عرفان
درود بر کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی
حق نازنین دوست گرانقدرم درود بر شما
از توجه و لطفتان به اینجانب بسیار سپاسگذارم سخن شما در رابطه با من کاملا درست است. روز اولی که من با این سامانه و جمع شما دوستان فرهیخته اشنا شدم یادم هست که به اقای زاهدی گفتم من با دنیای سیاست اشنایی زیادی ندارم و ایشان در جواب من فرمودند هیچ کس مادرزاد سیاسی بدنیا نیامده و شما هم میتوانید این اشنایی را پیدا کنید اینگونه شد که من هم با توجه به وضعیت حساس مملکت مان و لزوم داشتن اگاهی در این شرایط حساس به این وادی پای نهاده و هر روز خود را با اخبار و مقالات منتشره اپدیت میکنم و کم کم به این وادی علاقه مند شدم در حقیقت تا قبل از این اشنایی خجسته من بیشتر توجهم معطوف به مطالعه و نقد ادیان بود اما حضور من در کنار شما و این سامانه برای من این اشتیاق و فرصت را فراهم نمود تا دانش سیاسی خود را تا حد امکان بالا ببرم و با فرهیختگان داخل ارتباط برقرار کنم.
به امید دیدار شما در کافه نادری بی صبرانه منتظر ان روز و دیدار شما هستم مطمئنم که ان روز نزدیک است دوست من. موفق باشی
پاینده ایران زنده باد ازادی ....ادامه....
|
در جستجوی زبان مشترک
جمشاد پرچمشاهی
.... در دوران پهلوی جمعیت ایران حدودا نصف جمعیت کنونی کشور بود و فعالیت های ضد حکومتی اپوزیسیون و مخالفان برونمرز حتا به ده در صد فعالیت های امروزی هم نمی رسید. امکانات رسانه ای و آگاهی رسانی آنزمان در مقایسه با عصر اینترنت و شبکه های فعال اجتماعی، دستگاه های تلفن و مخابرات هوشمند و غیره امروز تقریبا صفر بود. با وجود این کمبودها ولی تحریک و تحرکات خیزش مردمی بمراتب ساده و آسانتر سازماندهی شده و ملت و مردم ایران در ظرف مدت کوتاهی توانستند به خیابانهای شهرهای مختلف بویژه تهران کشیده شوند تا با همان شعار منحوس خواسته های خود را به گوش جهانیان رسانده وعملی سازند، گرچه اکثر مردم از رفاه نسبی و آسایش و نعمت مایحتاج زندگی برخوردار بوده و درجمع کمبودی درزندگی روزمره شان نداشتند. اما امروز کمر ملت زیر بار فقر اقتصادی و فشارهای زندگی اجتماعی خرد شده و مردم زجر و عذاب می کشند ولی نا و توان خیزش علیه ظلم و ستم در راستای تغییر و بهبود سطح زندگی خود را ندارند.
چرچیل خدا بیامرز بیخود نگفته بود که: اگر جهان غرب می خواهد که آرامش و صلح درمنطقه و جهان برقرار باشد، بایستی شکم اعراب را سیر نگه داشت و ایرانیان را گرسنه! با این مضمون، یعنی اینکه جماعت ایرانی تا زمانی که گرسنگی می کشد، حال و هوای اعتراض کردن و شوریدن را ندارد ... همان چیزی که درحال حاضر شوربختانه شاهدش هستیم. ....ادامه....
|
در جستجوی زبان مشترک
جمشاد پرچمشاهی
بانوی گرامی، "پنجاه و هفتی ها" نه زبان مشترک داشتند و نه مرام و عملکرد مشترک. آن شعار بی مایه و کذایی "شاه باید برود!" تنها هدف مشترک آنها یعنی قیام علیه نظام شاهی و سرنگونی محمد رضا شاه و حکومت پهلوی را نشانه میرفت بدون آنکه "اندیشمندان" و "روشنفکران" آنزمان به پیامدها وعواقب شوم آن که منجر به کشتار و اعدام صدها هزار جوانان و نوجوانان "انقلابی" تا به امروز شدند، بیاندیشند. بازماندگان سه نسل پیش بویژه نسل جوان امروز در ایران که بیش از نیمی از جمعیت کشور را تشکیل می دهند، دیگرآن هدف مشترک را هم ندارند. نظام جمهوری اسلامی توانسته آنچنان تفرقه و نفاق در جامعه ایجاد کند و مهمیز را سفت دردست خود نگاه دارد که فضای اجتماعی و سیاسی "نود و یکی ها" بکلی با "پنجاه و هفتی ها" متفاوت باشد. نظام مذهبی ضمن اینکه انواع و اقسام تشکلات انتظامی-امنیتی، ستاد های ویژه ضد شورش، سازمان بسیج و حزب الله و گروه های سرکوب برای مقابله با هرگونه شورش و خیزش های مردمی را برپا ساخته، با ممنوعیت های اجتماعی و سلب هرگونه آزادی برای جوانان، توزیع مواد مخدر بین آنها و اشاعه فقر و فحشا در سراسر جامعه آنچنان عرصه اعتراضات خیابانی و یک رستاخیز عمومی با شعار "خامنه ای یا جمهوری اسلامی باید برود!" را برای مردم عملا تنگ کرده که اصلا به چنین اقداماتی حتی فکر هم نکنند.
درشرایط کنونی و با توجه به افزایش روزافزون فشارهای اقتصادی و اجتماعی بر مردم و تقویت مداوم نیروهای سرکوب و خشن، بسیار بعید به نظر می رسد که ایرانیان درونمرز بدون حمایت قاطع جامعه جهانی و اتحاد و همبستگی ایرانیان و اپوزیسیون برونمرز قادر به یک خیزش میلیونی دیگر همانند سال پنجاه و هفت خورشیدی باشند. ادامه ...
....ادامه....
|
بهمن زاهدی
با دورود بر حق گرامی،
تخصص من در اصلاعات تکنیکی و بصورت ساده «آیتی» یا علوم ارتباطات میباشد. بیشتر هم به وسیله تجربه کاری با این علم آشنا شده و آموختهام.
ساختار دنیای مجازی اینرنت را بخوبی میشناسم و در کوچه و بسکوچههای اینترنت با ایرانیان زیادی گفتگو داشتهام. امروزه این گفتگوها در دنیای واقعی کمتر شده چون هجم مسئولیتها گه گاهی از توانایی فردی من فراتر میرود.
آنچه را که شما در این سامانه میبینید کار خودم میباشد. از طرحی تا صفحهبندی و بانکاطلاعاتی و تا بستن سوراخ موشها.
ارادتمند
بهمن زاهدی
....ادامه....
|
موانع توسعه یافتگی در ایران
حق
با درود بر دوستان، در سایت انجمن سخن ایران به گفتگویی برخوردم که برایم نکات ارزنده و روشنگر فراوانی داشت. لینک و بخشی از آنرا برای علاقمندان در زیر می گذارم و امیدوارم مورد توجه دوستان قرار گیرد:-
ليبرالدموكراسی ايرانی و مشكلات آن, نجات بهرامی
دكتر احمد بنیجمالی، استاد علوم سیاسی و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد است. وی نویسنده كتاب آشوب (مطالعهیی در زندگی و شخصیت محمد مصدق) است و مطالعات، گفتوگوها و نوشتههای متعددی در حوزه تاریخ معاصر ایران دارد. با او درباره تفکر لیبرال و موانع و مشکلات آن در جامعه ایران به گفتگو نشسته ایم .
http://www.hrasi.com/?q=node/458
بنظر من، این گفتگو در کنار این گفتگوی بامدادخبر با دکتر نقیب زاده بسیار جالب است. ببینیم و تعریف کنیم واکنش برون مرزی ها نسبت به این دو گفتگو با استادان علوم سیاسی درون مرزی چه خواهد بود. برون مرزیهایی مثل "استاد" مهندس بهرام مشیری و "استاد" دکتر محمد امینی فرزند نصرت الله امینی و "استاد" برنامه ساز حسین فرجی و "استاد رئیس جمهور مادام العمر خستگی ناپذیر" بنی صدر و دیگر 57 هایی که پشت قاب عکس مصدق و جمهوریخواهی قلابی شان پنهان شده اند تا جلوی سرنگونی جمهوری اسلامی شان را بگیرند و از رفتن جمهوری اسلامی بیشتر می ترسند تا احتمال بازگشت پادشاهی به ایران با انتخاب مردم!
-------------
http://www.irancpi.net/Liberal/matn_96_0.html
http://iran-liberaldemocrat.info/index_0_0_0_0_96.html
....ادامه....
|
حق
با درود خدمت بهمن زاهدی گرامی، با سپاس فراوان از زحمات شما، در انتظار انتشار سخنرانی شما و بحث درباره آینده منشورها در نشست دفتر پژوهش حزب روز شنبه گذشته، یک هفته را بی صبرانه سپری کردم. خیلی مایلم بدانم محتوای سخنرانی شما و بحث هموندان حزبی را بدانم. در ضمن خیلی کنجکاوم بدانم رشته تحصیلی شما چه بوده و تخصص شما چیست؟ اگر نخواستید پاسخ ندهید ولی خب با کنجکاوی مردم کاری نمی شود کرد! تندرست و پیروز و شاد باشید. با سپاس فراوان، ارادتمند حق
ایرانی نازنین، با سپاس از پیام مهرآمیزتان. دوست گرامی، هر آنچه درباره شما گفتم بدور از هر تعارفی بود. امیدوارم سفر خسته کننده شما پربار باشد چون چیزی بدتر از این نیست که کاری خسته کننده را کرد ولی بی نتیجه از آب درآید. بی صبرانه در انتظار روزی هستم که در محل موعود به دیدارتان بیایم و قهوه ای را که قولش را بمن داده اید را دریافت کنم و انرا با جان دل بنوشم. با آرزوی تندرستی، پیروزی و شادی برای شما و عزیزانتان، ارادتمند حق
عرفان گرامی، امیدوارم در درس و مشق دانشگاهی تان بسیار موفق باشید. من آینده بسیار روشنی برایتان می بینم چون هم صداقت و هم استعداد فراوان و هم کفایت های زیادی در شما می بینم. نسبت به سن کمی که دارید و در یکسال چنان جهشی در سطح معلومات و بکارگیری درست از ان معلومات در شما دیده ام که واقعا مرا تحت تاثیر و امیدوار به آینده ایران کرد. اگر فقط ۱۰ درصد جوانان ما مثل شما باشند خرابه ایران زودتر از خرابه ژاپن پس از جنگ جهانی دوم آزاد و آباد و سربلند خواهد شد. اینها تعارف نیستند بلکه برداشت من از آنچه است که تا این لحظه از شما در اینجا خوانده ام. تندرست و شاد باشید، ارادتمند حق
کشکساب گرامی، کجایی هموطن؟ جایت در اینجا حسابی خالیست! امیدوارم که همه چیز برایتان آرام باشد و مشکلی نداشته باشید. ارادتمند حق
در پارس دیلی نیوز،گفتگوی دویچه وله فارسی با مادر بزرگوار ستار بهشتی فوق العاده مرا تحت تاثیر خود قرار داد.وطندوستی و خدمت به ملت و میهن هیچ ارتباطی به درجات تحصیلی ندارد! ....ادامه....
|
موانع توسعه یافتگی در ایران
حق
بامدادخبر در برون مرز رضاشاه را به غلط رضاخان می نامد! نقیب زاده از درون مرز، بامدادخبر را استادانه غیرمستقیم تصحیح می کند و می گوید رضاشاه و نه رضاخان، جالبست، نه! اگر رضاشاه را رضاخان بنامیم، ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه و فتحعلی شاه را هم باید ناصرالدین خان و مظفرالدین خان و فتحعلی خان بنامیم، نه! از طرف دیگر، سر سلسله قاجار و زند همیشه آغا مجمد خان قاجار و کریم خان زند نامیده شده اند بدون لقب شاه! رضاشاه، رضاشاه است. پرسش پاسخ زیر درین مصاحبه بسیار جالب، واقعگرا، بیغرض است. امیدوارم بنی صدر، بهرام مشیری، محمد امینی، چپها، اصلاحاتچی ها و تجزیه طلبها بهترست پرسش و پاسخ زیر را نبینند. ؛استاد؛ مشیری، مبادا لقب ؛یکی از عوامل استبداد سابق؛ را نثار نقیب زاده کنید!
بامدادخبر: تاریخ معاصر ایران نشان میدهد که رضاخان تلاشهای بسیاری برای برونرفت جامعه ایرانی از عقبماندگی و گام نهادن در مسیر توسعه انجام داد. برخی اما انتقاد میکنند که این تلاشها با قواعد دموکراتیک همراه نبود و نوعی مدرنیزاسیون از بالا بود. آیا شما با این دیدگاه موافقید؟
هرکس دیگر غیر از رضاشاه هم که میآمد چارهای جز همین سیاست خشن نداشت. جالب آنکه جمهوری اسلامی سیاستهای او را تقبیح میکند ولی خودش آن هم در زمانی که دیگر ضرورت ندارد به همان شیوه عمل میکند. اگر قرار بود دموکراسی در آن شرایط شکل بگیرد مطمئن باشید انقلاب مشروطه شکست نمیخورد. طبقه متوسط ضعیف بود، آگاهی اجتماعی پایین بود، رفاه وجود نداشت، بین بخشهای مختلف کشور گسیخت وجود داشت… ولی برد حکومت فردی محدود است و از حدی فراتر نمیرود.
در عین حال، اگر دولت رضاشاه که در واقع با دولتهای مطلقه اروپا در قرون ۱۶و ۱۷ قابل مقایسه بود، ده سال دیگر ادامه یافته بود بسیاری از مشکلات و موانع توسعه غیر قابل بازگشت میشد. نظام ایلی که مضمحل شده بود بر نمیگشت، پارهای گروههای ضد توسعه که از صحنه خارج شده بودند برنمی گشتند، مسأله زبان ملی حل میشد، تفاوت قومیتها به حد مجاز یعنی نقطه تعامل میرسید.. ....ادامه....
|
موانع توسعه یافتگی در ایران
حق
وـر گرامی، دیگر هیچ مهم نیست آن ؛مخالفان؛ شاه خطاهایشان را بپذیرند یا نپذیرند؛ این سیاست را با خود بگور خواهند برد. از انسانها می توان انتظار وجدان، انسانیت و حس مسئولیت داشت، نه از انسان نماها، روشنفکرنماها و آپوزیسیون نماها! اگر می خواستند آدم شوند، روشنفکر و مخالف موجه شوند تا بحال شده بودند! از اینان کوچکترین انتظاری برای نجات ایران و استقرار یک نظام لیبرال دمکراتیک مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر داشتن در ایران دیوانگی محض ماست. کسانیکه منتظر اینان اند اعلام کنند تا کی منتظر خواهند ماند و چه دستاورد مثبتی تاکنون این سیاست شان داشته چون دستاورد منفی اش بقیمت گزافی بوده که کشور و ملت پرداخته اند؟ ؛مخالفان؛ نادان، مغرض، قلابی انقدر تاکنون خطا کرده اند که کابوس شان نجات ایران است چون برایشان چیزی بجز رسوایی و لعن و نفرین ابدی در پی نخواهد داشت. این آدم نماها کمترین نفعی که در نجات ایران دارند بلکه آنچه امروز در شکل شهرت، مقام، پول و برو بیا دارند را هم بکل از دست می دهند! رسوایی محض و شماتت از دور و بری های با وجدانشان مثل همسر، فرزند، نوه، دوست در انتظارشان خواهد بود و تنها زیستن و مردن در انزوا. اینان خوب به سهمی که در همه جنایات رژیم و همه خسارتهای جبران ناپذیر به کشور و ملت داشته اند خوب آگاهند. انتخاب خود را کرده اند، تغذیه از گوشت و خون ایران و ایرانی. اینان دهه هاست با راستی، وجدان و شرف خود بدرود گفته اند. از اینان باید عبور کرد! خطا از ماست که پس از ۳۴ سال از این آدم نماها، روشنفکرنماها و آپوزیسیون نماها عبور نکرده ایم و اینان را دگراندیش، اندیشمند، صاحبنظر و بخشی از آپوزیسیون قلمداد کرده و به مردم جلوه داده ایم. برای اینان توافق همگانی بر تمامیت ارضی کنونی ایران، یکپارچگی سرزمینی و ملی، دمکراسی پارلمانی و قانون اساسی نوین مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر، حکم مرگ دارد و نه زندگی! عجب با فدرالیسم، جمهوری، پادشاهی، شاه، مصدق، سکولاردمکراسی؟، اصلاح طلبی، انتخابات آزاد کردنهایشان تا حالا حسابی ما را سر کار گذاشته اند! ....ادامه....
|
بهمن زاهدی
با دورود خدمت کامنتنویسان گرامی،
از آنجایی که به گمانم، آقای کاوه یزدانی با من مشکل شخصی دارد و مسائلی که ایشان مطرح میکنند قابل بحث برای عموم نیستند، کامنتهای ایشان در این مکان تا اطلاع ثانوی درج نخواهد شد.
از پروردگار سلامتی و تن درستی برای ایشان آرزومندم و امیدوارم زمانی بتوانیم از کامنتهای ایشان دوباره بهره ببریم.
ارادتمند
بهمن زاهدی
....ادامه....
|
کاوه حسینی
از شورای هماهنگی این حزب درخواست می کنم؛ بحث با هموطن گرامی جناب آقای کاوه یزدانی را به پایان برساند. ایشان تا کنون چندین بار نوشته که دیگر مطلبی در این کانون نخواهد نوشت ولی دیگر شورش را در آورده و حوصله همسر و مرا با حرفهای گوچک منشانه اش به پایان رسانده.
حداقل ما دو نفر دیگر حال و حوصله بچه بازی را نداریم و بهمین جهت شما را ترک خواهیم کرد. در این دنیا بیمار روانی زیاد میباشند؛ یکی از آنها نیز من هستم که خودشان را با یک موضوع سرگرم می کنند.
موفق باشید ....ادامه....
|
بهمن زاهدی
با دورود،
زمانیکه مینویسید که اینجانب در سطحی نیستم که پاسخ پرسش شما را بدهم، پس چرا پرسش خود را در این مکان مطرح میکنید؟ فعلا بالاترین مرجعی که در این مکان می تواند به سوالات شما پاسخ دهد این حقیر هست ولاغیر!
خیالپردازی هم دنیا خود را دارد! در کنار خیالپردازی علم غیبگویی هم بر کمالات شما اضافه شده است.
آقای یزدانی گرامی، زیاد هم خود را بالاتر از دیگران نگذارید! سرگیجه خواهید گرفت.
اگر بنده صلاحیت پاسخ به شما را ندارم چه کسی این طلاحیت را دارد؟ بفرمایید تا ما هم سوالاتمان را از ایشان بپرسیم! در ثانی ، اینجا مکان گفتگو میباشد و نه میدان نبرد شخصی شما با من!
ارادتمند
بهمن زاهدی
....ادامه....
|
کاوه یزدانی
آقای بهمن زاهدی
لیوان نیمه پر و نیمه خالی دارد
چقدرخوب می شد اگر آدمها بویژه آدمهایی که سن و سالی ازشان گذشته و تجربه ای اگر دارند و بویژه فعالان سیاسی بتوانند نیمه پر لیوان را ببینند . من هرگز موافق بستن در احزاب نبوده و نیستم که اگر بودم چند سال به عضویت حزب مشروطه درنمی آمدم . اینکه در باره زنده یاد همایون نوشتم اگر در نگذشته بود احتمال داشت فراحزبی و فرامسلکی فعالیت می کرد به این دلیل می باشد که احزاب و گروههای سیاسی را برای همکاری به یکدیگر نزدیک نماید و اپوزیسیون از این سرگردانی و پراکندگی و توی سر و کله هم زدن بیرون آید و کار به جایی نرسد که بیگانگان همان کاری که با لیبی و مصر کردند و اکنون با سوریه می کنند را نتوانند با ایرانیان انجام دهند که مایه آبرو ریزی ما ملت ایران است . آیا باید زمانی برسد که بیگانگان این احزاب وگروههای فعال سیاسی ایرانی در خارج کشوررا گوش شان را بگیرند و با پس گردنی کنار هم بنشانند و از میان اپوزیسیون تعدادی دست نشانده خود را بر ملت ایران تحمیل نمایند ؟ یعنی لیاقت اپوزیسیون این است ؟ و منتظر پس گردنی قدرتهای جهانی است ؟
مطلبی را که ارسال کردم دوبخش دارد که بخش اصلی آن گفتگوی تهران ریویو با زنده یاد دکتر همایون می باشد گویا برایتان ارزش خواندن نداشته . جنابعالی از کل مطلب فقط به پنج درصد آن توجه کردید که من نظرم را در باره احتمالات عرض کردم و چرا به نود و پنج درصد دیگر توجه نکردید و نظری ندادید بماند . آنهم پنج درصد را نیز دقت کافی نکردید . اگر جنابعالی به انتهای بخش دوم مطلب دقت کردید باشید به شاهزاده رضا پهلوی اشاره کردم که همواره کوشیده ایرانیان و احزاب و گروههای فعال سیاسی را به هم نزدیک نماید و اشاره ام در باره دکتر همایون به این دلیل می باشد . چرا نمی توانید نیمه پر لیوان را ببینید ؟ آقای بهمن زاهدی بنده اگر می گویم جنابعالی صلاحیت پاسخ به مطالب من را ندارید بی دلیل نمی گویم .
....ادامه....
|
محمد علوی
مشکل اصلی در پیروی مردم از روحانیان مفتخور به مسئله دینداری ملت برمیگردد. ما تازمانی که نتوانیم بنیانهای فرهنگی دینداری مردم که بر روی باورهای خرافی و دروغین استوار شده است، به تزلزل درآوریم؛ در دورکردن آنان از روحانیون نیز ناتوان خواهیم بود. گرایش و حرکت مردم به سمت روحانیون و مفتخور پروری آنان از اعتقادات دروغینی ریشه میگیرد که به اسلام و پیامبر و امامانی که آنان را برانگیخته از سوی خدا میدانند،مربوط میشود و نمیتوان با رها کردن ریشه ها به شاخ و برگها پرداخت و نتیجه مطلوبی هم گرفت. تا زمانی که اسلام جزو آموزههای اولیه زندگی مردم ایران است، سخت بتوان پنجه این جماعت مفتخور را از سرمایههای این کشور جدا کرد و اگر هم به لحاظ سیاسی این اتفاق روی دهد باز هم این جماعت توان بازسازی خود را دارند و کم کم از بیغولههای خویش بیرون خواهند جست و دوباره در این گوشه و آن گوشه کشور جماعتی بی خرد را خواهند فریفت. ....ادامه....
|
حق
درود یر دوستان، کاوه گرامی، تحزب لازمه دمکراسی سالم و ثبات سیاسی است، آنهم احزاب لیبرال دمکرات! من سوسیال دمکراتم از جنس حزب کارگرنو در انگلیس. حزبی که در نظام لیبرال دمکرات انگلیس بارها دولت تشکیل داده. من همین را برای ایران می خواهم. بنابراین، منافع منه جمهوریخواه سوسیال دمکرات حکم می کند از حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات) حمایت کنم. من منشور و قطعنامه های پیوست به آنرا به لحاظ تکامل و تجدد در هیچ تشکل دیگری تاکنون نیافته ام. جبهه ملی در اینجا باخت! هر چه این حزب بالنده تر و محبوبتر شود بنفع ایران و ملت ایران و بنفع من بعنوان یک شهروند جمهوریخواه خواهد بود. مشکل در حال حاضر نداشتن ۲ ، ۳ حزب استخواندار سراسری مثل این حزبست که بتوانند بر سر اصول همگانی برای ایجاد یک نظام لیبرال دمکرات در ایران توافق و همکاری کنند. داریوش همایون با خون و دل این حزب را برای اکنون و آینده ایجاد کرد. این حزب یک سرمایه ملی است! یکی از سرمایه ملی ماست مثل شاهزاده که یک سرمایه ملیست. حزب باید باشد تا هم امروز و هم فردا بدرد بخورد و اصول و اهدافش مشخص و مستمر باشد. بدون تحزب و تشکل و ذوب شدن که کارمان زار می شود!جمهوریخواهان قلابی کارشکن با این حزب و شاهزاده در مورد نکته زیر توافق نمی کنند!
در قطعنامه کنگره پنجم حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات) آمده:
پ ــ با توجه به اختلافات شديدی که در باره شکل حکومت ميان گرايش های سياسی است، مواد مربوط به شکل حکومت و عنوان رئيس کشور (و نه رئيس حکومت که در هردو صورت، نخست وزير منتخب مجلس ملی خواهد بود) و اختيارات او، و مقررات جانشينی پادشاه يا انتخاب رئيس جمهور، جداگانه و پيوست به بخش اصلی قانون اساسی به همه پرسی گذاشته خواهد شد. اين شيوه با توجه به اختلافاتی که اشاره شد ضرورت دارد. به اين ترتيب رای دهندگان در يک رای گيری، دو رای خواهند داد، نخست به بخش اصلی قانون اساسی که بيش از نود در صد آن را دربر می گيرد و مشترک است، و دوم به اصول مربوط به شکل حکومت و عنوان رئيس کشور که با هم تفاوت های مختصری دارند. ....ادامه....
|
بهمن زاهدی
با دورود،
مشکل همین است. فراحزبی عمل کنیم!
چند تا حزب سیاسی داریم؟ که به خاطر «شورای ملی» تشکیل نشده، در همه احزاب را ببندیم که بخواهیم فرا حزبی عمل کنیم!؟
از قول آقای همایون هم حدیث و روایت بیرون ندهید که زرنگتر از شما نتوانسته این کار را بکند.
اگر آقای همایون فراحزبی میخواست عمل کند چرا اصولا این حزب را بوجود آورد.
آقای یزدانی لطفا بروید پیش همان شورای ملییتان و همانجا فرا حزبی عمل کنید تا دیکتاتوری دیگری را بیافرینید.
دیکتاتوری زمانی ریشه میدواند که احزاب نتوانند کار خود را بکنند و بقولی فرا حزبی عمل کنند!
ارادتمند
بهمن زاهدی
....ادامه....
|
موانع توسعه یافتگی در ایران
و_ر
جناب حق
من با کامنت دوم شما کاملا موافق هستم.من علت عدم توسعه سیاسی زمان شاه فقید را نیروهای مخالف از جمله حزب توده_ جبهه باصطلاح ملی _کنفدراسیون و چریکها میدانم.نفوذ حزب توده در ارتش و غیره عامل اصلی قدرت گرفتن ساواک در کشور بود.با وجود ترور های متعدد توسط چریکها (فدائی و مجاهد) آیا امکان توسعه سیاسی امکانپذیر بود؟مسلما نیروهای امنیتی تقویت میشدند.برای من هنوز تعجب آور است که هواداران مصدق چرا حاضر به قبول اشتباه خود نیستند.مگر همین نصرالله امینی شهردار مصدقی تهان در 28 مرداد نبودند که در فشم و میگون مخفی شده بود؟ ....ادامه....
|
کاوه یزدانی
شاهزاده رضا پهلوی :
به ایرانمان قسم، بدانید که با شما و در کنار شما برای رسیدن به آزادی و حاکمیت مردم از هیچ تلاشی دریغ نخواهم کرد
امروز فقط اتحاد .
زنده باد شاهزاده رضا پهلوی و پرافتخار باد خاندان میهن پرست پهلوی
شاهزاده گرامی به ایرانمان سوگند تا ایرانمان را از اشغالگران پس نگیریم و به آزادی و حاکمیت رای ملت نرسیم از پای نخواهیم نشست و در کنار شما هستیم و هر کس و نا کسی به هر دلیلی و برای هر منظوری بخواهد چوب لای چرخ اتحادمان بگذارد در برابرش خواهیم ایستاد . قرص و محکم هم خواهیم ایستاد .
به امید آزادی ایران و ملت یگانه ایران
کاوه یزدانی شهروند ایرانی
....ادامه....
|
کاوه یزدانی
تهران ریویو
گفتگوی با داریوش همایون
داریوش همایون
اصول همگانی یعنی در نظر گرفتن منافع همگانی.
مبنای اصول همگانی این است.
نیازی نیست آن را اختراع کنیم. هیچ معیاری بهتر از رای اکثریت مردم نمیتوان پیدا کرد که این اصول همگانی را بیان کند. این نخستین راه رسیدن به اصول همگانیست. اما این به تنهائی کافی نیست. آیا اکثریت حق دارد که پس از پذیرفته شدن در انتخابات، حقوق اقلیت را زیر پا بگذراد؟ به عنوان نمونه اگر شخصی یا گروهی با ۵۱ درصد آرا برگزیده شود، آیا مجاز است که حقوق ۴۹ درصد باقیمانده را در نظر نگیرد؟ خیر. اعتبار رای اکثریت مردم باید در چارچوب اعلامیه جهانی حقوق بشر باشد. این اعلامیه، نتیجه تمام مبارزاتیست که لیبرالهای دنیا انجام دادند. مبارزاتی که از ۲۴۰۰ سال قبل، در اسکندریه هلنیستی شروع شد و بالاخره در سال ۱۹۴۶ به پیروزی رسید .
نتیجه شد
چارچوب اعلامیه جهانی حقوق بشر
هیچ معیاری بهتر از رای اکثریت مردم نمیتوان پیدا کرد. هیچ نامی از شکل سیاسی پادشاهی یا جمهوری نبرده است .
زنده باد نام و یاد دکتر داریوش همایون
اگر دکتر همایون در نگذشته بود و این روزهای سیاه ایران و مردم ایران را میدید هیچ کسی نمی داند که چه می گفت یا چگونه سیاستی را پیش می گرفت . اما احتمالش زیاد بود که یک روش فرا حزبی و فرا مسلکی را اتخاذ نماید و بخاطر نجات ایران و مردم بی دفاع ایران شکل سیاسی را تا رسیدن به آزادی ایران از گفتمان سیاسی خودش حذف نماید و بهانه را از دست هر جمهوریخواه ناجمهوریخواه بگیرد و همه شان را در نظر ملت ایران تبدیل به سکه بی ارزشی نماید که همین یک زره اعتباری هم که دارند را نداشته باشند . کاری را که شاهزاده رضا پهلوی به درستی سالیانیست انجام داده است . زنده باد شاهزاده رضا پهلوی
پاینده ایران و ملت یگانه ایران
کاوه یزدانی
....ادامه....
|
حق
با درود فراوان خدمت دوستان، کاوه گرامی، این حزب و در صدرش داریوش همایون از قیام ملی سبز ملت ایران از اولین ها بودند که حمایت کردند. اصولی را که داریوش همایون درست چندماه پیش از درگذشتش و پیش از حصر موسوی و کروبی در تهران ریویو اعلام کرد موضوع جمهوری یا پادشاهی را اصلا مطرح نکرد. اگر پادشاهی یا جمهوری برای این حزب اصل اول و مهمترین اصل بود که اینهمه جمهوریخواه برای داریوش همایون احترام قائل نمی شدند! این حزب از شکایت شاهزاده علیه خامنه ای بجرم جنایت علیه بشریت حمایت کرد ولی حاضر نشد از منشور پیشنهادی که شاهزاده حمایت کرد، حمایت کند. آیا انتظارت این بود که هر آنچه حزب می کند را شاهزاده تایید کند و هر کاری که شاهزاده می کند را حزب تایید کند؟ استقلال فکری و لیبرال دمکراسی انوقت تکلیفش چه می شد اگر هر دو مثل هم بودند و پیرو یکدیگر؟ من نمی دانم که چرا انقدر شیفته این منشور شده ای که بخاطرش همه کاسه کوزه ها را داری بهم می زنی؟ چرا ار منشور ۸۱ که داریوش همایون دخالت مستقیم در تدوین اش داشت همراه با چپ ترین چپها و راست ترینها هیچ نمی گویی؟ چرا ایندو منشور را با هم مقایسه نمی کنی؟ مگر افکار داریوش همایون بیش از افکار شاهزاده نقطه اشتراک ما نبود؟ چه شده که بیکباره اصولی که همایون در تهران ریویو متذکر شد را در سایه منشور پیشنهادی و منشور ۸۱ قرار داده ای؟ من گواهم این حزب از اغاز جنبش سبز براهبری همایون حامی آن جنبش بود و هرگز آنرا قربانی پادشاهی نکرد. برایت آرزوی تندرستی و شادی می کنم. ....ادامه....
|
کاوه یزدانی
اگر ایران و ملت ایران و حاکمیت رای ملت ایران و گرفتاریهای ملت ایران ونیازمندی های ملت ایران و انسانیت برایتان در اولویت اول قرار داشت در همان ابتدای قیام 88 شکل سیاسی آینده را به حاکمیت رای ملت ایران می سپردید تا هیچ ناجمهوریخواهی بهانه ای برای همبستگی نداشته باشد . در اینصورت اعتبار حزب تان و اعتبار نهاد پادشاهی ده چندان میشد و ایران دوستی تان برای مردم به اثبات می رسید و چنان در دل ملت ایران جای می گرفتید که مردم حتی به شکل جمهوری فکر نکنند . نسل جوان ایران آنقدر درک و شعور دارد که این مسائل را بخوبی بفهمد . این اعتباری را که طیف پادشاهی می توانست به آسانی بدست آورد متاسفانه نتوانست از فرصت بهره بگیرد . شاهزاده رضا پهلوی با سپردن همه چیز به رای ملت توانست این اعتبار بزرگ را کسب کند تا جایی که بسیاری از جمهوریخواهان نیز به او پیوستند و از او حمایت می کنند .
برای شما دو طیف پادشاهی خواه و ناجمهوریخواه که در گذشته گیر کردید و در خارج کشور هستید و نام خود را اپوزیسیون گداشتید ایران در اولویت دوم و شاید چندم است و این را از قیام 88 تا کنون با پوست و گوشت و استخوان مان لمس می کنیم . دم خروستان آنقدر آشکار است که هر ایرانی معمولی می بیند .
....ادامه....
|
موانع توسعه یافتگی در ایران
حق
کیفیت و عملکرد ؛مخالفان؛ شاه را باید مورد بررسی قرار داد و دید آیا آنها از شاه با فرهنگ تر، با کفایت تر و دمکرات تر بودند و از دنیای سیاست و اقتصاد در سطح ملی و بین المللی آگاهتر از او بودند یا نه؟ بنظر من، تاریخ ۳۴ ساله اخیر نشان داده که این ؛مخالفان؛ شاه نه تنها بکل رفوزه شده اند بلکه معنای توسعه چه در زمینه سیاست و اقتصاد و چه در زمینه فرهنگ و جامعه را تازه کم کم دارند می فهمند. بنابراین، وقتی شاه دست به اصلاح و توسعه زد این مخالفان هیچ درکی از این مقوله ها نداشتند تا قدرشان را بدانند و نقش سازنده ای در توسعه در همه زمینه ها داشته باشند. نقش سازنده ای که نداشتند بلکه دست به تخریب هم می زدند تا توسعه ها را بی ارزش، کم ارزش و حتی علیه مصالح کشور بنمایند تا جلوی پیشرفت، محبوبیت آنها و شاه را در میان مردم بگیرند. آرزویشان شکست توسعه ها و فقدان ثبات سیاسی بود. با شایعه پراکنی های سیاسی در میان مردم و از طریق رسانه های بیگانه توانستند به سهم خود مردم را با توسعه و شاه دشمن کنند. با فیلمها و ترانه های غم انگیز، بدترین سوء استفاده های روانی از مردم بویژه جوانان کردند چون مردم شاد را نمی توان زود تحریک کرد. نمایاندند، ایران بدترین دوران تاریخ هزاران ساله خود را می گذراند درحالیکه دوران کوتاه پهلوی بهترین دوران برای توده ملت ایران بلحاظ امنیت، رفاه، بهداشت و توسعه بود. ؛مخالفان؛ و ؛روشنفکران؛ با شاه قهر بودند، تحریمش کرده بودند و حاضر به همکاری با او نمی شدند. اگر کسی مثل پرویز نیکخواه از آنها می برید و با دستگاههای دولتی همکاری می کرد، طرد، نجس و خارش می کردند همانطور که مهشید امیرشاهی با نیکخواه کرد. در اولین فرصت پس از انقلاب از نیکخواه ها با اعدام انتقام گرفتند. توسعه، آنهم توسعه سیاسی با اینجور ؛مخالفان؛ و آنجور ؛روشنفکران؛ که شاه داشت غیرممکن بود. با پول درس خواندند، به فرانسه، انگلیس و امریکا رفتند. بجای آنکه حداکثر واسلاو هاول و حداقل ستار بهشتی از آب درآیند، بنی صدر، یزدی، نصرت الله امینی، بهرام مشیری،..از آب درآمدند. ....ادامه....
|
موانع توسعه یافتگی در ایران
حق
احمد نقیب زاده: ؛..نکته اساسی این است که حوزههای مختلف نمیتوانند زیاد از هم فاصله داشته باشند. اگر توسعه اقتصادی به مرحلهای از پیشرفت رسید، توسعه سیاسی هم الزامی میشود. مردمی که از سطحی از رفاه و آگاهی برخوردار شدند دیگر نمیتوانند بپذیرند که از زندگی سیاسی کنار گذاشته شوند وگرنه عدم تعادل در این رابطهها نتیجهاش بحران و شورش خواهد بود.
به نظر من یکی از علل انقلاب ۵۷ همین بود که سطح رفاه بالا رفته بود ولی توسعه سیاسی به اندازه کافی صورت نگرفته بود؛.
درود بر شما که حقیقت را با شهامت تمام در ایران ادا کردید! حقیقتی که امثال بهرام مشیری در برون مرز عمدا انکار می کنند. در سالی که دانشجوی تاریخ در یکی از دانشگاههای انگلستان بودم، استاد تاریخ اروپای شرقی مان، ما را به این ؛نکته اساسی؛ رساند که توسعه اقتصادی لازمه توسعه سیاسی در دنیای امروزست. هر چه رفاه یک جامعه بیشتر شود انتظاراتش بیشتر می شود و به حوزه سیاسی می کشد. بنظرم، بهمین دلیل است که سیاست رژیم درین ۳۴ سال از بین بردن توسعه اقتصادی و رفاه اجتماعی بوده است تا حواس مردم را از خواست آزادیهای سیاسی که ملت پیش از سال شوم ۵۷ بدنبالش بودند را از بین ببرد. بیخود نبود خمینی اعلام کرد ؛اقتصاد مال خرست؛ و بیخود نبود که بخش خصوصی و طبقه متوسط را در 3 دوره اول انقلاب، دوره خاتمی و سال ۸۸ از بین بردند. بیخود نیست که انقدر روی اشاعه خرافه،فقر،بیسوادی، ازدواجهای کودکان زیر 18سال، قوانین ضد زن و تولید مثل بی رویه سرمایه گذاری می کنند. جامعه ای که زن آزاد نباشد با دمکراسی خیلی فاصله دارد. سیاست شان ایران را به پاکستان دوم و به لحاظ فقر و علفخواری، کره شمالی دوم کردنست. معتقدند که این سیاست شان باضافه داشتن بمب اتم، متضمن بقای همیشگی شان است. با اعتماد بنفس هم این سیاستها را پیش می برند. ابرقدرتها مشکلشان فقط بمب اتم در دست رژیمست ولی با اشاعه خرافه و پاکستانیزه کردن ما چون منافع ملیشان مخالف توسعه و حاکمیت ملی در ایران است.برای همین جلوی سرنگونی رژیم در سال ۸۸ را گرفتند. ....ادامه....
|
بهمن زاهدی
با دورود بر جمشاد پرچمشاهی،
مهم نیست که چند روزی فضای این مکان کمی متشنج شود، مهم این است که دوستان متوجه شوند که این تشنج دائمی نیست.
باید یاد بگیریم که چگونه فضای متشنج شده را دوباره آرام کنیم. علت تشنج همیشه یک نفر و یا یک گروه هستند که فکر میکنند از دیگران دلسوزتر و آگاهتر هستند.
مهم این است که عقاید مختلف بیان شوند.
زمانیکه عقاید و نظرات مختلف بیان شدند فضا آرام خواهد شد.
ارادتمند
بهمن زاهدی
....ادامه....
|
جمشاد پرچمشاهی
چرا جو فضای مجازی را بیهوده آلوده می کنیم؟
از روزی که با این سامانه آشنا شده و هر از گاهی نظراتی در مورد مطالب و نوشتار مختلف می نویسم، احساس می کردم درجمع محفلی هستم که دوستان با آرامش و متانت به تبادل نظر و گفتمان سازنده با یکدیگر نشست و برخاست می کنند. به همین دلیل هم این انگیزه در من ایجاد شد که با علاقمندی و نگرشی خاص از این سایت و سامانه استقبال نموده و در یک فضای مجازی اما باز و دور از هرگونه خصومت و زشتی آزادانه عقاید و نظرات خود را برای هم و همه هموطنان علاقمند به این سایت بیان کنیم و از تجربیات یکدیگر نکات آموزنده و مفیدی را کسب کنیم.
درچند روز اخیر ولی متاسفانه شاهد برخی نوشتار و نظرات تلخ و گزنده هستیم که در حال آلوده کردن این فضا و ایجاد تفرقه و نفاق شد ه و میشود بدون توجه به اینکه چه کسی از این حالت بوجود آمده بهره میگیرد و از فرط ذوق و شوق در پوستش نمی گنجد. این کس همان دشمنان مشترک همه ما ایرانیان یعنی رژیم بدخیم و ددمنش و دست نشاندگان آن هستند که از پدید آمدن چنین فضای آلوده و زهرآگین نهایت استفاده را کرده و دست ها را بهم می مالند که چه خوب ایرانیان و اپوزیسیون مخالف رژیم چند گام دیگر از اتحاد و همبستگی به دور شدند. آیا ما واقعا می خواهیم این امتیاز را به آنها بدهیم و با دست خود تیشه به ریشه مان بزنیم؟
....ادامه....
|
کاوه یزدانی
آقای بهمن زاهدی
نوشتید کسی با نام مستعار کامنت ارسال می کند و جنابعالی را حاج آقا خطاب می کند .
جهت اطلاع خوانندگان خواستم عرض کنم که من فقط با نام کاوه یزدانی نظراتم را ارسال میکنم . کسی که با نام مستعار چنین کاری می کند مطمئنم که می دانید من نیستم چونکه شما می توانید دریابید که فرد از کدام شهر و از کدام کشور کامنت ارسال می کند . پدرم نان هلال به من داده و درس راستگویی را هم خوب به من آموزش داده . فقط جهت اطلاع دیگر هم میهنان خواستم عرض کنم که من هرگز چنین کار نکردم و این کامنت را فقط به این دلیل ارسال کردم .
....ادامه....
|
امامزاده های ولخرج
گل آقا
خانمها و آقایان محترم ؛
35 سال است که هزاران میلیارد ثروت ملی ایران این دومین صادر کننده نفت را جمهوری اسلامی چپاول کرد و میکند شما حرف حیف و میل نذورات امام زاده ها را میزنید ؟
من اکنون 70 سال دارم این داستان امامزاده را که شرح دادید مرحوم پدر من وقتی من 5 سالم بود برای من و خواهران و برادرم تعریف میکرد و هر کدام از ما هارا از سن 8 و 9 سالگی تشویق بخواندن کتاب میکرد . من نمیخواهم بگویم که ما فیلسوف شدیم ولی هیچگاه در هیچ زمانی چه قبل از فتنه خمینی و چه بعد از آن تحت تاثیر این مزخرفات قرار نگرفتیم . تمام اهالی استان قزوین و تمام کسانی که از مسیر تهران- قزوین عبور کرده اند اسم امامزاده بیغیرت را در نزدیکی قزوین شنیده اند . این دیگر جوک نیست یکی از این امامزاده ها که در نزدیکی قزوین قرار دارد از سالی که دعاهای مردم را برای نزول باران بینتیجه گذاشت بامامزاده بی غیرت معروف شد . من در طول 6 سالی که قبل از فتنه در شهر صنعتی قزوین کار میکردم با این داستان آ شنا شدم . شم هم از قزوینی های قدیمی سوال بفرمایید .
خواهش میکنم با امکاناتی که دارید هرچه بیشتر روشنگری نما یید .
چه کسی ثابت کرده است که در مشهد؛ قم؛ کربلا؛ نجف و و و و .... کی دفن شده است.
واقعأ که حماقت را حد و مرزی نیست.
کجا رفتند آن روشنفکرانی که در بیشتر از 80 سال پیش و شاید بیشتر گفتند :
در ایران تا بود ملا و مفتی بروز بدتر از اینهم بیافتی ....ادامه....
|
بنیاد قانون اساسی فعلی بر تناقض است
arash
گویا این روشنفکران جهشی ما حالا حالا ها قرا ر نیست رضایت بدهند و برگردند سر اون کلاسی که جهشی(تقلبی)خونده اند تا اینبارواقعا سختی بکشند درس بخونند و بعد برن کلاس بالاتر. آخه یکی نیست به این روشنفکرانی که هنوزوارد دوره اندیشگی مدرنیسم نشده سر از پست مدرنیسم در آوردند بگه هیچ دو چیزی تو این دنیا با هم یکسان نیستند. آخه پادشاهی چه ارتباطی به اسلام داره. اسلام یک ایده اولوژیه٬ پادشاهی یک نهاده. پادشاه میتونه به یک نهاد سمبلیک که تاریخ یک کشوری رو نمایندگی میکنه مبدل بشه ولیکن ولی فقیه نماینده یک ایده اولوژی مذهبی هست. چطور یک حکومت بر مبنای حقوق بشر که اساسش برمبنای آزادی شهروندان درانتخاب ادیان و مذاهب هست میتونه خودش به یک مذهب یا دین خاصی الصاق بشه. ایشون مثل اینکه قرار نیست عادت دیرینه بازی با کلمات رو کنار بگذارند. ضمنا قانونی کردن استبداد دینی اون استبداد رو دموکراتیک نمیکنه بلکه اونرو تثبیت و مستحکم میکنه. واقعا مشخص نیست چطورامثال موسوی یا کروبی روکه به اعتقاد ایشون بدنبال قانونی کردن نهادهای استبدادی چون ولی فقیه هستند رو میشه جمهوریخواه نامید. این آقایون پست مدرن که بویی از حقیقت نبرده گرفتارهمان حقیقت نسبی(تابع شرایط مکانی) هستند ظاهرا صرف اینکه قانون حوزه اختیارات مقامات را محدود کند را دموکراسی میدانند درحالیکه دموکراسی عبارت است از محدود کردن قدرت مشروع حاکمه بوسیله قانون مشروع. و همانطور که همه میدانیم این مشروعیت تنها از حقوق فطری بشر مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر ناشی میشود. ....ادامه....
|
کاوه یزدانی
آقای بهمن زاهدی
از اینکه جنابعالی را حاج آقا خطاب کردم و این برایتان بی احترامی به جنابعالی محسوب می شود بنده در کمال ادب از شما پوزش می خواهم . هرگز قصد توهین را نداشتم . خودم می دانم که راست می گویم قصد توهین را به جنابعالی نداشتم . این را می دانم که اگر اشتباهی را مرتکب شوم وجودش را دارم که برای اشتباهم پوزش بخواهم چه در اینجا چه در حضوز همه ایرانیان . از این بابت متاسفم و مجددا پوزش از جنابعالی .
زمانی که کسی من را خیالپرداز خطاب می کند من احساس می کنم علاوه بر بی احترامی اینکه بی احترامی می کند احساس می کنم من را تحقر می کند . وقتی اسرار می کنم بدانم چرا خیالپردازم و دلیلش را نمی شنوم احساس می کنم به من توهین می شود .
از آخرین درس کانون و شما استاد گرامی بسیار سپاسگزارم و متاسفم از اینکه من شاگرد خوبی نیستم .
از خودم چیزی به این کانون ندارم تا جبران زحمات کانون را نمایم. اجازه می خواهم در پایان کارنامه مردودیم دو جمله از بزرگان ایران زمین بنویسم که فکر می کنم برای همه ما ایرانیان آموزنده می باشند .
برای مقابه با دروغ باید سلاح راستگویی را برداشت . برای مقابله با رژیم ننگین اسلامی هیچ راهی جز این نیست که اول خود را از دروغ پاک کنیم . فکر می کنم جمله پایین از زرتشت باشد که می گوید
( راه در جهان یکی است و آن راه راستی است )
موفق باشید . خرد نگهدار
کاوه یزدانی
....ادامه....
|
ایرانی
با درود خدمت دوستان
حق عزیزم، از کامنتی که چند روز قبل در ارتباط با من نوشتی، سپاس فراوان دارم و خود را شایسته آن تعاریف نمی دانم. ابتدا پوزش بخواهم از تأخیر در شروع نقد منشورها که دودلیل داشت. مسافرت کاری که ناگهانی پیش آمد و بحثی که مابین شما، بهمن خان و کاوه یزدانی شکل گرفت. بحث را دنبال می کردم و امیدوار بودم به نتیجه برسد، که متأسفانه به چیزی تبدیل شد غیر سازنده و آسیب رسان. به هر حال من و تو با نام مستعار و بهمن خان با اسم و رسم، نتوانستیم کاوه گرامی را قانع کنیم که رویه اشتباهی را در پیش گرفته است. صلاح هر کس را خودش بهتر می داند، امیدوارم کاوه جان نیز، صلاح خود را بدرستی تشخیص داده باشد. به محض بازگشت از این مسافرت کاری خسته کننده، به کمک هم نقد منشورها را می آغازیم.
بهمن خان گرامی، تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد، امیدوارم آن سرماخوردگی بهبود یافته باشد. با آرزوی سلامتی برای شما و سایر مبارزان ملی ایران.
پاینده ایران ....ادامه....
|
بهمن زاهدی
با دورود
بدترین بیاحترامی به من «حاج آقا» خواندن من از طرف کسی میباشد که خود با نام مستعار کامنت مینویسند و فکر هم میکند کسی هم نمیداند.
این دکون دونبش روزی پنچاه نفر مشتری دارد که برای این دکان کافیست.
بهتر است به جایی بروید و کامنت بنویسید که مشتری زیادی داشته باشد تا بتوانید موثرتر برای «شورای ملی» تبلیغ کنید.
درس آخر این کانون به شما: انسانیت واحدی برای سنجش ندارد به همین دلیل قابل معامله کردن هم نیست!
ارادتمند
بهمن زاهدی
....ادامه....
|
کاوه یزدانی
آقای بهمن زاهدی
پرسیدی :
مگر حرفی هم برای گفتن باقی گذاشتید ؟
پاسخ : حرف داریم تا حرف بستگی به نوعش داره .
حرف های ناگفته وجود دارند ولی به درد دنیای تاریک مجازی و افراد ناشناس در دنیای مجازی آنهم با نامهای مستعار نمی خورند . بقول معروف حرفها روی دست مان باد کردند .
حرف های آبداره زیادی خطاب به تعدادی بی خرد دارم و باقی هستند و روی دستم باد کردند که اگر آنها را ارسال کنم جنابعالی منتشرشان نمی کنی . خوشحال نشوید حرف های آبدار من خطاب به تو نیستند . نوعی دیگری از حرفها هستند که اگر شامل حال جنابعالی باشند هم فایده نداره چونکه گوشهای تو مشکل شنیدن دارند .
حاج آقا بهمن زاهدی میشه بفرمایید این دکون دونبش شما روزی چندتا مشتری داره ؟ امیدوارم وقت سرخاروندن نداشته باشی صاحب مغازه
شنیدی میگن دوزار بده به آش به همین خیال باش
....ادامه....
|
کاوه یزدانی
آقای بهمن زاهدی
مناسب ترین و درست ترین پاسخ من به جنابعالی خاموشی است .
--------------
مگر حرفی هم برای گفتن باقی گذاشتید؟
با آرزوی اینکه شما و «شورای ملی»تان بتوانید ایران را آزاد کنید!
بهمن زاهدی
....ادامه....
|
موانع توسعه یافتگی در ایران
جمشاد پرچمشاهی
"اگر نفت نبود ما سوئیس نمی شدیم بلکه افغانستان می شدیم"
چه تشبیه و نظریه جالبی! پس بنابراین حالا که نفت داریم، سوئیس هستیم و نه افغانستان!؟ درواقع منظور استاد اینست که ما با داشتن ذخائر و منابع عظیم نفت و گاز خدادادی (موهبت الهی!) می توانستیم سوئیس منطقه خاورمیانه شده باشیم اما خیرسر این رژیم و دولت بی لیاقت و بی کفایت افراطی، حتی افغانستان هم نشدیم. افغانستان بدون نفت و سایر "موهبت های الهی" و با وجود کشمکش های قومی و گروه های قرون وسطایی طالبان و همچنین اشغال نیروهای بیگانه، از برخی لحاظ پیشرفته تر از ایران امروز بشمار می آید. ملت و مردم ایران نه پول نفت و نه خود نفت را برای سفره هایشان می خواستند بلکه سفره های آبرومندانه با غذاهای لذیذ و سنتی ایرانی. البته سران رژیم و دولتمردان نظام ولایتی ترجیح دادند که پول های کلان نفت را بجا سر سفره های مردمان "میهن اسلامی" خود به سر سفره های "عجم" ستیزانی چون حزب الله و حماس و جهاد اسلامی و نیز"کافران" نیکاراگوئه و ونزوئلا و بولیوی و غیره ببرد. افغانستان ولی برخلاف رژیم دینی ایران که همواره تلاش می کند با حاتم بخشی هایش "پز" سیاسی بدهد، از سایر ممالک دنیا پول گرفته و لااقل بخشی از آنها را صرف نیازهای اجتماعی و عمومی میکند.
آری، ایران تا دو سه دهه پیش می توانست سوئیس بشود اما شوربختانه افغانستان هم نشد. ....ادامه....
|
بهمن زاهدی
با دورود خدمت کاوه یزدانی،
فعلا، شما در باغچه ما برای بزرگان سیاست در حال بیل زدن هستید! آیا این بزرگان سیاست خود باغ و باغچه ندارند؟ که شما برایشان اینجا باید زحمت بکشید؟ یا اینکه دیواری کوتاهتر از این دیوار پیدا نکردهاید؟ و یا اینکه مکانی آزادتر از این مکان را نمیتوانید پیدا کنید؟
ارادتمند
بهمن زاهدی
....ادامه....
|
حق
کاوه گرامی، منافع ملی ایران را در نوشتار پیشنهاد کردن و پس از پی بردن به این اشتباه بزرگ از طریق گفتار اعلام کردن اینکه این اصول قابل مذاکره نیستند، مرا نسبت به این گروه بی اغتماد می کند، بی اعتماد نسبت به کفایت شان، بی اعتماد نسبت به بزرگواریشان که بگویند اشتباه کرده اند، بی اعتماد نسبت به تصحیح آن در ملاء عام با حذف ؛پیشنهاد؛ در مورد آن اصول حافظ منافع ملی با نام بردن از یکایک آنها. چنین تناقضی در نوشتار، کردار، گفتارشان مرا نسبت به آنها نومید کرد بویژه که فرق بین آنچه را می توان و نمی توان پیشنهاد داد را در آغاز ندیدند. به دیگر منشورها که برای نقد و بررسی در همین سامانه قرار داده شد نگاه کن و یکی دیگر را نشان بده که باورها و اصولش را پیشنهاد کرده باشد! درین لیست فقط به یک منشور برمی خوریم که پیشنهادی است، چرا؟ دوم، اگر منشور سبز در داخل ایران و در خفا تدوین شده دلیلش از واضحات است ولی منشور پیشنهادی که در برون مرز تدوین شد با دسترسی به اینهمه رسانه های ایرانی در برون مرز، چه دلیلی موجهی برای پنهانکاری های ۱۸ ماهه اش دارد؟ چرا از طریق رسانه ها مردم را به مشارکت در تدویت اصل اصل آن شرکت ندادند؟ تا آنجا که من می دانم منشور ۸۱ که زنده یاد داریوش همایون در آن شرکت مستقیم داشت رسانه ها اجازه حضور و گزارش داشتند. امیدوارم کسانیکه اطلاعات بیشتری دارند درباره نحوه تدوین آن منشور اطلاعاتی که دارند را با ما در میان بگذارند! منشور ۹۱ هم که اصلا ادعایی بجز انقلاب فرهنگی ذهنی ندارد که نیازی به پاسخگویی در مورد چگونگی تدوین منشورش را بدهد. منشورهای حزبی هم که متعلق به آن احزاب و هموندانشان است که برایش بیم مردم تبلیغ می کنند و از حقوق طبیعی شان است البته تا زمانیکه با استاندارهای احزاب جهان غرب برابری کند. برای من مفهوم نیست که چرا کسی نمی خواهد به نقد و بررسی و مقاتیسه همه منشورهای موجود منتشره درین سامانه بپردازد! اگر منشور پیشنهادی را بهترین منشورها می دانید با توجه به دیگر منشورها ثابت کنید که بهترست، چرا کسی اینکار را نمی کند؟ ....ادامه....
|