حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست   برگشت
کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی
 

به کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی ایران خوش آمدید.




یاشار آزادی
با سلام، به نظر من ایرانی ها برای خروج از زیر سلطه استبداد دینی راهی جز همبستگی و اتحاد بر علیه نظام استبدادی دینی ندارند. وظیفه ی روشنفکران ماست که عوام را از خواب و خماری سی و چند ساله بیدار کنند و به ظلم و استبداد پایان دهند. به نظرم کار شما ستودنیست موفق باشید ما حامی شما هستیم

....ادامه....



۵۰ سال حق رای زنان در ایران

بهمن زاهدی
با دورود خدمت رویا گرامی،

چرا باید شعار عربی داد، چرا نباید گفت «پاینده ایران» آیا زبان عربی زبان رسمی کشور شد است؟ «زنده باد ملت ایران»، «ایران آزاد، به از ایران در بند»، «ما اهل ایرانیم، اسلام شما را نمی‏پذیریم» این شعار‏ها چه اشکالی دارند؟

این چرا‏ها را پاسخ دهید.

ارادتمند
بهمن زاهدی

....ادامه....



۵۰ سال حق رای زنان در ایران

roya
اطلاع رسانی کنید شب ولادت پیامبر اسلام یعنی دوشنبه ساعت 10 شب همه مردم در اعتراض به گرانی و تورم الله اکبر بگند. از رموز موفقیت این جنایتکارها تبلیغات زیاد و هدفمند و هوچی گری توسط تعداد کمی اراذل و اوباش ساندیس خوره (زن و مردای خراب و فاسد تو خیابونا که برا حمایت از ولایت وقیح خامنه ای یه چادر سر میکنند و میریزند تو خیابونا)
مخالفین این نظام فاسد و جنایتکار همیشه فکر کردند همه چیزو میدونند ولی اینطور نیست. این جنایتکارا شیطانم درس میدند. دعوای خامنه ای با احمدی نژاد و مشاعی و رفسنجانی و ... از چند ماه قبل شروع شده، درست چند ماه قبل از انتخابات! اینها همه فیلمه، سرگرم کردن مردمه! تا قبل از انتخابات وقت دارند مشخص کنند کدومیک از این مخالفین ظاهری تونسته مردمو جذب کنه! حتی فکر کردند اگه با این مزدوران موفق نشدند از موسوی و خصوصا" کروبی استفاده کنند که چند ساله تو آب نمک خوابوندنشون برا همچین روزی! (عسگراولادی و سلیمی نمین و ... بدون اجازه خامنه ای هیچ غلطی نمیکنند، صحبت هاشون اینو ثابت میکنه) اینقدر ساده نباشیم و هدف را بذاریم روی عدم شرکت در انتخابات و نابودی رژیم.

....ادامه....



کدامین ثمره انقلاب را باید جشن گرفت؟

شیر و خورشید و تاج
***** پایان - سرنگونی رژیم ضحاکان یک حتم است. *****

در این سه دهه جهان از ما ایرانیان یک درس سختی فرا گرفت، و آن این است که ما ایرانیان قبل از اینکه وارد مبارزه با دشمن شویم، قبل از هر چیزی فکر اینکه در نبود خود، پرچم را بدست کدام پرچمدار ایرانی‌ بسپاریم خواهیم بود... در این سی‌ و اندی سال از ما ایرانیان به هزار بهانه بسیار کشتند... اما مشعل مبارزه و مقاومت هرگز خاموش نشد...

جشن "انقلاب شکوهمند" جشنی است که در آن فقط میزبان "انقلابی‌" وجود دارد و از میهمان و ملت خبری نیست... به قول خودشان "آمدند که ایرانیان را آدم کنند..."، اما ایرانیان با مقاومت تاریخی‌ خود، آنها را "اجباری آدم" کردند... ولو اینکه آنها "انقلابیون" از نسل آدم بشو ها نبودند...

"انقلاب شکوهمند" آنها، در همان روز‌های نخست شکست خورد... و این مقاومت تاریخی‌ ایرانیان که امان این رژیم ضد ایرانی‌ را بریده است، برای اثبات همین یک ادعای ما ایرانیان است... انقلاب شکوهمند آنها یک دروغ بزرگ تو خالی‌ از آب در آمد... که امروزه برای همگان آشکار شده است.

انقلاب شکوهمند کردند اما نمیدانستند که "روحیه و فرهنگ اصیل ایرانی‌ تسخیر ناپذیر است...".

پاینده ایران و ایرانی‌،

سامان، شیر و خورشید و تاج، پرچمداران
....ادامه....



کدامین ثمره انقلاب را باید جشن گرفت؟

شیر و خورشید و تاج
***** بخش سه - سرنگونی رژیم ضحاکان یک حتم است. *****

اما ایرانیان با وجدان و دل در راه و در گرو میهن سپرده، سی‌ و اندی سال، روز و شب در هر فرصتی که بود و توانستند و از دستشان بر آمد، با این رژیم و با هزارو یک دسیسه حامیان داخلی‌ و خارجی‌ که این رژیم را بر سر پا نگاه داشتند مبارزه کردند و حال در این دقایق آخر که به پیروزی نزدیک می‌شویم امکان ندارد، پرچم این مبارزه سخت و طولانی را بر زمین بگذارند. بیشمار هستند در میان ما که با میهنپرستان دلیر ایرانزمین که در راه این ملت بر خاک افتادند پیمان جان و خون و شرف و غیرت بسته‌ایم و بسته‌اند تا ایرانیان این میهن را دوباره آزاد ببینند و دوباره در این میهن با آزادی، غرور، سر بلندی، و در رفاه زندگانی‌ کنند... و این پیمان را یک صدا خواهانیم و عملی‌ خواهیم کرد.

خوشا‌بحال آنان که زودتر این را درک کرده‌اند و به ملت پیوسته‌اند. آنها خوب درک کرده‌اند که سرنگونی این رژیم همیشه یک حتم بوده است که حال میرود تا به حقیقت بپیوندد.

مهندسین آن چیزی که "انقلاب شکوهمند" می‌نامند، فکر همه چیز را کرده بودند بجز اینکه در این خاک هنوز هستند ایرانیانی که حاضرند در راه "ایران و ایرانی‌" هرگز کوتاهی نکنند، و هرگز تحت هیچ شرایطی به آن خاک و ملت پشت نکنند.

برخی‌ زندگی‌ میکنند که فقط خود را نجات دهند، برخی‌ زندگی‌ میکنند تا دیگران هم بتوانند خود را نجات دهند و آرامش و آسایش را بدست آورند. فکر آن دسته از ما ایرانیان را که برای دیگران و این آب و خاک زندگی‌ می‌کنیم را نکرده بودند. ما این میهن را در دهان کفتار‌های زشت سیرت زمانه رها نخواهیم کرد. ایران یک کشور استثنایی در جهان با تاریخ و فرهنگی‌ استثنایی است، و نسل ما با مقاومت تا آزادی ایران، این درس را برای نسل فردا به ارمغان خواهد گذاشت، تا بدانند اگر دشمن این سرزمین هستند شکست خواهند خورد و اگر یار این ملت هستند، صبور و مقاوم و بیدار و ایستاده و هشیار باشند و هرگز ایران را تسلیم دشمن نکنند تا پیروزی نهایی و چیره شدن بر دشمنان این آب و خاک.
....ادامه....



کدامین ثمره انقلاب را باید جشن گرفت؟

شیر و خورشید و تاج
***** بخش دو - سرنگونی رژیم ضحاکان یک حتم است. *****

به هم تبریک می‌گویند که فرزندان ایرانزمین در پس کوچه‌ها سر گردان هستند، بدون آینده، بدون سرپرست، بدون یک الگو، بدون هیچ امیدی... به هم تبریک می‌گویند که از دل و جان این میهن خون می‌چکد و فریاد ناله مادران داغدار قلب هر انسان با وجدانی را بدرد میاورد... به هم تبریک می‌گویند که فرزندان این آب و خاک خود میفروشند اما دو قدم انور تر هم سنّ و سال‌های آنها در آن گوشه جهان دارند یک جهان را میخرند و میفروشند... به هم تبریک می‌گویند که چشمان یک ملت پر امید و آینده ساز را به چشمان یک ملت غم زده، ناامید، و ملتی که فقط امروز را بفردا می‌رساند تبدیل کرده‌اند. اگر معنی‌ انقلاب این است، خاک بر سر آن انقلابی‌ و این ننگ و این جشن ها...

آن چیزی که برخی‌ هنوز "انقلاب شکوهمند" می‌نامند جای تبریک ندارد، جای شرمندگی برای نه تنها آن انقلابی‌ بلکه جامعه بشری دارد.

رقصیدن بر سرّ قبر این ویرانه میهن، نمک پاشیدن بر زخم این ملت است. اما همانطور که شما هم در مقاله خود به آن اشاره کردید - دور نیست آن روزی که تلاش همه ما یک کاسه شود و تار و پود این عقب ماندگان زمانه را بر باد دهد. ما میهن خود را به هر نحوی که شده از دست این کفتار‌ها بیرون خواهیم آورد و نجات خواهیم داد. در واقع برای برخی‌ از ما ایرانیان، نه مال جهان، نه مقام جهان، نه آسایش جهان هدف نیست، بلکه تنها هدف و تنها علاج آرام بخش برای برخی‌ از ما ایرانیان - همین است که این میهن را پس گرفته و به دست افرادی بسپاریم که از انسانیت، از ایرانیت، از مسئولیت پذیری و از خدمت به میهن و هم میهن بو برده باشند. و این را به هر نحوی که شده عملی‌ خواهیم کرد. ما به هیچ وجه در برابر این رژیم سر تسلیم فرود نیاوردیم و نخواهیم آورد. خوشبختانه بسیاری در درون خود رژیم به این حقیقت پی‌ برده‌اند، که برخی‌ از ایرانیان را نمی‌‌شود خرید، نمی‌شود ترساند، و نمی‌شود آنها را از هدف نهایی که با هشیاری دنبال میکنند، مأیوس، ناامید، یا منصرف کرد.
....ادامه....



کدامین ثمره انقلاب را باید جشن گرفت؟

شیر و خورشید و تاج
***** بخش اول - سرنگونی رژیم ضحاکان یک حتم است. *****

شاهین فاطمی گرامی‌،

"کدامین ثمره انقلاب را باید جشن گرفت؟" را خواندیم، و گر چه میدانیم شما هم مانند هر ایرانی‌ که عشق به میهن دارد، از این همه بی‌ عدالتی و ناجوانمردی نسبت به میهن و ملت درد می‌کشید و با این نوشته فقط وظیفه ملی‌ خود را بجا آوردید - اما به عنوان ایرانیانی که از این همه زشتی و خیانت نسبت به این ملت و میهن دردمند هستیم، نمیتوانیم به این حقایق دردناکی که شما با صراحت به قلم آوردید - یک دستت درد نکند به شما نگوییم و از شما سپاسگزار نباشیم و به شما نگوییم که افتخاری است دانستن اینکه در میان ما ایرانیان هنوز هم هستند ایرانیانی که ارزش تحسین و احترام را دارند زیرا همواره از حقیقت دفاع میکنند.

لزومی ندارد که ما ایرانیان در همه جا و بر سر همه چیز با هم تفاهم سیاسی داشته باشیم - مهم این است که در دفاع از میهن و ملت هم درد، و در کنار یکدیگر باشیم. این نوشته شما از هزار مقاله با ارزش و تحلیلی اقتصادی سیاسی شما در گذشته بیشتر به دل نشست زیرا درد دل سی‌ و اندی سال ما را بر قلم کشید.

در این سی‌ و اندی سال، روزی نیست که ما از خود نپرسیده باشیم، اینها که امروز در ایران حکومت میکنند در دامان کدام پدر و مادر بزرگ شده‌اند که اینچنین تشنه خون ایرانیان و این خاک هستند؟

آنوقت، آن یکی‌ سر بلند می‌کند و می‌گوید جشن پیروزی انقلاب را گرفتیم و به یک دیگر تبریک گفتیم؟

به هم تبریک می‌گویند که این همه پدر و مادر ایرانی‌ را بی‌ فرزند کردند. به هم تبریک می‌گویند که این همه فرزند ایرانی‌ را بی‌ پدر و مادر کردند. به هم تبریک می‌گویند که نام ایران در جهان به این زشتی و با این حقارت بر سر زبان‌ها افتاده است و کارش به این تباهی کشیده است. به هم تبریک می‌گویند که هر روز که چشم باز می‌کنیم چندین و چند خبر دردناک دیگر از وطن به گوش می‌رسد. خبر‌هایی‌ که این ملت سزاوار آن نیست... بلکه به دروغ بر او تحمیل و به او تفهیم شد که سزاورش است...
....ادامه....



جمهوری اسلامی فراموش شده است به یکدیگر نپردازیم.

حق
با درود، امید دانا گرامی، پرداختن به اپوزیسیون با هتاکی و انگ زنی به اجزاء آن تفاوت دارد. فقط پرداختن به رژیم و نپرداختن به اپوزیسیون معزل افرین است. ذکر مصیبت و تکرار هر روزه آن در نوشتار پس از نوشتار از سوی نویسندگانش درباره رژیم برای من تفاوتی با عزاداری های تاسوعا و عاشورایی ندارد. افشای اپوزیسیونی که ۳۴ سال آزگار در از پا درآوردن این رژیم و جایگزین کردنش با یک نظام ملی و لیبرال دمکراتیک و یک قانون اساسی نوین مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر عاجز مانده برای من مهمتر از رژیمی است که تنها دلیل ماندنش فقدان یک آلترناتیو درست و حسابی است. برای نجات ایران از شر این رژیم باید اپوزیسیونی حسابی داشت و آنچه خود را اپوزیسیون می نامد ملغمه ایست از عناصر بسیار نامطلوب و ضدملی و در برخی موارد نفوذی های خود رژیم. این اپوزیسیون بنظر من باید پالایش یابد و اپوزیسیون واقعی و مطلوب را از دلش درآورد تا بر سر اصول حافظ منافع ملی ایران توافق و همکاری کنند. مسئله دیگر ما رسانه های برون مرزی هستند که هنوز به وظائف ملی خود یا عمل نمی کنند و یا خیال می کنند که نپرداختن به اپوزیسیون کار درستی است و یا همه اپوزیسیون را متهم به منیت کردن کافیست و مردم باید این نتیجه گیری خواص را بپذیرند. بنظر من، نپرداختن به اپوزیسیون، فقط می تواند بهشتی برای اپوزیسیون نامطلوب باشد و برای رژیمی که از فقدان اپوزیسیونی ملی و قوی بعنوان الترناتیوش وحشت دارد. پرداختن به امثال بهرام مشیری و محمد امینی ها و بنی صدرها و و و در رسانه ها که کاری جز جعل و تحریف تاریخ و مبارزه با پهلویهایی که در قدرت نیستند می کنند لازمست. این استادان و پژوهشگران جهان سومی که اصول تاریخ نگاری و پژهش در این حیطه را عمدا در رابطه با ایران بکار نمی برند بخش مهمی از اختگی اپوزیسیون هستند و نباید ولشان کرد. اپوزیسیون را باید شناخت و شناساند تا مسئولیت پذیر شوند و یا بازنشسته. نوشتار اخیر کوشان ماد در سایت خودنویس در کل حرفهای دل مرا برای شما در بر دارد. با سپاس از شما. ارادتمند حق
پاینده ایران
....ادامه....




حق
با درود خدمت آقای بهمن زاهدی گرامی، کرایه ماهانه یا سالانه یک دستگاه سریعتر چقدرست؟ این پرسش من و دوستانم است که مایلیم برای برقرار ماندن ارتباطلت با درون مرز با سریعترین شیوه ها کمکی ناچیز تقدیم کنیم. با سپاس از همه زحمات شخص شما. ارادتمند حق و رفقایش در انگلیس

....ادامه....




بهمن زاهدی
با دورود خدمت عرفان گرامی،

متاسفانه اشکال از سامانه حزب می‏باشد. بعلت اینکه هموندان کمک مالی به سامانه نمی‏کنند، امکان اینکه دستگاه سریع‏تری را کرایه بکنیم نداریم. باید با همین دستگاهی که بیش از پنچ سال است که بصورت شبانه روزی کار می‏کند بسازیم و بسوزیم. در اثر حملات سایبری بیش از حد در چند ماه گذشته سرعت سامانه در مدت روز کم و زیاد می‏شود. تا چه زمانی بتوانم مقاومت کنم و یا دستگاه سامانه بتواند جوابگو باشد را کسی نمی‏داند. اعضای حزب هم باورشان نمی‏شود که بدون کمک مالی نمی‏شود فعالیت سیاسی کرد.

از اینکه امکاناتی نداریم که برای شما عزیزان در ایران بازدهی بهتری داشته باشیم بسیار ناراحت هستم ولی چه باید بکنیم؟

ارادتمند
بهمن زاهدی

....ادامه....




عرفان
درود بر کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی
بی بی سی انگلیس به سبک مداحان اهل بیت ولایت مستندی را در مدح خمینی و جنایات شاه فقید به تقلید از مستند های تاثیر گذار رها اعتمادی از من و تو به راه انداخت که بسیار لوده و مسخره جلوه داد و جای بسی تاسف داشت.
اقای زاهدی نازنین با توجه به استفاده از فیلتر شکن و سرعت پایین اینترنت بارگذاری سایت نسبت به گذشته مقداری سنگین تر شده است. البته این مسئله خیلی مشکل ساز نیست اما گفتم که شاید بدانید بهتر باشد.
پاینده ایران
....ادامه....



کدامین ثمره انقلاب را باید جشن گرفت؟

جمشاد پرچمشاهی
... اینها چه کسانی هستند که به خاطر یک قابلمه قیمه پلو یا آش رشته و حلوا و شله زرد خیراتی اینچنین در عزاداریها خود را "هلاک" می کنند؟ بدون شک افرادی هستند که حاکمان رژیم با تحمیل فشارهای مالی و اقتصادی بر زندگیشان، آنها را گرسنه و محتاج نگه داشته تا در چنین روزهایی از آنها با پخش چند فقره غذای مجانی و رایگان سوء استفاده کند. به این می گویند سیاست آخوندی و رژیم خلافتی قرون وسطایی که بقای خود را تنها و تنها در شیادی، تزویر و ریا، دروغ و دروغ و بازهم دروغ می بیند ... و نه در انسانیت و انساندوستی و رعایت حقوق انسانی!!!
....ادامه....



کدامین ثمره انقلاب را باید جشن گرفت؟

جمشاد پرچمشاهی

"..حاکمان موجود حتی یکبار این زحمت را به خود نداده‏اند که به مردم بگویند مسبب این هزینه سنگین محرومیت، فقر و انزوا که تحریم‏ها به ملت ایران تحمیل کرده است کیست."
اشتباه می کنید! حاکمان هزاران بار به مردم گفته و هنوزهم میگویند که مسببش کیست: دشمن، دشمن، دشمن .... لیکن نمی گویند کدام دشمن چون دشمن اصلی و واقعی ایران و ملت ایران خودشان هستند، یعنی سران و حاکمان رژیم!

در این نوشتار به تفصیل به ماهیت و نحوه حکومت و عملکرد سران و حاکمان بی کفایت و بی کیفیت این رژیم بدنام و ددمنش اشاره شده است. بنابراین چه انتظاری را می توان از یک حکومت خلافتی قرون وسطایی در عصر مدرن و پیشرفته قرن بیست و یکم داشت؟! همانگونه که در قرون وسطا و بیش از ١٤ قرن پیش هم مرسوم بوده است، حکومت های خلفایی بر پایه خشونت، قتل عام، انتقامجویی، برده داری و تجاوز به اموال و نوامیس مردمان بنیانگذاری شده و جز جنایات و خونریزی و کشتار و غارت، هنر دیگری نداشتند. در حکومت های مذهبی واپسگرای امروزی هم به همان شیوه رفتار می شود و از ویژه گیهای دیگر آن به خصوص در ایران شیعه مذهب، گریه و زاری و عزاداری و به سر و سینه کوبیدن با قمه و زنجیر برای هلاک شدگان ١٤ قرن پیش و استخوان های پوسیده آنهاست که رژیم با تلاشهای گسترده برای جذب و ترغیب امت اسلامی اش، سالیانه کارناوالهای عزاداری براه انداخته و انواع و اقسام غذاهای نذری در ایام "سوگواری" در تکایا و مساجد توزیع می کند. ادامه ....

....ادامه....



زنده یاد داریوش همایون: آخرین عرض من این است؛ دموکراسی لیبرال با حفظ پادشاهی

بهمن زاهدی
با دورود خدمت وجدانی گرامی،

بعضی از مقالات را باید دوباره خواند. درج این مطلب یک یادآوری بود.

تصمیم دارم هر هفته یک مقاله آقای همایون را در صفحه اول سامانه قرار بدهم. در همین فکر بودم که مقاله شما را دوباره پیدا کردم. این نشان از این دارد که اینگونه مقالات دلنشین و خواننده زیادی دارد.

مقالات آقای همایون را از روز دوشنبه بر حسب شرایط سیاسی روز انتخاب خواهم کرد و در صفحه اول سامانه قرار خواهم داد. خوشبختانه این مهم را با بازتاب دوباره نوشته شما شروع کردم.

ارادتمند
بهمن زاهدی

....ادامه....



زنده یاد داریوش همایون: آخرین عرض من این است؛ دموکراسی لیبرال با حفظ پادشاهی

وجدانی

با تشکر مجدد از آقای بهمن زاهدی و نیز تارنمای محترمِ آراسپ!

این مرقومه و یا هرچه اسمش را بگذاریم که در سامانۀ حزب مشروطه ایران بصورت مقاله و در ستونِ "از دیگران" درج شده است اینجانب آنرا در ماه مه سال ۲۰۱۲ میلادی نوشته و تقدیم همین حزب نموده که امروز با کمال خوشوقتی و بر حسب شرایط حاکم بر سپهر سیاسی روز، مجددآ و این بار توسط سامانۀ آراسپ منتشر گردیده است. خوشبختانه سایت نامبرده در امر امانت داری سنگ تمام گذاشته و منبع مقاله را در انتهای آن قید نموده است. از این بابت و این توجه بزرگوارانه و حسن نیت نهایت تشکر را دارم.
....ادامه....



کدامین ثمره انقلاب را باید جشن گرفت؟

سفير سبز پوش
باسلام درود بر همه ازاديخواه ايران زمين وهمان انانيکه ندای ازادی سر دادند بله کشور عزيزمان الان در بدترين دوران تاريخ خود را ميگزراند اهريمنان وناپاکان سایه شوم شان را بر سر ایران گذاشتند وبیاییم ما مردمان ارایایی با هم متحد ویک صدا بشیم وبه همراه جوانانی از نسل کوروش بپاخیزیم وتاریکی ها را از بین برده وروشنایی وامید را به کشورمان هدیه کنیم که بزودی انجام خواهد گرفت
....ادامه....




بهمن زاهدی
با دورود خدمت کامنت‏نویسان گرامی،

امروز برنامه یاران آقای میبدی را گوش می‏کردم (نگاه‏کردن را به کناری گذاشتم). تنها آقای دکتر رضا تقی‏زاده بود که توانایی سخن‏ورزی داشت ولی دیگر اعضای دائمی، همیشگی، غیر‏قابل تعویض و مادام‏العمر «شورای ملی» هنوز نتوانسته‏اند مشق شب‏شان را انجام دهند و به تمرین بیشتری احتیاج دارند!

کسانیکه در سخن گفتن از واژه «واقعاً» زیاد استفاده می‏کند حقیقت‏گو نیستند و با گفتن این واژه می‏خواهند گفته خود را به حقیقت محض نزدیک نشان دهند. تبلیغ در باره این افراد که منجر به کناره‏گیری گروه‏ها و سازمان‏های زیادی از شورای ملی شده‏اند شاید پایه‏گذاری دیکتاتوری جدیدی باشد که نباید زیاد هم آن را ترویج کرد.

مشق شب این افراد برای برنامه آینده این خواهد بود که جملات را کامل بیان کنند و از یک موضوع به موضوع دیگر پرواز نکنند. اینکه احزاب بعد از برگذاری انتخابات باید تشکیل شوند را من هنوز نفهمیده‏ام. شاید این جوانان شورای ملی هنوز نمی‏دانند و یا نمی‏خواهند بدانند که احزاب نظرگاه‏های خود را به انتخاب مردم می‏گذارند، ولی بهر حال جالب است سخن‏ورزی اعضای شورای ملی و ابراز دیدگاهایشان.

برای مثال این جمله فلسفی را در دقیقه پانزدهم برنامه شما آموختم: «هر شهروندی بتونه آزادانه ابراز بیانِ شو ابراز کند و بعدش هم آزادی بیان داشته باشه»

آقای میبدی گرامی نمره شاگردان شما در حال حاضر کمتر از صفر می‏باشد. لطفا کمی آنان را تعلیم دهید. آینده کشور را با این افراد به بازی نگیرید. من فکر می‏کردم تنها خودم بی‏سواد هستم ولی از آشنایی با بی‏سوادن دیگر بسیار خُرسند شدم.

ارادتمند
بهمن زاهدی


http://www.voinews.net/archive/program/3854/
....ادامه....



نشست 130 دفتر پژوهش حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) گزارش آقای افشار مختاری از جلسه حزب دموکرات کُردستان در بلژیک

حق
با درود. گزارش و بحث بس جالبی بود. خوشحالم که این حزب بیشتر دارد خود را می شناساند. تبلیغات حزبی و گفتگو برای رساندن صدای حزب به بیرون از خود الزامیست. احزاب در کشورهای لیبرال دمکرات هیچ فرصتی را در معرفی خود به مردم از دست نمی دهد. در انگلیس، مهمترین سه حزب انگلیس، مامورانی می دارند که رسانه های دولتی را بویژه هنگام انتخابات محلی و سراسری رصد می کنند تا ببینند که صدایشان باندازه دیگران به مردم رسیده و می رسد یا نه؟ اگر معلوم شود اجحافی شده، رسما اعتراض می کنند. حزب برای یارگیری است و اشاعه مرام و برنامه هایش. این بدون بیرون رفتن از خود امکان ندارد. یکی از بزرگترین مشکلات ما اینست که رسانه های برون مرزی یا نمی فهمند یا خود را به آن راه می زنند که وظیفه شان اطلاع رسانی درباره اموری است که به مردم مربوط می شود. چند رسانه ایرانی می شناسیم که احزاب، گروهها و سازمانهای سیاسی را به مردم معرفی می کنند یا نظرشان را درباره ایران می پرسد یا آنها را به چالش می کشند!؟ کافیست از مردم بپرسیم که درباره اپوزیسیون ایران و نام، نشان، مرام و نقطه نظراتشان چه می دانند؟ آنوقت متوجه می شویم که مردم تقریبا هیچی نمی دانند بجز اینکه اپوزیسیون ضعیف است و بیخود. مسئول این ناآگاهی مردم کیست بجز رسانه ها که تلاش شان بنظر من تاکنون در ناشناس نگاه داشتن اجزاء اپوزیسیون خلاصه شده؟ البته احزاب و گروههایی هم هستند که ترجیح می دهند زیر نورافکن رسانه ها قرار نگیرند چون از واکنش مردم نسبت به افکار و اعمالشان، بسیار منفی و پراعتراض خواهد بود. اینان را در بی بی سی و صدای امریکا می بینیم تا فدرالیسم و ایران ؛چند ملت و ملیتی؛ را انقدر تلقین کنند تا حساسیت ایرانیان به ایران یک کشور با یک ملت و ملیت را بزدایند تا زمینه برای تجزیه ایران فراهم شود. اگر صدای حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات) به ملت ایران برسد، در دکان سیاست بازان و اربابانشان تخته می شود چون معیار ملت ایران میهنپرستی، ایران مداری، هویت ایرانی، منافع ملی و کفایت آلترناتیو رژیم در همه این شاخصه هاست.
....ادامه....



گفت‌وگوی با جعفر شجونی: مغز رئیس زندان سیاسی قصر را گربه خورد

وجدانی

این بزرگانِ شایعه و دروغ!

مجاهدین خلق مدعی بوده و هستند که جرمشان در رژیم پیشین (شاهنشاهی) در حد خواندن قرآن و نهج البلاغه و کتاب های علی شریعتی بود. سند زیر (نامه مسعود رجوی و موسی خیابانی به یاسر عرفات) میزان صحت این ادعا را ثابت میکند:

«ما مجاهدین خلق ایران که بعضا از نزدیک در اردوگاه های الفتح شاهد نبرد مرگ و زندگی شما با دشمن نژادپرست صهیونیست و مرتجعین عرب بوده ایم، بخوبی می دانیم که خلق در زنجیر شما تا چه حد از همکاری های همه جانبه رژیم ایران با صهیونیست ها و تسلیم طلبان عرب، در رنج و عذاب بوده است. رنج و عذابی که تمام خلق ایران نیز از آغاز تولد دولت اسراییل، این طفل نامشروع امپریالیسم در منطقه در آن سهیم بوده اند به همین دلیل اکنون که در میهن خونبارمان جنبشی بزرگ به راه افتاده و قائد پر افتخار آن امام مجاهد اعظم خمینی، بارها بر قطع هر گونه رابطه با اسراییل پای فشرده است، آغاز فروریختن پشت جبهه ضد انقلابی اسراییل، یعنی رژیم وابسته ایران را به انقلاب فلسطین تبریک می گوییم. برادر ابوعمار، اگر امروز شما و همرزمانتان خانه و خاکی از خود ندارید که بر آن پای گذارید، مردم ما که همیشه انقلاب شما را با چهره فلسطینی و قلب عربی و اسلامیش به طور ویژه ای گرامی و عزیز داشته اند برآنند تا در مسیر انقلاب آزادیبخش ضد امپریالیستی خود، خانه و خاکشان را در آینده ای نه چندان دور به پایگاهی برای شما تبدیل کنند و این انقلابی است تا پیروزی.»

از وسایل استفاده شده برای شکنجۀ مجاهدین از کلاهخود آهنی که "منجر به کوری و کری می شود" و چنگک های برقی "مخصوص بیضه که بر بیضه ها انداخته می شود" نام برده اند. در یکی از این افراد زندانی، هشت متر از روده، یک کلیه، طحال، یک دوم روده و یک چهارم کبد برداشته شده است!!

در مورد دیگر، با وجود شایعه شکنجه مسعود رجوی و موسی خیابانی و ضربه دیدن سر جناب رجوی و به کما رفتن ایشان، یک هفته پس از آن هر دو در سلامت کامل آزاد می شوند.

منبع:
http://khorshidneshan.blogspot.de/2013/01/blog-post_22.html
....ادامه....



گفت‌وگوی با جعفر شجونی: مغز رئیس زندان سیاسی قصر را گربه خورد

وجدانی

این است آخوند جعفر شجونی باز جوی منبری در اوین!

1. از حامیان محمود احمدی نژاد است.

2. بنابه گفتهٔ خودش، از همراهان تروریستِ اسلامی نواب صفوی در دوران مبارزه با نظام پهلوی بوده است.

3. اموال کاخ مروارید متعلق به شمس پهلوی را غارت کرده و به فروش (بالا کشیده) رساند.

4. در انتخاباتِ ۱۳۸۸ گفت: «مهندس موسوی فقط می‌تواند آرا زنان خیابانی (روسپی ها) را جذب کند.» این اظهار نظر در حالی انجام شد که همسرِ رئس جمهورِ مقتول محمدعلی رجایی پیش از آن حمایت خود را از موسوی اعلام کرده بود.

5. در آذر ۱۳۸۸ به افرادی که آن‌ها را «دشمنان جنایتکار انقلاب» خواند هشدار داد که «اگر آقا لب تر کند خرخره‌شان را می‌جویم» (کسی که خرخرۀ انسان را بجود میتواند مغز وی را نیز بخورد).

6. او در یک نشستی خود را بازجوی دهه شصت و منبری اوین معرفی کرد.

7. او روزنامه نگاران و فعالان سیاسی مخالف دولت را «جاسوس غرب» نامید و از الفاظی چون «سگ»، «خر»، «احمق»، «مزدور» ،«عمامه به سر بی‌عقل»، «لات» و... برای نام بردن. (همان ادبیات ناب و بی نظیر دکتر سید محمود احمدی نژاد رئیس جمهور منتخبِ خامنه ای)
....ادامه....



بازگشت ایرانیان به قرون وسطی

ایرانی
با درود خدمت دوستان
جناب آقای دکتر آبار
مقاله وزینی بود. متاسفانه، اپوزیسیون ایران، دموکراسی می خواهد اما برای کسب و برقراری آن روش دیکتاتوری! به کار می گیرد و این بزرکترین مانع اتحاد حداکثری است. مگر نه این است که برای اصلاح جهان، باید از خود آغازید؟، در آن بخش از اپوزیسیون سنتی، که دهه هاست شغل اپوزیسیونی را به عهده گرفته و خیال بازنشسته شدن نیز ندارد، رفتاری دموکراتیک سراغ دارید و داریم که حاصل آن نوید دموکراسی برای آینده باشد؟. متاسفانه پاسخ این پرسش منفی است. نمی دانم اینان به تصویر آن جوان اعدامی که سر بر شانه جلاد نهاده بود نگاهی از سر وظیفه انداختند یا نه، اما یک چیز برای من مسلم است، همه در آن لحظه ترس و ناامیدی شریکند. هر کس به سهم خود.
باید پایه گذاری رفتار دموکراتیک را از امروز آغاز کنیم و در بین آن بخش از اپوزیسون که به ایران، یک ملت یکپارچه به نام ایرانیان، عدم تمرکز، منشور جهانی حقوق بشر و میثاق های الحاقی آن باورمندند و این اصول بنیادی را محور همه چیز می دانند، اتجادی ایجاد کنیم و برای پایین کشیدن جمهوری جهل و فساد که مرحله اول مبارزه است، تلاشی دو چندان کنیم. امسال میلادی (۲۰۱۳) سال سرنوشت ایران و ایرانی است. در این شکی ندارم. اما امیدوار نیز هستم با همکاری همه نیروهای ملی، سرانجام خوشی برای ایران و ایرانی داشته باشد. پاینده باشید و قلمتان پر دوام باد.
پاینده ایران
....ادامه....



گفت‌وگوی با جعفر شجونی: مغز رئیس زندان سیاسی قصر را گربه خورد

جمشاد پرچمشاهی

آن گربه که مغز رئیس زندان قصر را خورد، درواقع خود آخوند خلخالی بود. روایت است که خلخالی جلاد گربه کش بوده است. بنا به همین روایت، بعید نیست که برای خوردن مغز سرهنگ بیچاره اول گربه ای را روانه صحنه کرده و سپس در خفا با کشتن گربه همزمان مغز ان مرد را یکجا بلعیده باشد.

آنچه را که آخوند شجونی در این مصاحبه به زبان آورده است، یا واقعیت است یا افسانه وار چیزهایی را سرهم بافته و مانند همه دروغ های آخوندی این رژیم به خورد مصاحبه کننده داده است.
برفرض که همه آنچه را که اینجا نقل کرده است صحت داشته باشد، به وضوح نشانگر رفتار و برخورد با زندانیان سیاسی و عادی در هر دو رژیم است. آقا شجونی با این گفتارهای خود ثابت می کند که چه تفاوت های فاحشی دررابطه با رفتار و عملکرد مسئولان زندان ها با زندانیان در دوران پهلوی با اسارت در چنگ رژیم سفاک و ظالم رژیم دینی به چشم می خورند. به قول ایشان، درحالی که زندانیان زمان شاه "آقایی" و "فرمانداری" کرده و در حقیقت نه در یک زندان که در مکانی همچون هتلی با امکانات ذکر شده نگهداری می شدند، امروز چه کمبود ها و محدودیت هایی که زندانیان نگونبخت در این رژیم متحمل نمی شوند؟!

بدیهیست که زندان در هیچ کجای جهان محل تفریح و خوشگذرانی نیست. ضرب و شتم و حتا شکنجه هم بخشی از برنامه های تنبیهی و عبرت آموزی زندان و زندانی ها است که در همه جای دنیا اعمال شده و مرسوم است. اما با توجه به امکانات و شرایطی که به گفته آخوند شجونی در زمان شاه فقید و حتا پس از قدرت گرفتن ساواک برای زندانیان وجود داشت و امروز هم به همان گونه فراهم می بود، یقین دارم که با در نظرگرفتن اوضاع سیاسی و شرایط اقتصادی کنونی تعداد کثیری از هموطنانمان مایل به گذراندن زندگیشان در زندان ها می بود تا در خفقان "آزادی" بیرون از زندان ها!
....ادامه....



گفت‌وگوی با جعفر شجونی: مغز رئیس زندان سیاسی قصر را گربه خورد

ایرانی
با درود خدمت دوستان
برای شناخت شجونی، به کتاب در دامگه حادثه در صفحات ۱۷۵ تا ۱۷۹، مراجعه شود. در آنجا ماجرای عشق بازی این آخوند را با یک زن شوهردار و هنرهای او را خواهید خواند. حکایت امثال شجونی و حجازی، حکایت غریبی از دکانداران دین است.
پاینده ایران
....ادامه....



گفت‌وگوی با جعفر شجونی: مغز رئیس زندان سیاسی قصر را گربه خورد

بهمن زاهدی
با دورود،

زمانیکه این مصاحبه‏ها را می‏خوانیم، چگونه می‏توانیم باور کنیم که در زمان شاه اصولا شکنجه به آن شکل وحشیانه‏ای که چپ‏ها و اربابان اسلامگرایشان تعریف می‏کنند وجود داشته؟

سختی برای زندانیان از زمانی شروع شده است که تگزاس‏بازی چپ‏ها یا آدم‏کشی و یا همان ترویست بودنشان جامعه و حکومت را مجبور به واکنش می‏کند. افسانه‏های شکنجه‏های آنچنانی و عدم آزادی (در مصاحبه به آزاد بودن زندانیان در زندان اشاره زیادی شده است) تبلیغاتی بوده است که دیگر نباید به آنان توجه‏ای داشت.

چپ ایران جنایت‏های زیادی کرده که سیاه‏کل یکی از آنان و آتش زدن سیما رکس آبادان بزرگترین آنان به پایشان نوشته شده است.

چپ ایران اول بایستی خود را از خود‏فریبی نجات دهد، تا آن زمان اعتمادی به آنان نمی‏توان داشت.

ارادتمند
بهمن زاهدی

....ادامه....



تجزیه ایران را جدی گرفته‌اند

حق
آقای زعیم محترم، شما بهتر از من می دانید،پس از فاجعه سال ۵۷ ،ماهیت تجزیه طلبان، آخوندها و چپهای بیوطن و جهان وطن رو شد و بهترین سیاست برای جبهه ملی آن بود که با شاپور بختیار، شاهزاده و دیگران بر سر اصول زیر به توافق و همکاری کند:- جمهوری اسلامی باید برود؛ قانون اساسی نوین باید مبتنی بر منشور جهانی باشد؛ و واگذاری انتخاب بین پادشاهی و جمهوری به ملت ایران. شما خوب می دانید، منافع ملی ایران در این اصول می گنجد و پاسخگوی مبارزات ۱۰۰ ساله ایران از انقلاب مشروطه به اینطرف بوده ولی قهر سیاسی تاکنونی جبهه ملی با پادشاهی خواهان و بیطرفان بین پادشاهی و جمهوری باعث شده جبهه ملی با همین رژیم و تجزیه طلب نوازان مماشات کند، و از منافع ملی ایران بگذرد. اگر جبهه ملی در همه این دهه ها بجای مماشات با آخوندها و هر از چندگاه تشری به تجزیه طلبان و تجزیه طلب پروران زدن (برای خالی نبودن عریضه)، با بختیار، شاهزاده، داریوش همایون و حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات) بر سر اصول توافق و همکاری می کرد چه شانس بزرگی دیروز و امروز پیدا می کرد تا به نیرویی محبوب ملت ایران درآید! آنوقت، میدان متعلق به نیروهایی مثل جبهه ملی، شاهزاده، شاپور بختیار، داریوش همایون و احزابشان در ایران می شد تا با هم مثل همه کشورهای لیبرال دمکرات در جهان برای کسب قدرت سیاسی دوره ای به رقابت بپردازند. آنوقت ما در درون ایران با این نیروهای سیاسی روبرو می بودیم که در عین وفاداری مطلق به اصول (حفظ تمامیت ارضی ایران بهرقیمتی، ایران یک کشور با یک ملت، لیبرال دمکراسی برای ایران و قانون اساسی مبتنی بر همه مفاد منشور جهانی بودند) در فروع (برنامه حزبی) به رقابت سیاسی می پرداختند. چرا نکردید!؟ افسوس که نه آنروز جبهه ملی درایت سیاسی داشت و نه امروز پس از ۳۴ سال. کجای جبهه شما، ملیست وقتی می بینید ایران در ورطه نابودیست ولی برایتان جنگ با پهلویها مهمتر از جنگ برای نجات و حفظ ایران می شود!؟ پاسختان به تاریخ و به پرسش الاهه بقراط ؛از چه می ترسید!؟ آمدن پادشاهی یا رفتن جمهوری اسلامی!؟؛ چیست؟
....ادامه....



تجزیه ایران را جدی گرفته‌اند

حق
درود بر هم میهنانم، بنظرم علامت تعجب/تمسخر/طعنه ی؛!؛ از جمله آخر این گفتگو افتاده. بنظرم، کورش زعیم قصد طعنه به بی غیرتی و اختگی رژیم داشته و اگر جمله آخر در این گفتگو را با علامت ! بخوانیم درست باشد:- ؛ این نشانه اهمیت دادن آنها به ایران است!!!؛

اگر کورش زعیم و جبهه ملی دغدغه تمامیت ارضی ایران و ایران یک کشور با یک ملت را داشتند، طبیعی ترین بخش اپوزیسیون را حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات) ارزیابی می کردند و با این حزب به توافق و همکاری بر سر اصول ۴ گانه زیر می رسدند: حفظ تمامیت ارضی ایران بهر قیمتی بگونه ای که در سال ۵۷ بود. این مهمترین اصل غیرقابل پیشنهاد و مذاکره است؛ ایران یک کشور با یک ملت؛ استقرار نظامی لیبرال دمکرات در ایران؛ تدوین یک قانون اساسی نوین و لازم الاجرا مبتنی بر ۳۰ ماده منشور جهانی حقوق بشر. اگر جبهه ملی بجای تحمیل جمهوریخواهیش (دیکتاتوریش) بر ملت ایران و قهر با پادشاهی خواهان، به اصول لیبرال دمکراسی که ادعایشان را دارد پایبند بود، انتخاب بین پادشاهی و جمهوری را به ملت ایران در یک رفراندوم واگذار می کرد. شما نمی توانید ادعای لیبرال دمکراسی داشته باشید ولی حق و حقوق قشر پادشاهی خواه کشور که به آن اصول ۴ گانه باورمندند را نادیده بگیرید. حتی اگر این قشر در اقلیت باشد. اصول لیبرال دمکراسی و منشور جهانی حقوق بشر بدون دفاع و پاسداشت حقوق دیگران صرفنظر از اینکه تا چه حد در اقلیت باشند ممکن نیست. اگر کورش زعیم، جبهه ملی و امثال محمد امینی و بهرام مشیری بواقع لیبرال دمکرات بودند، منشور جهانی حقوق بشر را برای ایران می خواستند و منافع ملی را درک می کردند هرگز حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات) و بویژه زنده یاد داریوش همایون را با افتخار دفع نمی کردند، و بجایش با تجزیه طلبان و تجزیه طلب نوازان مماشات کنند. جبهه ملی نتیجه مماشات با اینها را هم در سال ۵۷ دید و هم در همه این ۳۴ سال نکتبار دیده ولی دست بردار نیست. امیدوارم این نظر بدست کورش زعیم برسد و بداند جمهوریخواهان لیبرال و سوسیال دمکرات منتقدشان کم نیستند.
....ادامه....



انقلاب شاه و ملت

ایرانی
بهمن خان نازنین، با درود
درست و به جا فرمودید. آنچه مرا به حزب مشروطه ایران اینچنین نزدیک ساخته، همین دیدگاه های منشعب از اندیشه شادروان داریوش همایون است. اگر درباره فداکاری متقابل شاه و مردم عرض کردم، آن را در جهت ایران و ایرانی ارزیابی می کنم و برای اعتلای ایران. مشروطه لیبرال دموکرات، حلقه مفقوده حیات سیاسی این ملک است که از سویی پای در هویت ملی ایرانی دارد و از سوی دیگر، لیبرال دموکراسی را برای مملکت به ارمغان می آورد.
پاینده ایران
....ادامه....



انقلاب شاه و ملت

ط-ش
جناب زاهدی عزیز
با سلام
انقلاب شاه وملت کاری کرده کارستان که اثرات ان روز بروز بیشتر آشکار میشود.کافی است به مراسم تشیع جنازه همایون خرم را با مراسم بیگلری پور مقایسه نمائید.در مراسم مرحوم خرم شرکت کننده بسیار قابل توجه بود زیرا مرحوم خرم انقلابی نبود و برای مردم موسیقی ساخت.آیا این یک شاخص خوب برای مقایسه انقلابیون وغیر انقلابیون سال 57 ارزیابی نیست؟آیا وقت ان نیست که چپ ها که زندانی ایدئولوژی خود هستند و از انقلاب 57 دفاع میکنند روی این مسئله دقت نمایند؟
....ادامه....



درهای بیشتری به روی ما باز شده است

Hossein
Ba arze Salam man beshakhse moetaghedam b nezhad democratic .ma mohtaj be yek rhbare 30ya30 hastim v khoshhalam ke shahzadeh reza par cham in rahbarira dar fast gerfteh ast be omid Acadia Iran.
....ادامه....



انقلاب شاه و ملت

بهمن زاهدی
با دورود خدمت ایرانی عزیزم،

برای ما ایران بالاترین ارزش موجود می‏باشد، چون «انسانیت» را اولین بار ایرانیان به بشریت هدیه کردند. اگر امروز ما خود را لیبرال دموکرات بر می‏شماریم، نه برای این است که آدم اسمیت آن را به تعریف کشیده، بلکه بر این اصل واقفیم که کورش کبیر ایران اولین انسان «لیبرال» بوده و این مهم را در بُعد عملی آن در دو هزار و پانصد سال پیش به جهانیان نشان داده است. آدم اسمیت و دیگر روشنفکران واژه «لیبرال دموکرات» را تعریفی علمی کردند نه عملی!

اولین انسان لیبرال دموکرات برای من در تاریخ جهان کورش کبیر است. اولین ملتی که توانستند برابری زن و مرد را تجربه کنند ایرانیان بودند. مگر نه اینکه فرمانده نیروی دریایی ایران در زمان داریوش دوم یک زنِ ایرانی بوده!

برای ساختن آینده ایران باید از زالوهای اجتماعی مانند روحانیت و روشنفکران چپ گُذر کنیم. آنان آلت دست بیگانگان بوده و هستند. بزرگترین مانع در گذشته برای رسیدن به رفاه و برابری اجتماعی در ایران همین افراد بوده‏اند و در ذهنیت خود هم هیچ‏گونه نگرش جدیدی بوجود نیاورده‏اند.
چهره اکثریت آنان برای مردم روشن شده است و اعتمادی به آنان ما بین مردم وجود ندارد.

هر چند که کار ما در آینده دشوار خواهد بود ولی ما هیچ‏گاه نباید از اصول و ارزش‏های ملی و اولیه خود گذشت کنیم.

ارادتمند
بهمن زاهدی

....ادامه....



انقلاب شاه و ملت

ایرانی
بخش ۲: امروز نیز وظیفه نیروهای ملی و شاهراده رضاپهلوی چیزی جز این نیست. ما وارثان یک تاریخ کهنیم، ما وارثان یک سرزمین جاودانیم، این سرزمین جاوید ماند، زیرا جای جای آن و وجب به وجب خاک آن، به خون ایرانی رنگین است. ما فرزندان ایرانیم (شعری با همین عنوان را در کتاب دبستان ها یادتان هست؟)، فرزندان برآمده از انقلاب شاه و ملت، امروز باید حماسه ای نو بیافرینیم، حماسه ایران نوین آینده، ایرانی که سرزمین مردمی سربلند و مرفه باشد. نبردی که در تاریخ معاصر (تاریخ گذشته اش را می گذرم) از روز تاریخی سوم اسفند آغاز شد و با فراز و نشیب های بسیار، تا آن ایران نوین آینده ادامه خواهد یافت.
نوشته ای به غایت زیبا و دلنشین نگاشتید. سربلند و پاینده باشید.
پاینده ایران
....ادامه....



انقلاب شاه و ملت

ایرانی
با درود خدمت بهمن خان گرامی و عزیز
بخش ۱: در این دیر وقتی شب، قلم شیوا و نثر گیرای شما سخت مرا به یاد گذشته انداخت. خاطرتان هست آن زمان هرکس می خواست ژست! روشنفکری به خود بگیرد، قاعدتا باید با وضع موجود در تضاد و تلاقی آن هم از نوع عمده با امپریالیزم جهانخوار قرار می گرفت و الا در جهان روشنفکری جایی نداشت. علی رغم اینکه وزارت فرهنگ و معلمین و شاغلین آن به دقت انتخاب می شدند، اما آن معلم که شما تشریح نمودید، نمونه کاملی از پارادایم موجود در مدارس بود. آن عینک های فریم سیاه را که از زیر آن طلبکارانه به دنیا نگاه می کردند را خاطرتان هست؟ سال ها بعد اسمش را گذاشتم نگاه به دنیا از زیر شیشه عینک حماقت ایدولوژیک. از این سیلی ها بسیار خورد نسل ما، به جرم کندوکاو حقیقت و نه پذیرش دربست آن. در همان سال ها، پادشاه فقید (همواره در تمام این سالیان در خلوت و جلوت او را شاهنشاه آریامهر نامیده ام) جمله گویایی گفتند که مانند سایر سخنانشان در تاریخ ماند. در ۱ فروردین سال ۲۵۳۵ (سال پهلوی) در پاسخ به نطق شادروان هویدا در آرامگاه رضاشاه کبیر، فرمود، پیشرفت های مملکت بر اساس رابطه هزاران ساله فرماندهی شاهنشاهی و مردم و فداکاری متقابل این دو نهاد نهفته است. این سخنان مبدع انقلاب شاه و ملت را مؤید پاراگراف آخر نوشته زیبایتان عرض کردم. در تمام دقایق سختی که در این سالیان سیاه به سختی زیسته ام، رویایی جز آنچه شما در آن پاراگراف نوشتید نداشتم. روهایی که جوانان این سرزمین را تشویق کردم با چشم خود بخوانند و ببینند، با گوش خود بشنوند، عینک های ایدولوژیک را به زبال دان تاریخ سرازیر کنند، در رویای شیرینی که تصویر فرمودید و عنقریب رنگ واقعیت خواهد گرفت، جا خوش کرده بودم. بهمن خان عزیز، بر طبق تمام اسناد موجود، وقتی رضاشاه از قزوین حرکت کرد، نورمن (وزیر مختار وقت انگلستان)، لرد کرزن (وزیر امور خارجه) حتی تصورش را نیز نمی کردند این قراقی که بی سوادش می پنداشتند، چه خیال ها برای ایران دارد. او با تکیه بر نیروهای ملی، آن کرد که همه می دانیم،
....ادامه....




وجدانی

ما برای آنکه ایران خانۀ خوبان شود... (۲)

ما برای پرسیدن نام گلی ناشناس چه سفرها کرده ایم، چه سفرها کرده ایم
ما برای بوسیدن خاک سر قله ها چه خطرها کرده ایم، چه خطرها کرده ایم
ما برای بوئیدن بوی گل نسترن چه سفرها کرده ایم، چه سفرها کرده ایم
ما برای نوشیدن شورابه های کویر چه خطرها کرده ایم، چه خطرها کرده ایم
ما برای خواندن این قصه عشق به خاک خون دلها خورده ایم، خون دلها خورده ایم
ما برای جاودانه ماندن این عشق پاک رنج دوران برده ایم، رنج دوران برده ایم
ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود خون دلها خورده ایم، خون دلها خورده ایم
ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود رنج دوران برده ایم، رنج دوران برده ایم
....ادامه....




وجدانی

ما برای آنکه ایران خانۀ خوبان شود... (۱)

از ویژگیها و صفات ارزنده، والا و بارزِ بیشماری که حزب مشروطۀ ایران معروف، مشهور و مزیّن بدانهاست، مهم ترینش این است که بلحاظ باورمندی و عشق فراوان و ابدی ورزیدن به ایران و ایرانی، هدفِ از تمامی اقدامات، فعالیتها، تلاشها، کنشها، خدمات و در یک کلام همۀ هّم و غّم اعضاء و طرفداران این حزب چیزی نیست بجز آزادی و حفظ میهن به هر قیمتی. اگر بزرگان و مشاهیر ایران زمین از زمان باستان تا کنون و از کورش بزرگ تا رضا شاه کبیر و محمد رضا شاه پهلوی فقط و فقط همین یک کار را انجام داده باشند و ایران را حافظ بوده اند کافیست که نام همۀ آنان تا أبد الآباد زنده و جاوید بماند. حال اگر عضوی از اعضای حزب مشروطه ایران به این باور و عزم پی برده است که جهت نیل بدان آرامانِ نهایی یعنی تحکیم و حفظ وطن ناچار به تغییر و تعویض سنگر خدمت است، لاجرم او با طیب خاطر باید به این تغییر تن در دهد که حتمآ هم همین کار را خواهد کرد. انجام وظیفه در هر سنگری برای اعضای حزبِ نامبرده شیرن است حتی اگر "سنگرِ کمین" باشد.

همین چند لحظۀ قبل مطلبی را از قلم هموطن ارجمندم جناب آقای بهمن زاهدی خواندم که گویای این مهم بود ایشان بار دیگر قصد تغییر و تعویض سنگر خویش دارند. چنانچه سنگر آینده شان از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و انجامِ وظیفه را به نحو بهتری میسر خواهد نمود در آن صورت جای هیچگونه تعلل ورزیدن و فرصت از دست دادن نیست و آقای زاهدی باید در این کار تعجیل نمایند و گرنه همین سنگر فعلی ایشان بسیار بجا و شایسته است. هدف نهایتِ خدمت به ایران است و بس. آن روزی که ایرانمان به آزادی برسد همۀ اعضای حزب مشروطه ایران از جمله جناب بهمن زاهدی، پاداش جانبازی و خدمات خود را گرفته اند. شرح حال این عزیزان را شاعر خوبمان نادر ابراهیمی بشرح بسیار شیرین و دلانگیز بیان میدارد:
....ادامه....



درهای بیشتری به روی ما باز شده است

جمشاد پرچمشاهی
امیدواریم که درهای بازشده به روی ما با فتنه گری ها، دسیسه بازی ها و ترفندهای سیاسی رژیم با مشارکت مستقیم یا غیرمستقیم همان دولت مردان و دولت زنان بریتانیایی دوباره بسته نشوند و درهای بسته شده به روی رژیم کنونی در ایران هم به سنگرهای ناشکستنی تبدیل نگردند.
یک نکته ی اساسی و مهم را نیز باید به آلترناتیو و برنامه های راهبردی شاهزاده رضا پهلوی اضافه نمود و آن اتحاد و اتفاق جمعی برای تعیین رهبری و رهبر برای مبارزات علیه رژیم مذهبی و پرهیز از ترسیم بدست گرفتن مقامات و مشاغل حکومتی آینده پیش از استقرار آن است. افراد زیادی در اپوزیسیون هستند که ایفای نقش در وزارت خانه ها و پست های مهم دولتی را از هم اکنون در سر می پرورانند و گاهی اوقات نیز در تقسیم و کسب آنها پیشاپیش اختلاف نظر دارند و آنرا موانعی در راه "مبارزات" سیاسی خود می دانند.
....ادامه....



نظرات درج شده در این مکان نظرات رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) نمی‌باشد. کاربران در اظهار نظر آزاد هستند

در این مکان نظر خود را با ما و دیگران در میان بگذارید.

آخرین " نظرات آزاد " ارسال شده

تالارهای نوشتاری

آخرین نظرات ارسال شده

2 نظر شورای ملِی، نقبی بسوی روشنائی؟

8 نظر سیاست پیر

2 نظر تحقیر عدالت نیست

1 نظر برای مردم یا کنار «تیم رهبر» علیه «تیم احمدی نژاد»؟!

1 نظر برای مردم یا کنار «تیم رهبر» علیه «تیم احمدی نژاد»؟!

4 نظر یک هویدا و یک احمدی نژاد

9 نظر درباره‌يی هويّتِ ملّی و پروژه‌ی ملّت‌سازی

1 نظر تکرارِ عادت به نام سیاست

2 نظر جستاری درباره‌ی «نظریه‌ی توطئه»

3 نظر دست‌کم ۳۷ کشته در زلزله استان بوشهر

پرشورترین مقالات از لحاظ نظرات ارسال شده

51 نظر رضا پهلوی، تنها نیست

47 نظر مشکلتان با رضا پهلوی چیست؟

42 نظر درخواست تجزیه آذربایجان از ایران بوسیله نماینده کالیفرنیا

41 نظر آزادی دور نیست، اگر همه بخواهیم

38 نظر ایران را دوست بدار یا سرزمینش را ترک کن

35 نظر نظام غیرمتمرکز فدرالیسم نیست

35 نظر اپوزیسیون ایرانی، کدام اپوزیسیون؟

34 نظر لزوم تشکیل جبهه‌ی واحد سرنگونی

33 نظر بازگشت به گذشته نه ممکن است و نه مطلوب

33 نظر بازگشت به گذشته نه ممکن است و نه مطلوب


 
  10    11    12    13    14    15    16    17    18    19    20  
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites