حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست   برگشت
کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی
 

به کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی ایران خوش آمدید.




خبر ویژه
http://guneynewss.files.wordpress.com/2012/09/sepahc4b1ler.jpg
عکس بالا متشکل از اشخاصی است که بنا به دستور خامنه ای دست به هر گونه جنایتی برای نگه داشتن حکومت جمهوری اسلامی میزنند :

۱- سردار نقدی رئیس بسیج خامنه ای ۲- سردار محمدرضا جعفری مسئول کشتار و فرمانده نیروهای انتحاری خامنه ای ۳- سردار رادان مسئول خفقان خامنه ای ۴- آخوند محسنی اژه ای مسئول شکنجه گاههای خامنه ای ۵- آخوند مصلحی رئیس امور امنیت خامنه ای ۶- مجتبی خامنه ای پسر خامنه ای و هماهنگ کننده این افراد با خامنه ای ۷-خامنه ای صادر کننده دستور ترور ۸- سردار جعفری فرمانده سپاه خامنه ای

----
با دورود،

در این مکان بیشتر گفتگو می کنیم.
ولی از خبر شما سپاسگذارم

ارادتمند
بهمن زاهدی
....ادامه....



درباره شاه

ایرانی
جناب ط-ش با درود
البته کاملا حق با شماست، بسیاری چیزها باقی مانده است. اما متاسفانه در این میان، آن اجتماع پیشرو، آبروی جهانی، فرهنگی که هم سنگ مترقی ترین فرهنگ های مدرن شده بود و.. نیز از میان رفت. اگر ایرانی امروز می شناسیم، به خاطر وجود سلطنت بهلوی است و الا یا امروز ایرانی وجود نداشت و یا چیزی شبیه افغانستان بود. من در ایران زندگی می کنم، وقتی مردم، رفتار و آداب اجتماعی و ... امروز ایران را می نگرم و با سال های ابتدایی دهه ۵۰ مقایسه می کنم، حرمانی عمیق سراسر وجودم را فرا می گیرد. وقتی ساده ترین مسائل مابین مردم در خیابان به فحاشی و درگیری فیزیکی می انجامد، تنها یک کلمه در ذهنم نقش می بندد، ؛سقوط؛. آری حق با شماست، آنچه شاهنشاهان پهلوی بنیاد کردند حتی تا امروز پاسخگوی نیازهای این ملت بوده است. از راه ها و بنادر و تا صنعت نفت و دانشگاه، اما فرهنگ چه؟ چه بلایی بر سر فرهنگ شهری ایرانی آمده است؟ سرانه مطالعه به کجا رسیده است؟ وضع سینما چیست؟ و هزاران پرسش فرهنگی دیگر. آماری که در همین سامانه منتشر شد را نگاه کنید، ما مقبولیت جهانی را با چه چیزی عوض کرده ایم؟ و هزاران افسوس دیگر که ناشی از جنون جمعی بهمن ۵۷ است.
شاد و پیروز باشید.
پاینده ایران
....ادامه....



مردم جهان درباره ایران چگونه فکر می کنند؟

ط-ش
طرفداران انقلاب سال57 و مخالفین شاه باید کلاه خود را بالاتر بگیرند.
....ادامه....



درباره شاه

ط-ش
جناب ایرانی
به نظر من آنچه پهلوی ها بوجود آوردند از بین نرفته.بلکه ارزش اقدامات انها روز بروز بیشتر شناخته میشود و به همین خاطراست که بقایای مخالفان شاه فقید امروزه بسیار عصبی نشان میدهند.ضمنا آقای قاسمی نژاد نقطه نظرات شما راجع به خصوصیات فردی شاه بیشتر بر گرفته از نظرات مخالفان ایشان است.لطفا راجع به خصوصیات مخالفین ایشان هم بنویس.
....ادامه....



درباره شاه

ایرانی
با درود خدمت دوستان
۲۶ دی ماه، بادآور فرصت بی نظیر تاریخی است که برای همیشه از دست رفت. فرصتی که پس از پنجاه و چند سال مبارزه شاهان پهلوی با ارتجاع سرخ و سیاه، نکبت، بی سوادی و بیماری، جهل و خرافه و عقب ماندگی، حاصل آمده بود و همه این ها در چشم برهم زدنی برای همیشه نابود شد. هیچ کس از خود نپرسید پرسش هایی را که در متن فوق آمده و من آن روزهای تلخ، با صدای بلند می گفتم. تا در آن جو نمی بودی، درک جنونی همه گیر، چه سخت می نماید. پایکوبی که در همچو روزی خیابان ها را در بر گرفته بود، جشنی برای رفتن شاه نبود، پایکوبی برای رفتن به راه کشتار و فقر و سقوط بود. شاید نسل امروز که از ورای حب و بغض های پیشین، به داوری زمان ؛آن خدابیامرز؛ نشسته است، قدر او و خدماتش را بهتر می داند. شاهنشاه پیش از مرگ، جمله ای را به یادگار گذاشتند که امروز عینیت یافته است، در درون ایران هرکجا که می روی. گفت، آنچه با خود به گور خواهم برد تنها تاریخ است. نسل امروز، نسل دنیای دیجیتالی، مسلح به آخرین داده ها و اطلاعات، بازخوان این تاریخ پر افتخار است و نسل گذشته، داغدار وقایع خودساخته. ؛جنایت و مکافاتی؛ که حداقل دو نسل ایرانی را برباد داد.
پاینده ایران
....ادامه....



درباره شاه

ایرانی
عالی بود

....ادامه....



سیری در گفتمانِ ناسیونالیسمِ «آریایی» در ایران

ایرانی
بخش 3: اشکال اصلی از کم آگاهی نویسنده از تاریخ ایران و یا نگاه مغرضانه به آن است. هدف در پس پرده نه اثبات جعل هویت ایرانی توسط رضاشاه، که هدف، پاراگراف آخر مطلب است که خود نویسنده نیز در ذیل نتیجه گیری به آن اشاره کرده است. چون در آینده با نوشتاری به مقاله فوق پاسخ خواهم داد، از طولانی تر کردن این کامنت صرف نظر می کنم. فقط به این نکته اشاره کنم که بد نیست محققینی به مسائل از منظر دیگری نگاه کنند، اما نه با قصد و نیت و شیوه ای غیر علمی از دید آزاد اندیشی. در ارتباط با تاریخ ایران و هویت ایرانی، هزاران مقاله، صدها کرسی ایران شناسی و انبوهی مطالعات جامع و علمی وجود دارد که بخش بزرگی از آن نه توسط ایرانی، که توسط ایرانشناسان برجسته جهانی انجام شده است. مقالاتی از نوع مقاله فوق، به آن می ماند که سعی کنیم با بکار گیری تاریخ و هندسه، ثابت کنیم اهرام مصر، در صده نوزدهم ساخته شده و شکلی مستطیل دارند!.
پاینده ایران

....ادامه....



سیری در گفتمانِ ناسیونالیسمِ «آریایی» در ایران

ایرانی
بخش 2: مسئله بعد در ارتباط با روح پیوسته تاریخ ایران است، شاید در زمان های تجاوز خارجی مانند اعراب و یا مغولان و یا ترکان، تمام یا بخشی از هویت جغرافیایی ایران دچار خدشه شده باشد، اما روح ایرانی همواره حفظ شده است. اگر نگاهی به متون تاریخی از سر بی طرفی بکنیم، در کتاب مستطاب دو قرن سکوت، همواره روح مشخص ملی گرایی ایرانی را می بینید که زنده است، دو قرن سکوت می کند و سپس با برامکه و سپس طاهر و فضل ابن سهل، اولین حکومت ایرانی پس از حمله اعراب شکل می گیرد، پس از دو قرن، مراسم رسمی نوروز در دربار طاهریان برقرار می شود با همان آداب و رسوم عهد ساسانی. بنابراین، در این دوقرن، ملیت ایرانی به نوعی به نسل های بعد انتقال یافته است. با سختی تمام و در زیر داغ و درفش اعراب. مسئله بعدی، موضوع دفاع از هویت ایرانی توسط دایره بسته ایل است. یکی از کارکردهای ایل، دفاع از فرهنگ، زبان و هویت ایرانی بوده است. در این جهت، لرها را مثال بیاورم. از نظر نژادی، نزدیک ترین نژاد به هخامنشیان، این ها هستند. از نظر زبانی، کویش لری نزدیک ترین زبان به پارسی پهلوی است. پس دایره بسته ایل، در مقابل هجوم خارجی مقاومت کرده است و حفظ فرهنگ اصیل ایرانی را به بهترین وجه به زمان رضاشاه رسانده است تا احیا گردد. یا مثلا زرتشتیان، در یکی از نامه ها، رضاشاه به ارکان حکومت دستور می دهد که از زرتشتیان میهن پرست در مناصب دولتی بیشتر استفاده شود، زیرا اینان حامل هویت ناب ایرانی هستند
....ادامه....



سیری در گفتمانِ ناسیونالیسمِ «آریایی» در ایران

ايرانی
با درود خدمت دوستان
بخش 1: شاید بتوان مقاله فوق را در دسته مطالعات تطبیقی ارزیابی کرد. اما با این نگرش، این مقاله دارای اشکالات اساسی و ماهوی است. در تعریف یک مطالعه تطبیقی، آن را بررسی علمی و تطبیق پدیده های مشابه می گویند که ساختار معینی از به کارگیری حکم (یا احکام)، فروض و سیر معینی به سوی اثبات یا رد حکم (هدف مطالعات) را دارا می باشد. شکل دوم مطالعات تطبیقی جدیدتر است. در این شکل دوم، حکمی وجود ندارد و مطالعه کننده به دنبال شناخت حقیقت با به کارگیری مطالعات تطبیقی است. در نوع اول که بیشتر به پروپوزال نویسی شباهت دارد، محقق، ابتدا تئوری مشخصی را با فروضی معین در ذهن دارد، سپس از طریق مطالعات تطبیقی، به دنبال اثبات و یا رد تئوری خویش است، چون این مدل در تدوین مقاله فوق به کار گرفته شده، من هم بر روی همان متمرکز می شوم. ظاهرا تئوری تلویحا اعلام شده مطلب، جعل ناسیونالیزم ایرانی توسط رضاشاه کبیر است. نگارنده در پی آن است تا با شرح و تعریف تاریخ و فلسفه ناسیونالیزم اروپایی، در یک کار تطبیقی، اندیشه ناسیونالیزم را با شرایط تاریخی ایران منطبق نموده از آن میان، جعل هویت ایرانی را توسط رضاشاه اثبات نماید. در ارتباط با تشریح مفهوم ناسیونالیزم از دیدگاه چپ، وقایع تاریخی اروپا در ارتباط با موضوع و سایر واضحات بحثی وجود ندارد. اشکال اساسی از نپرداختن صحیح به مسئله اتطباق است. چه در بعد تاریخی و چه در بعد فلسفه ناسیونالیزم ایرانی. مثلا در متن مسئله تبدیل نام پارس به ایران در زمان رضاشاه طوری بحث شده است که پنداری این نام هم جعلی است!، در حالیکه این نام ریشه در شاهنامه و پیش از آن ریشه در متون اوستایی دارد. ایرانیان در متون اوستا، ایران را ایران می نامند و خارج از مرزهای ایران را انیران. واژه ایران، اشاره به ریشه آریایی اقوام ایران (پارس، پارت و ماد) دارد. البته در این مورد، در ارتباط با واژه ایران ویج نیز می توان بحث نمود

....ادامه....



سیری در گفتمانِ ناسیونالیسمِ «آریایی» در ایران

بهمن زاهدی
دورود بر آرش گرامی،

زمانی باید افکار دگراندیشان را بخوانیم تا توانائی این را داشته باشیم که با آنان گفتگویی داشته باشیم.
در آینده ایران همین شیوه کمک کننده به مردم خواهد بود تا بتوانند تصمیم خود را از روی آگاهی بگیرند.

شما کدامین کشور اروپائی و یا امریکائی را می‏شناسید که بدون اعتقاد به ناسیونالیسم خود قدمی بردارد؟ آیا اروپائیان به اندیشه انترناسیونالیسم روی آورده‏اند؟ یا اینکه در تمامی تصمیمات سیاسی خود اول به فکر جهانیان هستند تا به فکر منافع ملی خود؟

تمامی کشورهای موجود جهان بروی ناسیونالیسم ملی خود پایه‏گذاری شده‏اند. تنها چپ ایران است که ناسیونالیسم را مانعی در سر راه انترناسیونالیسم می‏داند، که به غیر از چپ ایران هیچ چپی در جهان بدنبالش نیست. حتا چپ‏های کوبا هم ملی‏گرا هستند.

من فکر می‏کنم چپ ایران، اندیشه چپ بودن را چپ فهمیده و این را باید به آنان گوش زد کرد.

ارادتمند
بهمن زاهدی

....ادامه....



سیری در گفتمانِ ناسیونالیسمِ «آریایی» در ایران

آرش
من از سایت جبهه ملّی به این سایت روی آوردم بخاطر مقالات خیلی‌ خوبی‌ که دارید

ولی امروز نا امید شدم با دیدن مقاله‌ی یک تجزیه طلب در سایت شما

به جای مقابله با ایران ستیزان دارید افکارشان را پخش می‌کنید

....ادامه....



حمایت از رضا پهلوی یا اصلاح‌طلبانی که هنوز رو به قبله جماران نماز می‌خوانند

علی
با سلام
نام نویسنده مقاله " علی لاهیجی " می باشد.
با تشکر


------------------------

با دورود

تغییر داده شد.

ارادتمند
بهمن زاهدی
....ادامه....



شکست انقلاب‏اسلامی و ضرورت تاملی درباره ایران

وجدانی

این جبرِ زمانه است که چون "هیچ" بیاید "همه چیز" رود! (۲)

هواپیمای مسافرتی ایر فرانس AIR FRANCE آیت الله خمینی و یارانش را در آن روز از پاریس به تهران میبرد. هنوز تا رسیدن به فرودگاه مهرآباد دقایقی باقیست. خبرنگاری از آیت الله خمینی می پرسد: حال که پس از سالها دوری به ایران باز می گردید چه احساسی دارید؟ آیت الله بی درنگ پاسخ میدهد: هیچ!

چند روز قبل شاه با چشمانی گریان ایران را ترک کرده بود و آیت الله خمینی با هیچ احساسی به ایران می آمد!!! آیت الله خمینی در محل گورستانِ بهشتِ زهرا در میانِ ازدهامِ مردمِ ایران (تهران درست است) با صدای بلند اعلام میکند (صدای خمین): من دولت تعیین میکنم! من تو دهنِ این دولت میزنم! من دولت تعیین میکنم! من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین میکنم! (بعد از چهار بار من من گفتن تازه به یادِ ملت می افتد و برای خالی نبودن عریضه نامی از ملت میبرد)... و این چنین آخرین دولتِ منتخبِ شاه فرو میریزد (هرج و مرج و آتش سوزیهای فراوان)... و انقلابِ اسلامی به رهبری آیت الله خمینی با پشتیبانی گروههای سیاسی مخالفِ شاه و اقشار گوناگون به پیروزی میرسد (و در یک کلام دشمنان شاه و ایران عطش انتقام جوئی خویش از این دو را بدست خمینی به درجۀ نهایت میرسانند).»»

منبع مزبور:

http://www.youtube.com/watch?v=uxr7n3yLXAY
....ادامه....



شکست انقلاب‏اسلامی و ضرورت تاملی درباره ایران

وجدانی

این جبرِ زمانه است که چون "هیچ" بیاید "همه چیز" رَود! (۱)

بیادِ رفتن شاه فقید در ۲۶ دی ماهِ ۱۳۵۷ از ایران و ورود سیاهی و مستولی شدن پوچی و تباهی بر سرتاسر میهنمان، مطلبی تهیه گردیده که در ادامه تقدیم میشود. این مطلب بر اساس و پایۀ ویدئو کلیپی پیاده شده است که آدرس آن را در پایان مشاهده مینمایید.

«« تهران ۱۶ ژانویه ۱۹۷۹، کاخِ نیاوران در فضای غمگین فرو رفته است. کوشش شاه برای آرام ساختن مردمِ شهرهای بزرگ و کوچکِ ایران به نتیجه نرسیده است. به نظر میرسد همۀ آرزوهایِ شاه و تلاشهایش برای پیشرفتهای بیشترِ ایران بدست باد سپرده شده است. شاه همراه با همسرش شهبانو فرح پهلوی بوسیلۀ هلیکوپتر از کاخ نیاوران به سوی فرودگاهِ مهرآباد پرواز میکند. گروه کوچکی از شخصیتهای کشوری و لشگری، شاه و شهبانو را در فرودگاه مهرآباد تا نزدیکی پلکانِ هواپیمایِ سلطنتی همراهی میکنند.

(از فرمایشاتِ شاهانه هنگام ترک ایران): "یک مدتی است که احساس خستگی میکنم و احتیاج به استراحت. ضمنآ هم گفته بودم که تا خیالم راحت بشود و دولت مستقر بشود، بعد مسافرت خواهم کرد... حرفی غیر از حس وضعیت مملکت و انجام وظیفه بر اساس میهنپرستی ندارم..."

گویی شاه میداندکه این آخرین لحظاتی است که در خاک ایران به سر میبرد. شاه نمی تواند احساساتِ درونی خود را پنهان کند. شاید این نخستین باری است که در برابرِ دوربین های عکاسی و فیلمبرداری خبرنگاران اشک میریزد و گریه میکند. روزنامه های دولتی در همان روز با تیترِ درشت نوشتند: "شاه رفت". (رقص و پایکوبی گروههای بویژه سیاسی و ضد شاه در خیابانهای تهران و لابد احساس غرور که ایران را توانستند بالاخره بر باد دهند)
....ادامه....



سیری در گفتمانِ ناسیونالیسمِ «آریایی» در ایران

بهمن زاهدی
با دورود،

نویسنده زحمت فراوان کشیده، ولی از یاد برده است که «ناسیونالیسم ایرانی» عنصر نژادپرستی را از خود رهانیده، کدامین نژاد پاک؟ اروپائیان نژاد‏پرستی را در اندیشه ناسیونال‏سوسیالیت‏های آلمانی تجربه کردند و نه در «ناسیونالیسم ملی‏گرا».

ایرانیان در مرکزیت جاده ابریشم قرار داشته‏اند و با تجرباتی که از شکست‏های جنگی با یونانیان، اعراب و مغول پیدا کرده‏اند. ایرانیان نژدای هستند مُرکب، که در نتیجه آمیزش با دگر‏نژادها بوجود آمده.

کوروش کبیر اولین شخصی بود که به اُمانیسم که از پایه‏های اولیه اندیشه لیبرال دموکرات بودن است اشاره می‏کند. چون در آن روزگار کوروش واژه «لیبرال دموکرات» هنوز وجود نداشته است، پس کوروش را نمی‏توان یک انسان لیبرال دموکرات شمرد؟ این برداشت صحیح نمی‏باشد.

واژه‏ها زمانی بوجود می‏آید که انسان‏ها بخواهد تعریفی را برای تجربه‏های که فرا گرفته اند ارایه دهد و نه بر عکس.

تا نظر دوستان چه باشد.

ارادتمند
بهمن زاهدی

....ادامه....



سی‏ هزار از یک طرف، چند هزار از آن طرف

بهمن زاهدی
با دورود خدمت بابک گرانی،

اول به خودتان اعتماد داشته باشید، ایران اعتماد همگانی می‏خواهد. این اعتماد را می‏تواند نماد همبستگی بازتاب دهد. خوشبختانه ما نماد خودمان را داریم با تمامی دردسرهای اطرافش.

ارادتمند
بهمن زاهدی

....ادامه....



«رهنمود» به بسیجی دهن‏گشاد

خبرنگار
این شعر را تقدیم میکنم به تمامی انسانهائی که در انفرادی هستند

حفاظت سازمانی در سپاه است
یقینا بدتر از ساواک شاه است

اگر چه من خودم یک پاسدارم
ولی از دست این مجموعه خوارم

دروغ و تهمت از ابزار آنهاست
ندارند در شکم یک روده راست

بسی زندان وحشتناک دارند
برای مملکت چون زهر مارند

فقط دارند مشکل با جوانان
چه بسیارند در زندان آنان

تجارت میکنند با اطلاعات
زنند راحت به مردم اتهامات

تهی از مهر و تقوای الهی
حکومت میکنند چون پادشاهی

شکنجه میدهند در انفرادی
نمی آید برون فریاد و دادی

ترحم نیست در مابین آنها
فقط گویند چرا هستی تو گمراه ؟؟!!!

به سلولی که یک متر است چون قبر
نداری راه دیگر جز غم و صبر

بدون هیچ مدرک بازجوها
زنند شلاق بر گردن سر و پا

سپس گیرند به سختی اعترافات
که گردد استناد رای قضات !!!

هرآنچه اعتراف با زور گیرند
قضات مستقل ایراد نگیرند!!!

اگر چه پاسدار است نام آنان
ولی ما چون گدا آنان چو شاهان

غرض این است راز مشکل ما
نباید اشتباهی رفت بیراه

به امید خالی شدن همه سلولهای انفرادی و شکنجه گاههای سازمان حفاظت اطلاعات سپاه
....ادامه....



ستم ملی! کدام ستم؟ کدامین ملت؟

artidiana
مقالات ایشان در سکولاریسم سبز, به ما چه دات کام و ایران پرس نیوز هم هست،چند سخنرانیشان هم در یوو تیوب هست.چون همیشه فوقالعاده بود.آقای نژاد ممنون با مقالات بسیار مستدل و راستینتان..
....ادامه....



«رهنمود» به بسیجی دهن‏گشاد

حسن ساختمانی
جالب بود سپاس؛
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
تا داد خود از محتر و کهتر بستانی
....ادامه....



سی‏ هزار از یک طرف، چند هزار از آن طرف

بابك
درود بر بهمن زاهدي عزيز
واقعا بعضي وقتها در حيرت ميمونم كه بايد به كي اعتماد كرد. اوضاع عجيبي شده طوريكه اعتماد به چشمان خود هم سخت شده. هفت آبان امسال(روز جهاني كوروش بزرگ) براي مراسم به آرامگاه كوروش بزرگ رفته بوديم. ماموران لباس شخصي همه جا ايستاده بودند و كسي هم آنها را تشخيص نميداد. مثلا ماموران وزارت اطلاعات ميرفتن ميان مردم و به دروغ ميگفتن كه: "ما از راه دور اومديم فقط به خاطر اين مراسم و فقط به خاطر كوروش". و ميگفتن كه: "خب بچه ها مراسم چيه؟ چيكار ميخوايد بكنيد امروز". با اين ترفندها ميخواستن كساني كه قصد اجراي برنامه دارن رو دستگير كنن. قصدم از بيان اينها اين نكته بود كه بگم در آن روز وضعيت به شكلي شده بود كه اگر كسي واقعا هم ميهن پرست بود و يك مامور نبود، نميشد به او اعتماد كرد و يك جو بي اعتمادي در ميان مردم به وجود آورده بودن كه همه سردر گم بشن تا كسي نتونه به دوست خودش هم اعتماد كنه. وزارت اطلاعات در داخل كشور يك وضعيت امنيتي كامل به وجود آورده. هرجا ميخوايم حرفي بزنيم، ميگن حواست باشه كه اينجا اطلاعاتي هست. حواست باشه كه اين آقا مشكوكه.
حالا دقيقا اين سناريو در خارج كشور داره پياده ميشه.

متاسفانه ما بد حكومتي طرف هستيم. و بازم متاسفانه بايد گفت كه مخالفين اين حكومت، توانايي مقابله با اين هيولا رو نداشتن تا الان. سردار مدحي رو ميفرستن تا اپوزيسيون رو به بازي بگيرن تا همه به اينها بخندن. مهدي هاشمي رو ميفرستن تا خارج كشوري ها رو بازي بگيرن. شوربختانه تر از اين اينه كه همه معلم اخلاق ميشن و براي خاندان هاشمي دلسوزي ميكنن. جالبه كه آقاي جهانشاهي در تلويزيون رها مياد و ميگه كه مدحي ماها رو فريب نداده. نه آقا. شما ميخوايد خرابكاري خودتون رو توجيه كنيد.
به راستي به كدام سو ميرويم؟
ما بايد به كي اعتماد داشته باشيم در اين وضعيت؟

....ادامه....



دوستان و دشمنان کنفدراسیون جهانی

حق
درود و سپاس خدمت بهمن زاهدی گرامیم، در اصول ۴ گانه ای که هی تکرار می کنم چیزی بجز ایرانخواهی نمی بینم. امثال آقای داورپناه و ؛دوستان؛ کنفدراسیون جهانی شان هرگز مواضعشان را در اینموارد یا اصلا اعلام نمی کنند و یا همیشه مبحثی را که از اصول نیست را اصل برای توافق و همکاری معرفی می کنند مثلا یا جمهوری یا هیچ. آخر اینم شد حرف حساب!؟ یا ایرانخواهی!؟ بقدری در نوشتار آقای داورپناه مغلطه هست که فرصت پرداختن به یکایک آنها نیست. اصل مطلب برای او و همفکرانش بنظر من اصلا پویایی و پالایش افکار از سره و ناسره یا مربوط و نامربوط نیست بلکه حفظ ؛خودی؛ هاست که در پهلوی ستیزی و جلوگیری از ایجاد یک زبان مشترک در میان اپوزیسیون و در نتیجه تعویق نجات ایران از شر کلیت جمهوری اسلامی و ادامه جشن ؛انقلاب شکوهمند؛ شان که همه و همه با موقعیت امروزیشان گره خورده است با سرنوشت شان خلاصه می شود. کابوس شان تازه با رفتن جمهوری اسلامی آغاز می شود چون دیگر مثل ۳۴ سال گذشته نخواهند توانست از پاسخگویی و مسئولیت پذیری بگریزند و همچنان به جعل و تحریف تاریخ حتی تاریخ جنبش سبز ملت ایران و حتی رویدادهای روز ادامه دهند و نان به نرخ روز و بقیمت جان دهها میلیون ستار بهشتی و ندا آغا سلطان بخورند و شاه را مسئول اعمال خود، خمینی، خامنه ای و دارو دسته هایشان جلوه دهند. این چه جمهوریخواهی ای است که در هر نوشتار و هر نظری باید ابتدا چند فحش و دروغ نثار دودمان پهلوی کرد تا وفاداری خود را به جمهوریخواهی ثابت کرد و بنمایش گذاشت آخر!؟ این چه فرقی با الله اکبر و اشهد ان لا اله الله دارد که هر مسلمانی باید در سر آغاز هر نماز و دعایی بزبان آورد و هر چه بلندتر، وفادارتر و مومن تر و راسخ تر نسبت به دین و ایمانش!؟ مگر مبحثی سیاسی و سکولار مثل جمهوری باید همان رفتاری نسبت به آن شود که از یک مومن به اسلام انتظار می رود!؟ انگار بدون فحاشی و دروغ به پهلوی و جعل و تحریف تاریخ، و با پاسخگو و مسئولیت پذیر بودن نمی توان جمهوریخواه بود!؟ نه، در کلوب اینها نمی شود که نمی شود! ارادتمندتان حق
....ادامه....



دوستان و دشمنان کنفدراسیون جهانی

بهمن زاهدی
دورود بر حق گرامی،

برای من مایه افتخار است که یک جمهوری‏خواه مانند شما را مشروطه‏خواه خطاب می‏کنند.
شما یک مشروطه‏خواه هستید!
اندیشه مشروطه‏خواهی ما سومین اصل خود را به پادشاهی «رضا شاه دوم ایران» اختصاص داده.

دو اصل اول منشور:

۱ ـ استقلال و تماميت ارضی و يگانگی ملی ايران برای ما از همه بالاتر است و به هر قيمت و در هر وضعی از آن دفاع می‌کنيم.
۲ ـ حاکميت مردم و حکومت قانون پايه نظام سياسی ايران است. رای آزادانه مردم بايد سرنوشت کشور و نوع حکومت و سياست‌های آن را تعيين کند.

ما در کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی ایران اشتراکات فراوانی داریم.

ارادتمند
بهمن زاهدی

....ادامه....




بهمن زاهدی
دورود بر دوستان کامنت‏نویس،

مشکلات و شیوه مدیریت در سایت‏های دیگر، با اینکه من هم با شیوه مدیریتشان موافق نیستم به این کانون و ما مربوط نمی‏شود.

همان خوب، که همه می‏دانیم. زمان خود را در این راه از دست ندهید.

ارادتمند
بهمن زاهدی

....ادامه....



قربانیان «مذاکره با جمهوری اسلامی»

ط-ش
جناب اقای نقره کار
در همین راستا در روز های اخیر سیاسیون ورشکسته در لوای جشن تولد کنفدارسیون دانشجویان در خارج و ملی-مذهبی ها داخل کشور با حمله به پهلوی ها سعی کردند خود را در استانه انتخابات به نظام جمهوری اسلامی نزدیک کنند که اخیرا هم جواب خود را در یافت کردند.ضمنا از سایت های "اخبار روز "و "عصر نو "بخواهید که سانسور را کنار بگذارند.
....ادامه....



قربانیان «مذاکره با جمهوری اسلامی»

ط-ش
جناب اقای نقره کار
در همین راستا در روز های اخیر سیاسیون ورشکسته در لوای جشن تولد کنفدارسیون دانشجویان در خارج و ملی-مذهبی ها داخل کشور با حمله به پهلوی ها سعی کردند خود را به نظام جمهوری اسلامی نزدیک کنند که اخیرا هم جواب خود را در یافت کردند.ضمنا از سایت های "اخبار روز "و "عصر نو "بخواهید که سانسور را کنار بگذارند.
....ادامه....



دوستان و دشمنان کنفدراسیون جهانی

حق
بخش 2. جمهوری اسلامی کهریزکی بسیج شد و امنیت و دمکراسی و آزادی و حقوق بشر را آنطور که در جهان لیبرال دمکرات غرب هست را در ایران برقرار کرد. مهم نیست این نیروها جمهوریخواه یا پادشاهی خواه "دوست" یا "دشمن" کنفدراسیون شما باشند. ایران و ایرانخواهی بالاتر از همه اینهاست، نه!؟

نکته پایانی، خواهشمندم "می نویسند" را به "حق می نویسد" در بخش زیر نوشتارتان تصحیح بفرمایید وگرنه تا ناعادلانه و غیرمنصفانه حزب مشروطه و مدیر آن، آقای بهمن زاهدی را مورد بی مهری! خود قرار نداده باشید.

"می نویسند:
"این یک خودکشی ملی بود که کنفدراسیون و اعضائش در ایجاد زمینه این خودکشی ملی سهم بسزایی داشتند و باید بابت آن شرمنده باشند و نه اینکه شادباش بهم گویند و جشن بگیرند که کشور و ملتی را با عمل‏کردهایشان امروز به ورطه نابودی کشانده‏اند!"

با تشکر
پاینده ایران یکپارچه و ملت یگانه ایران
....ادامه....



دوستان و دشمنان کنفدراسیون جهانی

حق
بخش ۱. آقای داورپناه محترم با درود، اولا من نویسنده نوشتار «پایکوبی و دست افشانی و باده نوشی کنفدراسیون و کنفدراسیونی ها بر روی گور ایران و ملت ایران!» هستم که آنرا برای انتشار به دو سایت فرستادم، سایت پارس دیلی نیوز و سایت حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات). هر دو هم آنرا منتشر کردند و در بالاترین و خبرنت و آزادگی به اشتراک گذاشتند. من از مدیران هر دو سایت سپاسگزارم که اجازه دادند صدای من بگوش هموطنانم برسد. من می دانستم نه اخبارروز و نه عصرنو علاقه ای به انتشار نوشتارم ندارند که برایشان بفرستم. این من بودم که نوشتم و درخواست کردم که نوشتارم منتشر شود و شد و نه چیز دیگری. من از حق آزادی بیان خود استفاده کردم و آن دو سایت به این حق من احترام گذاشتند. بنابراین، مسئول نوشتارم خودم هستم و نه سایت حزب مشروطه که برخلاف دیگر سایتهایی که می شناسم، صفحه نخست خود را به "از دیگران" اختصاص داده و در پایان هر نوشتاری در این بخش توضیح می دهد که این بخش لزوما دیدگاه این حزب نیست. در آن بخش هم نوشتار من و هم نوشتار شما منتشر شده اند ولی آیا در اخبارروز اینطور بوده!؟

شما در این نوشتارتان که "نقد" ای است از نوشتار من، از ذکر نام منهم خودداری کرده اید! این نکته را نظردهنده تیزبینی بنام جمشاد در ستون نظرات سامانه حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات) متذکر شد. شما حتی در نوشتارتان متذکر نشده اید که من یک جمهوریخواهم که سخت به کنفدراسیون انتقاد دارم. عنوان نوشتار شما شما مرا و هر منتقدی را دشمن قلمداد کرده و هر تایید کننده ای را دوست! عجبا که فقط یا سیاه است یا سفید و هیچ مابین ایندو در ذهن شما نقش نبسته! آیا معتقدید همه جمهوریخواهان دوستان کنفدراسیون هستند!؟ ثابت کنید که اینطورست!؟ من یک جمهوریخواه هستم و همه جمهوریخواهان هم قرار نیست مثل شما باشند دوست کنفدراسیون و پهلوی ستیز. می توان جمهوریخواه بود و پهلوی ستیز نبود. می توان در کنار همه نیروهایی که به اصول 4 گانه که در نظر پیشینم در همین ستون متذکر شدم بر علیه کلیت جمهوری... ادامه در بخش ۲
....ادامه....



دوستان و دشمنان کنفدراسیون جهانی

ط-ش
آقای داورپناه
من بیوگرافی مخالفان پهلوی ها را میخوانم اکثر انها شازده قاجار(مصدق-سلیمان میرزا-ایرج اسکندر و صود کامبخش) یا خانزاده (مانند بختیار-سنجابی-حسن ماسالی-ادیب برومند-بیات زاده) و بقیه آخوند زاده مانند کیانوری-حاج سید جوادی ها-سرهنگ بزرگمهر وغیره.آیا میدانید که این عقده های شما ناشی از چیست؟لطفا به عقده گشائی رنگ ولعاب سیاسی نزنید و زمان به نفع شما نبوده و نخواهد بود.زیرا تضعیف قاجار ها-ملاکین و آخوند زاده ها ضرورت تحول تاریخی انزمان ایران بود.
....ادامه....



دوستان و دشمنان کنفدراسیون جهانی

شیر و خورشید و تاج
***** پایانی ناتمام - با دروغ آمدند و با دروغ حکومت کردند *****

و چون این بحث طولانی است، مطلب را کوتاه کرده و اشاره کوتاهی به این یک موضوع هم بکنیم. شما و امثال شما، سی‌ و سه سال است که از "استبداد شاه" سخن‌ها می‌گوئید...

معلوم نشد این چه استبدادی بود که هر می‌گوید "ما را در زمان شاه می‌کشتند و سر کوب میکردند" زنده مانده که در مورد استبداد شاه بگوید و بنویسد... اما هر که آوازه میهنپرستی داشت در زیر خاک دفن شده است و نیست که از خودش دفاع کند؟

جداً چگونه است که این استبداد (بقول شما) "دربار پهلوی" بود، اما شما‌ها هنوز هستید که جشن مبارزه بر ضد آن استبداد بگیرید؟ اما عاملی تهرانی‌ها و دکتر منوچهر سلیمی‌ها و شهریار شفیق‌ها و رحیمی‌ها و دکتر ضیا مدرس‌ها و ناجی ها و فرخرو پارسا‌ها و هزاران هزار از بهترین فرزندان این آب و خاک در یک چشم به هم زدن نیست شدند و خاک؟

اگر آزادی و استقلال و عدالت اجتماعی شما این است که خوبان نباشند و استبداد شاه این بود که خمینی‌ها و خامنه‌ای‌ها و خلخالی‌ها و کیانوری‌ها و هاج سید جوادی‌های زمانه همه و و و بمانند و باشند...

یا ما معنی‌ استبداد را نفهمیده‌ایم یا شما‌ها مستبد هستید و آن شاه بسیار هم دمکرات بود که شما‌ها بودید و هستید و می‌گوئید و می‌‌نویسید بر سر قبر این ملت و میهن جشن می‌‌گیرید...

می‌گویند "استبداااااااد شاااااااااه" - آهااااای، تفو بر تو ‌ای چرخ گردان تفو...

کاش صدام حسین شاه شما‌ها بود، آنوقت بهتان می‌گفتیم استبداد یعنی‌ چه... یک استبدادی نشانتان می‌ داد که نه از خودتان آثاری می‌ماند و نه از این نوشته‌ها و گفتار‌های ناجوانمردانه و بدور از حقیقت که سی‌ و سه سال تحویل این ملت دادید...

فقط همین یک قلم... دست کم از زن سربلند ایرانی‌ که به این روز سیاه انداختید شرمنده باشید، نه؟ از آن مادران داغدار شرمنده باشید.

در یک جمع بندی، کارنامه کلّ پنجاه و هفتی‌ها را می‌‌شود اینطور بیان کرد - یک مشت "هیچ" که برای آوردن "هیچ" همواره کج رفتاری کردند. نه کمتر نه بیشتر.
....ادامه....



دوستان و دشمنان کنفدراسیون جهانی

شیر و خورشید و تاج
***** بخش دوم - با دروغ آمدند و با دروغ حکومت کردند *****

و اما از مبارزات ملت ایران سخن گفتید... کدام مبارزات ملت؟ در زمان شاه اکثریت این ملت داشت با سربلندی زندگانی‌ میکرد. دنبال کار بود، دنبال جنب و جوش برای یک فردای بهتر و بهتر بود و همان دربار شاه (به قول شما) امکاناتی را در ایران بوجود آورده بود که برای یک شهروند ایرانی‌ جنب و جوش و تلاش برای امکانات بهتر (مانند امروز، فقط در حد یک آرزو و رویای امکان ناپذیر) نبود، در زمان شاه اگر فردی تلاش خود را می‌‌کرد، می‌دانست که زندگی‌ او روزانه بهتر و بهتر و خودش و خانواده از رفاه بیشتری بهره‌مند خواهد شد.

"مبارزات ملت ایرااااااان"، چه ادعا‌های قلمبه سلمبه و دهان پر کنی‌. از پنجاه و هفت به این طرف، کدام "ملت ایران" را سراغ دارید که جشن "مبارزاتی بر ضد رژیم گذشته" گرفته باشد؟ آهان، همین دوستان گرامی‌ خودتان آخوند‌ها و وابستگان ایشان به سازمان‌های اطلاعاتی‌ جهانی‌... همین یک مشتی که لقب برازنده پنجاه و هفتی گرفته‌اند را میفرمایید که بیش از سی‌ و سه سال خون یلک ملت را در شیشه کرده‌اند؟

چنان می‌گوئید: ...مبارزه برای استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی... یکی‌ نداند فکر می‌کند آخر این راه رفتید زیر چتر یک گاندی، یا مادر ترسا ( Mother Teresa )، یا یک جفرسون، یا یک کورش بزرگ زمانه یا یک ستار خان و از این قبیل... برای استقلال و آزادی و عدالت اجتماعی بود که رفتید زیر چتر خمینی؟ یک چیزی بگویید که دست کم حتی یک کودک دبستانی به شما‌ها و این منطق و این ادعا‌های دهان پر کن شما نخندد...

شما‌ها در شاه از استقلال و آزادی و عدالت اجتماعی چیزی نیافتید اما در خمینی آن را یافتید؟ یا ما دیوانه هستیم، یا شما ها... یا ما مستبد هستیم یا شما ها، یا ما از استقلال چیزی نمی‌دانیم یا شما ها، یا ما از عدالت اجتماعی بی‌ خبریم و بهره‌ای نبرده‌ایم یا شما ها...
....ادامه....



دوستان و دشمنان کنفدراسیون جهانی

شیر و خورشید و تاج
***** بخش اول - با دروغ آمدند و با دروغ حکومت کردند *****

جناب دکتر پرویز داورپناه،

مقاله ضد ملی‌ خود را اینگونه آغاز کردید: "بقایای رژیم استبدادی پیشین فراموش کرده‌اند که این دربار پهلوی بود که در مقابل رشد مبارزات ملت ایران مقاومت می‌‌کرد و از هیچ دسیسه‌ای‌ علیه منافع ملت ایران خودداری نمی‌‌نمود، در رویارویی با این دسیسه‌ها بود که مبارزه دانشجویان ایران برای استقلال، آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی در کشور اوج گرفت ... کنفدراسیون جهانی‌ محصلین و دانشجویان ایرانی‌ (اتحادیه ملی‌) که از آن بعنوان (کنفدراسیون جهانی‌) نام خواهد رفت، ..."

پاسخ: همین چند خط را که خواندیم که در آن... از مبارزات ملت ایران و منافع ملت ایران می‌گوئید.. یاد همین جمهوری اسلامی که شما‌ها برای آن دست می‌زنید افتادیم که هر گاه می‌‌خواهد دروغ‌های بزرگ بگوید پای ملت ایران و منافع ملت ایران را به میان می‌‌آورد و زمانی‌ که کارش با ملت تمام شد، میرود پای تابلوی خلیج عربی‌ می‌نشیند و ملت را در کهریزک‌ها سر به نیست می‌کند.

چه آسان به خود لقب (اتحادیه ملی‌) هم می‌دهید. شما‌ها همیشه یک (اتحادیه ضد ملی‌) بودید و هستید، که نام دانشجو را هم خراب کردید. شما همان (کنفدراسیون جهانی‌) هستید زیرا یک جهان دسیسه پشت سر شماها بود و شما را تشویق و هدایت می‌‌کرد که همینطور چوب لای چرغ پیشرفت ملت ایران بگذارید. مگر نبود که پس از این انقلاب شکوهمندتان مشخص شد اکثر شما‌ها از سازمان‌های اطلاعاتی‌ کشور‌های بیگانه بر ضد شاه و ملت ایران تغذیه و هدایت می‌‌شدید و به آنها وابسته بودید؟ از قطب‌زاده ها بگیرید تا یزدی‌ها و همین خاتمی‌ها و رفسنجانی‌‌ها و کیانوری‌ها و خمینی‌ها و خامنه‌ای‌ها و و و یکی‌ به روس ها، یکی‌ به انگلیس، آن یکی‌ به آمریکا و و و... آری جهانی‌ جهانی‌ بودید؛ پس از سی‌ و سه سال در این یکی‌ شکی نیست...
....ادامه....



بازگشت به خویش از بیراهه

ایرانی
با درود خدمت دوستان
علی رقم نکات قابل توجهی که در مقاله فوق وجود دارد، اما یکسان انگاشتن احیای هویت ملی ایرانی توسط عناصری از انقلاب مشروطه و در راس آنها رضاشاه کبیر، با آخوندیسم و تولیدات شریعتی، قیاس مع الفارق است. آنچه اندیشمندان ایرانی در تلاش برای احیای هویت ایران و ایرانی کردند، بازگشتی نیست که تعبیری ارتجاع گونه از آن در متن ارائه شده است. از نظر فرهنگی، یک ملت بدون داشتن سابقه و پیشینه و تکیه بر باورهای برآمده از آن، قادر به ادامه حیات نیست و این با وهابیگری اخوانی و شیعه گری خمینیی متفاوت است. این دو آخری سعی در بازگشت و تقلبل اندیشه و سطح زندگی دارند تا با اسلامی که برای امروز ساخته نشده، مطابق گردند. اما اندیشه احیای فرهنگ ایران، به همراه نوگرایی در همه چیز، گذاشتن پای برجای مجکم هویت ملی و از آن موضع، آموختن مدرنیته و شیوه زندگی بر اساس آن با همه مشخصات آن است. این یعنی اندیشه ایرانی. چنانچه دقت شود، کشورهایی در اطراف ایران که تاریخ و هویت معینی ندارند، به غارت فرهنگی ایران روی آورده اند و تمام سعی خود را می کنند تا مفاخر و مشخصه های فرهنگی ایران را به بهانه های مختلف از آن خود کنند که این دلیل فرهنگی دارد که به آن اشاره کردم.
پیش از شورش ۵۷، جامعه از نظر سیاست های فرهنگی متعادل است حتی اگر مردم زمینه این تعادل را نداشته باشند. هم مسجد موجود است و هم شکوفه نو و هم چاتانوگا. هم سینه زنی و روزه و ماه رمضان، هم مدرن ترین فیلم ها و نمایشنامه ها، اصولا کسی را با کسی کاری نیست و هر کس مشغول کار خود است. این یعنی هیچ مشکلی وجود نداشت؟ مسلما پاسخ منفی است. بله، مشکلات موجود بود، اما به سرعت در جهت بهبود اوضاع پیش می رفتیم، اوضاعی که دو قرن سلطنت نکبت بار قجری و آخوندهای نگهدارنده اش به این ملک و ملت تحمیل کرده بودند. محمدرضاشاه آرزو داشت ایرانی مرفه، سربلند و سر افراز در ایرانی آباد بزید و مانند پدرسالاری، به دنبال آن بود تا جامعه را به زور به خوشبختی برساند، حتی اگر خودش نخواهد.
پاینده ایران
....ادامه....



دوستان و دشمنان کنفدراسیون جهانی

ط_ش
امید جان
با نظر شما کاملا موافق هستم. این آقایان از خود راضی فکر میکنند که از تکنوکراتهای زمان پهلوی ها بیشتر میدانند.آنها افرادی مانند خداداد فرمانفرمائیان-دکتر نهاوندی-دکتر عالیخانی و هویدا و غیره را کمتر از خود محسوب میکنند.آنها(مخالفین پهلوی ها) وقتی به سیاستمدار فیلسوف مانند دکتر محمد علی فروغی میرسند سکوت میکنند .مثالی از سایر کشور ها بیاورند که یک فیلسوف مانند فروغی نخست وزیر حتی در کشور فرانسه شده باشد.ضمنا اقایان فدراسیونی ها باید توضیح دهند که هزینه های انها قبل از انقلاب از کجا تامین میشد؟
....ادامه....



دوستان و دشمنان کنفدراسیون جهانی

بابك
درود.
خيلي جالبه. اين آقايون شورشي سال 57 كه همه جا دم از آزادي بيان و دموكراسي ميزنن و تمام وبسايت هاي خودشون رو با شعار آزادي، عدالت و دموكراسي تزيين كردن، به مخالفين خود حق صحبت و اظهارنظر نميدن و جلوي نمايش كامنت هاي مخالف در سايت خودشون ميگيرن. اين يعني چه؟؟ آيا غير از اين است كه شورشيان 57 تنها آزادي را شعاري كرده بودند براي نابودي كشور و سپردن ايران به دست قبله خود يعني شوروي؟
....ادامه....



قرآن و شهوت الله

جمشاد پرچمشاهی

پاسخ حاج آقا به پرسش آن خانم جوان می توانست چنین باشد:

ما آنقدر از همین ها که الان درش گیر کردم، خوردیم و به خورد امت ساده لوح دادیم و می دهیم که حالا می فهمم یعنی چه!؟

شاید هم حاج آقا این پاسخ را می دانست ولی رویش نشد اقرار یا اعتراف کند!
....ادامه....



نظرات درج شده در این مکان نظرات رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) نمی‌باشد. کاربران در اظهار نظر آزاد هستند

در این مکان نظر خود را با ما و دیگران در میان بگذارید.

آخرین " نظرات آزاد " ارسال شده

تالارهای نوشتاری

آخرین نظرات ارسال شده

2 نظر شورای ملِی، نقبی بسوی روشنائی؟

8 نظر سیاست پیر

2 نظر تحقیر عدالت نیست

1 نظر برای مردم یا کنار «تیم رهبر» علیه «تیم احمدی نژاد»؟!

1 نظر برای مردم یا کنار «تیم رهبر» علیه «تیم احمدی نژاد»؟!

4 نظر یک هویدا و یک احمدی نژاد

9 نظر درباره‌يی هويّتِ ملّی و پروژه‌ی ملّت‌سازی

1 نظر تکرارِ عادت به نام سیاست

2 نظر جستاری درباره‌ی «نظریه‌ی توطئه»

3 نظر دست‌کم ۳۷ کشته در زلزله استان بوشهر

پرشورترین مقالات از لحاظ نظرات ارسال شده

51 نظر رضا پهلوی، تنها نیست

47 نظر مشکلتان با رضا پهلوی چیست؟

42 نظر درخواست تجزیه آذربایجان از ایران بوسیله نماینده کالیفرنیا

41 نظر آزادی دور نیست، اگر همه بخواهیم

38 نظر ایران را دوست بدار یا سرزمینش را ترک کن

35 نظر نظام غیرمتمرکز فدرالیسم نیست

35 نظر اپوزیسیون ایرانی، کدام اپوزیسیون؟

34 نظر لزوم تشکیل جبهه‌ی واحد سرنگونی

33 نظر بازگشت به گذشته نه ممکن است و نه مطلوب

33 نظر بازگشت به گذشته نه ممکن است و نه مطلوب


 
  10    11    12    13    14    15    16    17    18    19    20  
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites