگان می‌‌بود بازگرداند.

شاه ایرانزمین سعی‌ کرد به تمام ایرانیان یادآوری کند که - "زن ایرانی‌ تاج سر ایرانزمین است".

شاه با تمام تهمت‌ها که به او میزنند و اشتباهاتی که برخی‌ مدعی هستند او به تنهایی‌ انجام داد، با تمام اینها او هر کاری در راه ایرانی‌ انجام داد با دوراندیشی، و با یک نیت پاک و وجدان پاک همیشه سعی‌ کرد حرمت پندار، گفتار و کردار پاک را رعایت کند، و همه اینها با یک هدف کلی‌ انجام شد - دوباره بلند کردن ایرانیان از زمین، و آنها را به مقام‌های شایسته یک ملت بزرگ رساندن بود.

قلب شاه با ضربان قلب فرد فرد ایرانیان تنظیم شده بود و آن زمان که این جمهوری بد صفت و زشت اسلامی قلب ایرانیان را نشان گرفت و به رگبار گلوله بست و سرّ عاشقان میهن را بر بالای دار‌ها برد - جای تعجب نبود وقتی‌ دیدیم دیری نگذشت که قلب شاه نیز از حرکت ایستاد و سر او بر سینه افتاد، و از آن زمان، ایران و ایرانی‌ یک سرمایه ملی‌ میهندوست، آینده نگر، و دلسوز را از دست داد.

یزدان ایرانزمین را سپاس می‌گویم که هرگز بر سر زنان خانواده خود چادر ندیدم و همیشه بعنوان یک مرد ایرانی‌، به روش پاک و ایرانی‌ وار زندگانی‌ کردن زنان خانواده خود افتخار کرده و می‌‌کنم. خوشبختانه زنانی که من در کنار آنها بزرگ شدم، همیشه در راه ایران و ایرانی‌ قدم برداشتند و هرگز برای آن کار نیاز نداشتند که خود را زیر چادر پنهان کنند و همیشه با سربلندی در همه کار مظهر یک زن آزاده ایرانی‌ بودند و هنوز هم هستند.
....ادامه....



شاه کار (اِعجازِ زنان ایران)

وجدانی

هوطنانِ گرامی ایرانی و حق، با تشکر از شما!

به پاس محبت و توجه بزرگوارانه تان سزاوارترین و خالصانه ترین درودها و تهیاتِ مخصوص خودم را به حضورتان ارسال داشته و امیدوارم ارجی مناسبِ حال که همانا آزادی و رهائی مجدد ایرانمان از چنگالِ ضحاکان تازی صفتِ زمانه است، بزودی زود نصیب شما و بلکه همۀ ایرانیان سلحشور و وطنپرست دیگر گردد. این قلمِ من نیست که زیباست و یا زیبا می نویسد بلکه این عشق وطن خواهی و ذوب شدن هموطنانی همانند شما در آن است که هر گفته، مطلب و نوشته ای را در باب بزرگی و عزت وطن بسان آن عشق زیبا می یابید.

از اینکه قدری دیر کامنتِ شماها را متوجه شده و به آن پاسخ دادم عذر می طلبم.
....ادامه....



آلترناتيوسازی يا چلبی سازی؟ مسئله اين است!

پان ایرانیست از تهران
با درود به نوری علاء گرامی
سرور ارجمند نوشتار خوبی است اما از شما درخواست میکنم که مطالب خویش را کوتاهتر بنویسید. ملت گرایی شما ستودنی است اما لطف کرده، حساب شاهزاده را از امثال رجوی جدا نمائید. البته در این نوشته به شاهزاده نپرداختید اما همین روند را (کمرنگ تر) در مورد ایشان داشتید. امیدوارم که نیروهای ایران دوست به یکدیگر نزدیکتر شوند
پاینده ایران
....ادامه....




شیر و خورشید و تاج
***** پایانی ناتمام - ما هنوز هم امیدوار هستیم و امید را نباید از دست داد *****

در هر حال بگذریم، اگر بخواهیم درد دل کنیم گفتنی فراوان است. اما همه ما بقدری صبور هستیم و وفادار که حاضر نیستیم بقول انگلیسی زبان‌ها در این لحظات تاریخی‌ ایجاد

Rock the boat کنیم. اگر هم گاهی‌ از دستمان در میرود و سخنی می‌گوییم برای این است که نمیخواهیم در آینده به مشکلات آزادیخواهان اضافه شود.

باید صبر کرد این کنگره ایجاد شود - شاید پانصد نفر اعضای شورا عقلشان را روی هم بگذارند تا بتوانند بهتر این مبارزه را پیش ببرند. تا آن زمان ما به کار خود در داخل ادامه می‌‌دهیم تا اینها هم آماده شوند و بجای مکافات آفرینی دست کمکی‌ شوند.

آنها فراموش می‌‌کنند که ما ایرانیان تجربه کودتای نوژه را هم داریم و اگر گاهی‌ حرف و سخنی می‌گوییم برای همین است که دوباره به دیوار نخوریم... با کپی پاسپورت و گواهی رانندگی‌ نمی‌‌شود از نیت‌ها خبر دار شد... وگرنه ۰۰۷ هم پاسپورت و گواهی رانندگی‌ دارد تا دلتان بخواهد. این در عمل است که خواهیم دانست با چه افرادی طرف هستیم. شناسنامه این شورا هنوز چاپ نشده است... در زمانی‌ که در مورد مفاد آن منشور بحث و سخن و رای گیری میکنند خواهیم دانست که با چه افرادی طرف هستیم و در کجای کار هستیم. تا اینجا صبر کردیم تا آخر آوریل هم صبر می‌کنیم... چاره دیگری هم نیست...

سی‌ و چهار سال است که هی‌ می‌گوییم آقا یک کمکی‌ به ما برسانید، تا اینجا که تنها کمکی‌ که دریافت کردیم این بوده که هر کجا کم میاورند می‌گویند تقصیر آنهایی است که این منشور را امضا نکردند... دستشان درد نکند که پس از سی‌ و چهار سال، مقصر را پیدا کردند... وقتی‌ می‌گوییم تفو بر تو‌ای چرخ گردان تفو... دلیل داریم که این را می‌‌گوییم. در هر حال همه چیز درست میشود و این رژیم و پنجاه و هفتی‌ها را به هر نحوی که شده از سر راه بر خواهیم داشت.

ایران آزاد باید، نه کمتر اما حتما بیشتر...

