حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست   برگشت
کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی
 

به کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی ایران خوش آمدید.



ملاقات با همه، حتی با شیطان

بهمن زاهدی
تازه همین فعالیت هم از طرف دیگران زیر سوال می‏رود که چرا برای مثال حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هیچ کارمندی ندارد که از حزب ماهانه برای کارهایش حقوقی بگیرد. با تمامی این کاستی‏ها عشق به ایران است که طرفداران پادشاهی را هنوز زنده نگه داشته است.

مبارزان منفرد که با سرمایه‏های شخصی خود هر چند گاهی در شهری نشستی دارند می‏خواهند که با این سرمایه‏گذاری‏ها در آینده به قدرت سیاسی برسند. آنها کاسب کار هستند و در صورت بقدرت رسیدن می‏خواهند که منفعت سرمایه‏گذاری خود را در وحله اول بدست آورند و در دارز مدت به دیکتاتورهای تبدیل می‏شوند که بهتر است در باره آن بیشتر از این ننویسم.

شخصی سکولار هم گه‏گاهی برای اینکه کمک مالی بگیرد در باره ملت‏های ایران و فدرالیسم می‏نویسد تا بتواند به فعالیت خود ادامه دهد. آشفته بازاریست!

با تمام این تفاصیل هنوز حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) نتوانسته است به کمک مالی مردم ایران دل ببندد، ولی همگان مسئولیت‏پذیری از این حزب می‏خواهند و ما باید جواب‏گوی کسانی باشیم که حتا صلاحیت اعضای این حزب را زیر سوال می‏برنند ولی هرگز یک دلار یا یورو به این حزب کمک نکرده‏اند.

واقعیت همین است. ایران دوستان زیر فشار مالی مجبور می‏شوند از فعالیت خود دست بردارند ولی جهان‏وطنی‏ها بیست و چهار ساعته فعالیت سیاسی می‏کنند و به کسی هم پاسخگو نیستند که این پول‏ها را چه کسی و یا چه دولتی به آنان داده است.

از منابع مالی اصلاح‏طلبان جمهوری‏اسلامی نگویم بهتر است! شاه گدایانی هم هستند که برای اصلاح‏طلبان جمهوری‏اسلامی مانند اشکوری و کدیور دستمال‏های یزدی خود را ماهرانه بکار می‏برند ولی این افراد هنوز متوجه نشده اند که روحانی شیعه (چه با عبا و عمامه و چه بدون عبا و عمامه)، جان مردم را می‏گیرند ولی پول به کسی نمی‏دهد.

ارادتمند
بهمن زاهدی

....ادامه....



ملاقات با همه، حتی با شیطان

بهمن زاهدی
دورود بر حق گرامی،

آنچه را که نوشته‏اید حقیقت است. طرفداران پادشاهی از آنجایی که از سرمایه‏های شخصی خود برای مبارزه با جمهوری‏اسلامی استفاده می‏کنند، در درجه اول وابستگی ندارند، ولی با صرف کردن همان سرمایه‏های شخصی زمانی می‏رسد که دیگر نمی‏توانند به مبارزه خود ادامه دهند. رادیو صدای ایران یک مثال از این گونه فعالیت‏ها می‏باشد.

جمهوری‏خواهان یا همان چپ‏های ایران با گرفتن کمک مالی توانسته‏اند پیشرفت زیادی بکنند. با نگاهی به رسانه‏های که کشورهای اروپای و امریکا بوجود آورده‏اند، می‏تواند متوجه شد که فقط جمهوری‏خواهان (چپ‏های ایران) هستند که در این رسانه‏ها بوسیله هم اندیشانشان استخدام شده‏اند. کمتر می‏تواند دید که یک طرفدار پادشاهی در بی‏بی‏سی، صدای امریکا، رادیو فردا و یا صدای آلمان فعالیت کند. بیشترین درآمد چپ‏ها در اروپا با ایجاد کانون‏های فرهنگی و کتابخانه‏هایی که از طرف همان کشور محل سکونتشان تغدیه مالی می‏شود، می‏باشد. در اینترنت هم باز همان کشورهای اروپایی سرمایه‏گذاری کرده‏اند، مانند رادیو زمانه یا تهران ریو که باز همگی در خدمت چپ‏گرایان در آمده‏اند.

تنها درآمد مالی طرفدارن پادشاهی همان حق عضویت‏ها می‏باشد، که برای مبارزه روزانه و یا حتا مخارج یک سامانه اینترنتی کفایت نمی‏کند. کمک‏های که ایرانیان در خارج از کشور باید به احزاب بکنند، بوسیله رسانه‏های رادیو و تلوزیونی لوس‏آنجلس به جیب همان رسانه‏ها می‏رود و احزاب هیچ کمکی مالی از مردم دریافت نمی‏کنند تا حداقل شورای مرکزی حزبشان بتوانند تمام وقت به کار خود در حزب بپردازند.

....ادامه....



ملاقات با همه، حتی با شیطان

حق
بخش 3...جمهوریخواه معرفی می کنیم، زد وقتی گفت که جمهوریخواه ایرانی یعنی گمراه. غالب جمهوریخواهان ایرانی بویی از جمهوریخواهی نبرده اند و مایه ننگ جمهوریخواهانی مثل من هستند. 34 سالست که فرصت داشته اند حداقل یکی دو رهبر جمهوریخواه درست و حسابی در مقابل داریوش همایون پادشاهی خواه و شاهزاده علم کنند ولی عاجز مانده اند. این عجز را با کوبیدن و تخریب شخصیت شاهزاده و داریوش همایون پاسخ داده اند و دست رد به سینه ایندو زدن، و عاشورای 28 مرداد 32 شان، قایم شدن پشت عکس مصدق، تقدس مصدق و خرافه پراکنی نسبت به او، دمخوری با یکی از جناحهای رژیم کهریزکی، مماشات و دمخوری با ملت و ملیت سازان فدرالیست، جعل و تحریف تاریخ معاصر ایران، سر جا نشاندن امثال علیرضا میبدی و میرفطروس، و پهلوی ستیزی. اگر اینها جمهوریخواهی است، داریوش همایون کاملا درست گفته که جمهوریخواه ایرانی یعنی گمراه! من از اینهم جلوتر می روم و تعارف را کاملا کنار می گذارم و می گویم این جمهوریخواهانی که ما داریم یعنی خائن به مُلک و ملت ایران.

با این آپوزیسیون و با این رسانه هایی که ما داریم که دو رکن اصلی از چهار رکن یک جامعه دمکراتیک باید باشند، ما هرگز ایران را نمی توانیم نجات دهیم چه برسد به بنیانگزاری یک نظام دمکراتیک مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر. مگر آنکه ما ملت ایران، نوک تیز حمله خود را همزمان که بسوی جمهوری اسلامی و کشورهای بیگانه و رسانه هایشان دراز می کنیم، بسوی این مدعیان اپوزیسیون و رسانه های ایرانی برون مرزی هم دراز کنیم و وادارشان کنیم که آینه ای باشند از افکار و خواسته های ما مردم. ما می توانیم اگر بخواهیم! به همه اینها بفهمانیم که ما می فهمیم چه خبرست و چه باید باشد و نیست و انقدر فشار می آوریم تا آنها تغییر رویه مطابق با خواستهای ما ملت بدهند.

راستی، چگونه می توان به برنامه های حسین مُهری در تلویزیون اندیشه دسترسی یافت؟

پاینده ایران یکپارچه و ملت یگانه ایران
....ادامه....



ملاقات با همه، حتی با شیطان

حق
بخش 2...آن بخش از ملت ایران که پادشاهی خواه است کوچکترین حق و حقوقی نه تاکنون و نه در آینده و نه در دوران پسا جمهوری اسلامی کهریزکی قائل شده یا بشوند. از شماها و رادیو و تلویزیونها و نشریات و بالاخره همه رسانه های شما حداکثر سوء استفاده ها را بنفع خود و به ضرر منافع ملی ایران کرده اند بدون اینکه ذره ای از مواضع خودشان نسبت به شماها کوتاه آمده باشند. کی می خواهید این واقعیت ها را دریابید و اینها را ول کنید و سرمایه گذاریهایتان را روی ملت ایران بکنید که آنها بین شما و آنها از هم اکنون داوری کنند!؟ مخاطب شما باید ملت ایران باشند و ناز ملت را باید بکشید تا ایران نجات یافته و تکلیف هر چه اپوزیسیون نامیده می شود را روشن کند و نه اینکه مخاطبتان و دلبری از این عده قلیل معلوم الحال باشد که پایه اجتماعی قلیلی هم در ایران دارند ولی بواسطه کمکهای آشکار و غیبی این و آن بیگانه و جمهوری اسلامی و شماها صدایشان از همه بلندتر بگوش ما مردم می رسد.

حال چه کسی می داند که به برنامه های حسین مهری در تلویزیون اندیشه را چگونه می توانم دسترسی پیدا کنم و ببینم که آیا او منبعد کارش را می توان حرفه ای و بی تعارف با مشیری و امینی و حسن شریعتمداری برآورد کرد نه، و او همچنان با این عناصر به محافظه کاری و خودسانسوری اش ادامه خواهد داد! اگر اینها را به چالش کشید و مورد غضب اینها و خالی کردن پشتش واقع نشد، آنوقت است که می توانم او را یک ژورنالیست آزاده و جهان اولی برآورد کنم که مثل ژورنالیستهای جهان سومی، روابط و ضوابط با مصاحبه شوندگانش بی تاثیرند.

این پرسش را هم از حسین مهری دارم که چرا در زمان حیات داریوش همایون هر هفته با او مصاحبه نمی کرد همانطوریکه هر هفته با عباس میلانی، بهرام مشیری و محمد امینی و بسیاری دیگر از جمهوریخواهان تقلبی مصاحبه می کرد؟

ذکر نام و روابط با داریوش همایون برای بسیارانی اعتبار می آورد که مغرضان از آن سوء استفاده های زیادی می کنند. داریوش همایون حرف درستی در مورد غالب ماهایی که خود را به ملت ایران...ادامه در بخش ۳
....ادامه....



ملاقات با همه، حتی با شیطان

حق
بخش ۱
با درو بر هموطنان و دوستان، امیدوارم که حسین مهری منافع ملی ایران را قربانی روابط و ضوابطش با بهرام مشیری و محمد امینی نکند! ایندو معلوم الحال و مغرض از چندی پیش یکی از طریق تلویزیون پارس و دیگری از طریق تلویزیون اندیشه در تبلیغ حسین مهری تلاش کرده اند. بنظر می رسد که با بسته شدن رادیو صدای ایران، مشیری و امینی و حامیانشان تلاش کرده اند تا برای مهری کاری در تلویزیون اندیشه دست و پا کنند! ایندو از طریق گفتگوهای هفتگی خود با حسین مهری در رادیو صدای ایران به شهرت و اعتباری که شایسته اش نبوده اند رسیده اند. با بسته شدن رادیو صدای ایران، ایندو متضرر شدند و حال در پی جبرانش هستند و حمایت از مهری بعنوان کسی که به ایندو ارادت خاصی داشته و در شهرتشان نقش داشته. البته این نظریات و برآوردهای من هستند و برای همین می خواهم برنامه های مهری را در تلویزیون اندیشه دنبال کنم. مایلم ببینم که مهری با میرفطروس هم حاضرست همانطوری گفتگو کند که با آندو معلوم الحال همیشه کرده است و در مقابل دروغهایشان و اغراض شان اندک اوقات در برنامه های خودش و بیشتر در تلویزیون پارس و اندیشه واکنش نشان ندهد یا نه تغییر رفتاری در او خواهم دید که خوشایند آندو معلوم الحال مغرض نخواهد بود.

جای بسی تاسف است که پادشاهی خواهان آزاده و ایرانخواهان آزاده اینهمه در مقابل این مغرضان عقب نشینی می کنند و انفعال پیشه می کنند حتی در رادیو و تلویزیونهایی که با سرمایه های مادی خودشان براه انداخته اند. دمکراسی و حقوق بشر را یا نفهمیده اند که اینچنین مار در آستین نه تنها خودشان بلکه ملت 80 میلیونی ایرانی می پرورانند. مماشات با اینها و ملوس جلوه دادن مجاهدین خلق و کومله و حزب دمکرات! کردستان و اسماعیل نوری علاء و عبدالستار دوشوکی و و و به ضرر منافع ملی ایران بوده و هست و ساده لوحی محض پادشاهی خواهان. 33 سال با اینها مماشات کرده اید و نتیجه را دیده اید ولی هنوز یاد نگرفته اید که این عمل شماها باعث نشده و نمی شود که آنها شماها را بپذیرند و برایتان و برای...ادامه در بخش ۲
....ادامه....



آيا ايران می توانست کره جنوبی بشود؟

جمشاد پرچمشاهی

... ایران امروز تا زمانی که این رژیم طالبانی و قرون وسطایی در حاکمیت نشسته است، به نظر می رسد که هرگز و به هیچ عنوان لایق و قادر به همپایی و رقابت درهیچ عرصه ای با کره جنوبی که

هیچ، در بسیاری موارد حتی به پای کره شمالی هم نمی رسد.

کره جنوبی، ژاپن، چین و تایوان و چند کشورآسیای شرقی دیگر، با وجود عدم برخورداری از منابع فسیلی مانند نفت و گاز، دارای شرایطی هستند که ایران در حال حاضر با توجه به منابع عظیم نفت و گاز فاقد آنها می باشد: سیاست و مدیریت معقولانه و مقبولانه، آزادی های فردی و اجتماعی، آیین و قوانین مبتنی بر اصول حفظ حقوق شهروندی درخصوص اشتغال و استفاده درست و برنامه ریزی شده در نحوه اجرا و ارائه طرح های زیربنایی و ساختارهای اقتصادی، اجتمایی، فرهنگی و غیره.

با فرهنگ خرافات، عزاداری های طولانی و تعطیلات مکرر و مستمر بخاطر مردگان و "شهیدان" ١٤ قرن پیش و ضریح سازی و هزینه گذاری مذهبی بجای سرمایه گذاری صنعتی و امثالهم، بعید

بنظر میرسد که ایران کنونی در زمره کشورهای پیشرفته صنعتی و متمدن درآمده و به یک کره جنوبی دوم مبدل شد.


....ادامه....



آيا ايران می توانست کره جنوبی بشود؟

جمشاد پرچمشاهی
بدون اینکه متن کامل این نوشتار را خوانده باشم، فقط در پاسخ به تیتر آن میگویم: بله، ایران میتوانست نه تنها کره جنوبی بلکه حتی از کره جنوبی هم جلوتر و شاید بدون اغراق نیزهمسطح ژاپن دربین

کشورهای جهان قرار گیرد.

در اواسط تا اواخر دوران حکومت محمدرضا شاه پهلوی فقید، کارگران و نیروی کاری بسیاری از کره جنوبی در ایران مشغول به کار بودند و بنا بر اطلاعات موثق، بیشترین رانندگان تریلی های کشور را کره ای ها تشکیل می دادند. موقعیت و نیاز کشوربه نیروی کاری تاحدی بود که در اوایل دهه ٦٠ میلادی، دولت وقت ایران به درخواست دولت آلمان غربی مبنی بر اعزام نیروی کاری از ایران به این

کشور پاسخ منفی داد؛ با این استدلال که ایران خود نیاز مبرم به نیروی انسانی دارد.

در آن دوران ایرانیان صرفا به عنوان دانشجو بمنظور ادامه تحصیلات عالی، یا بصورت تاجران و بازرگانان فرش و صنایع دستی به آلمان و سایر کشورهای جهان میرفتند. درست درهمین برهه زمانی بود که شاه و حکومتش تصمیم جدی داشتند که ایران را تا سطح پنج شش کشور صنعتی جهان ارتقاء دهند. اما شوربختانه با وقوع انقلاب شوم سال ٧٩ میلادی و با به روی کارآمدن نظام دینی قرون وسطایی در ایران، این برنامه عملی نشد که هیچ بلکه اقتصاد و صنعت مملکت بکلی نابود و حداقل نیم قرن به عقب افتاد.

چندی پیش دو تصآویر جالب از دو خیابان در یکی از وب سایت های اینترنتی به چشم می خورد که یکی از آنها بنام خیابان "تهران" در سئول، پایتخت کره جنوبی، و دیگری خیابانی بنام "سئول" در تهران بود. ازهرکدام آنها دو تصویر که مربوط به آغاز نامگذاری این خیابان ها و دو تصویر دیگرهم از آنها در حال حاضر منتشر شده بود که این دو خیابان از نظر زیبایی و شکوفایی و نظم و ترتیب و نظافت و بویژه بناها و ساختمان های اطراف و بطور کلی مناظر موجود، درواقع جای خود را کاملا با یکدیگرعوض کرده بودند. ادامه ....
....ادامه....



آيا ايران می توانست کره جنوبی بشود؟

ایرانی
با درود خدمت دوستان
یادآوری مطالب مندرج در مقاله فوق چه تلخ و سخت است. تلخ و سخت برای موقعیتی که امروز می توانستیم داشته باشیم و برای همیشه فقر نداری و عقب ماندگی را پشت سر گذاریم و عظمت گذشته خویش را بازیابیم. امروز اما، در گردابی از مشکلات اقتصادی و اجتماعی دست و پا می زنیم. دیکتاتوری پرولتاریا به تاریخ پیوست و تنها افسوسش ماند برای ما که این مرام منجوس چه ها که بر سر ایرانی نیاورد. آنجا که در یک اتحاد نامقدس با مرتجع ترین شیخکان سیاه، کرد آنچه همه می دانیم. در ارتباط با مقاله فوق نکته های چند را نیز نباید از نظر دور کرد. موقعیت ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک ایران با کشور کره جنوبی قابل مقایسه نیست. به همین دلیل است در طول دوره تاریخ ایران، همواره خارجی به دلایل متعدد منافع خود را در تجاوز به این خاک دیده است. از اسکندر تا اعراب و تا مغولان و تا کارتر. روزی با اسلحه و روزی با خمینی. مسئله دوم، وجود منابع زیرزمینی و سرمایه است. بخش بسیار بزرگی از صنایع در کره جنوبی با سرمایه خارجی ایجاد شده است، اما در ایران عصر محمدرضاشاه، بخش عمده سرمایه ها متعلق به ایرانی و در کنترل ایرانی است و کارگز و نیروی کار ما، برای مملکت و سرمایه های ملی خودش کار می کند و نه سرمایه های شرکت های چند ملیتی. دوم، چنانچه ایران به یک کشور صنعتی تبدیل می شد، نفت را نه به صورت خام صادر می کرد، بلکه با بکارگیری آن در صنایع خود، ارزش افزوده حاصل از آن را نصیب ملت ایران می ساخت. حال یک ایران صنعتی با ارتشی منظم و مسلح، در ناحیه استراتژیک خاورمیانه، مسلما مناسب برای منافع شرق و غرب نبود. دوصد لعنت بر نادانی، دوصد لعنت بر کوته بینی، دوصد لعنت بر اندیشه های دگم.
پاینده ایران
....ادامه....



آرزوهای بزرگِ رهبران کوچک

افشین سالار
هیچ نفهمیدم که خانم بقراط در ورای این کلمات چه چیزی را جستجو میکند .
انقلاب جهانی اسلام , مدیریت جهانی احمدی نژاد , ظهور آقا......................................اینها که حرف تازه ای نیست .اینکه امروز در ایران گوشت گوسفند کیلویی 20 هزار تومان است و فردا ممکن است دو برابر شود و نرخ تورم در ایران همچنان پایین ترین نرخ تورم در جهان است و این از برکت روحانیت مقدس شیعه است هم , گمان ندارم مورد مناقشه باشد .
ما چه میگوییم و بدنبال چه هستیم و چگونه میخواهیم به اهدافمان برسیم ؟: حرف این است .
....ادامه....




ایرانی
بخش ۳: آقای تاج زاده، ای کاش به گفته شما، به دوران شاهنشاه نزدیک می شدیم، آنوقت این ملت دربند، آزادی های اجتماعی، رفاه اقتصادی و آبروی بین المللی که انقلاب شما از ایشان ستاند را بازمی یافت می توانست با تکیه بر این داشته ها، آینده جوانان این ملک آخوند زده را سامانی بخشد. آقای تاج زاده، من وفادار به خاطره شاهنشاه فقید ایران هستم، امروز نیز به ندای فرزند برمندش پاسخ می دهم و برای شما و کلیه زندانیان سیاسی شمع می افروزم، زیرا در قاموس ما ؛جامه کس سیه و دلق خود از رق نکنیم؛. که جامع شاهنشاهی پهلوی در تاریخ معاصر ایران می درخشد. شما که به تمامی امکانات دسترسی دارید، نگاهی هم به این سریال سفارشی رهبرتان ؛کلاه پهلوی؛ که از شبکه یم سیمای آخوندی پخش می شود بیندازید. در آن خواهید دید که علی رقم همه دروغ ها و تاریخ سازی ها، حتی یک سریال سفارشی نیز نمی تواند خدمات رضاشاه کبیر را نادیده انگارد، حتی اگر روایت تحریف شده ای از آن برای متافع خودش به تصویر بکشد. آقای تاج زاده، در میان شمع هایی که می افروزم، شمعی اختصاصی برای شما خواهم افروخت، به امید آزادی تان و آزادی میهنم از دست حکومتی که شما برآورده اید.
پاینده ایران
....ادامه....




ایرانی
بخش ۲: البته بنده از ابتدا هم به شما اصلاح طلبان بله قربان گو امیدی نداشتم و ندارم، اما از آن جوانانی که در خیابان ها به کشتن دادید شرم کنید و برای شرکت در انتخابات و بازگشت به آغوش نظام، آینچنین با هدایت بازجوهایتان، ذات اسلامی خود را به رخ نکشید. کاری نکنید که ملت فکر کند تمام مسئله زندانی بودن شما سیاه بازی برای فریب افکار عمومی است. بخواهید و نخواهید من هستم، طرفداران نظام پادشاهی و شاهان پهلوی هستند و با قدرت با دروغ گویی های بی مدرک مقابله خواهند کرد، نسل امروز ایران با سواد، آگاه و داناست، توجه این نسل به گذشته و زمان پادشاه فقید، از سر دانایی و درک واقعیاتی است که ظاهرا برخی از سر دشمنی ژنتیک، قادر به درک آن نیستند. آقای تاج زاده، من به عنوان یک طرفدار پادشاهی و وفادار به یاد و خاطره شاهنشاه آریامهر، امیدوارم هر چه زودتر از زندان عینی نظامی که خود ساخته اید خلاص شوید و سپس این آزادی را با رهایی از زندان ذهنی با کسب دانش، رهایی از بند تعصبات و کج فهمی ها و کینه های بی دلیل پیوند دهید. مسئله امروز ایران، خوبی و بدی امثال ثابتی نیست، مسئله امروز ایرانی، نظامی است که شما با حمایت خارجی ساختید و برآوردید و امروز به جان همه ما (ما و شما) افتاده است.
پاینده ایران
....ادامه....




ایرانی
با درود خدمت دوستان
سروران گرام، نمی دانم نامه اخیر منسوب به تاجزاده، که خطاب به همسرش نگاشته شده را خواندید یا نه، آنچه مسلم است، تحلیل محتوای این نامه بیانگر مسئله بسیار مهمی است. تاجزاده ای که ظاهرا در زندان از همه چیز محروم است، هم از انتشار خاطرات ثابتی (آنهم با نام منوچهر!) حبر دارد و هم مستندهای من و تو را دیده است، ظاهرا آقایان در سلول هایشان به ماهواره نیز دسترسی دارند و کتابهای الکترونیک نیز خدمتشان ارسال می شود!، جناب آقای تاج زاده، چون محتوای نامه نشان می دهد به اینترنت نیز دسترسی دارید، امیدوارم این یادداشت کوتاه را نیز توجه نموده، بخوانید. امروز روز داوری است، روز داوری درباره تمام دروغ های نسبت داده شده به شاهان پهلوی و دوران آنها، بدلیل زندانی سیاسی بودن شما نمی خواهم الفاظ نامناسبی به کارگیرم، اما زمانیکه خان های بختیاری به دستور انگلیسی ها از عبور قشون ایران به سمت خوزستان جلوگیری می کردند تا خزئل همچنان پا برجا بنماند، آیا نام جنگ با خارجی و عوامل او می شود قتل عام لرها!؟، که را می فریبید، چرا برای بازگشت به آغوش رهبری و قایق شکسته و رو به غرق شدن نظام اسلامی، اینچنین با حیثیت خود بازی می کنید؟ نسل امروز و دیروز آگاه تر از آن است که با گفتاری اینچنین سخیف، از جنس گفتار مشیری بشود او را فریفت. پس کاربردش لابد همان باز گشت به آغوش گرم نظام و رهبری است!.
....ادامه....



گزارش نشست 128دفتر پژوهش حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) در باره منشورهای صادر شده

جمشاد پرچمشاهی

خطاب به : هممیهن سفیری
موضوع : نهاد مردمی و اندیشه های آن

ما به کرات از نهاد های گوناگون در جمهوری اسلامی، جنبش سبز، جنبش مقاومت، نهضت آزادی، نیروهای اپوزیسیون و غیره خوانده و شنیده ایم اما راستش من تاکنون از نهاد مردمی در ایران چیزی نشنیده ام.
ممکن است دراینباره توضیحات بیشتری مبنی بر چگونگی شکل گیری این نهاد و ریشه و اندیشه های آن فارغ از اندیشه عملکرد سیستماتیک و نشان دادن روش های آن به گروه های اپوزیسیون در (بگفته شما) مکاره بازار اپوزیسیون بدهید؟
در مکاره بازار اپوزیسیون همانند همه مکاره بازارها هرکسی به فکر کسب سود و منفعت شخصی خودش است بطوریکه هرگونه اتحاد و انسجام بین سوداگران در مکاره بازار غیرممکن بنظر میرسد.
نهاد مردمی که به نظر شما نه حزب است و نه خط مش و اهداف سیاسی ای را دنبال میکند، چگونه میتواند اندیشه های راهبردی و سیستماتیک را به نیروهای اپوزیسیونی که در ٣٤ سال گذشته هنوز به توافق چشمگیر و اجرا شدنی در امور مختلف دست نیافته، منتقل کرده و از آنها بهره مند شود؟
شوربختانه بیم آن میرود که گروه های اپوزیسیون نه در ٣٤ سال گذشته که در ٣٤ سال آینده نیز به اتحاد و همبستگی جهت اهداف پیش رویشان که بیشتر به شعار و لفاظی بسنده می شود، دست نیافته و اقدامات موثری چه با بکارگیری روش سیستماتیک و حساب شده جهت براندازی حکومت دینی با یاری یا بدون یاری نهاد مردمی انجام دهد.
....ادامه....



گزارش نشست 128دفتر پژوهش حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) در باره منشورهای صادر شده

سفیری
نهاد مردمی برخلاف نظر آقای زاهدی موفق شده است دیدگاه جدیدی راجهت پیشبرد اهداف سیاستهای اپوزیسون در راستای چگونگی براندازی جمهوری اسلامی به همراه پیدایش خود در این مکاره بازار اپوزیسیون ارایه دهد . به دین معنا که با بازنگری های خود به گذشته اپوزیسیون و تلاش های آنجام گرفته، چگونه برخی ازاین تلاش ها متاسفانه به شکست انجامیده . علی رغم آنکه پاره ای ازاین کنشها دارای آرمان های والایی هم بودند که میتوانست همین نیروهای پراکنده که در این سخنرانی بدان اشاره شده است را با خود هم پا و هم یار سازد . نمونه بارز آن جنبش رفراندم بود و اینکه چرا این شکست بوجود آمد.
همچنان نهاد مردمی با عمل کرد خود در عمل نیز ثابت کرده است که میشود هم دوش هم حرکت کرد گرچه هم حزب نباشیم، بشرط اینکه به ایران یکپارچه بیندیشیم و به هم میهنان در بندمان.
بنیان گذاری اندیشه ی استفاده از روش سیستماتیک و گام برداشتن آگاهانه و شناخت اینکه چگونه هر گامی می تواند بر کل یک حرکت اثرگذار گردد، حرکتی است تحقیقی که اپوزیسون ایران هنوزبا این نگاه اشنایی ندارد.
شناسایی اشتباهات حداقل 33 سال گذشته و راه های اجتناب آنها در آینده با استفاده ازمتد سیستماتیک عمل کردن، بینشی است که نهاد مردمی سعی بر آن دارد که اپوزیسیون را با آن آشنا سازد . اما شوربختانه از آنجایی که هر تفکر جدید نیاز به زمان برای هضم و پذیرفتن دارد، اندیشه نهاد مردمی هم از این امر مستثنا نبوده و زمان خود را نیاز خواهد داشت تا دایره این تفکر وسیع تر گردد.
با آرزوی اینکه اپوزیسیون هر چه زودتر به این منطق دسترسی یابد که حتی زیباترین طرح و برنامه سیاسی چنانچه در طرحی حساب شده پی ریزی نشود، سرانجام به فروپاشی خواهد انجامید. برای رسیدن به موفقیت جور دیگری بیندیشیم متفاوت از آنچه تا کنون اندیشیدیم و عمل کردیم.
خطا کافیست .
با مهر
سفیری

....ادامه....



گزارش نشست 128دفتر پژوهش حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) در باره منشورهای صادر شده

سفیری
با درود

نوشتار شما را که برخاسته از سخنرانی آقای زاهدی بود مطالعه نمودم . نکات قابل تعمقی در این نوشتار نهفته بود که بیان از تحلیل اتفاقات در اپوزیسیون در ده سال گذشته را داشت .
به نظر من این بررسی تا اندازه ای بازگو کننده نکات موفقیت ها و شکست های اپوزیسیون بود. البته با در نظر گرفتن این نکته که بسیار اجمالی به این باز نگری پرداخته بودند. ازجمله نکات مهمی که در این سخنرانی به آن اشاره می شود عدم موفقیت در هم سو نمودن نیرو های پراکنده ای است که میتوانند با اتحاد خود نیروی اهریمنی نظام جمهوری اسلامی را با تمام سرکوب گری که از خویش نشان میدهد به زیر کشاند .
اپوزیسیون داخل و خارج از کشور در طول 33 سال گذشته با همه حرکت های افتان و خیزان خود امروز به این حقیقت پیشرو دست یافته که دست یابی به یک قانون اساسی برخاسته از حقوق بشر و پذیرش احزاب دگر اندیش و اجرای دمکراسی همانند هر کشور آزاد دیگری در دنیا از پایه های بنیادین ایران آزاد آینده خواهد بود . سه اصل ساده ای که تصورش در طی این سال ها امکان پذیر نبود . اما امروز بدون اغراق اکثریت قریب به اتفاق اپوزیسیون به این اصول باورمندند و ان را سر فصل مباحثات سیاسی خود قرار داده اند. گرچه همانگونه که در این سخنرانی به آن به خوبی اشاره شده است، برخی تا چه اندازه در عمل به این اصول پاینبد می باشند، خود امر دیگریست.
اما آنچه که که انگیزه من بر این نوشتار شد اشاره ای بود که آقای زاهدی به نهاد مردمی در سخنرانی خود داشتند . بیان این مطلب که نهاد مردمی هنوز نتوانسته است فکر تازه ای را مطرح نماید، شاید برگرفته از بی لطفی ایشان باشد و یا عدم آگاهی سخنران از شاه بیت انگیزه پیداش نهاد مردمی.
نهاد مردمی نه حزب است و نه خط سیاسی خاصی را دنبال میکند که بخواهد در این میان اندیشه یا ایدئولوژی جدید سیاسی دیگری را فراتر از آنچه امروز در بازار سیاست ایران وجود دارد مطرح نماید .
....ادامه....




جمشاد پرچمشاهی
آخوند احمد خاتمی، امام جمعه موقت، از رئیس بیمارستان سینای تبریز شدیدا انتقاد کرده که چرا مصدومین زن در حادثه آتش سوزی اخیر را "بدون حجاب" روی تخت بیمارستان قرار داده اند !؟
این آخوند هیز و خرافاتی با آن چشمان از حدقه بدر آمده اش به مصدومان و آسیب دیدگان حادثه ای هم رحم نمی کند و با پاچه خواری و خوش رقصی برای رهبر نظامی فاسد و پوسیده از هیچ ترفند و ریاکاری غافل نمی ماند.

اینکه می گویند: میش در لباس گرگ، یا به عبارت دیگر: میرغضب در لباس روحانیت، همین است.
....ادامه....



روایت اسناد انگلیسی و امریکایی از بحران آذربایجان نگاهی به کتاب کردها و فرقه دموکرات

کوروش ساسانی
به کوری چشم فاشیستها روز رهایی ملتهای تحت ستم از چنگال شوونیسم فارس نزدیک است اگر جرات دارید منتشر کنید

-----------------

شما فقط به من بگو این قوم فارس کجاست؟ اگر جرات کردید کمی فکر کنید!

بهمن زاهدی
....ادامه....




جمشاد پرچمشاهی

"هیچ حکومتی اندازه ایران به رعایت حقوق بشر توجه نمی‌کند"


سیدحمیدرضا طباطبایی نایینی در گفت‌وگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری خانه ملت، با بیان اینکه مبنای کشور ما بر اساس اسلام و جمهوریت است، گفت: دین مبین اسلام مؤثرترین قوانین را برای پاسداشت حفظ حریم اشخاص و حقوق شهروندی به لحاظ فردی و اجتماعی دارد!

نگفتم ... آخوند و آخوندزاده جز دروغ گویی و تزویر و ریا، کار دیگری بلد نیست!؟ آخر سید؛ اگر از وجدانت (چنانچه داشته باشی) ناراحت نیستی، لااقل از زن و بچه و مردمان کشورت خجالت کشیده و شرم و حیا کن!

گویا هنوز خوابی یا خودت را به خواب زدی و چیزی از بازداشتگاه ها و زندان های اوین، کهریزک، رجایی شهر و غیره نشنیده ای!؟ فکر روزهایی را کن که خودت یا بچه هایت در بند همین رژیم که برایش پاچه خواری میکنی، گرفتار آمده و وقت کافی داشته باشی که به همین جملات شرم آور و نپخته ات بیشتر فکر کنی و آنوقت بفهمی که: بله، تنها حکومتی که به رعایت حقوق بشر توجه نمی کند، حکومت جمهوری اسلامی ایران است. اما شاید دیگر برایت دیر شده باشد، سید نادان!
....ادامه....



گزارش نشست 128دفتر پژوهش حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) در باره منشورهای صادر شده

ایرانی
بهمن خان گرامی
آنچه هر روز جذبه این حزب را برای همچو منی افزون می کند، همین بحث های موجود در نوشتار فوق است. بررسی یک موضوع از زوایای مختلف، بی حب و بعض و با تکیه بر عقل دکارتی و تحلیل سیاسی. از شما بسیار آموختم و امیدوارم کلیه هموندان این حزب، با استقامت کامل در راهی که هژده سال است با افتخار پیموده اند، ثابت قدم بمانند تا امیدها برای ایران آینده، قوی تر جلوه کند. از کلیه دوستانی که در بحث فوق شرکت کرده اند سپاس فراوان دارم و به دلیل بررسی همه جانبه موضوع، دست آنها را با صمیمیت تمام می فشارم.
پاینده ایران
....ادامه....



جامعه ایرانی در گذر زمان

ایرانی
با درود خدمت دوستان
عرفان عزیزم، رشد بینش سیاسی، درک تاریخی و درایت تو فرزند نازنین مایه کمال خوشنودی است. آنچه جمهوری جهل و فساد را ریشه کن خواهد نمود، آگاهی نسل توست که وارثان فردای ایران هستید. امیدوارم نسل تو با تکیه بر دانش و آگاهی که هر دم افزون نیز می شود، با داشتن مطالبات مشخص، آینده ایران را به گذشته تابناک آن پیوند دهد. سالم و سرافراز و پاینده باشید.
پاینده ایران
....ادامه....




ایرانی
با درود خدمت دوستان
جناب آقای بهمن آبادی
ابتدا بسیار خوشحال هستم که جنابعالی هم در کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی ایران هستید. چنانچه مقدور است، بیشتر نظرات خود را قلمی فرمایید تا فعالین کانون استفاده کنند. البته بنده هم مانند شما در ایران زندگی می کنم و مشکلات ناشی از فعالیت های سیاسی را آن هم در این شرایط خفقان، کاملا واقفم. در مورد شورای ملی و منشور آن، ما نقد کلیه منشورهای منتشره را در این سامانه شروع کرده ایم و خوشحال خواهیم شد شما هم به ما بپیوندید. از طریق لینک موجود در صفحه اصلی سامانه می توانید به آن قسمت مراجعه فرمایید.
سپس، ابتدا این را بگویم که من نیز با تمام کسانی که معتقد هستند زمان کمی در اختیار است، موافقم. اما روند وضعیت طی شده توسط شورای ملی را طبیعی می دانم. زمانیکه می دانیم دو ایرانی هم فکر را سخت می شود در زیر یک سقف ساعاتی طولانی نگه داشت، جمع اضداد با یک شورای موقت فاقد تجربه سازمانی و پختگی سیاسی لازم، وضعیتش همین می شود که شاهد هستیم. مسئله دوم، اتحاد با کسانی است که به هیچ روی سر سازگاری ندارند، تا کی باید منتظر قوم گرایان، چپ ها و... ماند و مواضع را تعدیل کرد و کلی ترین حرف های ممکن را زد، تا آنها میل فرموده در یک اقدام ملی متحد شوند؟ به نظر من باید بر روی نیروهای ملی و همسو تکیه کرد و کسانی را که به هیچ روی از موضع بعضا نادرست خود کوتاه نمی آیند، را رها کرد. در این صورت است که امیدی برای ایران باقی می ماند. برای بنده مسلم است که یک اتحاد حداکثری در اپوزیسیون شکل نخواهد گرفت، زمان زیادی نیز صرف آن شده است و نتیجه ای نداده، پس چرا یک اتحاد منسجم در بین گروه های ملی همفکر شکل نگیرد؟ این یعنی با تکیه بر واقعیات، ممکنات را دریابیم و از رویاهای شیرین در گذریم.
پاینده ایران
....ادامه....



روایت اسناد انگلیسی و امریکایی از بحران آذربایجان نگاهی به کتاب کردها و فرقه دموکرات

ایرانی
با درود خدمت دوستان
روز نجات آذربایجان بر همه ایرانیان سربلند و سرافراز گرامی باد. با سپاس از نویسنده مقاله به خاطر این نوشتار جامع و مستند.
پاینده ایران
....ادامه....



روایت اسناد انگلیسی و امریکایی از بحران آذربایجان نگاهی به کتاب کردها و فرقه دموکرات

حق
با درود و شادباش به هوطنانم به مناسبت 21 آذر، روز خجسته نجات آذربایجان از شر فرقه دمکرات

جا دارد از زحمات سالار سیف الدینی و کاوه بیات و مجید تفرشی در انتشار نکات تاریک تاریخ معاصر ایران سپاسگزاری کنیم. منظور در اینجا نکاتی است که مربوط به اشغال و تجزیه استانهای اذربایجان و کردستان بوسیله روسها و وطنفروشان ایرانی در میانه دهه 20 شمسی می شود. هم اکنون دهه هاست که وارثان فرقه دمکرات، حزب توده و چپهای سنتی منافع سیاسی خود را در سوء استفاده از تاریک ماندن این نکات تاریک در تاریخ معاصر ایران قرار داده اند تا سیاستهای تجزیه ایران را به پیش ببرند. این سیاست شان همچنان پابرجا مانده است و فقط اربابانشان عوض شده. تا پیش از فروپاشی شوروی، اربابشان روسها بودند ولی هم اکنون سالهاست که اربابانشان امریکا و جمهوری آذربایجان قلابی و اسرائیل و حتی خود جمهوری اسلامی شده اند. دهه هاست که این وارثان حزب توده و فرقه دمکراتیها و چپهای سنتی با جعل و تحریف تاریخ ایران تلاش در ایجاد کینه بین ملت ایران کرده اند تا با تجزیه ملت به "ملتها و ملیت" های قلابیشان، زمینه را برای تجزیه آب و خاکی ایران فراهم کنند. در سه دهه اخیر هم منافع خود را طبیعتا در عدم اتحاد اپوزیسیون جمهوری اسلامی دیده اند و پهلوی ستیزی. وجود ج.ا آنها را به اهداف شومشان نزدیکتر کرده و برای همین، بقای رژیم برایشان مهمست، و برای رژیم وجود این وطنفروشان لازمست تا ملت ایران را بترسانند که در صورت سرنگونی رژیم، ایران تجزیه خواهد شو و بنابراین، بهترست با در پی سرنگونی رژیم نباشید و بسوزید و بسازید.

متاسفانه برخی تاریخها درین نوشتار سالار خان اشتباهات تایپی دارند که برای نسل جوان گیج کننده می شوند.

در سایت بالاترین به لینکی برخوردم که عکس دلخراشی از طرز کشتن یک میهنپرست بوسیله فرقه دمکرات سرسپرده را نشان می دهد. امیدوارم سالار سیف الدینی، کاوه بیات و مجید تفرشی این عکس را ببینند و بما بگویند این عکس واقعیت دارد یا نه:-
http://ayarann.blogspot.com/2012/12/blog-post.html
....ادامه....




ناشناس
با تمام اینها حردف آخر باید در ایران و از داخل زده شود.این اتفاق هم تا روزی که مردم از اسلام زدگی بیدار نشوند نخواهد افتاد. متاسفانه مردم ایران هنوز باورهای احمقانه مذهبی را دارند و حتی در مقابل جمهوری اسلامی شعار "یا حجت ابن الحسن ریشه ظلم را بکن را سر میدهند" اینها هنوز باور دارند کسی که هزاران سال پیش به خانواده اش هم رحم نکرد و آنها را بکشتن داد بداد اینها میرسد! آخوند جماعت هم رگ خواب این مردم را در دست دارد. تنها راه سرنگونی این رژیم درک واقعیتهاست و اینکه مشکل همان حجت ابن الحسن است. هنوز هم متاسفانه زود است. اوپوزیسیون هم مثل همیشه سرگرم دعوای ریاست است و اینکه چه کسی حق دارد. هیچکس هم کس دیگری را قبول ندارد. چه امیدی میشود به چه گروهی بست؟ ما هنوز معنای درست آزادی را یاد نگرفته ایم با وجودی که همگی در دنیای آزاد زندگی میکنیم.بهم احترام گژاشتن شرط اول آزادی است نه بهم فحش دادن و یکدیگر را رد کردن. اندیشه های متفاوت سازنده است.این به رضا پهلوی فحش میدهد آن به مجاهدین این یکی کمونیستها را قبول ندارد آن دیگری مذهبیون را رد میکند. همه هم تحصیلکرده هستند و در اروپا و آمریکا زندگی میکنند!!!
رژیم هم همه اینها را بدقت تمام نگاه میکند و خیالش راحت است که هیچ اتفاقی در آینده نزدیک برایش نمی افتد.
بیاییم ابتدا از خودمان شروع کنیم.
زنده باد آزادی! برای همه نه فقط برای من.!!!
....ادامه....




ساسان بهمن آبادی
پاینده ایران
من تازه فهمیدم چگونه می شود دیدگاهی را بدون آنکه ذیل نوشتار ویژه ای باشد در این بخش فرستاد. شاید حدود 10 روز پیش بود که مسایل تازه و نگران کننده ای را درباره کمیته موقت شورای ملی متوجه شدم و بر آن بودم تا طی نامه ای برای دبیرکل محترم حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) نگرانی خود را بازگو کنم و از ایشان و پتانسیل حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) برای جلوگیری از شکست طرحی که از نگاه شاهزاده تیر نهایی بوده و ایده شخص ایشان نیز می باشد کمک بخواهم. چند روزی از این نگرانی نمی گذشت و مشغله های گوناگون مجالی برای تنظیم نامه مورد نظر نداده بود که کناره گیری برخی گروهها از کمیته موقت اعلام شد!

تا بدین جای کار تقریبا همه گمانه زنی های آقای بهمن زاهدی درباره شورای ملی رقم خورده است بجز آنکه ایشان نسبت به شکل گیری دومین جلسه شورا تردید داشتند اما گویا شورای ملی به نخستین نشست نیز نخواهد رسید!

دیدگاههای آقای زاهدی ناشی شناخت اعضای کمیته موقت بود اما در نوشتارهایشان بی جهت وانمود میکردند که با کمیته موقت ناآشنا هستند و خود منشور را به نقد می کشیدند. هرچند که شاید هم حق داشتند. اگر در آغاز کار به نقد اعضای کمیته موقت می پرداختند قطعا از سوی مخاطبان با سوء تعبیر روبرو می شدند و چنین انتقادهایی ناشی از مشکلات شخصی و ... پنداشته می شد.

گمان میکنم دلیل اصلی انتقاد به شورای ملی هم حضور شاهزاده در آن بوده وگرنه به چنین بار کجی (به قول آقای زاهدی) آنقدر توجه نمیشد که هفته یکبار مطلب انتقادی درباره آن نوشته شود. اما به هر روی اگر ضعفی در منشور دیده می شد و یا انتقادی بر عملکرد کمیته موقت وارد بوده با توجه به شواهد چیزی جدای از شاهزاده نبوده و نمی توان کاستی ها را تنها به گردن "مشاوران شاهزاده" انداخت!

با این حساب گویا راه سومی که در قطعنامه کنگره نهم حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) عنوان شده چندان محتمل نیست، راه نخست هم که با وضعیت حکومت بعید به نظر میرسد و آنچه محتمل تر است وقوع راه دوم و نابودی ایران است!
....ادامه....



گزارش نشست 128دفتر پژوهش حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) در باره منشورهای صادر شده

بهمن زاهدی
با دورود،

قسمت پرسش و پاسخ هم اضافه شد.

ارادتمند
بهمن زاهدی

....ادامه....



موسسانی که انقلاب بلعید

جمشاد پرچمشاهی

در طول ادوار تاریخ همیشه چنین بوده و خواهد بود. بی دلیل نیست که گفته اند: انقلاب فرزندان خود را می بلعد! چرا چنین است؟ برای اینکه سران و دست اندرکاران حکومت های انقلابی فرزندان وفادار و متعهد به انقلاب را خطرناکتر از دیگران برای بقای خود و انقلابشان میدانند. به گمان آنها، وفاداران متعهد به ارزش های انقلاب، ذره ای انحراف و دوری از ایده های انقلابی را نپذیرفته و برنمی تابند و درچنین حالتی این احتمال وجود دارد که علیه سردمداران انقلاب و رهبری عصیان کرده و برای استمرار نظام و پایداری انقلاب خطرآفرین باشند. به همین جهت رژیم برآمده از نعمت انقلاب تلاش می کند برای مقابله با خطرات احتمالی که بتواند به تضعیف یا خطر نافرجامی انقلاب منجر شود، وفادارن سوگند خورده انقلاب که در شکل گیری و سازماندهی آن نقش عمده ای داشته اند، را تا دیرنشده در اسرع وقت از میان بردارد.

آیت الله نامبرده تنها به وعده تشکیل مجلس موسسان بسنده نکرد؛ او وعده و وعیدهای بسیاری پیش از رسیدن و تکیه بر مسند قدرت، به مردم و ملت ایران داده بود که هیچیک از آنها عملی نشد. جماعت آخوند اصولا با دروغ و ریا بزرگ شده و پیشه و حرفه اش بریایه تزویر، ریا، دروغ و خرافات بنیان گذاری شده - چه درمحراب، چه بر منبر، چه درعام و چه در خلوت! بزرگترین فریبی که در تاریخ بشریت نصیب ملت ایران شد، انقلاب اسلامی سال ٥٧ خورشیدی بود که برمبنای ادعاها و وعده های کذب و دروغین از سوی گروهی شارلاتان و نابخرد و فاقد حس میهن دوستی به خورد ملتی نحیف و ناآگاه و از همه جا بی خبر داده شد. بلعیدگی فرزندان انقلاب تنها بخش کوچکی از محصول "انقلاب شکوهمند" اسلامی در کشور بوده و هست. امروز با گذشت ٣٤ سال از این رویداد شوم، به نظر میرسد که پدیده انقلاب مذهبی برای هفت پشت ملت ایران هم کافی باشد.
....ادامه....




حق
"... سخنان ما در باره حکومت غیرمتمرکز و بحث ها و مقایسه های بسیار غلطی که درباره مسئله اقوام و فدرالیسم می کنیم فقط بی اطلاعی خودمان را در مورد این مسائل به عموم نشان می دهیم.

نمونه این بی اطلاعی از مدرنیته و جامعه شناسی نو این است که گروهی می آیند و می خواهند استان های ایران را به طور قومی – قبیله ای اداره کنند. کاری که به دلایل مختلف ناممکن می باشد. چرا؟ برای اینکه اینها عقب افتاده می اندیشند. اینها ناتوانند از اینکه به استانها هویت کارآمد (فونکسیونال) بدهند. استان بلوچستان می تواند یکی از بزرگ ترین مراکز صنعتی ایران بشود. ولی ما ترجیح می دهیم با بلوچ بازی های خود به آن چهره نخلستان و مزرعه هندوانه و خان سالاری بدهیم".

۲۱ آذر، روز نجات آذربایجان از شر پیشه وری ها و سرسپردگان استالین بر ملت ایران شاد باد.

پاینده ایران یکپارچه و ملت ایران یگانه
....ادامه....




حق
بخش 2...هم می توانند بیانگر قدرت نفوذ کلام به معنی عام خود بشوند. قدرتی که در این نوشته مورد توجه قرار خواهد گرفت.

یادم هست هنگامی که پیش از انتشار همین منشور شورای ملّی بعضی از این منشورنویسان متن آن را در اختیارم گذاردند به آنها خاطرنشان ساختم که صرف نظر از اینکه این منشور عیب های زیادی دارد، شایسته است در بندی که در مورد دمکراسی نوشته شده است تأکید نمائید که : "حکومت مردم بر خود، به وسیله خود، و برای خود". آنها این پیشنهاد را نادیده گرفتند. شاید فکر می کردند مطلبی فلسفی است و به درد کارشان نمی خورد. در حالی که این تذکر برای ما ایرانیان که مدام با کاسه دمکراسی توی سرمان زده اند بسیار اهمیت دارد زیرا مردم باید بدانند دمکراسی و حکومت قانون لازم و ملزوم هم اند؛ برای اینکه مردم باید بدانند قسمت های کلیدی این حکومت قانون[4] کدامند؟ برای اینکه مردم باید به عنوان رأی دهنده آگاه باشند در کجاها باید میخ نظارت و سلطه بی قید و شرط خود را بکوبند. درست با این سخن، پیچیدگی لفظ لازم و ملزوم بودن آشکار و برای عموم معنی پیدا می کند. این نکته های روشنگرایانه به واقع نیاز به کلامی آفریننده را نشان می دهد که وجودش در متن یک منشور می تواند تخم امید به رستگاری را هنگام ترسیم فردا به دل ها بنشاند".

"در این منشور آمده است :" تحقق و اجرای حقوق و منافع کودکان بر اساس پیمان نامه بین المللی حقوق کودک 20 نوامبر 1989"

این سخن سه مطلب را یک جا نمو دار می سازد : «نان سنگگ دیدن در دست مردم»، «نا آشنائی به جامعه ایران»، و بالاخره «نداشتن استعداد در گفتن دشواری های جامعه به زبان حال مردم».

آخر معلوم نیست این جمله چه دردی را در ایران امروز می تواند دوا بکند؟ انگار دشواری های جامعه را این منشورنویسان نمی شناسند تا بر مبنای آن همه را به دور کلامی که تبلور سختی های عمومی است جمع نمایند. به جای این رفرانس چرا ما نمی آئیم اعلام بکنیم که می خواهیم این قانون خانواده قرون وسطائی را لغو بکنیم"؟

...ادامه بخش ۳
....ادامه....




حق
بخش ۱. با درود خدمت هموطنان و دوستان،

در کیهان آنلاین مقالاتی از دکتر واحدی منتشر می شوند که اخیرا برخی از آنها را خوانده ام و از هر کدام نیمی از آنرا شاید فهمیده باشم. او در نوشتار اخیرش به نقد "منشور پیشنهادی" می پردازد که بنظر من در خور بحث و اندیشه است. لینک و 3 بخش از آنرا برای علاقمندان و دوستان در زیر می گذارم:-

مسائل روز
از دریچه علوم سیاسی و اجتماعی
دکتر ن. واحدی

http://www.kayhanlondon.com/Pages/archive/khandaniha/N_Vahedi/02Dec2012.html

"...چندی پیش هم 16 نفر که نمی دانستند پریدن در دریای پرعمق تهیه یک منشور چه قابلیت هائی لازم دارد، ... برای مقایسه کار زبدگان با کار این عملگرایان بروید منشور کوروش را در بابل به دلیل آزادی یهودیان بخوانید که جمعی از دوستان متفکر و هوشمند ایرانی نیز آن را در سال 1980 در "مجله اندیشه ایرانی" چاپ نموده اند. این بیانیه که بن مایه حقوق بشر امروز است، نشان می دهد یک منشور چطور آغاز می شود و چگونه پایان می یابد. کاری که خودش یک"لِم" یا "راز" دارد. همین طور توجه کنیم که دست کم پس ازگذشت 33 سال از انقلاب اسلامی، آن هم به مدد چپ ها، باید این هموطنان "مانیفست مارکس" را که در سال 1848 در 5 فصل و در 20 برگ نوشته شده است بشناسند تا متوجه بشوند که در این 5 فصل چه آمده، چگونه آمده و چرا آمده تا یاد بگیرند با مردم و دشواری ها چطور می توان به طور شایسته روبرو شد. این دو منشور روح دارند. به دل می نشینند.

شما می توانید بگوئید "تفکر مارکس که شکست خورد". بله، ولی این مربوط می شود به یک ایدئولوژی در حالی که ما در اینجا در باره ساختار یک منشور سخن می گوئیم که امروز از دید فلسفی باید دارای سه بخش مربوط به هم باشد.

اما باید توجه داشت این سخنان که به ساختار سازی یا در اینجا نظم دادن به دنباله ای از اندیشه ها مربوط می شود یک مسئله است در حالی که خود اندیشه و دانائی هائی که آن را می سازند و جاذبه آنها در جامعه ایران مسئله دیگری می باشد. این هردو ولی با هم و در ...ادامه در بخش ۲
....ادامه....



همبستگی هواداران پادشاهی گامی به سوی رهایی ایران

اميد
با درود,به عنوان يك هموطن تازه از مام وطن دور افتاده ميخواستم تاييد صد در صدي خود را با متن شما نه از طرف خودم بلكه از جانب تمامي همميهنان درون خاك عزيزمان مهر زده باشم , اين به روشني افتاب بر همه به اصطلاح اپوزسيون هميشه عقده به همراه داشته از خاندان ايرانساز پهلوي , اشكار است كه غالب ملت ايران از اون انقلاب بذاريد بگويم مشمئز كننده تبري ميجويند و تمامي مسببين ان را لعن و نفرين ميكنند,حتي كار به جايي رسيده كه بسياري خميني را به خاطر كشتار اون انقلابيون نه تنها بد نميگن بلكه تحسين هم ميكنند و ميگويند حقشون رو كف دستشون گذاشت چرا كه خود اونا بتي رو به اسم خميني ساختند حالا مزد دستشون,بله دوستان و ياران به نظر من اونچه كه بعدها ما بايد انجام بديم يكيشم اينه كه يه كار تحقيقاتي بزرگ انجام بديم كه اخرش درياببيم اين عقده اقايون از دوران ايرانساز پهلوي از كدامين سرچشمه است.
يك نمونه از اين گروه به اصطلاح مخالف رو همگي به خوبي ميشناسيم كه يه زماني تاج سر همه اونا بود, سازمان مجاهدين خلق رو ميگم , كه خيلي هم به قدمت خودش مينازه,موقع جنگ كه به خاك دشمن هميشه طمعكار مادر وطن يعني عراق گريخت,حالا هم كه بي رو در بايستي تبديل شده به جاسوس شرق غرب در مورد برنامه هسته اي و حتي كار به جايي رسيده كه دست به قتل دانشمدان هسته اي هم ميزنه.
من هميشه متذكر شدم كه اختلاف ما با جمهوري اسلام يك امر است و مصالح ملي امر ديگري , براي من به عنوان يه مشروطه خواه ايران مقدم بر هر امري است , اگر ساختنن سد و نيروگاه و امور زيربنايي از جانب هر حكومتي باشد( جمهوري اسلامي در اين موارد حداقلي است چرا كه هر چه امور زيربنايي بود مربوط به پيش از اين انقلاب ايران برباد ده بوده است) , كاري نيكو ميدانم , مويد اين گفته من اعمال و گفته هاي حزب مشروطه ايران در قياس با ديگر احزاب و سازمانهاي ديگر است,اما شما به ديگر سازمانها بنگريد همانگونه كه قبل از انقلاب با پيشرفت ايران مخالف بودند و بمبگذاري و خرابكاري رو مبارزه قلمداد ميكردند هنوز هم به همان شيوه ها مومنند.
....ادامه....



شاهزاده رضا پهلوی: ما خواهان آزادی زندانیان سیاسی در ایران هستیم

حق
با درود بر هموطنان و دوستان، آیا کسی می داند که این فراخوان شاهزاده از طریق رادیو و تلویزیونهای ایرانی که مرتب تبلیغ می کنند که ملی هستند پخش شده یا نه؟ آیا در برنامه اخبار این رادیو و تلویزیونها، فراخوان شاهزاده خوانده شده یا نه؟ در چند روز اخیر وقت دنبال کردن برنامه ها را دنبال نداشتم. اگر کسی خبری از تبلیغ یا عدم تبلیغ این فراخوان شاهزاده از این رسانه ها را دارد لطفا مرا مطلع کند، سپاسگزارش می شوم. امیدوارم که این فراخوان شاهزاده بطور گسترده پخش شود و به اجرا درآید. پاینده ایران و ملت ایران
....ادامه....



شاهزاده رضا پهلوی: ما خواهان آزادی زندانیان سیاسی در ایران هستیم

یزدان پرست
با درود
از شاهزاده گرامی به جهت شروع حرکتهای عملی در داخل و خارج از ایران سپاسگزاری میکنیم،به امید اینکه مردم داخل ایران از این فرصت به دست آمده به خوبی استفاده کنند.
ضمنا فرتور منقش به شمع در صفحه ابتدایی سامانه بسیار زیباست،آقای زاهدی خسته نباشید.
پاینده ایران زنده باد ملت ایران

....ادامه....




جمشاد پرچمشاهی

"رفتار توهین آمیز سفیر سوئد در هنگام تقدیم استوارنامه به احمدی نژاد" + عکس

http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=56486

نخست آنکه برخلاف نظر کارشناس امور تشریفات بین الملل، سفیر سوئد همانطور که در تصویر دیده می شود، پای راستش را به روی پای چپش انداخته و نه بر عکس که این هم هیچ ربطی به نشانه توهین به احمدی نژاد مبنی براینکه وی کف کفش خود را متوجه وی ساخته، ندارد. این علائم عادت به نشستن روی صندلی است. همانگونه که "چپ دستی ها" عادت به نوشتن و غذا خوردن و کارهای دیگر با دست چپ دارند، به احتمال زیاد هنگام نشستن روی یک صندلی نیز پای چپ را روی پای راست می اندازند.

ولی شاید آقای سفیر میخواسته که با این طرز نشستن تلویحا به احمدی نژاد بفهماند که او لیاقت و شایستگی آنرا ندارد که سفیر یک کشور متمدن و دمکرات در حضور فردی به عنوان رئیس جمهور غیر منتخب از سوی ملت و مردم کشورش، عرف دیپلماتیک را کاملا رعایت نموده و به او تعظیم و تکریم کند، با توجه به اینکه خود شخص احمدی نژاد هم بوی چندانی از عرف دیپلماتیک نبرده و رفتار و سخنان لش وار و توهین آمیزش نسبت به سران و مقامات داخلی و خارجی زبانزد خاص و عام میباشند.

گذشته از همه اینها، همینقدر هم که سفرای خارجی "اجازه" نشستن روی صندلی های شیک درباری را دارند و نه روی فرش زمین، "عرف دیپلماتیک اسلامی" لااقل تا حدودی رعایت شده است.

....ادامه....



شاهزاده رضا پهلوی: ما خواهان آزادی زندانیان سیاسی در ایران هستیم

حق
با درود بر هموطنان، من و دوستانم شمعهایمان را به رنگهای پرچم ملی سه رنگ ایران روشن کردیم. نشان شیر و خورشید را هم روی شمع سفید گذاشتیم. موفق شدیم در تماس هایمان با ایران این اطلاع رسانی را به آشنایمان انجام دهیم. امیدواریم بطور گسترده هر جایی ایرانی هست در روزهای موعود با شمع همه جا چراغانی شود. این یک حرکت مدنی است که اتحاد ما را نشان می دهد و اگر بطور بسیار کسترده انجام شود همبستگی ملی ما را حول مطالبات ما در رفع ستم از همه زندانیان سیاسی را بنمایش بگذارد. شمع و روشن کردن آن بوسیله همگان نماد همبستگی ما در این مطالبه به حق ماست. این حرکت مدنی از حالا رژیم ددمنش اشغالگر ایران را بوحشت انداخته است و خود را آماده واکنش به آن کرده است. شمع اسلحه گرم نیست ولی رزیم بقدری از روشن کردنش در یکروز یا روزهای معین بقدری وحشت کرده که از حالا دارد خود را دوباره بسیج می کند تا به جنگ شمع بدستان برود! رژیمی که از شمع و شمع بدستان انقدر وحشت داشته باشد و بسیج شود و به جنگ شمع بدستان برود فقط یک دلیل دارد؛ رژیم از همه بهتر می داند که متزلزل است و هیچ پایگاه اجتماعی ندارد یعنی خود رژیم از همه دنیا بهتر می داند که هیچ مشروعیتی در ایران ندارد و ملت ایران نمی خواهد سر به تن این رژیم باشد. واقعا که اگر لشکر این رژیم به جنگ شمع بدستان برود نشانه آنست که فاقد هر گونه شرف و وجدان است و از پست ترین حیوان روی کره زمین پست ترست. هر شمعی روشن کنیم دلها و اهداف مان را بهم نزدیک و نزدیکتر کرده ایم. هر شمعی که روشن کنیم با آن شعار بلندی داده ایم که ؛زندانی سیاسی آزاد باید گردد؛ و ؛جرم سیاسی بی معناست؛ و ؛زندانی کردن مردم بخاطر اندیشه و بیان اندیشه جرم است؛ . هر شمعی که روشن شود به بلندای شعارهایی است که از ته گلو داده می شود. با همان انگیزه ای که در عاشورای سال ۸۸ شعارها را سر دادیم، شمعهای خود را در آنروزهای موعود روشن کنیم و تا می توانیم بنمایش بگذاریم تا جهان آنها را نظاره کند. شمعهای ما روشن اند، شمعهای شما چطور!؟ پاینده ایران و ملت یگانه ایران
....ادامه....



نظرات درج شده در این مکان نظرات رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) نمی‌باشد. کاربران در اظهار نظر آزاد هستند

در این مکان نظر خود را با ما و دیگران در میان بگذارید.

آخرین " نظرات آزاد " ارسال شده

تالارهای نوشتاری

آخرین نظرات ارسال شده

2 نظر شورای ملِی، نقبی بسوی روشنائی؟

8 نظر سیاست پیر

2 نظر تحقیر عدالت نیست

1 نظر برای مردم یا کنار «تیم رهبر» علیه «تیم احمدی نژاد»؟!

1 نظر برای مردم یا کنار «تیم رهبر» علیه «تیم احمدی نژاد»؟!

4 نظر یک هویدا و یک احمدی نژاد

9 نظر درباره‌يی هويّتِ ملّی و پروژه‌ی ملّت‌سازی

1 نظر تکرارِ عادت به نام سیاست

2 نظر جستاری درباره‌ی «نظریه‌ی توطئه»

3 نظر دست‌کم ۳۷ کشته در زلزله استان بوشهر

پرشورترین مقالات از لحاظ نظرات ارسال شده

51 نظر رضا پهلوی، تنها نیست

47 نظر مشکلتان با رضا پهلوی چیست؟

42 نظر درخواست تجزیه آذربایجان از ایران بوسیله نماینده کالیفرنیا

41 نظر آزادی دور نیست، اگر همه بخواهیم

38 نظر ایران را دوست بدار یا سرزمینش را ترک کن

35 نظر نظام غیرمتمرکز فدرالیسم نیست

35 نظر اپوزیسیون ایرانی، کدام اپوزیسیون؟

34 نظر لزوم تشکیل جبهه‌ی واحد سرنگونی

33 نظر بازگشت به گذشته نه ممکن است و نه مطلوب

33 نظر بازگشت به گذشته نه ممکن است و نه مطلوب


 
  10    11    12    13    14    15    16    17    18    19    20  
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites