مسابقه شوراسازی نیز تمام شد و همه به تعطیلات کریسمس رفتند
شیر و خورشید و تاج
***** بخش چهار - آزادی غیرت میخواد *****
میخواهید بدتر نیاید دست کم بهتر را صدا بزنید که آن هم جانی بگیرد و بجای اینکه بگوید هر میهن فروشی به ایران برود من به نود و پنج در صد از آرزوهای خود میرسم ... بگوید من میایم که در کنار هم ایران را به نود و پنج در صد نه بلکه به صد در صد از آرزوهایش برسانیم... و این خاک را از نو شخم ایرانی بزنیم...
ما ملتی بخشنده هستیم - اما در هیچ کجای تاریخ دست خائن را به گرمی نمیفشرند که ما اولین ملت باشیم. خون ریزی نمیکنیم اما انتظار اینکه خودمان و هویت خودمان را هم به پنجاه و هفتیها بفروشیم را هم از ما نداشته باشید. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مهمل...
کار را بجایی رساندهاند که همه فکر میکنند دموکراسی یعنی شرافت را هم بفروش که همه راضی شوند... نه جانم اتفاقا دموکراسی بسیار هم عالی، هم از هویت خود، هم از شرف خود و هم از غیرت خود و تاریخ خود و و و دفاع میکند و از هیچ کسی هم نمیخورد...
اگر اپوزیسیون خارج بقول شما بی غیرت بی خاصیت است، شما هفتاد و اندی میلیون چرا خودتان را اسیر این ننگ کردهاید؟ از ما که گذشت به حال خودتان و آینده فرزندان این خاک رحم کنید و تکانی بخورید.
شرمنده هم میشوید دست کم از آنها که به نام ایران بر خاک افتادند و به امید شما پرچم مبارزه را رها کردند شرمنده شوید، نه از آنهائی که ننگ را میبینند و میپرسند، چه کنیم؟
اجدادتان که این میهن را با چنگ و دندان بیش از هفت هزار سال نگاه داشتند چه کردند؟ شما هم همان کار را بکنید...
چنان میگویند بدتر نیاید مثل اینکه الان دارند در بهشت زندگی میکنند، فقط یکی از درختهایش کمی کج از زمین روئیده... این ۳۴ سال را باید در تاریخ ایران نه بلکه در تاریخ جهان با جوهر ننگ نوشت... ....ادامه....
|
مسابقه شوراسازی نیز تمام شد و همه به تعطیلات کریسمس رفتند
شیر و خورشید و تاج
***** بخش سه - آزادی غیرت میخواد *****
اگر این رژیم واقعا تا این حد در ۳۴ سال توانسته قدرت تشخیص بین بد و خوب و سبک سنگین کردن را از شما بگیرد - اطمینان داشته باشید ایرانیان خارج که هیچ اگر تمام جهان هم متحد شود شماها در داخل باز هم اسیر خواهید ماند.
کار ایران فقط با حضور میهنپرستان در خاک ایران باز خواهد شد - اگر شما در داخل ایران پس از ۳۴ سال نمیدانید این میهنپرست و میهنپرستان که شما باید از او و از آنها پشتیبانی کنید تا ایران و ایرانی از دست این رژیم ضد ملی نجات پیدا کند، کدامین هستند - پس پیشنهاد میکنم هم ایرانیان خارج را فراموش کنید، هم آزادی را، و هم ایران را...
پیشنهاد میکنم شما نه به حرف شاه گوش کنید، نه به حرف شهروند - و فقط به اصل خود نگاهی کن و با آن چه که در برابر چشمانت ۳۴ سال تجربه کردهاید مقایسه و سپس تصمیم بگیر کدام به شما شانس بهتری میدهد تا اینکه شما دوباره آینده و زندگی خود را بدست خود تعیین کنید و زمانی که به نتیجه رسیدید گرد و غبار را از سر و روی خود پاک کنید و بروید بجای میر حسین فریاد ایران ایران و فریاد ملی میهنی سر دهید و رهبر ایرانی و ملی خود را فرا بخوانید که او هم از این گیج خوردن نجات پیدا کند، آنوقت خواهیم دید کدام رژیم در برابر اراده شما میتواند دوام بیاورد.
فقط بدانید و اطمینان داشته باشید که اگر این کهن دیار به اصل خود باز نگردد - راه به هیچ کجا نخواهد برد... ببینیم این بار که به خیابانها ریختید باز خواهید گفت الله و اکبر و میر حسین، یا اینکه این بار کاوه وار وارد میدان جنگ با دشمنان ایران خواهید شد و نام کسی را صدا خواهید زد که تاریخ توانایی نجات ایران را بر دوش او گذاشته... آنوقت نه نیازی به این اپوزیسیون نیمه پنجاه و هفتی که هنوز هم افکار پلید خمینی را در سر میپروراند احتیاج خواهید داشت، و نه نگرانی از اینکه بدتر از این جهنم بر سرتان بیاید. ....ادامه....
|
مسابقه شوراسازی نیز تمام شد و همه به تعطیلات کریسمس رفتند
شیر و خورشید و تاج
***** بخش دو - آزادی غیرت میخواد *****
این ایرانی که شماها دارید امروز در آن جان میکنید، ایرانی نیست که من آن را آخرین بار دیدم... این یک خرابهای است که برخی فکر میکنند دارند در آن زندگی میکنند.. این یک ننگ در تاریخ ایران که هیچ در تاریخ بشریت است. این خود گول زدنها و بهانهها را کنار بگذارید - که آیا بدتر نشود؟ - شما دارید در بد بدتر از بد عمر را سپری میکنید.... هم میهن گرامی...
در حکومت ظلم و ستم آخوندی که رهبرش یک مردک بینوا خامنهای است و رئیس جمهورش یک بینواتر از او احمدی نژاد است - در چنین کشوری شما در داخل به انتظار ظهور چه رهبر و چه اتحادی نشستهاید، که آن اتحاد به شما چه بگوید که شما خود نمیدانید؟
آیا شما هفتاد و اندی میلیون که در خط اول مبارزه هستید - نمیدانید که با اپوزیسیون خارج یا بی اپوزیسیون خارج، در نهایت این شما هستید که باید با این رژیم دست و پنجه نرم کنید و خود را از این فلاکت نجات دهید؟ آیا باید این را اپوزیسیون از خارج به شما بگوید تا این را بدانید؟
یا اینکه شما نمیدانید فرق بین یک شاهزاده که تاریخ یک کشور بر شانههای او سنگینی میکند با میر حسین و خامنهای و خاتمی و و و و در کجاست و در چیست؟
آیا شما نمیدانید که نیمی از اپوزیسیون خارج از کشور روزی دست بوس خمینی بودند و از همان جنس خاتمیها و بازرگانها و یزدیها و کیانوری ها و و و هستند؟ شما در انتظار اتحاد اینان هستید که خود را از کلیه فروشی و کارتن خوابی نجات دهید؟
آیا شما ایرانیان داخل فرق بین خادم و خائن را هنوز نمیتوانید پس از ۳۴ سال تجربه تشخیص دهید؟ آیا شما هنوز نمیدانید چه کسی توان این را دارد که در کنار شما دوباره ایران را بسازد و چه کسی هر دو روز یک بار با تغییر جهت باد، جهت سیاسی خود را تغییر میدهد؟
آیا اپوزیسیون خارج از کشور باید اتحاد کند تا شما هفتاد و اندی میلیون ستم کشیده و اسیر فرق بین الله و اکبر و جاوید شاه را بدانید؟ ....ادامه....
|
مسابقه شوراسازی نیز تمام شد و همه به تعطیلات کریسمس رفتند
شیر و خورشید و تاج
***** بخش اول - آزادی غیرت میخواد *****
مبارز نستوه گرامی،
هر چه در مورد ایرانیان خارج یا به قول شما "اپوزیسیون خارج" از کشور گفتید را چشم بسته میپذیرم. اما شما هم لطف کنید در صورت امکان توضیح دهید که چرا در برابر پرسش هم میهن که میپرسد: "بعد از اینها که خواهد آمد؟" شما شرمنده و بی پاسخ میمانید؟
چرا به او نمیگویید - ما در ایران نزدیک به هفتاد و اندی هستیم - بعد از اینها آن حکومتی خواهد آمد که ما بخواهیم و از آن پشتیبانی کنیم.
جداً شما هفتاد و اندی در داخل ایران در انتظار چه اتحادی از طرف اپوزیسیون خارج نشستهاید و همی ستم میپذیرید، خفت میپذیرید، کلیه فروشی میکنید، از زن و بچه و همه چیز خود گذشتهاید و هزار بدبختی دیگر بجان خریدهاید، که خود بهتر میدانید...؟ نگران این هستید که بدتر از خامنهای بر سرتان آید؟ بدتر از خامنهای یک خامنهای دیگر خواهد بود...
هم میهن گرامی شما دارید در نه تنها بدترین در تاریخ ایران بلکه در جهنمیترین در تاریخ بشریت زندگی میکنید... بد تر از این که هست ... اگر به فرض محال شما خیلی دوباره انتخاب بد کنید - تازه دوباره همین خواهد بود...
از این میهن فقط یک نام خشک و خالی مانده - نه شرفی مانده، نه غروری مانده، نه آبرو مانده، نه جان مانده، نه مال مانده، نه فرهنگ مانده، نه زبان مانده، نه تاریخ مانده، نه ادب مانده، حتی آب و هوا هم محض نمونه نمانده که بگوییم دست به ترکیب این فساد و ننگ نزنیم که مبادا بد تر از این بیاید؟ بد بد را هم که حساب کنیم و بگوییم شماها آنقدر خواب تشریف دارید که بگذرید مجاهدین بیایند، آن مجاهد بدبخت هم خیلی زور بزند تازه همین کار را خواهد کرد که اینها دارند امروز بر سر شما میاورند... ۳۰ سال پیش میشد گفت بدتر نیاید اما امروز که به ایران نگاه میکنیم تنها چیزی که بدتر است - تجزیه ایران است که اگر ایرانیان تکان نخورند آن هم خواهد آمد... همین.
هندی هم تکان خورد و شماها هنوز نگران بدتر هستید؟ بدتر از چی؟ چه دارید که بدتر شود؟ ....ادامه....
|
سراب فدرالیسم
جمشاد پرچمشاهی
کسانی که شعار "یا فدرالیسم یا هیچ" را سرلوحه فعالیت و مبارزات سیاسی خود قرار داده اند، یا افرادی استبداد طلب هستند یا فاقد هرگونه اندیشه و تفکر دمکراسی خواهی می باشند.
حامیان نظام فدرال بر مبنای دمکراسی و حقوق بشر شعار و فریاد "یا فدرالیسم یا هیچ" سرنمی دهند بلکه تکیه کلامشان یا آنچه را که خواهانند "گزینه نظام فدرالی در مجاورت همه گزینه ها" می باشد.
اما گذشته از همه این بحث ها و تفسیرها، ما در برهه ای از زمان به گفتگوها یا جروبحث ها پرداختهایم که هنوز فرسنگها از گذار از دشمن اصلی و متفق مان دوریم و هنوز نسخه درمان این عارضه صعب العلاج را پیدا نکرده ایم. بقول معروف ما پیش از آنکه اسب تازی را بخریم، اول زین اش را تهیه کرده ایم.
حامیان نظام فدرال بر اساس ترویج آزادی و دمکراسی با رعایت حقوق شهروندی و حفظ منافع ملی و تمامیت ارضی کشور با درنظرگرفتن کلیه آزادیهای قومی و فرهنگی، زبان و آداب و رسوم محلی، هیچگاه خواسته های خود را برهیچکس از هر طیف و حزبی، گروهی یا سازمانی تحمیل نکرده و هیچگونه اصرار و عجله ای هم از هم اکنون تا زمانی که رژیم کنونی دینی حاکم بر کشور ساقط و از اریکه حکومت سرنگون نشده است، برای پیشبرد برنامه ها و اهداف سیاسی خود ندارند. این دسته از حامیان نظام فدرال، فدرالیست های واقعی و همگرا هستند که منافع ملی و تمامیت ارضی و یکپارچگی خاک ایران را مد نظر داشته و به اصول آن پایبندند. آنهایی که جز این فکر یا تلاش می کنند، بدون تردید فدرالیست های واگرا و تجزیه طلب اند که منافع قومی و ایالتی بیش از منافع ملی کشور برایشان حائز اهمیت است. به تصورمن اینها هستند که البته حق اظهار نظر و به گفته دوستمان جناب ایرانی، حلاجی و ارزیابی مسایل موجود را دارند اما گمان نمی رود که در آینده پایگاه و پشتوانه ای میان مردم و ملت ایران داشته یا اینکه بسیارضعیف بنظر می رسد.
سال نو میلادی بر همه مبارک و پرنعمت باد! ....ادامه....
|
مسابقه شوراسازی نیز تمام شد و همه به تعطیلات کریسمس رفتند
بهمن زاهدی
با دورود خدمت مبارز نستوده،
حقیقت را آنگونه که میبینید، واقعیتی میباشد تلخ، در حالی که شیرینی واقعیت را در حقیقت نمیخواهید ببینید.
باید خوشحال باشیم که دام دیگری اسیر نشدهایم و هنوز آینده را میتوانیم با هم ترسیم کنیم.
با خشنودی به آینده بنگریم تا کامروا شویم.
سال نو میلادی را به شما هموطن عزیزم تبریک گفته و بهترینها را برای شما و ایرانمان آرزومندم.
ارادتمند
بهمن زاهدی
....ادامه....
|
میهن پرستی و هویت ملی در روزنامههای عصر مشروطه
بهمن زاهدی
با دورود خدمت آقای ناصر کرمی،
از اینکه به مقالات درج شده در این سامانه توجه دارید بسیار سپاسگذارم. سیاست این سامانه در بروز «مقالاتی از دیگران» بر عکس دیگر سایتهای اینترنتی، تبلیغ نیست، بلکه آگاهی رساندن و شناخت بیشتر از دگراندیشان میباشد.
دگراندیش میتواند، از سران جمهوریاسلامی باشد، فدرال پرست باشد، چپ سرگردان شده باشد و حتا دگراندیشان میتواند دشمن ایران باشد.
شناخت با آگاهی، بهتر از شناخت بدون آگاهی میباشد.
شما بار خود را به خانه برسانید، نگران بار بر دوش ما نباشید.
ارادتمند
بهمن زاهدی
....ادامه....
|
میهن پرستی و هویت ملی در روزنامههای عصر مشروطه
ناصر کرمی
متن پیام:
جناب آقای بهمن زاهدی، با درود... سایت حزب مشروطهء ایران که پیوسته در مسموم کردن ناسیونالیسم ایرانی و وابسته کردن آن به تُرک های آذری کوشیده است، جدیدأ در مقالاتی که زیر نظر وزارت اطلاعات و از سوی کارشناسان رژیم اسلامی، و باب طبع علی خامنه ای تُرک تبار هست را انتشار میدهد، از جمله این نوشتار: " میهن پرستی و هویت ملی در روزنامههای عصر مشروطه " نوشتهء کاظم آذری که ادعا دارد ناسیونالیسم ایرانی پیوسته با دین که منظور دین اسلام شیعه گری قزلباش هست. مغایرتی ندارد.
آنجا که دین اسلام و فرهنگ و جهان بینی تُرک تباری مطرح شود دیگر از ناسیونالیسم ایرانی خبری نیست، آقای زاهدی اگر شما هم از مردم تُرک تبار همدان هستید جرأت داشته باشید و ماهیّت خود را روشن کنید و اینهمه ناسیونالیسم ایرانی که 500 سال قبل از اسلام و 1500 سال قبل از آمدن تُرک تباران به ایران شکل گرفته را مسخره و مسموم نکنید، به پیوست لینکی را برای شما میفرستم تا دریابید دشمن اصلی ناسیونالیسم ایرانی چه کسانی بودند و هستند.
http://www.iranglobal.info/node/13922
....ادامه....
|
سراب فدرالیسم
ایرانی
با درود خدمت دوستان
حق عزیزم، دوست و سرور نانین. عجله جماعت فدرال چی به دلیل شرایط حاکم بر ایران است. ایران در آستانه یک تحول قرار دارد که می تواند دو صورت مختلف داشته باشد. یکی تحول در درون جمهوری اسلامی انجام شود و جز نام چیز دیگری از آن باقی نماند و دوم سرنگونی و جایگزینی آن با حکومتی دیگر. در این شرایط، حزب توده هم پیدایش می شود و سازمان جوانان! و ارگان می آراید. متاسفانه شرایط درست مانند یک سال پیش از قیام رضاشاه کبیر است. امیدورام وارث خلف او با کمک همه ملیون، به همان راهی برود که پدربزرگ تاجدارش رفت که آن راه سرافرازی ایران است.
پاینده ایران ....ادامه....
|
سراب فدرالیسم
شیر و خورشید و تاج
***** بخش پایانی - اگر راست میگوییم ایران را قبل از محو شدن پس بگیریم فدرالیسم پیشکشمان *****
این ملت تازه دارد دوباره با اینکه فردوسی و کوروش و ملکه کاساندان تا آریامهر میهنپرست و رضا خان ایران پدر، و اینکه آنها که بودند و چه میگفتند و چهها کردند آشنا میشود - آنوقت برخی از ماها تازه رفتیم دنبال داد و ستد با پنجاه و هفتی ها و و و... ما نمیگوییم آنها نباشند اما از دید این ملت کار نامه پنجاه و هفت و داستان "انقلاب شکوهمندشان" بپایان رسیده است.
امیدوارم آنکه باید بیدار شود بیدار شود تا این ملت هم تکلیف خودش را با این رژیم روشن کند. و اگر هم بیدار نمیشود.... پس ملت شما باید بیدارش کنید...
حال تو خود حدیث مفصل بخوان از این مهمل... ....ادامه....
|
سراب فدرالیسم
شیر و خورشید و تاج
***** بخش سه - اگر راست میگوییم ایران را قبل از محو شدن پس بگیریم فدرالیسم پیشکشمان *****
نتیجه اینکه، تا زمانی که این منشورها در راه انکار کردن حضور شاهزاده رضا پهلوی بعنوان تنها رهبر تاریخی ملی این مبارزه تنظیم میشوند - نتیجه همین خواهد بود که با آن مواجه هستیم.
مشکل مردم ایران این نیست که نمیدانند چه میخواهند، مشکل آنها این است که ما با رفتار خود به آنها میگوییم چه نخواهند، و چه و که پشتیبانی نکنند.
اگر برخی از ماها تکلیف خود را با خودمان روشن کنیم، آنوقت خواهیم دید که مردم هم با صدای رسا به ما خواهند پیوست و تار و پود این رژیم را بر باد خواهند داد.
آنوقت از خود میپرسید چرا وقتی به ملت میگوییم برای پشتیبانی از زندانیان سیاسی بیرون بیایند فقط این تعداد حاضر میشوند؟ دلیلش ساده است، این ملت در فکر باز کردن در زندان بزرگ یعنی ایران است، اما بعضیها هنوز در پی کوچه پس کوچههای اصلاح طلبان و پنجاه و هفتیها در پی باز کردن در زندان کوچک تر در خیابانی بی نام و نشان هستید.
این ملت اگر بخواهد با آنهائی که این بلا را بر سرش آوردند یکی شود خوب مگر دیوانه است که پنجاه و هفتیها و و و از خارج از کشور به ایران بیاورد؟ پنجاه و هفتیهای داخل ایران هستند دیگه...
این ملت دنبال رهبری میگردد ایرانی، تاریخ و هویت نگاهدار و نه تاریخ و هویت ستیز که جانش را در راه او بدهد و بداند که با آن کار نسل فردا آزاد و سر بلند زندگی خواهد کرد - این ملت دنبال افرادی نیست که خودشان هم نمیدانند برای چه کاری در این زمان خطیر در صحنه سیاسی اجتمایی ایران وجود دارند...
هر کسی از تاریخ و هویت ایران دفاع کند در کنار این ملت تشنه فردوسی است... هر کسی بخواهد با پنجاه و هفتی و نیمه اصلاح طلب و هزار داستان بی سر و ته دیگر وارد میدان ایرانیان شود... وقت خودش و این ملت را تلف کرده است. ....ادامه....
|
سراب فدرالیسم
شیر و خورشید و تاج
***** بخش دو، اگر راست میگوییم ایران را قبل از محو شدن پس بگیریم فدرالیسم پیشکشمان *****
این یک بحثی است که تمام جزئیات آن، چه مثبت چه منفی، باید در حضور ملت انجام شود و سپس از طریق رای گیری عادلانه و آزاد به ملت فرصت داده شود که رای خود را پس از شنیدن و سبک سنگین نظرات مختلف ارائه دهد.
این بحثی است که بقای ایران و ایرانی به آن بستگی دارد. و بحثی نیست که یک نفر و دو نفر و صد نفر و و و آن را به پیشنهاد ملت هشتاد میلیونی بگذارند.
ما ایرانیان برای همبستگی در راه سرنگونی رژیم اسلامی مخرج مشترکهای بسیار زیادی را میتوانیم پیدا کنیم. این رژیم بقدری منفور است و بقدری ضدیت خود را با ایران و ایرانی ثابت کرده که برای ایرانیان پیدا کردن مخرج مشترک برای سرنگون کردن این رژیم و رسیدن به ایران آزاد و رای آزاد و و و کار دشواری نمیتواند باشد... اما گنجاندن بحث در مورد اختیارات حکومت و حاکمیت آینده و فرق بین این و آن و محدودیت هر کدام و چرا آری و چرا نه "ها" را نمیشود و نباید در زمانی انجام داد که ایران در اسارت دشمنان بسر میبرد.
مشکل در این نیست که ما با اندازه کافی برای هم بستگی مخرج مشترک نداریم، مشکل در این است که برخی مشروعیت و رهبری شاهزاده رضا پهلوی را نمیخواهند بپذیرند و میخواهند از طریق این منشورها راه ۳۴ ساله را در یک شب طی کنند. یعنی از طریق این منشورها هم پرونده سیاسی خود را به پاکی پرونده سیاسی شاهزاده برسانند و هم اینکه برای خود در حد شاهزاده رضا پهلوی مشروعیت سیاسی در سطح رهبری کسب کنند.
و تا زمانی که مردم ایران در مورد آینده خود تصمیم نگیرند و یک بار برای همیشه بجای یا حسین میر حسین گفتن، رسما رهبری این مبارزه ملی را برای آزاد کردن ایران به شاهزاده نسپارند، شاهزاده هم مجبور است به همین سیاستی که پیش گرفته ادامه دهد. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مهمل... ....ادامه....
|
سراب فدرالیسم
شیر و خورشید و تاج
***** بخش اول - اگر راست میگوییم ایران را قبل از محو شدن پس بگیریم فدرالیسم پیشکشمان *****
با درود به هم میهنان و با سپاس از نویسنده "سراب فدرالیسم"،
گذشته از مبحثی که این مقاله با آن اشاره میکند و بحث کلی در مورد "فدرالیسم" یا "عدم تمرکز و حقوق اقوام" یا فرق بین "تقسیم حکومت و حاکمیت..."، و و و
میخواهم این بحث را با منشورهای پیشنهادی شورای "ملی" پیوند زده و مختصر و مفید به عرض پیشنهاد دهندگان این منشورهای پیشنهادی شورای همبستگی (یا هر آن چه که نامش را گذشتهاند) برسانم، که دلیل استقبال سرد ایرانیان از آن منشورهای پیشنهادی "دقیقا" اشاره هر کدام از آن منشورها به همین بحث "عدم تمرکز و تقسیم حکومت و نه حاکمیت و و و" است.
با در نظر گرفتن اوضاع متلاشی میهن از هر نظر، با در نظر گرفتن دشمنی رژیم با ایران و ایرانی و اینکه این رژیم حاضر است ایران و ایرانی را با خاک یکی کند تا به مقاصد پلید خود برسد، و با در نظر گرفتن منافع ملی برخی کشورهای خارجی که منافع دور خود را در تجزیه ایران جستجو میکنند، و با در نظر گرفتن خود فروختگان بی وطنی که حاضر هستند همه چیز را فدای ثروت و مقام برای خود کنند...، و با در نظر گرفتن بسیاری مسائل کلیدی که همگان با آن آشنا هستند...
جای این بحث در هیچ منشور و شورایی قبل از سرنگونی این رژیم جهل و جنون نیست.
این یک بحثی است که تمامی ایرانیان باید شانس و انتخاب شرکت در آن را داشته باشند، در یک ایران آزاد، در پارلمان آزاد مردمی، با حضور یک ملت آزاد، آن زمان میشود در یک گفتگوی سالم و دمکراتیک بحث در مورد اختیارات و محدودیتها بین حکومت و حاکمیت را پیش کشید، و سپس نتیجه بحثها را به رای آزاد ملت گذشت...
این بحث، از هر نظر که به آن بنگرید، بحثی است حیاتی برای آینده ایران، و بحثی نیست که در یک جمله یا دو جمله در یک منشور، قابل بحث و حل باشد. ....ادامه....
|
سراب فدرالیسم
حق
امیدوارم نوشتار ؛سراب فدرالیسم؛ ، مقدمه ای باشد برای یک سری نوشتارهای دیگر در مورد سابقه، شیوه و فرصت طلبی عده ای ایرانی و بیگانگانی که فدرالیسم را برای ایران در زمانی تجویز می کنند که ایران گرفتار سفاک ترین رژیم تاریخ ایران و بشریت است. راستی چرا اینان انقدر اصرار و عجله دارند که امضاء ها را از حالا بگیرند، آنهم پشت درهای بسته و با چانه زنی هایشان در بالا، که درست همان رفتار دار و دسته خامنه ای با دار و دسته خاتمی و رفسنجانی است!؟ چه تفاوتی بین ایندو در محل سگ نکردن به ملت ایران است!؟ برای هر دو، ملت ایران تنها ابزاریست برای رسیدن به اهداف شومشان.
راستی چرا حامیان فدرالیسم از حالا دیکته می کنند که ؛یا فدرالیسم یا هیچ؛ !؟ چرا با ؛فدرالیسم یا هیچ؛ و ایران ؛چند ملت و ملیتی؛ شان، سدی شده اند که از یکسو حافظ رژیم کهریزکی شده اند و از سوی دیگر با جا زدن خود در صف اپوزیسیون، جلوی هر نوع ائتلافی بر سر اصول را گرفته و به سهم خود اپوزیسیون را اخته کرده اند!؟
راستی این ؛یا فدرالیسم یا هیچ؛ ها از چه می ترسند!؟ از رفتن جمهوری اسلامی، یا از یکپارچگی ایران و یگانگی ملی ما!؟ چرا برای اینها انقدر ناخوشایندست که ایران فارغ از جمهوری اسلامی باشد، همچنان در تمامیت ارضی اش یکپارچه بماند و یگانگی ملی اش را حفظ کند، و با همت همین ملت و سرآمدن ملی اش برای استقرار دمکراسی و یک قانون اساسی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر بکوشد!؟ این چه منافعی است که این ؛یا فدرالیسم یا هیچ؛ های ملت و ملیت تراش دارند که اینچنین در تضاد با منافع ملی ایران قرار گرفته است!؟
اگر این فدرالیستهای ملت و ملیت تراش ریگی به کفش و ترسی از ملت ایران نداشتند، بی شک در همه این سالها تمام انرژی شان را صرف نجات ایران از شر رژیم کهریزکی و استقرار دمکراسی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر می کردند، و نه اینکه بجایش با ؛فدرالیسم یا هیچ؛ شان از اپوزیسیون و ملت ایران گروکشی کنند!؟ چرا این موضوع را به پس از نجات ایران و استقرار دمکراسی و حقوق بشر در ایران محول نکرده و نمی کنند!؟ ....ادامه....
|
سراب فدرالیسم
ایرانی
بخش ۳: در مورد آلمان، آنچه عرض کردم برگرفته از آمارهای رسمی نهادهای قانونی آن کشور در ارتباط با موضوعات مطرح شده مانند سطح درآمد و آموزش و مشاغل بود. البته به دلیل شغلی، پروژه های بازسازی برلین شرقی را نیز دنبال کرده ام. یک نکته را بسیار درست فرمودید. سال ها گذشته است تا مردم به سبک زندگی در غرب آلمان عادت کرده اند. جال شما ببینید، در یک کشور توسعه یافته، انطباق مردم شرق آلمان و غرب آن، با آن نظام فرهنگی و اقتصادی مدرن، سالها زمان برده است. حال ایران را تصور بفرمایید پس از حکومت جهل و جور آخوند. کاری بس مشکل در پیش داریم که چنانچه منازعات محلی را به آن بیفزاییم و کسانی را که در پی قدرت های موروثی برای خود هستند تحت نام دموکراسی و فدرالیزم، آزاد بگذاریم تکلیف چه می شود؟ چرا آمریکا به عنوان مثال با شدت تمام گروه های تجزیه طلب ایالتی را سرکوب می کند؟ این یعنی در آمریکا دموکراسی موجود نیست؟. در مورد گروه نخبگان، اگر چه من به حزب مشروطه ایران علاقه دارم، اما بگذارید بحث را شخصی نکنیم. هر فرد و یا گروهی می تواند و باید مسائل محتلف را حلاجی کند، در شرایط آزادی بیان، قلم و اندیشه، تضارب آرا و عقاید راهگشای مردم برای انتخاب درست است و نه اینکه گوش به فرمان رهبر (چه پادشاه چه آخوند) باشیم تا او هرچه گفت ما هم همان را تکرار کنیم. منظور بنده از حلاجی نخبگان بی غرض، کسانی است که با تکیه بر اندیشه علمی، مسائل را از منظر خود بدون حب و بغض تحلیل می کنند، حال مردم در این فضای روشن و بدون ریاکاری می توانند انتخاب کنند. درست مانند همان کاری که احزاب در کشور آلمان انجام می دهند. مسائل را با تکیه بر اصول خودشان به صورت ساده برای مردم می گویند و از آنها در صندوق های رای پاسخ می گیرند. در ارتباط با تجربه نظام فدرال، هم نوع ایرانی ان را برای شما شرح دادم و هم می توان با نگاه به کشورهای جنوب فدرال، آینده را پیش بینی کرد. در یک کیس استادی (مطالعات تطبيقی در شرايط يکسان) تحليل و پیش بینی ایران فدرال زیاد سخت نیست.
پاینده ایران ....ادامه....
|
سراب فدرالیسم
ایرانی
بخش دوم: اندیشمندان صدر مشروطیت، در یافته بودند برای توسعه (به لفظ آنها ترقی) باید شرایطی را فراهم نمود. موضوع اول امنیت است، متصل نبودن حیات و ممات یک انسان به مزاج شاه که اگز خوشحال باشد طرف هرچند جانی بخشیده شود و اگر عصبانی، بی گناهی را روانه دیار عدم نماید. بنابراین، امنیت و شقوق آن مهمترین خاست و رویکرد انقلاب «شروطه است. امنیت فردی و امنیت اجتماعی. دوم، ثبات که در پناه آن امنیت ایجاد می شود. سوم، تحول از فئودالیته به مراحل تاریخی جلوتر و حرکت به سمت صنعتی شدن که این با تمرکز، انباشت ثروت و تبدیل شدن ثروت به سرمایه مولد، سپس رشد مستمر و توسعه پس از آن امکانپذیر است. بنابراین، آنچه رضاشاه کبیر انجام داد، خاست تمام روشنفکران و متفکرینی بود که یا از او حمایت کردند و یا در انجام اموری که همه می دانیم کمکش نمودند. نفت در ایران موجب توسعه نشد، زیرا چنانچه دقت فرمایید، درآمد حاصل از نفت، به جیب ایرانی نرفت. درآمد نفت در دوران قاجاریه که یا اصلا قابل بحث نیست و یا صرف عیاشی شاهان قجری می شود. در دوران رضاشاه کبیر، علی رغم همه تلاش ها درآمد ایران از نفت تنها اندکی بیشتر شد. در دوران محمدرضاشاه، تنها از ۹ مرداد ۱۳۵۲ به این سو در آمد نفت ایران، قابل توجه است و آن رشد اقتصادی حیرت انگیز ایران پیش از آن، از طریق درامد نفت حاصل نشده است. بنابراین، سرمایه های زیرزمینی ایران توسط انگلستان و دیگران غارت شد تا آنها به توسعه برسند. ظریفی می گفت، غرب باید کمتر به توسعه خود بنازد، زیرا سرمایه اش را از اکناف جهان غازت کرده است و نیروی کارش را از آفریقا. بنابراین اصلی ترین عوامل توسعه نیافتگی در ایران، ۱) فرهنگی ۲) عدم ثبات خارجی و داخلی ۳) استعمار، می باشد. همان زمان که اروپا با تکیه بر دانش کسب کرده از شرق در حال خروج از قرون وسطا بود، آخوندها برای ما می گفتند حد آب کر چقدر است!. انحطات اندیشه در ایران، در وحله اول بدلیل وجود پدیده آخوند و سیطره آن بر همه چیز از دوران صفویه است. ....ادامه....
|
سراب فدرالیسم
ایرانی
با درود خدمت دوستان
بخش ۱: جمشاد گرامی، چنانچه دقت فرمایید من بهمن خان زاهدی را نیز با همین عنوان خطاب می کنم و این به معنای کمال احترام من است. اگر شما تلقی توهین فرموده اید، پوزش مرا بپذیرید. سپس، دلایل توسعه نیافتگی ایران متعدد است و تاکنون از جهات مختلفی مورد بررسی تاریخی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی واقع شده است که می توان به کتاب های منتشر شده در این زمینه ها مراجعه کرد. مثلا کتاب ؛ایران در مدار توسعه نیافتگی؛. یا درآمدی بر توسعه و سرمایه و امثالهم. ذکر یک نکته ضروری است، پس از صفویه، ایران دارای نوعی نظام فدارلی شد که در متون تاریخی از آن به عنوان ؛ملوک الطوایفی؛ نام برده می شود. در این نظام، ایران به ممالک مختلفی تبدیل شده که آن بخش ها نیز به تیول و اربابی های متفاوتی تقسیم شده اند. یعنی در راس، شاه قرار دارد، سپس آن شاه بزرگ مالک و فئودال است که حق بهره برداری از زمین های خود را (که کل ایران است) به کس یا کسانی از خاندان خود تفحیض می کند. این ایالت ها در چهارچوبه خود به صورت خودمختار عمل می کنند و تنها خراجگذار و رعیت شاه ایران هستند و باید سالانه مبالغ معینی را بپردازند. در طی زمان، منتفذین محلی آنچنان جان گرفتند که در زمان قاجاریه، عملا ایران به ؛ممالک محروسه؛ تبدیل شده بود و قدرت حکومت مرکزی تا پشت دروازه های پایتخت نیز نبود. راهزنی، پااندازی، گردنه بگیری، سرکتاب بازکردن و... شعل اکثر مردم بود. یک اشاره کلی نیز به دلیل فرهنگی این اضمحلال کنم. تبدیل شدن شیعه به دین رسمی ایران توسط صفویه و برپایی رسانه منبر و پروپاگاندایی که همه کس و همه چیز را تحت اختیار حکومت می خواست. دلیل سقوط فرهنگی ایران و به طبع آن سترون شدن جامعه پس از صفویه است. منبع سخن در کتاب بسیار وزین ؛ایران در جهار کهکشان ارتباطی؛ جلد دوم است که در کمال تعجب در همین ایران چاپ شده. آنچه ملیون ایران را در انقلاب مشروطیت به فکر دولت مقتدر مرکزی انداخت، تجربه همین مسئله ملوک الطوایفی است که من آن را فدارلیسم ایرانی نام می گذارم. ....ادامه....
|
سراب فدرالیسم
جمشاد پرچمشاهی
... راستی از آنجایی که از واژه تجربه استفاده نمودید، لازم به یادآوری ست که انسان تا چیزی را تجربه نکرده است نمی تواند در باره خوب یا بدش، فواید یا مضراتش قضاوت کرده یا پیشاپیش به ارزیابی آن بپردازد.
ایران حکومت ها و نظام های مختلفی را تجربه کرده و می کند غیر از فدرالیسم. بنابراین نمی توان و نباید به هیچ عنوان تنها به خاطر برخی شرایط اقلیمی و قومی و مذهبی و غیره آنرا پیشاپیش مردود دانست یا آنرا سرابی بیش ندانست و کسانی را هم که به باورهای خود از فدرالیسم حمایت می کنند و شاید آنرا بهترین نوع نظام حکومتی برای ایران تصور می کنند، مورد حملات لفظی و گاهی همراه با سرزنش و توهین قرار داد. ....ادامه....
|
سراب فدرالیسم
جمشاد پرچمشاهی
... تقریبا همه شهروندان آلمان شرقی سابق درآغاز دگرگونی های سال ٨٩ میلادی که با خودروهای اوراق و زواردررفته به سمت شهرهای مرزی دو بخش آلمان هجوم آورده و هریک مبلغ یکصد مارک آلمان غربی به عنوان پول خوش آمد دریافت می کردند، هنوز حتا به قوانین ترافیک آلمان غربی آشنایی نداشته و به سبک بیشتر رانندگان ایرانی در خیابان های کشور رانندگی نموده و هرجا که می خواستند در پیاده روها و معابر ممنوعه پارک یا توقف می کردند. اکنون ولی با گذشت بیش از بیست سال دیگر چنین نیست. انسان های ناراضی و نق نقو درهمه جای دنیا وجود دارند. آنهایی که از سبک و وضعیت زندگی شان گله دارند و دائم آه و ناله سر می دهند، در هر مقام و مکان و موقعیتی که باشند همانگونه رفتار می کنند. این امر هیچ ارتباطی با نظام سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و غیره ندارد. اتفاقا من بسیاری از شهروندان ساکن برلین شرقی و آلمان شرقی سابق را می شناسم که دراین بین به زندگی و رفتار عادی همانند ساکنان بخش غرب این کشور خو گرفته و همه چیز برایشان برعکس بیست سال پیش کاملا معمولی و عادی شده است (البته به استثنای ناراضی ها!)
منظوراز پرداختن به این مطلب، روشن ساختن مسایل اجتماعی و اقتصادی فارغ از نوع نظام ها و تنها درراستای سیاست های اتخاذ شده از جانب حکومت و دولت کشوری ست که انسان ها در آن روزگار می گذرانند. بارزترین نمونه در حال حاضر تفاوت فاحش بین کره شمالی و کره جنوبی را می توان نام برد که مردمانشان از یک نژاد و زبان و فرهنگ می باشند اما از نظر آسایش و رفاه و زندگی اجتماعی، زمین تا آسمان با یکدیگر فاصله دارند.
در ضمن، چنانچه از تجربه سیاسی نخبگانی صحبت می کنید که قرا است ابعاد هر انتخابی را برای ملت بی غرضانه حلاجی کنند، بد نیست که نامی هم از این نخبگان و نقش بارز آنها در حال حاضر و بویژه در آینده برای ما و سایر مردم ایران ببرید تا قبل از اینکه مردم حلاجی و نظرات آنها را پذیرفته و تایید کنند، با این افراد و یا لااقل با نامشان آشنا شوند. ادامه ...
....ادامه....
|
سراب فدرالیسم
جمشاد پرچمشاهی
هموطن گرامی، ایرانی؛
در پاسخ به نظر اخیرتان، نخست اینکه من "جمشاد خان" نیستم بلکه جمشاد پرچمشاهی. من هم شما را "ایرانی خان" خطاب نمی کنم!
دوم اینکه شما ایران را یک کشور"جنوب" توسعه نیافته می نامید. چرا به نظر شما تا بحال توسعه نیافته است؟ اگر دلیلش را به رژیم و نظام جمهوری اسلامی ربط می دهید، چرا در ادوار گذشته با حکومت های پادشاهی و ملی و ثروت های سرشار حاصل از منابع عظیم نفت و گاز به مرحله توسعه دست نیافت؟ توسعه و پیشرفت های اقتصادی یک کشورعلاوه بر وجود یک دولت کارآمد و مسئولیت پذیر و کارشناسان زبده و خبره، نیاز به نیروهای مردمی فعال و ساعی دارد.
کشورهای صنعتی جهان، پیشرفت های اقتصادی چشمگیر خود را مدیون سیاست های درست و عاقلانه دولت هایشان (نه نظامشان) و کوشش و پشتکاری شبانه روزی مردمانشان می دانند. برای مثال: آلمان، ژاپن، کره جنوبی، کشورهای اسکاندیناوی و غیره که همگی دارای نظام سیاسی و حکومتی متفاوت بوده ولی از شکوفایی نسبی اقتصادی برخوردارند.
شما برای نمونه کشورآلمان را با تفاوت نگاه ها و کیفیت و سبک زندگی شهروندان آن مثال زدید. فراموش نکنید که اهالی آلمان شرقی و ساکنان برلین شرقی پس از تقسیم آلمان در زمان جنگ تا روزی که اتحاد مجدد برقرار شود زیر یوغ رژیم دیکتاتوری سوسیالیستی و کمونیستی با یک اقتصاد ورشکسته برنامه ریزی شده دولتی به مدت بیش از چهل سال یعنی چهار نسل زندگی می کردند. در بیست سال اخیر تحولات محسوسی در نحوه و سبک زندگی آنها به شیوه و طرز زندگی هموطنانشان درغرب کشور صورت گرفته است. ادامه .....
....ادامه....
|
سراب فدرالیسم
حق
با سپاس از نویسنده این نوشتار کوتاه و در عین حال بسیار روان و ساده و قابل فهم همگان.
درود بر ایرانی نازنینم، با تایید و سپاس از نظرتان. من به این نتیجه رسیده ام اپوزیسیون نماها برای جلوگیری از شکل گیری یک ائتلاف ملی بواقع ایرانی علیه کلیت جمهوری اسلامی کارشان شده بهانه تراشی. ؛یا فدرالیسم یا هیچ؛ و ؛یا ایران چند ملت و ملیتی است یا هیچ؛ منافع ملی ایران را نشانه گرفته و ضد ایرانی ترین بهانه های این اپوزیسیون نماهاست که سوداهای دیگری در سر دارند. تقریبا همه سرشناسان شان پس مانده های انقلابی ۵۷ ای اند. اگر این فدرالیست های اپوزیسیون نما ریگی به کفش نداشتند از تعداد موانع موجود در براندازی جمهوری اسلامی می کاستند و نه اینکه عمدا با پیش کشیدن سراب فدرالیسم و دروغهایی مثل ایران ؛چند ملت و ملیتی است به تعداد موانع برای برانداختن رژیم نمی افزودند. اگر این کارشان را به حساب بلاهت شان نگذاریم حتما باید بحساب غرض ورزی شان بگذاریم. چگونه ممکنست اینهمه مثلا دکتر و مهندس و حقوقدان که فدرالیسم را علم کرده اند و تقریبا همگی شان دهه هاست در لیبرال دمکرات ترین کشورهای غربی زندگی کرده اند هنوز نفهمیده باشند که برای براندازی رژیم کهریزکی در ایران باید از تعداد موانع ائتلاف ملی کاست و نه اینکه به تعدادشان افزود!؟ سراب فدرالیسم مثل همان در سبز اسلام است که سال ۵۷ به مردم نشان دادند. نه اسلام هیچ ارتباطی با دمکراسی و حقوق بشر و تمرکز زدایی و صلح و صفا داشت و نه این فدرالیسمی که امروز علم کرده اند. شرم بر همه آن ؛خواصی؛ که بجای انتقاد ازین حضرات و شفاف سازی، ترجیح داده اند با دگراندیش جلوه دادن این حضرات، خود را دمکرات جا بزنند، آنهم با مغلطه درباره اصول دگراندیشی و دمکراسی و حقوق بشر. با هم رودربایستی و روابط و ضوابط شخصی دارند که در عرصه سیاسی و اقتصادی بر علیه منافع ملی ایران بوده، نتیجه اش هم جز خیانت و جنایت و فساد نبوده. اگر ریگی به کفش نداشتند با فدرالیسم شان به تعداد موانع در براندازی رژیم نمی افزودند و اپوزیسیون را اخته نمی کردند. ....ادامه....
|
سراب فدرالیسم
ایرانی
بخش دوم: فراموش نفرمایید ایران یک کشور جنوب و توسعه نیافته در تمامی زمینه هاست. سیاست تفحیض اختیار بیشتر به استان ها در دوره احمدی نژاد را در یک مقاله بررسی خواهم کرد، اما همین را اینجا اشاره کنم، تنها چیزی که این سیاست به ارمقان آورد، فساد و ویرانی بیشتر بود. دلایل آن روشن است، کسی که پولی در شهرستان ها بدست بیاورد، موجب تولید و کسب و کار در آن استان نمی شود، بلکه در اولین فرصت راهی تهران و سایر شهرهای بزرگ می شود و پولی را که بدست آورده صرف خرید خانه های چند ده ملیاردی و ماشین های چند ده ملیونی می کند. اگر به تهران نگاه کنید، انبوهی از مهاجرین در دهه اخیر را می بینید که البته مانند سابق گدایی نمی کنند، بلکه با رانت و زدو بند، بسیار پولدار هم هستند. حال بحث من بر سر چیز دیگری است. ما با فدارلیزم پدرکشتگی نداریم، بحث آن است که به دلایل امنیت ملی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، تاریخی و سرزمینی، فدرالیزم چیزی مانند جمهوری اسلامی است که نه تنها به حال ملک و ملت نافع نیست، بلکه مشلات را چند برابر می کند. نقش نخبگان در این میان بسیار مهم است، انتخاب مردم جایی به درستی معنا می دهد، که ابعاد هر انتخابی توسط نخبگان ملت بی غرضانه حلاجی شده و مردم بدانند به چه رای می دهند و به چه نمی دهند. و الا جمهوری اسلامی دیگری در راه است که نه تنها مشکلات را حل نمی کند، بلکه مشکلات بزرگتری نیز می آفریند.
پاینده ایران ....ادامه....
|
سراب فدرالیسم
ایرانی
با درود خدمت دوستان
بخش ۱: جمشاد خان، چنانچه توجه فرمایید، بحث فدرال شدن ایران، یک بحث برخاسته از طیف چپ است و سابقه ای بس طولانی دارد. از احزاب کردی که جتی پیش از انقلاب نیر خواستار اتونومی (خود مختاری) بودند تا جمهوری فدرال خلق ایران که در اول شورش ۵۷ توسط گروه های مختلف تجزیه طلب قومی مطرح می شد. در این شرایط، تنها مفهوم ؛خلق؛ که دیگر واژه های از مد افتاده است، به روز شده و جایش را با ؛ملت؛ و ؛ملیت؛ تعویض کرده است. یعنی کسانی که دم از فدرالیزم می زنند، سابقه مشخصی در فعالیت های سیاسی دارند، بنابراین حدث زدن اینکه در پس این فدرالیزم چه می خواهند، زیاد سخت نیست. مسئله بعدی، موضوع توسعه است. فراموش نکنید که پذیرش و یا پیش کشیدن بحث فدرالیزم، به معنای پذیرش مدلی از توسعه اقتصادی است که در هیچ جای جهان تجربه نشده. همان آلمان که شما در آن زندگی می کنید را مثال بیاورم، فراموش نکنیند طی سال های جدایی دو آلمان، جدایی در بین ملت آن نیز افتاده است. کافی است سری به بخش های شرقی و غربی برلین بزنید تا تفاوت نگاه شهروندان، کیفیت و سبک زندگی آنها را با هم مشاهده کنید. بنابراین پر بیراه نیست اگر بگوییم، پس از تجزیه امپراطوری آلمان و تقسیم آن به بخش هایی که از اطریش تا لهاستان کشیده شده، بخش هایی از آن با هم کشور فدرال جدیدی را تشکیل داد. در ارتباط با مدل توسعه (اقتصادی)، چنانچه دقت شود، کشورهای فدرال ابتدا به توسعه رسیده اند و سپس فدرال شده اند. یعنی دوره ها تمرکز، انباشت سرمایه و ... را گذرانده اند. آیا تا به حال دیده و یا شنیده اید کشوری توسعه نیافته متعلق به جهان جنوب، با نظام فدرال که شکل معینی از نظام اقتصادی را نیز دیکته می کند، به توسعه رسیده باشد؟ تجربه احمدی نژاد در انحلال سازمان برنامه و تفخیض اختیارات وسیع به استانداران تا جایی که خبرگزاری های بین المللی در همان اوان آن را گامی در جهت فدرالی شدن ایران ارزیابی کردند، فجایعی از بعد فساد اقتصادی آفریده است که دامن زدن به پدیده مهاجرت تنها بخشی از آن است. ....ادامه....
|
سه بحران احتمالی ایران در سال ۲۰۱۳
هموطن
دوست عزیز متشکر از مقاله ی شما؛
مطلب شما هر چند در ایستا با ارزش میباشد ولی فاقد نشانه ی از مواجهه شدن با ایستاهای نامبرده است
در وضعیت کنونی مقالاتی که نشانه ی از برون رفت ا هر چند ناپخته؛ در بر داشته باشند در خور اهمیت هستند
ما احتیاج به همفکری برای برون رفت از وضعیت حال داریم
دوستدار و هموطن شما ....ادامه....
|
سراب فدرالیسم
جمشاد پرچمشاهی
... کشور ایران تا قبل از وقوع انقلاب اسلامی در سی و چهار سال پیش همواره توسط نظام های پادشاهی سلسله ها و سلاطین متعدد و مختلف اداره می شد. آیا چهل سال پیش هرگز کسی فکر میکرد که یکباره نظام های کهن جای خود را به یک نظام جمهوری آنهم از قماش اسلامی متحجر و واپسگرا بدهند؟ قطعا خیر! اگرهم کسی چنین تفکری را در ذهنش می داشت و یا پیش بینی و پیش گویی میکرد، بدون شک او را ابله یا دیوانه می خواندند. ولی متاسفانه دیدیم که چنین شد.
بدون شک در گذشته های دور افرادی بودند که موضوع جمهوریت و جمهوری خواهی (البته نه اسلامی) را مطرح کرده یا آنرا به میان کشیدند. اما به احتمال قوی مخالفان زیادی هم بودند که شاید مثل امروز این چنین ایده و تفکری را نفی کرده و برای ایران غیرممکن یا غیرعملی می پنداشتند.
یقین دارم که هیچ ایرانی حامی فدرالیسم، خواهان تجزیه و چند پارچگی شدن کشورش نیست. آنها از نظامی حمایت می کنند که مانند همه نظام های بالقوه برای آینده ایران نباید از نظر بدور داشت. حال اگر استقرار چنین نظامی خاصه برای ایران درحال حاضرغیرمتصور به نظر می رسد یا "سرابی" بیش نیست، اینرا آینده باید پاسخ دهد. ولی به هرحال پیشتر لازمه آن برچیده شدن نظام و حکومت فعلی از صحنه سیاست و اقتصاد مملکت است. آنگاه هنگام آن فراخواهد رسید که کدام نظام و حکومتی برای ایران و ایرانیان مناسب تر و مطلوب تر از سایر گزینه ها می تواند باشد لیکن هر نظام و سیستم حکومتی جز نظام پادشاهی پارلمانی و جمهوری را پیشاپیش مردود دانستن، جایز نیست. بگذارید مردمان کشور خود در انتخابات آزاد آینده که همه بدون استثنا خواهان آن هستند، تصمیم بگیرند و راه آینده شان را انتخاب کنند! ....ادامه....
|
سراب فدرالیسم
جمشاد پرچمشاهی
جناب نگارنده در تعریف معانی و مفهوم فدرالیسم دو اصل را باهم قاطی کرده اند: آنچه که مربوط به نظام سیاسی و نوع حکومت کشورهای نامبرده از جمله آمریکا، آلمان، برزیل و هند می شود، نظام فدرالیستی یا فدرالیسم است.
درمورد شوروی و یوگسلاوی سابق نظام "فدراتیوی" یا "فدراسیونی" صدق می کرد که براصل دولت ائتلافی، متشکل از کشورهای قبلا مستقل استوار بود. دراین نظام کشورهای عضو که نخست مستقل و دارای شخصیت یگانگی بودند به حالت کشورهای موتلفه درآمده و با عناوین مختلفی مانند "جمهوری فدراتیو یوگسلاوی" یا "اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی" درعرصه بین المللی ظاهر گردیدند که پس از سالیان دراز به فروپاشی انجامیدند چون هریک از آنها به ریشه اصلی جغرافیایی، فرهنگی، نژادی با زبان های رسمی و محلی خود باز گشتند.
اما کدام یک از پنج بند ذکر شده شامل کشورهای فدرالیستی آمریکا، آلمان، برزیل یا هند می گردد؟ برای مثال کشور آلمان؛ مگر آلمان از دو یا چند کشور مستقل تشکیل شده است؟ آلمان امروز همان آلمان سابق قبل از جنگ جهانی دوم است که ابتدا به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم شد و از حدود بیست سال پیش بازهم به همان شکل با نقشه جغرفیایی پیشینش باز گشت. اینرا نباید به هیچوجه با یوگسلاوی و شوروی سابق مقایسه کرد. آلمان در گذشته هم شامل شانزده استان یا ایالت بود و حالا هم همان شانزده ایالت را دارا می باشد که هریک از آنها علاوه بر حکومت های محلی خود، تابع دولت مرکزی نیز هستند، به ویژه در امور سیاست های خارجی و دفاعی مرزهای کشور یکپارچه آلمان و نه فقط مختص ایالت خودشان. ادامه ....
....ادامه....
|
صحبتهای تلویزیونی جناب آقای شهرام همایون در خصوص حج عُمره
بهمن زاهدی
با دورود
بزرگترین منبع درآمد اسلامگرایان قبل از اینکه به پول نفت ایران دستیابی پیدا کنند. در گردشگری دینی بوده. تنها حساب کنید چند هواپیما برای انتقال این مردم اجاره میشود و شرکتهای هواپیمائی چه منبع درآمدی دارند که هواپیما پُر میرود و خالی بر میگردد ولی هنوز استفاده سرشاری دارد.
ارادتمند
بهمن زاهدی
....ادامه....
|
حق
درود بر بهمن زاهدی گرامی و یکایک دوستان نازنین نظردهنده در اینجا، در سایت بالاترین به نوشتار کوتاهی برخوردم که فکر کردم با شما شریک شوم. این نوشتار بزبانی بسیار روان، ساده و همه فهم درباره اینکه چرا فدرالیسم برای ایران سرابی بیش نیست، نوشته شده. امثال اسماعیل نوری علاء، عبدالستار دوشوکی، مجاهدین خلق، و دیگر احزاب و شخصیت هایی که پشت نقاب فدرالیسم شان همه تلاش شان فراهم آوردن زمینه های تجزیه ایران تحت لوای فدرالیسم است هیچ پاسخی برای نویسنده نوشتار "سراب فدرالیسم" ندارند. این نوشتار در لینک http://ja-sni.com/news/278 هم هست. نام این سایت "جنبش آزادیخواهان صنعت نفت ایران" است.
اسماعیل نوری علاء در آخرین نوشتارش بیهوده تلاش کرده سکولاریسم نو اش را مقدم و لازمه فراهم کردن زمینه برای منشور جهانی حقوق بشر نشان دهد. سالها از او پرسیده شده و به او خاطر نشان شده است که منشور جهانی در ذات خود سکولارست و فاقد هر گونه ایدئولوژی. خیال کرده با این نوشتارش توانسته پاسخ به این پرسش پیر و سالخورده ای که از او شده و می شود را داده و سکولاریسم نو من درآوردی اش را از شر این پرسش کلیدی نجات داده و در مردمفریبی اش موفق شده باشد! حال فدرالیسم اش و فدرالیسم همفکرانش هم بدرستی مورد چالش در سطحی گسترده تر قرار گرفته که هیچ ارتباطی نه به ایران دارد و نه به منشور جهانی حقوق بشر و نه به دمکراسی. با به چالش کشیدن سه رکن افکارشان که در فدرالیسم برای ایران و سکولاریسم نو و کهنه و ایران چند ملت و ملیتی شان خلاصه می شود است که می توان مشت شان را برای ملت ایران حسابی باز کرد و رسوایشان کرد. کوشندگان این سه رکن هستند که سهم و مسئولیت قابل توجه خود را در تداوم عمر رژیم کهریزکی جمهوری اسلامی و بنابرین در همه جنایتها و خیانت هایش داشته و دارند، و در کنار اصلاحاتچی ها و پهلوی ستیزان بزرگترین مانع شکل گیری یک اتحاد و ائتلاف سیاسی سالم و موجه بوده و هستند.
فقط با آگاهی دادن به ملت ایران تاکنون بوده که کار این دشمنان ایران را تاکنون سخت کرده و می کنیم. ....ادامه....
|
هموطن چرا تنها نشستی
عرفان
درود بر اقای زاهدی نازنين و استاد ايرانی نازنين
اقای زاهدی گرامی از توجه و پيام روحيه بخش و پر مهرتان صميمانه سپاسگذارم فکر نميکردم که شعر مورد قبول افتد.
استاد ايرانی گرامی پيام شما بسیار روحيه بخش و خوشحال کننده بود از شما بی نهايت ممنونم. بله کتاب دو قرن سکوت را خوانده ام و بسيار ازرده خاطر گشتم اما همانگونه که شما فرموديد اين ملک هميشه يعقوب ليث ها و... داشته که در بزنگاه تاريخ به داد ايران رسيده اند اميدوارم که اکنون نيز چنين شود. من که هرگز اميد خود را از دست نداده و در حد توانم جانانه به مبارزه ادامه خواهم داد هرچه باد باد.
پاينده ايران ....ادامه....
|
هموطن چرا تنها نشستی
جمشاد پرچمشاهی
چرا ای هموطن ساکت نشستی
مگر با اهرمن پیمان ببستی؟
کسی که با اهریمن یا اهریمنان پیمان بندد، ساکت نمی نشیند. مگر ما کم داریم از این اهریمنان زمان در خاک وطن؟ همپیمانان آنها نه تنها ساکت ننشسته اند که بسیار هم فعال بوده و به بنام خدا و دین، اما در واقع در پیروی از اهریمن بزرگ و شیاطین ردا بر تن به سرکوب و جنایات علیه هموطنانمان مشغولند.
هموطن_ مخاطب ساکت نشسته است چون بی پناه و بدون همپیمان است. فقط اتحاد و همبستگی با یکدیگر و مقاومت پایدار، جوش و خروش می آفریند و علیه ستمکاران و ضحاکان اهریمن پرست بسیج می کند.
در افسانه ها آمده است که برای مقابله و انهدام "دراکولای" خون آشام سه گزینه وجود داشت: ١- روشنایی ٢- سیر ٣- صلیب
این سه گزینه برای اهریمنان خون آشام زمان ما بی اثرند. برای نابودی اینها تنها یک گزینه وجود دارد: اتحاد و همبستگی ملی و سراسری تمامی ملت و مردم آزادی- و عدالتخواه در پایین کشیدن اهریمنان ریز و درشت از عرشه قدرت و محو نام و نشانشان از تاریخ بشریت ./. ....ادامه....
|
هموطن چرا تنها نشستی
azree irani
زیبا .بیان واقعیت حال حاضر ایرانشهر. ....ادامه....
|
هموطن چرا تنها نشستی
ایرانی
با درود خدمت دوستان
عرفان عزیزم، شعرت اشک در چشمانم آورد، جوانان برومند این سرزمین، دوباره مام میهن را از گزند دشمنان خواهند رهانید، در تمام این سال های آخوندی در این شک نداشته ام. نمی دانم کتاب ؛دو قرن سکوت؛ شادروان عبدالحسین زرین کوب را خوانده ای یا نه. در آن روایت ماجرای دو قرن اول تجاوز به ایران توسط تازیان درج شده است. سکوت ایرانی، در پس خود طاهر و مازیار و یعقوب لیث صفار می آفریند. تو به خاطر نداری، اما شاعران ارتجاع سرخ، با ارتباط و بی ارتباط با حوادث، شعر می سرودند و امروز در یک ؛خود سنجی؛ خود را انکار می کنند، آنها به من، به تو، به مردم ایران مدیونند. راه باز کن ارتجاع سیاه شدند با لاطاعلاتشان. اما شعر تو، جوشش نسلی از جوانان برومند ایران جاوید است، جوششی که به درازای این خاک قدمت دارد. جوششی که هرگز از دفاع از ایران باز نایستاد. به زودی خیزشی دیگر از راه می رسد، از پس این سکوت سنگین، دریای خروشان ملت به جنبش خواهد افتاد، اما نه، جنبش آغاز شده است، آغازش در درون توست، شعله آتش شعر ملی توست که بر خرمن جهل و جور آخوندی زده می شود.
پاینده ایران ....ادامه....
|
هموطن چرا تنها نشستی
بهمن زاهدی
شاعر در انتظار سرود آفرینش، خود سرودش را میآفریند.
ارادتمند
بهمن زاهدی
....ادامه....
|
عرفان
چرا ای هموطن ساکت نشستی
مگر با اهرمن پیمان ببستی؟
هموطن چرا تنها نشستی
چرا با هم میهنت پیمان نبستی
هموطن تا کی حقارت وبلاهت
هموطن تا کی شقاوت و قصاوت
هموطن بیا و از ناموست دفاع کن
بانوان را ز چنگ شیخ عرب رها کن
هموطن گرگ های تیز دندان
طمع کرده اند بحر ایران
هموطن برخیز خطر در کمین است
گر نجنبی تجزیه در کمین است
هموطن برخیز که شیخ های فربه
قسم خورده اند به جان جوانان خسته
هموطن برخیز که دکانداران دین
کمر بسته اند بحر نابودی دین
هموطن ایین تو هر چه که باشد
از میهن تو هرگز برتر نباشد
هموطن ایین تو با احترام است
شایسته ی اکرام و با احترام است
هموطن ایران ما بد حال و زار است
محتاج مزدک ها و مازیار است
بیا و خود را از این بدی رها کن
بسان کاوه از مام میهن دفاع کن
بیا تا بسان مرغ طوفان شعله ور شیم
بساط اهرمن از هم بپاشیم
بیا تا با کوروش پیمان ببندیم
ما همه رستمیم مرد میدان جنگیم
بیا تا با خود عهدی ببندیم
تا رهایی وطن با اهرمن بجنگیم
درود بر دوستان گرانقدرم
دوستان اين شعر کوتاه را خودم سروده ام و دوست داشتم ان را در معرض سنجش شما گراميان قرار بدهم. حقيقتا من هيچ گونه طبع شعری ندارم و انچه که سروده ام اوای قلب و درونم بود که بصورت خود جوش تراوش کرد. بابت رعايت نکردن وزن و قافيه و اريه های ادبی از شما و شعرای گرامی پوزش ميطلبم چون اين شعر در در چند دقيقه و بدون توجه به قواعد شعر نويسی سروده شده.
پاينده ايران ....ادامه....
|
موسوی و کروبی و «میراث رسوای آیت اله خمینی»
ازاد
از ازاد به امید
اولا امیدوارم که هیچ زمانی امیدت را از دست ندهی من هم امیدوارم و بی انصاف هم نیستم اما شما جوابت را از حق گرامی گرفته ای
حرف موسوی را یادت نرود دوران طلایی امام او این دوران را در دیدگاهش داشت و دارد باز کروبی یا همان شیخ . باور کن که قلبم برای تمام زندانیان بی گناهی که جرمشان ازادی برای ایران بوده ودر زندان های این ادم خواران در بند هستند می سوزد . اما حاضرم این قلب از کار بیاستد و کوچکترین طپشی برای موسوی و کروبی نزند.
باور کن که این ها همه از یک قماشند.
زنده باد ایران ....ادامه....
|