شیر و خورشید و تاج
....ادامه....




شیر و خورشید و تاج
***** بخش اول - ما هنوز هم امیدوار هستیم و امید را نباید از دست داد ****

بهمن زاهدی گرامی‌،

ما هنوز هم امیدوار هستیم. بالاخره بین پانزده هزار نفر امضا کننده حتما چند نفر بیدار و هشیار و ایستاده باید پیدا شود، که به شورا یک سر و سامانی دهد.

متأسفانه در این سی‌ و چهار سال گذشته بسیار زمان و انرژی هدر رفت بر سر اینکه اشتباهات را جمع و جور کنیم. اما با در نظر گرفتن اینکه امروز زمان بر همه ما تنگ است و با ما یار نیست. امیدواریم پس از برگزاری کنگره بتوانند با سرعت بیشتر و هدف گیری بهتر کار رژیم را مشکل تر کنند و ملت را هم امیدوار تر کنند.

اما همانطور که شما هم اشاره کردید، بالاخره پس از سی‌ و چهار سال گلاویز شدن با این رژیم چه از طریق یاران در خارج، چه از طریق یاران در داخل، ما هم بیکار نخواهیم بود، اما تمام هدف ایجاد یک کنگره‌ای که همگی‌ ما سال‌های سال فریاد میزدیم لازم می‌‌باشد، برای همین بود که تصمیماتی گرفته شود که در زمان حساس رژیم را بهتر و بیشتر بتوانیم هدف بگیریم. و در ضمن در کنار یکدیگر ملت هم بیشتر تشویق و امیدوار به قدرت و بازوی خود شود.

حالا باز جای شکرش باقیست که پس از سی‌ و چهار سال بحث و گفتمان و منطق و فریاد‌های همه ما و و و... بالاخره برخی‌ اعتراف کردند که سرمایه ملی‌ وجود دارد که نباید آن را هدر داد. پس از سی‌ و چهار سال بقول ما ایرانیان تازه سلام و علیکم و به حرف ما رسیدند، و حرف خود ما را به خود ما تحویل می‌‌دهند. باز همین خودش قدم مثبتی است.
....ادامه....



شاه کار (اِعجازِ زنان ایران)

حق
درود و سپاس ویژه خدمت شما وجدانی نازنین تقدیم می کنم؛ امیدوارم بپذیرید. هر انسان با وجدانی جدا از اینکه جمهوریخواه یا پادشاهیخواه باشد نمی تواند خدمات رضاشاه بزرگ و محمد رضا شاه پهلوی به ایران و بویژه به زنان و کودکان ایرانی را ارج ننهد و سر تعظیم بر ایندو ابر مرد تاریخ ایران فرود نیاورد. بارها با خود اندیشیده ام که آیا ایندو پادشاه به بزرگی کوروش بزرگ و داریوش بزرگ برای نبوده اند!؟ با این تفاوت که در دوران قدرتمندی هخامنشیان این امتیاز را آنها داشتند که ابر قدرتی بجز آنها نبود. ایرانی هم نبود. پادشاهان پهلوی برخلاف آندو پادشاه بزرگ هخامنشی کشوری را از قاجاریان تحویل گرفتند که ایران یکی از فقیرترین ۲۰ کشور موجود در آنزمان بود و روس و انگلیس سایه سنگین خود را بر آن انداخته بودند و شیرازه مملکت داشت از هم می پاشید. انچه پادشاهان پهلوی در ۵۷ سال انجام دادند خود شاهکار و معجزه بودند. آنها از فرصتی که بدست آمده بود و می دانستند کوتاهست حداکثر استفاده را کردند. این فرصت اختلافات سیاسی جهان دو قطبی آنزمان بود. عجله برای رسیدن به دروازه های آن تمدن بزرگی که بدنبالش بودند اینگونه توجیه می شود. این وسط بزرگترین دشمنانش تا به امروز لیست کسان و احزاب و گروههایی بودند که در اول نوشتار شما، وجدانی عزیز، دیده می شوند. اینهایی که بدرستی می گویید اربابانشان در کشورهای خود تک حزبی یکی از ارکان ایدئولوژیشان بود و دست برداشتن از آن ناممکن. بجز انگلیس که چند حزبی بود ولی برخلاف ایران در درون کشور دشمن نداشت واگر دشمنی مثل گروه تروریستی آی آر اِی داشت ولی اکثریت غالب در کشور با دولت بودند و نه بر دولت در اینمورد. امروز در صحنه سیاسی ایران همان دشمنان داخلی مان در درون و برون مرز که شما لیستی از آنها را در آغاز نوشتارتان آورده اید را می بینم که هنوز فعالند. فعالیتشان همانست که همیشه بود؛ بر ایران بودن و نه برای ایران بودن. نمونه اش اسماعیل نوری علاء است که در مقاله اخیرش با الفاظ طوری بازی می کند که انگار پاکترینها اوست و اعضاء شبکه اش و بس!
....ادامه....




بهمن زاهدی
دورود بر شیرو خورسید و تاج،

همانطور که بارها نوشته‏ام امیدی نباید به این شورای ملی بست. یکی از دلایلم نداشتن برنامه این شورا می‏باشد.

این طوری که من متوجه شده‏ام کار این شورای پله‏ای انجام می‏گیرد. یعنی اینکه بدون برنامه پیش می‏روند و با مشکلات روزمره زمان خود و مردم را تلف می‏کنند.

ما باید به مبارزه با جمهوری‏اسلامی بپردازیم و زمان را تلف نکنیم با شورای که نمی‏داند چه می‏خواهد و چه می‏کند.

چندین بار اعلام کردند که اولیل ماه مارس میلادی کنکره‏شان برگذار می‏شود. حالا دو ماه دیگر و بعد هم سه ماه دیگر باز عقب خواهند انداخت.

عدم‏برنامه و عدم داشتن هدف بارزتر این نمایان نمی‏شود.

کسی هم نیست به آن دو نفر بگوید نمی‏توانید نکنید.

در آخر کار، باز ما هستیم که باید کثافت‏کاری این دو نفر را از پیشانی شاهزاده پاک کنیم. این را از هم اکنون باید مورد بررسی قرار دهیم.

ارادتمند
بهمن زاهدی

....ادامه....




شیر و خورشید و تاج
***** پایانی ناتمام - بگم یا نگم؟ چاره نیست یکی‌ باید بگه *****

مهمترین قسمت مبارزه با دشمن وقت شناسی‌، برنامه ریزی، و استفاده از فرصت هاست. در هر حال امسال هم این رژیم در چهار شنبه سوری و نوروز آرامش نخواهد داشت در این شک نکنید. اما چه خوب می‌‌شد که این بار این شعله را از همین جا تا سرنگونی رژیم روشن نگاه می‌داشتیم. و یک رهبری آماده می‌بود که با ملت همراه شود.

یک کم کمتر لیلی‌ به لالایی این خارجی‌‌ها بگذارید تا کمتر بهانه دست اسماعیل نوری علا ها بدهید که به زبان بی‌ زبانی از حالا به شما‌ها تهمت چلبی شدن نزنند، و یک کم بیشتر به این فکر باشید که با کمک مردم در داخل چگونه می‌‌توانیم به یک خیزش بزرگ و اعتصابات سرتاسری در ایران برسیم، تا نهیاتا شر این رژیم را از سر همه کم کنیم. از فرصت‌های طلایی ملی‌ بیشتر استفاده کنید.

امروز که ‌ای ستوده فرزند، هستی‌ تو در این سرا خداوند، غافل منشین، نه وقت بازیست، وقت هنر است و سرفرازیست.

آینده روشن است، بشرط اینکه کمی‌ هم حواس‌ها را به داخل ایران و به این ملت چندین و چند میلیونی متوجه کنیم، و با آنها سخن بگوییم، و به قدرت و همت آنها باورمند باشیم. خارجی‌‌ها را به اندازه کافی‌ پس و پیش کردیم، از این درختی که آنها در ۵۷ در ایران کاشتند میوه‌ای به سود ملت نخواهد افتاد. کمی‌ هم به این ملت بپردازید و آنها را دریابید. تا این بار کار را تمام کنیم.

پاینده ملت بزرگ ایرانزمین

و

لعنت به آن کسی‌ که "تا خارجی‌‌ها نخواهند نمی‌‌شود"، را در دهان این ملت انداخت.

شیر و خورشید و تاج
....ادامه....




شیر و خورشید و تاج
***** بخش دوم - بگم یا نگم؟ چاره نیست یکی‌ باید بگه... *****

اما شما که بیش از یک سال این جریان را بالا و پایین و سبک سنگین کردید.. آیا به فکرتان خطور نکرد که زمان را طوری پیش روید که دست کم این آخرین چهارشنبه سوری و نوروز و فرصت طلایی را از دست ندهید و بتوانید در راه تشویق و امید بخشیدن به این ملت، تا آن زمان آماده باشید؟

یعنی‌ این آخرین چهارشنبه سوری و نوروزی که همه امیدواریم این ملت اسیر این رژیم خواهد بود را ما باید مانند سی‌ و اندی سال گاشته با کمترین امکانات سپری کنیم... دوباره بدون اینکه یک رهبری و هدایت کننده درست و حسابی‌ در صحنه باشد. یعنی‌ از دست دادن یک فرصت طلایی دیگر.

اگر بقیه برنامه ریزی‌های شما در آینده به همین منوال باشد، آنهم در زمانی‌ که دیگر (یک سال یک سال) فرصت ندارید... پس ما حالا حالا‌ها گرفتاری خواهیم داشت.

این همه انسان مدعی، یک سال و نیم اینجا و آنجا رفتید و آمدید به فکر یکی‌ از شما‌ها خطور نکرد که این کار را به هر نحوی شده تا قبل از چهارشنبه سوری امسال انجام دهید؟ سپس می‌گوئید که ایراد نگیرید. آخر جانم ما ایراد هم که میگیریم باز شما‌ها بیدار نمی‌‌شوید.. وای به احوال اینکه ایراد هم نگیریم، آن هم بر سر مسائل به این مهمی‌ که بر هر دلیلی‌ پشت گوش می‌‌اندازید.
....ادامه....




شیر و خورشید و تاج
***** بخش اول - بگم یا نگم؟ چاره نیست یکی‌ باید بگه... *****

درد و دلی‌ با هم میهنان،

نمی‌ دانم چرا مسائلی‌ که برای میهنپرستان در مبارزه با رژیم اسلامی حائز اهمیت است و حیاتی، به مغز مدعیان سیاسی خطور نمی‌‌کند؟ آیا این امر تصادفی است؟ آیا سهل انگاری است؟ آیا شعورشان قد نمی‌‌دهد؟ در هر صورت معلوم نیست که چرا آنها به این مسائل توجه نمی‌‌کنند؟

بزودی به سی‌ و چندمین چهارشنبه سوری و نوروز پس از روی کار آمدن این رژیم نفرت انگیز نزدیک می‌شویم. و همه ما می‌دانیم که به همان اندازه که هر چهارشنبه سوری و نوروز یک فرصت طلایی برای آزادیخواهان بوده که دوباره نفسی تازه کنند، در عوض به همان اندازه مخصوصاً این دو جشن ایرانی‌ بسیار مشکل آفرین برای رژیم ضد ایرانی‌ بوده.

با این حال، آنان که بقول خودشان بیش از یک سال پیش در پی‌ تدارک و برنامه ریزی و رای زنی‌ برای ایجاد این "شورای ملی‌" معروف که این روز‌ها بحث داغ همگان است، بودند... نکردند طرح زمانی‌ و زمان بندی در ارتباط با شورا را طوری بریزند که با تمام کمی‌‌ها و کاستی‌ها و مشکلات... شورای آنها تا قبل از این چهارشنبه سوری و نوروز حیاتی‌ تشکیل شود..

در زمانی‌ که همه ما از مدتها پیش می‌دانستیم که این چهار‌شنبه سوری و نوروز به دلایل بسیار باید آخرین چهارشنبه سوری و نوروز در زیر چکمه نظام ولایت فقیه باشد و در زمانی‌ که ما میدانیم امروز با یک ملت طرف هستیم که باید آن را شبانه روز تشویق به خیزش کرد تا تکانی بخورد...

سخنگوی کمیته موقت هماهنگی برای تشکیل شورای "ملی‌"... آقای رضا تقی‌زاده طی‌ بیانیه (۶ مارس ۲۰۱۳ ) اعلام میکنند که: "... مجمع موسس شورای ملی‌ ایران ۷ و ۸ اردیبهشت ۱۳۹۲ برابر با ۲۷ و ۲۸ ماه آوریل در شهر پاریس برگزار خواهد شد..."

باز پس از مرگ سهراب. می‌‌دانیم که باید مکان تهیه شود، مسائل امنیتی حل شود، دعوت نامه‌ها به آنها که منشور را امضا کردند فرستاده شود، سپس آنها با ارائه مدارک لازم که آن هم زمان می‌‌برد به دعوت پاسخ دهند، و مسائل تکنولوژی و بقیه حل شود...
....ادامه....



شاه کار (اِعجازِ زنان ایران)

ایرانی
با درود خدمت دوستان
وجدانی گرانمایه، مقاله بسیار زیبایی را قلمی نمودید.
۸ اسفند ۲۵۳۶، جشن شانزدهمین سال اعطای حقوق سیاسی به زنان در سالن ۱۲ هزار نفری مجموعه ورزشی آریامهر
...به زن های کارگر، کشاورز، کارمند، خانه دار که در اینجا ذکر کردند، اضهار امتنان بنمایم. عده کمی بین شما، به یاد دارند، که وضع نه فقط زن، بلکه وضع زن و مرد و مملکت ایران، قبل از سنه ۱۲۹۹ شمسی چه بود. آنهایی که به خاطر دارند، می دانند، از این مملکت به جز اسمی، چیزی از آن باقی نمانده بود. مناطق مختلفی از مملکت، تحت سلطه و استیلای خارجیان متعدد بود، ... در تمام مدت اشغال، خود ستایی نمی کنم، مسلما عده ای بودن که دلشان خون بود و به طور انفرادی با خارجی مبارزه کردند، اما قطعا من بودم، که در مقابل خارجی مقاومت کردم. (تشویق حضار)..... این ننگ زایل شد. نصف حمعیت مملکت ایران، مثل دیگر جمعیت ایران، وارد اجتماع شد، مسئولیت ها را قبول کرد، شاید خودش کاری در این راه انجام نداد، ولی شرافت مندانه مسئولیت ها را قبول کرد برای اینکه تمام زن هایی که ما در کارهای مسئولیت دار، می بینیم، آن کارشان را با شرافت و نزاکت و انضباط انجام می دهند. البته دشمن های قسم خورده ایران، اتحاد نامقدس سرخ و سیاه، میل دارد که جمعیت مملکت نصف بشود، و نصفی که نه فقط بدرد نخورد، بلکه انگل اجتماع باشد و مادرانی باشند که در روح و فکر فرزندانشان خاک مرده بپاشند، باز دیدیم که آزادی های بیشتر و روز افزون تری که ما دادیم، بیش از پیش، باز آن اتحاد نامقدس بین سرخ و سیاه، چه در داخل و چه در خارج مملکت را روشن کرد، ولی ما به سیاست خود ادامه می دهیم....ایران، انشاءالله، با پایداری فرد فرد اهالی آن، به سوی تمدن بزرگ پیش خواهد رفت. (شاهنشاه آریامهر)
پاینده ایران
....ادامه....




ایرانی
با درود خدمت دوستان
حق عزیزم، یک اشکال بزرگ در حال بوجود آمدن است. اشکالی که می تواند اساس آینده ایران را به مخاطره اندازد. در آن مقاله، به حزئیات آن اشاره خواهم کرد و سپس درباره آنچه من فکر می کنم و برای آن شواهد ارئه خواهم نمود، به بحث می نشینیم. باید زهر موجود و مخفی در قلم فدرالیست ها را با روشنگری به مردم نشان داد. حداقل از من تنها همین کار بر می آید. اگر کسانی فکر کرده اند همانگونه که خمینی بر گرده مردم سوار شد و سپس اسلامش را به مردم حقنه کرد، این کار را با شاهزاده و فدرالیزم انجام خواهند داد، سخت در اشتباه هستند. نه شرایط، شرایط سال ۵۷ است و نه ما در برابر این دسیسه شوم خاموش می مانیم.
پاینده ایران
....ادامه....



آلترناتيوسازی يا چلبی سازی؟ مسئله اين است!

وجدانی

گر حکم شود که مست گیرند // در شهر هر آنچه هست گیرند! (۲)

بدونِ تردید جناب دکتر نوری علا خواهند گفت "که منشاء و سرچشمۀ «آلترناتيو سکولارِ» ایشان همانا موافقت ملت، يا اکثريت فعال و سياسی ملت است و بس." و این ادعائیست که همۀ آلترناتیو سازان دارند و از برنامه های خود دراین خصوص دفاع نموده و ملتِ ایران را حامی خود می پندارند. صرف تخطئه نمودن، بایکوت کردن آن هم نه بصورت مستقیم بلکه ضمنی و اینکه؛ به در میگویم تا دیوار بشنود! کار سیاست و سیاستمدارِ راستین نبوده و نخواهد بود. اگر بطور مثال ما این اجازه و امکان را داشته باشیم آلترناتیوی را که شاهزادۀ محبوب ایران حمایت کرده و میکند و کرارآ و بارها بطور آشکار و نه در خفاء تمامی شخصیت ها، گروهها، سازمانهای سیاسی و خلاصه همۀ مردم را جهتِ شرکت در تشکیلِ و حمایت از آن دعوت کرده اند، زیر سؤال برده و ناجوانمردانه اتهاماتی از نوع "چلبی سازی" به آن وارد نمائیم پس چه دلیلی دارد این کار را در مورد دیگر آلترناتیوها و از جمله «آلترناتيو سکولار» جناب آقای دکتر اسماعیل نوری علا نکنیم؟ آیا محبوبیت و مقبولیتِ ایشان در بین ملت ایران بیشتر از شاهزاده رضا پهلوی است!؟
....ادامه....



آلترناتيوسازی يا چلبی سازی؟ مسئله اين است!

وجدانی

گر حکم شود که مست گیرند // در شهر هر آنچه هست گیرند! (۱)

البته از دیدِ من هیچ انتقادِ آنچنانی و آسیب آورنده به مقالۀ جدید جناب آقای دکتر اسماعیل نوری علا متصور نیست و نوشتۀ ایشان حاوی مطالبِ ارزنده ای هم هست. تنها مطلب و نظری که فعلآ دارم اینکه گویا جنابِ دکتر فراموش کرده اند خود و دوستانشان نیز جزو همان هائی هستند که حداقل از دو سه سالِ پیش در فکر بوجود آوردنِ آلترناتيوِ «حکومت» اسلامی بوده و هنوز هم هستند. ایشان حداقل در آبان سالِ ۱۳۸۹ ضمن نام بردن از «آلترناتيو سکولار» موردِ نظر خویش چنین مینویسند: «... آلترناتيو «حکومت» اسلامی هم، در همهء ويژگی هايش، متضاد اين حکومت است و چون در جايگاه خاص خود ـ يعنی مسند قدرت سياسی ـ بنشيند ديگر از حکومت اسلامی نشان و اثری بجای نخواهد بود.
(توجه کنيم که البته اين قاعده در مورد «دولت» ها نيز صادق است. يعنی، در داخل «حکومت» اسلامی هم می توان به دو نوع دولت متضاد با هم برخورد که هر يک آلترناتيو ديگری است. اما در حوزه ای که مورد بحث ما است نمی توان وقت خود را صرف «آلترناتيوسازی در درون حکومت اسلامی» کرد؛ چرا که در اينجا «آلترناتيو سکولار» مورد نظر ما «خود حکومت» را نشانه گرفته و می خواهد جانشين آن شود و، در نتيجه، ما سکولارهای انحلال طلب به دو نوع دولت متضاد در درون حکومت اسلامی به يک چشم می نگريم و هر دو را اجزاء لاينفک همان پديده ای می دانيم که آلترناتيو سکولار مورد نظر ما قصد منتفی کردن اش را دارد)...»
....ادامه....



وقتی جانبازان خودکشی می کنند...

شیر و خورشید و تاج
***** پایانی ناتمام - جنفشانان ملی‌ ایران *****

بنظر من آن دسته بیش از این که با جان خود بازی کرده باشند، عمر خود را در راه میهن و ملت صرف کردند.

از دید بنده کسی‌ که در آن جنگ خانمان سوز از همه چیز خود گذشت تا از خاک میهن دفاع کند، تا از خانواده و شرف و هویت خود دفاع کند، تا از ملت خود دفاع کند، و و و آن فرد یک عمر را صرف دیگران کرد...

زیرا صدماتی که از جنگ بر بازماندگان آن جنگ ماند هرگز با پایان جنگ از میان نمی‌رود، و تمام نمی‌شود.

از دید من، ما یک در صد و بیست در صد و چهل در صد جانباز شیمیایی‌ نداریم، بلکه جنفشانانی داریم که شیمیایی شدند. کسی‌ که شیمیایی شد، حال چه یک در صد یا چهل در صد و و و آن فرد دیگر برای همیشه شیمیایی شده چه از نظر جسمی‌ و بدنی چه از نظر روحی‌، و و و...

کاری که آنها کردند بازی با جان در یک بازی نبود، بلکه دانسته در یک لحظه تاریخی‌ خطیر یک عمر را در راه یک ملت صرف کردن بود. من آنها را "فرزندان جانفشان ملی‌ ایران" مینامم. فرزندانی که باید روزی دست و روی آنها و بازماندگان آنها را بوسید که اینچنین ایرانی‌ وار از مرز‌های میهن ما دفاع کردند و هر آنچه که داشتند را در این راه گذاشتند.

امیدوارم همه ما عاشقان میهن و میهندوستان و میهنپرستان، چه در داخل و چه در خارج در یک خیزش بزرگ ملی‌ در کنار یکدیگر هر چه زودتر این رژیم بدخیم و ضدّ ایرانی‌ را سرنگون کنیم تا بتوانیم هر چه زودتر بکار اصلی‌ که همانا ساختن میهن و سر و سامان دادن به حال و روز این ملت زخمی است بپردازیم. جان ایرانی‌ با ارزش است و نباید بیشتر از این به این رژیم فرصت داد که اینگونه باعث ویرانی ایران و ایرانیان شود.

پاینده ایران، و جاوید باد فرزندان جانفشان ایرانزمین

شیر و خورشید و تاج
....ادامه....



وقتی جانبازان خودکشی می کنند...

شیر و خورشید و تاج
***** بخش اول - جانفشانان ملی‌ ایران *****

بانو الاهه بقراط،

یک مقاله زیبای دیگر از شما. گاه شما در مورد مطالبی‌ سخن می‌گوئید که تا عمق جان و روح یک ایرانی‌ را به آتش می‌کشد. این رژیم بقدری برای این ملت بزرگ فاجعه پشت فاجعه می‌‌آفریند که نه میشود کاملاً به این رسید نه می‌‌شود کاملا به آن یکی‌.

از روز اول، از اینکه ایرانیانی را که در جنگ ایران و عراق، در راه میهن، و در راه بقای ایران و ایرانی‌، از خود گذشتگی نشان دادند و فداکاری کردند، آنها را با واژه "جانباز" خطاب میکنند زیاد خوشم نمی‌‌آمد و نمی‌‌آید.

بنظر من یکی‌ دیگر از کار‌هایی‌ که ما ایرانیان پس از سرنگونی این رژیم اسلامی و آزادی ایران باید انجام دهیم این است که زیر پای آن ایرانیان میهن نگهدار و خانواده آنها را باید " گل باران " کنیم. و به بهترین وجه با ایجاد بنیاد‌ها و موسسات و سازمان‌های مختلف برای این سربازان کارازموده سابق میهن و خانواده آنها وسائل پشتیبانی‌ از آنها برای دسترسی‌ آنها به بهترین بهداشت، تحصیل و و و را فراهم آوریم.

که از آن طریق هم سپاسگزاری خود را به آنها نشان دهیم، و هم اینکه آنها بدانند، این ملت قدر خادمین به این ملت و میهن را میداند و آنها و جانفشانی آنها را هرگز فرموش نخواهند شد.

بعنوان یک ایرانی‌ و بنوبه خود مانند هر ایرانی‌ میهن‌پرست دیگر هرگز فداکاری را که بسیاری از ایرانیان در جنگ ایران و عراق بدون هیچ کمکی‌ از این رژیم منفور در راه دفاع از خاک میهن از خود نشان دادند را فراموش نخواهم کرد. و بخاطر دفاع از خاک میهن و آبروی ملی‌ ایرانیان، و نجات میهن خود را همیشه مدیون آن دسته میدانم.

در قسمتی‌ از لغات نامه دهخدا در مورد "جانبازی" اینچنین نوشته: "جان بازنده، کسی‌ که با جان خود بازی کند و آن را در معرض خطر اندازد".

همان لغات نامه در مورد "جانفشان" اینچنین نوشته: "کسی‌ که جان را فدا کند". و در مورد "جانفشانی" نوشته: "کوشش بسیار، عمر را در خدمت دیگری صرف کردن". و در مورد "جانفشان کردن" نوشته: "جان را براه کسی‌ دادن".
....ادامه....




حق
آقای بهمن زاهدی گرامی، با درود و سپاس از زحمات تان. من دیروز نظرم درباره منشور پیشنهادی را در دو بخش فرستادم ولی مثل اینکه دریافت نشده اند چون آنها را در پای منشور مذکور نمی بینم. با سپاس دوباره از همه زحماتی که متحمل می شوید و کم هم نیستند. با ارزوی تندرستی و پیروزی برای شما مبارز نازنین. ارادتمند حق
....ادامه....




حق
بخش ۲. با اینحال از آنجا که ما با وضع موجود روبرو هستیم و نتایج منشور نهایی و سرنوشت ایران مهمتر از همه ماست، من پیشنهاد می کنم که حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات) تنها برای شرکت و اثرگذاری خود در روند منشور نهایی پای منشور پیشنهادی امضاء خود را بگذارد با اعلام جزئیات مشکلاتی که با آن دارد تا در آینده به گروگان گرفته نشود و اعلام اینکه این منشور پتانسیل آنرا دارد که محتوای منشور نهایی ملی را در چارچوب آن ؛اصول همگانی؛ که داریوش همایون در تهران ریویو ذکر کرد درآورد. هیچ نیروی ملی ای هم قادر نیست بگوید که آن ؛اصول همگانی؛ داریوش همایون، منافع حزبی و شخصی و گروهی احدی را تامین می کند و نه منافع ملی حیاتی ایران را و امضاء این حزب در پای منشور پیشنهادی را با مشروط کردن آن اصول همگانی نپذیرد یا در آینده این حزب را به گروگان بگیرد یا مورد مؤاخذه قرار دهد.

این نظر و پیشنهاد منست و حتما عاری از ایراد و اشکال نیست. من یک فرد عادی هستم که فقط یک رای دارم و به اندازه آن یک رای خودم حرف می زنم و انتظار دارم. خرد جمعی، مجموعه افکار فرد فرد یک جامعه است. افراد جامعه هم ۹۰ درصدشان مثل من عادی و معمولی هستند. سطح آگاهیشان هم بسته به اطلاعاتی است که به آنها داده می شود یا داده نمی شود. سطح آگاهی مرا بعنوان یک فرد عادی در نظراتم می بینید و نظر من درباره موضوع بالا همینست. حال اگر کسانی هستند که می توانند با انتقاد و با دادن آگاهی بمن نظرم را عوض کنند، بی رودربایستی بیایند و من سپاسگزارشان می شوم و آنها را دوستداران واقعی ایران قلمداد می کنم.

پاینده ایران یکپارچه و ملت یگانه ایران
....ادامه....




حق
با درود بر دوستان گرامی، ایرانی نازنینم، با شما کاملا موافقم که باید در معرکه بود تا تاثیر گذار بود. منتها سد سر راه انست که کسان و احزاب و گروههایی که منشور پیشنهادی را امضاء نکرده باشند حق حضور ندارند. از یکسو چرا باید کسانی که اصولی را که از بن قبول ندارند در تشکیل یک شورا باشند؟ از سوی دیگر چرا کسانیکه در جزئیات آنرا قبول ندارند حذف شوند؟ اولی خود را طبیعتا حذف کرده ولی دومی را چرا بخاطر یک امضاء باید حذف کرد بجای اینکه جزئیات را از سر راه برداشت؟ در صورت دوم این به مهارتها و خصائل تدارکاتچیان وابستگی کامل دارد که یا می تواند گردآورنده کسان باشد یا فصل کننده کسان. خصائل و مهارتهایی که شامل انگ نزدن، بد جلوه ندادن، پاسخگو بودن، و تشخیص دادن نیروهایی با منشورهای نزدیک به منشور پیشنهادی و رایزنی با اینها و سرانجام همراه کردنشان باشد بجای اینکه ؛یا امضاء کنید تا اجازه شرکت داشته باشید یا خداحافظ؛! تدارکاتچیان آماتور داشتن مضرست مهم هم نیست صرفنظر از اینکه آدمهای خوب، پیر، جوان، جمهوریخواه، پادشاهی خواه و و و باشند. تدارکاتچیان باید تشخیص و اهمیت همراه کردن حزب مشروطه را درک می کردند که منهای اصل ۳ منشور این حزب، این منشور نزدیک ترین منشور به منشور پیشنهادی شان است و اهمیت همکاری این نیرو با خود را درک می کردند. وقتی تدارکاتچیان تشخیص نداده اند که منشور حزب مشروطه منهای اصل ۳ نزدیکترین منشور به منشور پیشنهادی شان است و بنابراین این حزب و منشورش طبیعی ترین کسان برای همکاری، و دیکته کنند یا منشور پیشنهادی را امضاء کنید و اجازه شرکت در مراحل دیگر داشته باشید یا خداحافظ، چه امیدی می توان به این تدارکاتچیان داشت یا نتیجه کارشان!؟ ؛یا منشور پیشنهادی یا هیچ؛ آنهم با حزبی که منشورش منهای اصل ۳ اش به یک منشور ؛فراحزبی؛ و یک ؛منشور ملی؛ و در راستای تمام شعارهای ایران خواهانه جنبش سبز ملت ایران تبدیل می شود، قابل قبول نیست.
...ادامه بخش ۲
....ادامه....




ایرانی
با درود خدمت دوستان
دوستان گرام، به سختی تمام توانستم این دو سه کامنت را ارسال کنم. کلیه فیلتر شکن ها و وی پی ان ها با مسدود شدن پورت هایی که از آن ها استفاده می شد از کار افتاده است. تنها از یک سرویس می شود به سختی استفاده کرد. چهارشنبه سوری که امیدورام به چهارشنبه سوزی آخوند تبدیل شود، به سختی حضرات را ترسانده است. تنها ترساننده آخوند، سنن ملی و آداب و رسوم ناب ایرانی است.
پاینده ایران
....ادامه....



خود فرخزاد بینی افراطی

ایرانی
با درود خدمت دوستان
حق عزیزم، فرصت زیادی باقی نمانده است. از طرفی باید بر روی روند اتفاقات در شورای ملی تاثیر گذاشت. بی عملی به نظر من بدترین تاکتیک ممکن است. بلکه این عمل را به صورت ضد تاکتیک باید در مقابل کسانی انجام دهیم که می خواهند از شاهزاده پلی برای مقاصد خود بسازند. از طرف دیگر، مسئله مذاکرات آخوندی با ۱+۵ و انتخابات! سال آینده ایران است. باندهای قدرت به این سادگی اجازه نخواهند داد خامنه ای با آمریکا به توافق برسد و قرار داد پاریس را برای خودش برای ۳۰ سال دیگر تمدید کند. باید در فاصله اکنون تا اردیبهشت و خرداد، کارزاری قلمی را برای روشنگری آغاز کنیم.
پاینده ایران
....ادامه....



خود فرخزاد بینی افراطی

ایرانی
با درود خدمت دوستان
کوروش گرامی
شاید حق با شماست و باید در متن نامی از ترانه برده می شد. اما من نتوانستم. فکر کردم با با مقایسه متن با نوشتار خانم بقراط موضوع حل شود. من به دلیل اینکه حتی نام ترانه را نمی پسندیدم، از دکر آن صرف نظر کردم.
پاینده ایران
....ادامه....



خود فرخزاد بینی افراطی

حق
با درود بر کوروش گرامی، در صفحه نخست همین سایت مقاله خانم الاهه بقراط را با عنوان "جامعه مذ کری که دهانش پریود شده!" را می بینید که در رابطه با ترانه مورد نظر این نوشتار "ایرانی" گرامی است. نام ترانه "پریود" است، کاری از شاهین نجفی و محسن نامجو و مانا نیستانی. این ترانه در انتهای نوشتار خانم بقراط قرار دارد که می توانید ببینید و گوش کنید و قضاوت تان را با ما در میان بگذارید. حیف است که نوشتار ایرانی عزیز را تا به آخرش نخوانید بویژه پس از شنیدن آن ترانه!

___________

با درود خدمت دوستان گرامی، ایرانی عزیز، من نوشته ای در رابطه با "منشور پیشنهادی" را برای انتشار فرستاده ام. امیدوارم که دست اندرکاران این منشور دریافتش کنند. به سایت پارس دیلی نیوز هم فرستاده ام ولی در جاهایی با هم فرق دارند. بی صبرانه منتظر نوشتار بعدی تان هستم. همانطور بی صبرانه در انتظار آنروز موعود در آن مکان موعود برای صرف آن قهوه موعود در حضورتان و حضور دوستان هستم. تندرست و پیروز باشید.

لینک منشور پیشنهادی و نظرات خوانندگان در این سامانه:-http://www.irancpi.net/pishnahad/matn_2.html

---------------

امیدوارم کشکساب و جمشاد حالشان خوب باشد. کجایید دوستان! چندی است خبری از شماها نیست!

....ادامه....



خود فرخزاد بینی افراطی

Kourosh
..با اشتیاق شروع به خواندن مقاله کردم .در پاراگرف دوم .....می فرمائید : "... ترانه ی مذکور .... " می مانم که کدام ترانه ؟ شما که قبلا نام و نشانی از ترانه مورد بحث نداده اید ...لاجرم از خواندن بقیه متن منصرف می شوم . امید وارم نفرمائید خوانده باید به روز باشد و بداند شما از چه سخن می گوئید !!
آینده تاریک و فاجعه باری برای ادبیادت و اصول نوشتاری زبان فارسی - در ف.ب و سایت هایی از این دست می بینم ...
با احترام .کوروش
....ادامه....



مرورى بر مصاحبه سازمان آزادى زن با هايده توكلى، به مناسبت روز جهانى زن

حق
با درود بر دوستان. درود بر شما خانم توکلی گرامی، ۸ مارس را بشما و همه بانوان ایرانی شادباش می گویم. گفتگویی بسیار مفید با ذکر نکاتی مهمی هم بطور اعم و هم اخص را انجام داده اید. هم در معرفی این حزب و شاخصه های مهمش بوده است و هم فراحزبی برای اشاعه اهمیت سکولاریسم در یک جامعه در هر جایی منجمله ایران. یکی از نکاتی که بسیاری از ایرانیانی که من با آنها حرف می زنم نمی دانند که سر تا پای منشور جهانی حقوق بشر سکولارست یعنی ماهیتش سکولارست. یا نمی دانند یک قانون اساسی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر ماهیتا سکولارست و دولت برآمده از آنهم سکولارست. یا چنین قانون اساسی تک تک حقوق انسانها تضمین می شود و اجرای چنین قانون اساسی ای همه نابرابریها منجمله نابرابری های جنسیتی و نژادی و دینی و زبانی و قومی و و و را برمی اندازد. اکثر ایرانیان با حقوق خود در منشور جهانی حقوق بشر آشنا نیستند بویژه بانوان ایرانی. بنظر من اگر بودند شعار ملی ملت ایران در دو اصل خلاصه می شدند:- جمهوری اسلامی باید برود و تدوین یک قانون اساسی لازم الاجرای مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر برای ایران

گروههای قومپرست و فدرالیست و تجزیه طلب چگونه می توانند ثابت کنند که ایندو اصل برای نجات ایران و رسیدن تک تک آحاد ملت ایران به حقوق حقه خود که ازادی و دمکراسی و امنیت و برابری و رفاه است نخواهند رسید!؟

چه خوب می شد که هر سال در چنین روزهایی همه رسانه های دیداری و نوشتاری ایرانی نوار تظاهرات زنان در ایران را در ۸ مارس سال شوم ۵۷ بنمایش می گذاشتند. تظاهراتی که ۳ هفته پس از ورد منحوس خمینی به ایران برگزار شد و مدعیان آزادی و دمکراسی و برابری و حقوق انسانی از صدر تا ذیل از آن حمایت نکردند. ۸ مارس ۵۷ را باید روز شرم آنها و همه کنفدراسیونی های ۵۷ ای هر سال یادآوری کرد.

زن که در جامعه ای آزاد و برابر با مرد نباشد، آن جامعه عقب افتاده و اسیر و ستمگر و زشت و خشونتزاست.

۸ مارس بر همه بانوان ایرانی شاد باد.

پاینده ایران یکپارچه و ملت یگانه ایران
....ادامه....



ایران « تاریخ » است !

پان ایرانیست از تهران
سپاس بیکران از نویسنده گرامی ؛ بعنوان یک پان ایرانیست از شما سپاسگزارم: جانا سخن از زبان ما می گویی
....ادامه....



مرورى بر مصاحبه سازمان آزادى زن با هايده توكلى، به مناسبت روز جهانى زن

وجدانی

روز زن بر همۀ ایرانیان مبارک! (۲)

رهبر فعلی جمهوری اسلامی به برکت خون زنان شریف و مجاهد امید های بسیاری بسته و همانند امام راحلش معتقد است زنان فقط وقتی به بازی باید گرفته شوند که جهاد ومبارزه ای در کار باشد و در سطوح دیگر مثلآ امتیازاتی که در منشور جهانی حقوق بشر و مسئلۀ عدم تبعیض بین زن و مرد منظور شده اند سخن از زن بمیان آوردن مجاز نیست و دادن حق رأی به زنها خلافِ شریعت و دین اسلام می باشد. در این باره ذیلآ به متن تلگراف خمينی به شاه فقید در مورد حق رای زنان توجه فرمائید:

«بسم الله الرحمن الرحیم

حضور مبارک اعلیحضرت همایونی

پس از احضار تحیت و دعا به طوری که در روزنامه ها منتشر است دولت در انجمن های ایالتی و ولایت "اسلام را در رای دهندگان منتخبن را شرط نکرده و به زنها حق رای داده است" و این امر موجب نگرانی علماء اعلام و سایر طبقات مسلمین است. بر خاطر همایونی مکشوف است که "صلاح مملکت در حفظ دین مبین اسلام" و آرامش قلوب است. مستدعیست امر فرمائید مطالبی را که مخالفت دیانت و مذهب رسمی مملکت است از برامه های دولتی و حزبی حذف نمایند تا موجب دعاگوي ملت مسلمان شوند.

الداعی روح الله الموسوی.»

با امید به اینکه هرچه زودتر شخصیت و یا شخصیت های ایران دوست و خواهانِ سربلندی و آزادگی همۀ ایرانیان از زن و مرد بدون کوچکترین تبعیضی، همانند شاه فقید محمد رضا شاه پهلوی، امور کشورداری و سرنوشت ایران زمین را در دست با کفایتشان بگیرند، روز زن را به ملتِ نجیب و بویژه زنان سلحشورِ ایران و نیز جهان تبریک عرض مینمایم. روز زن بر همه مبارک باد!

لینکِ تلگراف:

http://iranglobal.info/node/16735
....ادامه....



مرورى بر مصاحبه سازمان آزادى زن با هايده توكلى، به مناسبت روز جهانى زن

وجدانی

روز زن بر همۀ ایرانیان مبارک! (۱)

فردا جمعه هشتم ماه مارس ۲۰۱۳ مصادف است با "روز جهانی زن" که به مناسبت و جهت بزرگداشت چنین روزی هر ساله جشن ها و مراسم بسیار با شکوه و زیبائی که در لیاقت زنان است برپا میگردند. در این میان و در طول مدتِ استیلای جمهوری اسلامی - این نظام ضد بشری و علی الخصوص ضد زن - رهبران، مسئولین، کارکزاران و چه رسد تا به برخی از سپاهیان و سردارانِ نظامی این رژیم بر علیه و در جهت تحقیر زن و بویژه زن ایرانی داد سخن داده اند و از هیچ اقدامی کوتاهی ننموده اند.

همین دیروز بود که آیت‌الله خامنه‌ای و به گفتۀ بعضی از سردارانش از جمله سردار نقدی "امام خامنه‌ای فصل جدیدی از مجاهدت‌های زنان را رقم زد". اشارۀ این سردار به گفته های خامنه ای نه در سالگرد روز زن یعنی هشتم مارس و به مناسبت این روز بلکه بخاطر کنگره ای بوده که برای "هزاران زنِ شهیدِ ایرانی" ترتیب داده بودند. فکر نکنیم که رهبر جمهوری اسلامی در سخناش خطاب به این کنگره "فصل جدیدی" را از برای نقش زن در تمامی شئونات و مراحل و سطوح مختلف اجتماعي، اقتصادی، فرهنگی و خلاصه برابری زنان و مردان گشوده است نه! او زن و بویژه زن اسلامی و فعالیتهای وی را فقط در وضعیتِ خاص و تحت شرایطِ بخصوصی تأئید کرده و از آن تمجید مینماید. خامنه ای "در معرفی الگوی جدید از «زن» زن شهید را تاریخ ساز خواند" که با "روحیه کربلایی در صحنه" باشد و از "جان مقدس خویش در راه اسلام مایه گذارد". این زن باید "روح جهاد، شهادت و مقاومت" داشته باشد و "جهادِ بزرگِ زنِ ایرانی مسلمان را به دنیا" نشان دهد.
....ادامه....



نظرات درج شده در این مکان نظرات رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) نمی‌باشد. کاربران در اظهار نظر آزاد هستند

در این مکان نظر خود را با ما و دیگران در میان بگذارید.

آخرین " نظرات آزاد " ارسال شده

تالارهای نوشتاری

آخرین نظرات ارسال شده

2 نظر شورای ملِی، نقبی بسوی روشنائی؟

8 نظر سیاست پیر

2 نظر تحقیر عدالت نیست

1 نظر برای مردم یا کنار «تیم رهبر» علیه «تیم احمدی نژاد»؟!

1 نظر برای مردم یا کنار «تیم رهبر» علیه «تیم احمدی نژاد»؟!

4 نظر یک هویدا و یک احمدی نژاد

9 نظر درباره‌يی هويّتِ ملّی و پروژه‌ی ملّت‌سازی

1 نظر تکرارِ عادت به نام سیاست

2 نظر جستاری درباره‌ی «نظریه‌ی توطئه»

3 نظر دست‌کم ۳۷ کشته در زلزله استان بوشهر

پرشورترین مقالات از لحاظ نظرات ارسال شده

51 نظر رضا پهلوی، تنها نیست

47 نظر مشکلتان با رضا پهلوی چیست؟

42 نظر درخواست تجزیه آذربایجان از ایران بوسیله نماینده کالیفرنیا

41 نظر آزادی دور نیست، اگر همه بخواهیم

38 نظر ایران را دوست بدار یا سرزمینش را ترک کن

35 نظر نظام غیرمتمرکز فدرالیسم نیست

35 نظر اپوزیسیون ایرانی، کدام اپوزیسیون؟

34 نظر لزوم تشکیل جبهه‌ی واحد سرنگونی

33 نظر بازگشت به گذشته نه ممکن است و نه مطلوب

33 نظر بازگشت به گذشته نه ممکن است و نه مطلوب


 
  0    1    2    3    4    5    6    7    8    9    10  
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites