حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست   برگشت
کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی
 

به کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی ایران خوش آمدید.



دموکراسی و نقش پادشاه

جمشاد پرچمشاهی


... درضمن برخلاف نظر شما، خمینی سال ها پیش از تبعید اش به عراق و فرانسه، فرد شناخته شده و از شهرت بسیاری برخوردار بود. سالیان متمادی با نظام شاهنشاهی و شخص شاه مبارزه می کرد. مگر نه... اینکه شاه فقید به وزیر اطلاعات و امنیت حکومتش تیمور بختیار دستور تبعید وی به خارج از کشور را صادر کرد و ماموران ساواک با پیچیدن خمینی لای یک فرش بزرگ او را مخفیانه به نجف عراق منتقل . ساختند!؟ لقب " امام" را هم نه بی بی سی و یا عوامل بیگانه بلکه خود پیروان خط امام و پاچه خواران آنزمان، یکی دو سال پس از ورود خمینی به کشور به وی چسباندند.... فراموش نکنید واقعیت را !

....ادامه....



دموکراسی و نقش پادشاه

جمشاد پرچمشاهی

جناب ایرانی؛ پیش از آنکه به نظر شما بپردازم، نخست جهت رفع هرگونه سوتفاهم، لازم به تذکر است که من نه از حامیان و شیفتگان خمینی و ذوب شدگان در نظام دینی جمهوری اسلامی هستم و نه از دوستداران پروپاقرص رژیم پیشین پهلوی بوده و می باشم . پاسخم را با پرسش آخر شما شروع می کنم: من درباره منشورهای مختلف احزاب و سازمان و گروه های فعال یا غیرفعال سیاسی دراین سامانه نظری ندارم و نمیدهم چون اعتقادی به هیچ منشوری در حال حاضر و در موقعیت کنونی نداشته و ضرورتی هم برای آن نمی بینم.
درمورد رهبری کاریزماتیک خمینی که به آن اشاره کردید، لازم به ذکر است که هیچکس نمیتواند شخصا خودش را فردی با خصوصیات کاریزماتیک قلمداد کند بلکه تنها با رفتار و عملکرد و نحوه سیاستش در حوزههای مختلف و به مرور زمان به اثبات می رساند. دراینکه سال ٥٧ را با امروز و شخص خمینی با شاهزاده رضا پهلوی را نمی توان و نباید بایکدیگر مقایسه کرد، شکی نیست. ولی خمینی در زمان و موقعیت خودش - حالا یا با کمک "آیت الله بی بی سی" و پول های بازاری ها و صنعت گران و قذافی و .. همچنین راهنمایی های بنی صدر، یزدی، رمزی کلارک و ... یا بدون کمک آنها - توانست نیروهای اپوزیسیون آنزمان را برای براندازی حکومت پهلوی منسجم و متحد کند که نتیجه ثمربخشش را ملت ایران خود شاهدش بود. رضا پهلوی با وجود امکانات پیشرفته تکنولوژی مدرن جهت اطلاع رسانی گسترده و برخورداری بسیاری از مردم داخل ایران بویژه نسل جوان و تحصیلکرده از امکانات رایانه ای و اینترنت و شبکه های اجتماعی متعدد، نتوانسته تاکنون این اتحاد و انسجام گروه های اپوزیسیون مخالف رژیم را فراهم آورده و همگی را برای یک هدف جمعی و مشخص به زیر یک سقف گرد آورد ..ادامه
....ادامه....




کاوه یزدانی
با درود به دوستان گرامی
بر اساس آنچه در باره انقلاب مشروطه گفته شده و نوشته شده است و در سامانه حزب مشروطه ایران نیز بدرستی در باره ایده لیبرال دمکراسی و رابطه اش با اندیشه انقلاب مشروطه ایران بیان شده است یعنی همان ( قانون‌اساسی و مجلس و انتخابات ) ولی متاسفانه تحقق نیافته است من نیز خودم را در طیف مشروطه خواهان می دانم . حال اگر کسی یا تشکلی وجود داشته باشد که در جهت تحقق سه اصل ( قانون‌اساسی و مجلس و انتخابات ) باشد بی تردید من به عنوان یک سرباز عادی ایران در کنارشان بوده و هستم . اگر کسی یا تشکلی برای چیزی غیر از آن سه اصل می کوشد و خودش را مشروطه خواه می نامد احتمالا تعبیر دیگر از مشروطه خواهی دارد که هیچ ربطی به انقلاب مشروطه ایران ندارد .
ارادتمند کاوه یزدانی

....ادامه....




کاوه یزدانی

تاریخ و ایده لبیرال دمکراسی و رابطه اش با جنبش مشروطه ایران
بر گرفته از سامانه حزب مشرو طه ایران
لیبرال دمکراسی
تاریخ ایده لیبرالیسم متصل به ایده آزادی یا آزادسازی است. از زمانی که ایده لیبرال به وجود آمده است، هدف آن آزاد کردن روح بشر بوده است. این ایده را می‌توان به سقراط و اصرار وی بر حفظ حقیقت که به قیمت جانش تمام شد، باز گرداند.
لیبرالیسم وسیله‌ای برای حمایت فرد در برابر بازدارنده‌های خودکامه خارجی است که انسان را از درک کامل توانایی‌های خویشتن محروم ساخته‌اند. مقدرات لیبرالیسم با توجه به اوضاع تاریخی در هر کشور با وجود اقتدارگرایی، گذر از آریستوکراسی، سرعت روند صنعتی شدن و اوضاع و احوال وحدت ملی متفاوت بوده است.
در ایران نیز، انقلاب مشروطیت مولود آشنایی با تفکر لیبرال بود و ورود مفاهیم تازه‌ای همچون ( قانون‌اساسی و مجلس و انتخابات ) ، گرچه هیچ گاه به تمام معنی تحقق نیافتند، در زندگی سیاسی ما میراث قهرمانان بزرگ آن دوران است.
حزب مشروطه ایران نیز از آنجایی که در گفتمان سیاسی خویش همواره بر لیبرالیسم تکیه داشته است، با ایجاد این صفحه انگاری بر آن است تا فضایی را برای آشنایی بیشتر و درک عمیق تر از اصول لیبرالیسم فراهم آورد، تا با آگاهی‌های بیشتر و دیدگاههایی شفاف‌تر و کامل‌تر در پناه آزادی به سوی آینده باز گام بر داریم . پایان نقل قول
متاسفانه بیشتر ایرانیانی که خود را مشروطه خواه می نامند کمترین توجه را به سه اصل مهم مشروطه خواهی که ( قانون‌اساسی و مجلس و انتخابات ) می باشند دارند و بزرگترین مشکل شان شکل نظام آینده ایران می باشد که کمترین ربطی به مشروطه خواهی دارد . این یکی از دلایل مهم منسجم نبودن مشروطه خواهان واقعی ایران می باشد .
ارادتمند کاوه یزدانی
D


....ادامه....



سخنی دیگر بر حقوق بشر در کنگرۀ نهم حزب مشروطۀ ایران

کاوه یزدانی
قسمت دوم
آقای بهمن زاهدی جنابعالی به آرمانها بیشتر از راههای رسیدن به آنها می اندیشید . اصل و جان مایه سخنان من یافتن راههای رسیدن به آرمانها می باشد حال اگر نمی توانم منظورم را بدرستی بیان نمایم نشان از ضعیف بودن من می باشد.
آقای زاهدی گرامی توجه داشته باشید که من نه مخالف نظام پادشاهی پارلمانی دمکراتیک هستم نه مخالف نظام جمهوری پارلمانی دمکراتیک . برای من و فکر می کنم برای بسیاری از هم میهنان محتوای نظام مهمتر از شکل نظام است همانطور که جنابعالی نیز فرمودید . حتی اگر بقول آن جمهوریخواهانی که جنابعالی می فرمایید هیچ مشکلی با شاهزاده و نظام پادشاهی ندارند که من نیز مشکلی ندارم دلیل بر این نمی شود که برای جلوگیری از دیکتار نشدن یک نظام حال چه پادشاهی چه جمهوری باشد چاره ای نیندیشید و پاسخی برایش پیدا نکرد . هیچ کسی نمی تواند بگوید که یک نظام در آینده یا یک پادشاه یا رئیس جمهورچگونه به دیکتاتور تبدیل می شود . از سویی نیز فراموش نکنیم که در بین ایرانیان فرهنگ دیکتاتور پروری هنوز وجود دارد بویژه که هستند گروهها و افرادی که با هدف خاصی شیوه های دیکتاتور پروری را پیش می گیرند. مجددا یادآوری می نمایم که سخن من در باره نظام سیاسی می باشد نه در باره شخص رئیس جمهور یا پادشاه در آن نظام .

....ادامه....



سخنی دیگر بر حقوق بشر در کنگرۀ نهم حزب مشروطۀ ایران

کاوه یزدانی
با درود آقای بهمن زاهدی
جنابعالی پاسخی به پرسش بنده ندادید که می فرمایید چگونه در یک نظام پادشاهی پارلمانی دمکراتیک پادشاه به یک دیکتاتور تبدیل می شود .
نظام جمهوری اسلامی زمانی به قدرت رسید که اکثریت جامعه ایران کمترین آگاهی از یک حکومت اسلامی و قوانین اسلام حکومتی را نداشتند و به دلیل فرهنگ دینخویی شان متاسفانه گوسفند وار به دنبال آخوندها افتادند . همچنین از سویی نیز برای طمع آب و برق و اتوبوس مجانی به رژیم اسلامی رای دادند . تفاوت نسل کنونی ایران با نسل انقلابی سال 57 از زمین تا آسمان است . بنابر این نمی توان اکنون را با 34 سال پیش مقایسه کرد . من کوشیدم نظرتان را به ابزارهایی که باعث سوء استفاده مخالفین اتحاد ملی می باشند جلب نمایم بنابر این پای شاهزاده در میان گفتگویمان نیست . مردم سی و چهار سال پیش هرگز فکر نمی کردند که اگر روزی رژیم اسلامی را نخواستند و در برابرش ایستادند چه بلاهایی بر سرشان می آید . گروههایی که طرفدار نظام های جمهوری می باشند نیز باید به این پرسش پاسخ دهند که اگر زمانی مردم خواستند رای شان را از آن نظام پس بگیرند باید بطور دمکراتیک بتوانند رای شان را پس بگیرند . فرقی در بین نظامهای پادشاهی پارلمانی و نظامهای جمهوری پارلمانی می باشد این است که در نظامهای جمهوری مردم حق دارند چهار سال یک بار رئیس جمهورشان را انتخاب نمایند . همانگونه که فرمودید باید به محتوای نظام سیاسی پرداخت نه به شکل نظام . شعار مردمی که گفتند رای من را پس بده می تواند در هر دو شکل نظام نیز پیش آید . حال اینکه می فرمایید در یک نظام دمکراتیک چگونه می شود یک پادشاه به دیکتاتور تبدیل شود را ما امروز نمی توانیم پیش بینی نماییم اما برای جلوگیری از اینکه یک نظام پادشاهی یا رءیس جمهوری تبدیل به یک دیکتاتوری نشود می توان در باره اش اندیشید و گفتگو کرد و از هم اکنون چاره ای پیدا کرد . توجه داشته باشید که در باره نظام پادشاهی گفتگو می نماییم نه در باره شخص شاهزاده که طرفداران جمهوریخواه بسیاری نیز دارد . این بخاطر دمکرات بودن ایشان است و اینکه یک شخصیت ملی است نه بخاطر شکل نظام پادشاهی ... ادامه

....ادامه....



سخنی دیگر بر حقوق بشر در کنگرۀ نهم حزب مشروطۀ ایران

بهمن زاهدی
با دورود خدمت کامنت‎نویسان گرامی،

اصل سوم منشور حزب دلیلی برای عدم تفاهم ما بین اپوزیسیون ایران نیست، چون در گفتگو‏هایی که با جمهوری‏خواهان ایران انجام داده‏ایم و می‏دهیم هیچ‏گونه مانعی را این اصل بوجود نیاورده.

برعکس نظر آقای کاوه یزدانی اصل سوم منشور حزب توانسته است که جمهوری‏خواهانی که برای احیای دیکتاتوری پرتوریای خود و همکاری‏های همه جانبه با جمهوری‏اسلامی تلاش می‏کنند رسوا کند.

در کنار این مسائل چهره خود شاهزاده است که این اصل را محکم‏تر می‏کند. اگر شاهزاده چهره سیاسی مانند «مریم رجوی»، «فرخ نگهدار» و «کدیور» می‏داشت، هیچ‏گاه این اصل نمی‏توانست در منشور این حزب باقی بماند.

زمانیکه ما می‏گویم که پادشاه تنها نهاد «اتحاد ملی ایران» خواهد بود و حق دخالت در امور دولتی و کشوری را ندارد چگونه پادشاه می تواند به یک دیکتاتور جدیدی تبدل شود؟

حال اگر در آینده ایران شکل نظام جمهوری شد و به یک دیکتاتوری مانند «اسد» در سوریه مواجعه شدیم راه حل آقای کاوه یزدانی چه می‏باشد؟

با یک نگاه مختصر باید دریافت که شکل نظام تضمین کنند دموکراسی نیست، بلکه محتوای سیستم اداری کشور است که شخصی را دیکتاتور می‏کند.تمامی گفتگوها باید بر محور محتوای سیستم اداری کشور باشند و نه شکل نظام.

من هیچ جمهوری‏خواهی را پیدا نکرده‏ام (سازمان‏ها و گروه‏های سیاسی و نه افراد) که برای ایران و ایرانی بخواهد عملی را انجام دهند، اکثر جمهوری‏خواهان ایران جهان‏وطنی هستند و برای ایران از هم اکنون ارزشی قائل نیستند.

آقای یزدانی «مبارزه» امروز ما برای این است که رفراندوم سال 57 اعتبار ندارد و این نظام «جمهوری» در ایران پشتوانه مردمی ندارد. اول یک راه حلی برای گذشتن از این «جمهوری» ارایه دهید. برای گذشتن از یک نظام پادشاهی که به دیکتاتوری رسیده راه حل زیاد داریم.

امیدوارم پاسخ آقای یزدانی را داده باشم.

ارادتمند
بهمن زاهدی

....ادامه....



سخنی دیگر بر حقوق بشر در کنگرۀ نهم حزب مشروطۀ ایران

کاوه یزدانی

با در درود مجدد به دوستان گرامی
در طول سالهایی که با گروههای مختلف اپوزیسیون آشنا شده ام و منشورهای گوناگون را مطالعه کردم و نسبت به افراد گروهها و احزاب شناخت پیدا کردم تردید ندارم که منشور حزب مشروطه ایران مدرنترین منشور می باشد و برنامه آینده اش حتی هنوز در پیشرفته ترین کشورها نیز نمی توان دید . تنها موردی که تاکنون همواره دیده و شنیده و خوانده امی این است که هنوز حزب مشروطه ایران و طرفداران طیف پادشاهی پادلمانی پاسخی به این پرسش نداده اند که اگر مردم به این نظام رای دادند و زمانی به هردلیلی خواستند بطور دمکراتیک از طریق صندوق رای رای شان را پس بگیرند آیا قانونی وجود دارد که از سرکوب مردم جلو گیری نماید یا نه ؟ یا اینکه باز باید مثل قیام سال 88 فریاد بزنند ( رای من کو ؟ رای من را پس بده )

....ادامه....



سخنی دیگر بر حقوق بشر در کنگرۀ نهم حزب مشروطۀ ایران

کاوه یزدانی
قسمت دوم
باید به این موضوع توجه خاصی داشت که جمهوری اسلامی و دیگر مخالفین منافع ملی و حقوق شهروندی و مخالفین حقوق بشر در بوجود آمدن یک اپوزیسیون قوی در برابر رژیم اسلامی از چه حربه هایی برای پراکندن تخم نفاق و بی اعتمادی بهره می گیرند تا نگذارند آن نیروی ملی و آزادیخواه در اپوزیسیون بوجود آید ؟ بر این باورم که یکی از دلایل نزدیک نشدن دیگر گروهها به طیف پادشاهی پارلمانی این است که در منشورهای این طیف چاره ای برای این مسئله نشده است که اگر زمانی نظام پادشاه برقرار شد و پس از مدتی پاسخگوی خواستهای مردم نشد باز همین مشکل ( رای من کو رای من را پس بده ) پیش آید و باز آش همین آشو کاسه هم همین کاسه شود . مخالفین نظام پادشاهی که به هر قیمتی حتی نابودی ایران مایل نیستند در ایران نظام پادشاهی برقرار شود بیشترین بهره را در پراکندن نفاق از نبود پاسخ به این پرسش سوء استفاده کرده و هیزم بر آتش بی اعتمادی ریخته و بیش ازپیش از نبود پاسخ به این پرسش بهره می گیرند . بر فرض که رژیم اسلامی سرنگون شد و یک نظام پادشاهی پارلمانی بطور دمکراتیک به قدرت رسید و بعد از چندین سال یا چند نسل دیگر (حزبی برای اکنون و آینده ) به هر دلیلی نظام پادشاهی پاسخگوی خواست ملت ایران نشد و برای ماندن در قدرت متوسل به زور و سرکوب مردم شد ، مردم بر اساس کدام قانون دمکراتیک باید رای شان را از نظام پادشاهی پس بگیرند ؟ به باور من برای جلب اعتماد مردم و گروههای آزادیخواه هر چه بیشتر باید پاسخ این پرسش را طرفداران طیف پادشاهی بویژه حزب مشروطه ایران ( لیبرال دمکرات ) داشته باشد . این بدان مفهوم نیست که برای رسیدن به نظام پادشاهی پارلمانی از تلاش دمکراتیک دست بردارند یا بند سه منشورشان را حذف نمایند ، بل به این منظور است که بتوان از سوء استفاده نیروهای غیر دمکراتیک در پراکندن تخم نفاق جلو گیری کرد. اگر طرفداران پادشاهی پارلمانی بتوانند پاسخی به این پرسش بسیار اساسی داشته باشند قدم بزرگی در راه نزدیک شدن نیروهای آزادیخواه به یکدیگر برمی دارند و در ضمن به پالایش اپوزیسیون و معرفی نیروهای غیر دمکرات به جامعه ایرانی کمک بزرگی می کنند . تا نظر دوستان چه باشد .

....ادامه....



سخنی دیگر بر حقوق بشر در کنگرۀ نهم حزب مشروطۀ ایران

کاوه یزدانی
با درود ایرانی گرامی
از آنجا که بحث نظری می باشد و کار عملی از دست امثال من نمی آید نظرم را می نویسم .
جنابعالی از تخصص در کارشناسی حقوقی در باره منشورها فرمودید . جنابعالی خوب می دانید که بنده اصلا تحصیلات آکادمیک ندارم در باره کارشناسی حقوقی یا تخصص دیگری باشد .من یک کارگر فنی در تولید قطعات و ماشینعالات صنعتی می باشد و هرگز با تخصص حقوقی سروکاری نداشتم . اینکه نظرم را اینجا و جاهای دیگر با دیکته و گرامر ناقصی که دارم ارسال می نمایم ناشی از به اشغال درآمدن میهن مان توسط یک رژیم ضد ایرانی می باشد و همچنین شرایطی کشور و هم میهنانمان در درون میهن است که دل هر انسان با وجدان را بدرد می آورد . نظراتی را که من ارسال می کنم جنبه کارشناسی ندارند و فقط بر اساس آنچه می خوانم و در اپوزیسیون می بینم صرفا تشخیص فردی من در باره معضلات درون اپوزیسیون می باشد . همواره کوشیده و می کوشم در رفع آن معضلات نظرم را بگویم و بنویسم تا شاید اندکی هر چند ناچیز در جهت نزدیک کردن گروهها و احزاب و شخصیت ها و در نتیجه تشکیل یک اپوزیسیون براستی آزادیخواه و ملی کمک کرده باشم . از ابتدای نوشتن نظر در دنیای مجازی فعالیت هایم را در همین چارچوب تعریف کردم . منشورها خیلی آرمانی هستند و آرزوی هر ایرانی ایراندوستی می باشد که روزی ببیند در ایرانمان این منشورها بصورت قانون درآمده اند . از آرزو تا واقعیت فاصله بسیار است . من فکر می کنم بهتر است به معضلاتی که مانع از نزدیک شدن گروها و احزاب سیاسی اپوزیسیون می باشند توجه خاصی داشت و در رفع آنها اندیشید تا بتوان به یک اپوزیسیون منسجم و متشکل رسید . پایین کشیدن رژیم اسلامی در توان یک یا چند گروه نیست بویژه که قدرتهای جهانی موافق حمایت از یک اپوزیسیون ملی و منسجم نبوده و نیستند و به همین دلیل نیز بلندگوهایشان همواره در اختیار آن بخش از اپوزیسیونی است که توجه به خواستهای اساسی مردم و منافع ملی ایران و حقوق شهروندی ایرانیان ندارند . چون نیک بنگریم اگر رژیم اسلامی فقط به حداقل خواست مردم یعنی همان رای من کو رای من را پس بده تن میداد یا تن بدهد بی تردید کارش تمام است ... ادامه

....ادامه....



دموکراسی و نقش پادشاه

ایرانی
با درود خدمت دوستان
البته درباره طرحی برای اتحاد، به نظر می رسد مقاله اخیر سرکار خانم بقراط، پیشنهاد بسیار مناسب و راهکاری راهگشاست. اتجاد نیروهای دموکرات از همه طیف ها می تواند طرحی مناسب باشد و در این میان نقش شاهزاده رضاپهلوی نیز مشخص است. ، جمهوری خواهان رنگ به رنگ نیز، در زمان آزادی ایران، از برخوردی که مردم ایران با ایشان و کارهایشان خواهند داشت، به شگفت خواهند آمد.
پایده ایران
....ادامه....



دموکراسی و نقش پادشاه

ایرانی
بخش دوم: سپس راهی برای ارتباط با مردم پیدا کنیم. البته در این میان دو موضوع قابل طرح است. ابتدا در گذشت دردناک ستار بهشتی در شکنجه گاه و تأثیری که فضای مجازی بر فضای واقعی در مطرح شدن این موضوع گذاشت و نشان از پتانسیل بالای شبکه جهانی اینترنت برای هماهنگی داشت که باید برای به کارگیری آن طرحی اندیشید. دوم، همه آنها که امروز پایتخت گردی می کنند، منشور پشت منشور منتشر می کنند، درست ساعاتی پس از آنکه در تظاهراتی در ایران، تصاویر شاهزاده رضاپهلوی در دستان تظاهر کنندگان قرار گیرد، در اتحاد با او از هم پیشی خواهند گرفت و لابد او را بهترین پادشاه تاریخ خواهند نامید. بنده با این سن و سال مرده و شما زنده، از دیدن آنچه نوشتم تعجب نفرمایید که بنده این ها را درسال 57 با چشم خود دیده ام.
از همین فرصت استفاده می کنم و دوباره از شما نیز دعوت می کنم که به ما در نقد منشورها که عنقریب آغاز خواهیم نمود، بپیوندید.
پاینده ایران
....ادامه....



دموکراسی و نقش پادشاه

ایرانی
با درود خدمت دوستان
بخش 1: جمشادخان، خمینی نقشی را که می فرمایید تنها در چند ماه آخر به عهده گرفت و تا پیش از آن در میان عموم مردم ناشناخته بود. یکی از انتقاداتی که به رژیم گذشته وارد است، ممنوع کردن کتاب های او بود. اگر مردم کشف الاسرار و رساله او را پیش از شورش می خواندند، مسلما" او نمی توانست در پاریس به قول خودش خودعه کند و آن چرا به آن اعتقادی نداشت، با راهنمایی بنی صدر، یزدی، رمزی کلارک و ... به زبان براند و به قول خودشان توده ها را بفریبد. سپس، پول های کلانی که نه تنها از طرف بازار بلکه متاسفانه توسط بسیاری از صنعت گران که توسط پادشاه فقید پرورش یافته بودند، به خمینی پرداخت شد نیز در چند ماهه آخر بود. کل جریاناتی را که به نام شورش می شناسیم، تنها در فاصله مرگ فرزند ارشد خمینی تا 22 بهمن 57 به وقوع پیوسته است و نه پیش از آن. اگر خمینی از يک آخوند شپشو (با عذرخواهی، این لقبی است که مردم برای این حضرات در پیش از انقلاب به کار می بردند) به یک رهبر کاریزماتیک تبدیل شد، یک بده بستان دو سویه مابین ارتجاع سرخ و سیاه بود. پس از برگزاری آن تظاهرات در تاسوعا و آشورا، ارتجاع سیاه متوجه قدرت سازماندهی آخوندها از طرف مساجد شد و سپس "بهترین امام! تاریخ توسط کمونیست ها کشف گردید!. به جرات به مشا می گویم، ایران شرایط انقلابی نداشت و این را می توانم اثبات کنم که بحث درباره آن فرصتی دیگر می طلبد. پس به طور خلاصه:
1. جا افتاده رهبری کاریزماتیک خمینی نه توسط خود او، بلکه مابین عوام با شبکه مساجد و بین شهرنشینان توسط ارتجاع سرخ انجام گرفت.
2. دریافت پول توسط خمینی از بازار، صنعتگران و حتی قذافی و دیگران، در چند ماهه آخر که ایت الله بی بی سی به او لقب "آیت الله عظمی" و "مرد قوی ایران" داد، صورت گرفت و نه پیش از آن.
اما درباره شرایط امروز و شاهزاده ایران، شرایط به کلی با آن روزها متفاوت است. شبیه سازی حرکت خمینی در سال 57 نه تنها ممکن نیست، بلکه لازم هم نیست. شاهزاده تنها باید بپذیرند که اتحاد حداکثری ممکن نیست و این فکر را کنار بگذارند.
....ادامه....



راه طی شده‌ی روشنفکری دینی

گ آقا
روشنفکری دینی ؟؟؟

اینهم از اون کلمات است مثل مارکسیست های اسلامی ؟
....ادامه....



سخنی دیگر بر حقوق بشر در کنگرۀ نهم حزب مشروطۀ ایران

ایرانی
بخش 2: علی رقم تمام انتقاداتی که بر منشور شورای ملی، افراد و عملکرد آن وارد است، اما از یک پی آمد آن به سادگی نمی توان گذشت. این منشور صف بندی های درون اپوزیسون را به خوبی نمایان کرد. مشخص کرد چه کسانی انتقاد سازنده می کنند و چه کسانی مواضع و اعتقاداتشان مانند جمهوری اسلامی است، یعنی دموکراسی می خواهند با دیکتاتوری!، شاید اگز تا دیروز، دیکتاتوری پرولتاریا، دموکراسی! زحمتکشان بود، امروز دیکتاتوری جمهوری خواهی، دموکراسی من درآوردی است!، بعد هم هر جا سخن از طرفداران پادشاه فقید و یا پادشاهی پارلمانی است، با فحاشی ما را دیکتاتور حطاب می کنند!، همین پایتخت گردان جدیدالولاده را ببین، دوباره اینبار در پراگ که یادآور خط اول برخورد جاسوسان در دوران جنگ سرد است، جمع شده اند و مهتدی دوباره برایشان از کثیرالمله بودن! ایران گفته است. تمام دست آوردشان، پایتخت گردی و کثیرالمله گی است!، بنده از تمام اپوزیسون ملی و بالاخص شاهزاده رضاپهلوی می پرسم، آیا وقت آن نرسیده که این ها را رها کنیم؟، وقت آن نرسیده با تکیه بر سفارش شاهنشاه فقید گرد هم آییم؟ آیا در آن آخرین اراده، به شاهزاده ایران زمین توصیه نکردند "تنها با اتکا به احدیت متعال و نیروی مردم" به پیش روند؟، متاسفانه زمان می گذرد و این جماعت روشنفکر! و جمهوری خواه حاضر است یا ایران نباشد، یا اگر هست فقط حمهوری باشد حتی از نوع اسلامی!، پس بهتر است آنها را رها کنیم و با اتحاد حول اصولی ملی که بارها در این جا مورد تاکیذ قرار گرفته و در منشور و اساسنامه حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) نیز درج شده، کلیه نیروهای ممکن را گرد هم اوریم.
حق عزیم و کاوه جان، بنده هم کارشناس حقوق نیستم که شما می دانید تحصیلات آکادمیک من در رشته فنی و مهندسی است، اما مگر نه این است که منشورها را باید مردم بپذیرند؟ بنابراین، لطفا" معین فرمایید نقد را از کدام منشور آغاز می کنید تا من بند به بند آن را در کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی ایران مطرح کنم و همه دوستان را نیز دعوت می کنم به این نقد بپیوندند. جمع بندی مطالب نیز با من.
....ادامه....



جمهوری یا پادشاهی، کدام يک؟

گ آقا
تنها ملتی هستیم که به 2500 سال تاریخی میبالیم که حتی یک روز هم در آن یک حکومت دموکراتیک بر سر کار نبود؛
البته غیر از تلاش نا فرجام دکتر محمد مصدق
....ادامه....



جوانان اکوادور یک خر را به عنوان نامزد انتخابات مجلس معرفی کردند!

گل آقا
آیا میدانید آقای دکتر احمدی نژاد در جلسه خصوصی هییت دولت در هفته گذشته چه گفتند ؟

ایشان خطاب بوزرا گفتند که وقت زیادی نمانده باید هرچه سریع تر فکر بکنیم که دیگر باید چکار بکنیم که بلکه صدای اعتراض مردم بلند شود ؟
....ادامه....



سخنی دیگر بر حقوق بشر در کنگرۀ نهم حزب مشروطۀ ایران

ایرانی
با درود خدمت دوستان
بخش 1:مانند همیشه، سرور گرام دکتر تفضلی، مقاله ارزشمندی قلمی فرمودند، با تمامی مفاد آن موافق هستم. البته، نباید از نکاتی چند به سادگی عبور نمود. موقعیت امروز جهان اول، از دریایی از خون گذشته است. دریایی از خون و آتش و تخنه که نبردی ایدولوژیک، سرانجام اندیشه های راست در آن به پیروزی مطلق رسید و قالب گردید. در این میان دستآوردهایی نیز مانند ملیون ها کشته بدست آمد که منشور جهانی حقوق بشر، مهمترین آنهاست. حال این پرسش مطرح است که آیا می توان این منشور را به صورت مبنای قانون گذاری در کشوری مانند ایران درآورد؟، پاسخ قطعا" مثبت است. اما آیا می توان به همین سرعت، هرهنگ آن را نهادینه نمود؟ بدبختانه این بار پاسخ قطعا" منفی است. تجربه خروج بنیادگرایی مذهبی از دل مدرنیزاسیون اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی پادشاهی پهلوی پیش چشمان ماست. بنابراین، نزدیک به صد سال است که جامعه ایران، وضعیتی در حال گذار را طی می کند که متاسفانه وقفه ای آخوندی نیز در این میان، این دوران گذار را سخت تر و طولانی تر نمود. ظبقه متوسطی که در پیش از شورش 57 کم کم در شهرها شکل می گرفت، امروز آسیب دیده از بسیار مشکلات سی سال اخیر است و باید ترمیم شود. البته، وجود جمعیت قالب شهرنشین و اکثریت باسواد، انجام رفرم های فرهنگی را حداقل در فضای تئوریک، آسان جلوه می دهد.
حق عزیزم، ابتدا پوزش بخواهم از تأخیر در شروع نقد منشورها. رایانه اینجانب چند روزی دچار مشکل بود تا به کمک دوستی، مشکلش رفع شد، چون بنده تنها قادر به استفاده از آن هستم و مشکلاتش را باید فرد دیگری رفع نماید. من فکر می کنم باید هرچه سریعتر نیروهای ملی را در گرد یک مجموعه (به نظر من شاهزاده رضاپهلوی و حزب مشروطه ایران) جمع نموده و اقدامات مقتضی آغاز شود. باید کسانی را که از سر لجاجت، دست از مواضع ماقبل تاریخ خود بر نمی دارند و حاضر به پذیرش هیچ منطقی نیستند را رها کرد. اصول بنیادینی که بارها خود تو دوست گرامی در همین سامانه به آن اشاره کردی را به عنوان مبانی اتجاد در نظر گرفت و عمل کرد.
....ادامه....



سخنی دیگر بر حقوق بشر در کنگرۀ نهم حزب مشروطۀ ایران

کاوه یزدانی
با درود آقای دکتر تفظلی گرامی
بی اعتمادی یکی از دلایل اصلی بوجود نیامدن اعتلاف و همبستگی ملی می باشد و رژیم اسلامی نیز همواره توسط سربازان امام زمانش تخم بی اعتمادی را در بین اپوزیسیون آزادیخواه می پراکند و با این شیوه از تشکیل یک اپوزیسیون قوی و متشکل در برابر خودش جلوگیری کرده و به عمر ننگینش ادامه داده و می دهد . آیا فکر نمی کنید یکی از دلایل بی اعتمادی مردم به گروهها و احزاب سیاسی اپوزیسیون و همچنین بی اعتمادی گروهها و احزاب سیاسی آزادیخواه در اپوزیسیون به یکدیگر نبود پاسخ به پرسشی می باشد که در کامنت قبلی پرسیدم ؟ من فکر می کنم اگر گروهها و احزاب و شخصیتهای سیاسی پاسخ این پرسش را در رفع بی اعتمادی مردم به خودشان و همچنین گروهها و احزاب به یکدیگر بدهند که اگر یکبار به چیزی یا کسی رای دادند قادرند رای شان را پس بگیرند شاید بتوانند تا حدی در ایجاد اعتماد سازی و نزدیک شدن گروهها و احزاب و شخصیتها به یکدیگر کمک نمایند و به همبستگی و اعتلاف ملی لازم برسند و یک اپوزیسیون ملی و منسجم و قوی را تشکیل دهند . مردم و گروها مثل آدم مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسند و به آسانی نمی توانند به یکدیگر اعتماد نمایند . مردم درون کشور حتی به سایه خود نیز اعتماد ندارند تا چه رسد به اینکه به گروهها و احزابی که چندین هزار کیلومتر بیرون از ایران هستند و هیچ خطری نیز تهدیدشان نمی کند و چماق رژیم اسلامی نیز بالای سرش نیست اعتماد نمایند و جانشان را در برابر سرکوب رژیم اسلامی به خطر اندازند .
....ادامه....



دموکراسی و نقش پادشاه

گل آقا
ما ایرانیان در طول تاریخمان سه نوع حکومت را تجربه کردیم.

1-استبدادی

2-مشروطه سلطنتی

3-جمهوری
و هر کدام از این حکومت ها چنان روی حکومت قبلی را سفید کرد که هر مجبور شدیم بگوییم :

سال بسال دریغ از پارسال .

بنظر من ما باید بدنبال یک نوع حکومت غیر از سه نوع حکو مت ذکر شده در بالا و شناخته شده در دنیا باشیم .
و یا شاید هم لازم باشد قدری هم در افکار و اعمال خودمان تجدید نظر بکنیم ؟
....ادامه....



سخنی دیگر بر حقوق بشر در کنگرۀ نهم حزب مشروطۀ ایران

کاوه یزدانی
با درود به آقای دکتر حمید تفظلی گرامی و حق گرامی

هر کسی درطول عمرش طعم شیرین حقوق بشر را نچشد نصف عمرش برفناست . باورش سخت است که بتوان همه بندهای منشور حقوق بشر را در دنیای امروز بطور واقعی به اجرا گذاشت حتی در پیشرفته ترین کشورها نیز به این زودی ها نمی توان حقوق بشر را بطور کامل و قانونی و واقعی به اجرا درآورد و رعایت کرد . وقتی در جایی سخن از بحث شیرین حقوق بشر به میان می آید آدم کنجکاو می شود و به اصطلاح تحریک می شود در باره اش صحبت کند . بویژه ایرانیانی که چند سالی در کشورهای غربی زندگی کردند و هنوز زندگی می کنند و از رفتار و جنایتهای رژیم اسلامی آخوندی و مافیایی نظامی اطلاع دارند بیشر به عمق ارزش های حقوق بشر پی بردند و بحث شیرین حقوق بشر می پردازند و در دنیای واقعی و مجازی در باره اش صحبت می کنند و می نویسند . در همه منشورهای گروها و احزاب می بینیم جای یک پرسش خالیست . آن هم این است اگر مردمی که بطور آزادانه به یک شخص یا نهاد یا شکل سیاسی اداره کشور رای دادند آیا این حق را دارند زمانی آن شخص یا نهاد یا شکل سیاسی را عوض نمایند و در یک انتخابات آزاد طیق قوانین دمکراتیک برای خواست یا خواستهای خود بطور آزادانه رای گیری نمایند یا اینکه اگر یک بار به شخص یا مقامی رای دادند دیگر تمام است ؟ و باز همین آشو همین کاسه رژیم حکومت اسلامی با هفت وجب روغن می شود ؟ همه در باره انتخاب آزاد نوشته اند و می نویسند و می گویند اما در هیچ منشوری و هیچ کسی در باره حق آزادانه پس گرفتن رای ننوشته و نمی گویند . این بزرگترین مشکل ملت ایران با حکومت جمهوری اسلامی است . در قیام 88 صدای شعار رای من کو و رای من را پس بده را همه شنیدیم . درست می گویم یا نه ؟
آقای تفظلی گرامی و حق گرامی آیا درست عرض می کنم یا نه ؟ با سپاس .
ارادتمند کاوه یزدانی


....ادامه....



سخنی دیگر بر حقوق بشر در کنگرۀ نهم حزب مشروطۀ ایران

حق
درود و سپاس خدمت آقای تفضلی گرامی، پاسختان نومیدم کرد چون حس می کنم اولا فراتر از ایستادن بر موضع منشور حقوق بشری خود کاری نمی توانیم بکنیم و دوم، مقایسه منشورهای موجود از توان ما کاملا خارج است!دعوت از کارشناسان به دفتر پژوهش در اینمورد چطور؟ پس ما چاره ای نداریم بجز صبر کردن تا آینده های نامعلوم به امید آنکه کسانیکه جمهوری اسلامی و جمهوریخواهی شان، چه سکولار و چه غیرسکولار، برایشان مهمتر از منشور جهانی حقوق بشر و حتی مهمتر از بقای ایران و ملت ایران است که نظر لطفی بما نشان دهند! با تجربه ای که از اینان تاکنون داشته ایم، هیچ چیزی اینان را از موضع شان جدا نمی کند، نه نداها، سهراب ها، نه ستار بهشتی ها،نه حتی اگر فقر و فلاکت و تجاوز در ایران بیش از این که هست شود! آیا نباید راهکارهای عبور از این حضرات را پیدا کنیم و اینها را دور بزنیم!؟ اینان معدودی هستند در برون مرز که بجز برخی که ذاتا مستبدند و خود نمی دانند و شعار حقوق بشر را هم می دهند، بقیه یا فرصت طلبان دکاندارند یا در جیب کشورهای بیگانه و جمهوری اسلامی. همین معدود را در رادیو و تلویزیونها و پارلمانها و مراکز بین المللی و دانشگاهها به استخدام خود درآورده اند تا منافع شخصی و منافع رژیم و منافع بیگانگان را به قیمت منافع ملی ایران خرج کنند. این معدود کسان که ملت ایران و نماینده ما نیستند که دست از تبهکاری هایشان بردارند. اینها بواسطه همین وابستگی هایشان هرگز با امثال شما و من به هیچ توافق و همکاری بر سر اصولی که زنده یاد داریوش همایون از آنها در تهران ریویو گفت نخواهند رسید. پس منتظر اینان شدن کاری عبث و به ضرر ایران و ملت ایران و منافع ملی ایندوست. ما نمی توانیم در کنج خود در انزوا بسر بریم چون اینها و بیگانگان نمی گذارند. ما باید صدا و پیام مان را بگوش ملت ایران برسانیم و آنها را مستقیما مخاطب قرار دهیم و این معدود مستبد و خودفروخته ی ناشنوا را ول کنیم!شما و این حزب از فرصتهایی که رسانه هایی مثل تلویزیون پارس می دهند در جذب مردم می توانید استفاده کنید.سپاس و ارادت حق
....ادامه....



دموکراسی و نقش پادشاه

بهمن زاهدی
با دورود خدمت جمشاد پرچمشاهی،

من درست برعکس شما فکر می‏کنیم. شاهزاده می‏تواند متحد کننده نیروهای اپوزیسیون ایران بشود. ایشان هم پیش‏زمینه‏هایش را داراست و هم قدرت بیانش را دارد و هم محبوبیت خاص خود را ما بین مردم بدست آورده است.

مشکل در جای دیگریست! و آن هم سیاست حذف کردن (مختل نگاه داشتن اپوزیسیون ایران) دول اروپایی و امریکا می‏باشد.

برای مثال: از زمانیکه هئیت فرهنگی پارلمان آلمان از قم به آلمان هجرت فرمودند، مشاهده می‏کنیم که نیروی راست رادیکال آلمان که در خدمت سازمان امنیت این کشور کار می‏کنند و تا چندی پیش چاکر و مخلس احمدی‏نژاد بودند به یک باره مخالف اسلام شده‏اند و در گفتمان مصنوعی که سازمان امنیت آلمان در آلمان بوجود آورده است، هر کسی که امروز مخالف اسلام حرفی بزند فوراً از طریق مطبوعات (دولتی و آزاد) آلمان به راست رادیکال بودن متهم می‏شود. دیوزگی آلمانی!

اروپا و امریکا در پی این هستند که این رژیم بر سر کار نماند (چه خری بهتر از این رژیم) و نیروی اپوزیسون ایران در رسانه‏های اروپایی و امریکایی را فقط اصلاح‏طلبان جمهوری‏اسلامی و جهان‏وطنی‏ها تشکیل دهند.

بایکوت کردن شاهزاده (و زیر فشار گذاشتن‏های سازمان‏دهی شده) و نیروی واقعی اپوزیسیون ایران در رسانه‏ها بخوبی قابل لمس می‏باشد. ما باید به فکر این باشیم که رسانه‏های ایرانی و غیر وابسته را بیشتر کنیم و صدای اپوزیسیون واقعی را به گوش مردم برسانیم و تنها روضه‏خوانی بی‏بی‏سی و صدای امریکا به گوش مردم نرسد.

خمینی را رسانه‏ها به مردم ایران معرفی کردند و گرنه از ایشان هیچ خبری نبود تا بی‏بی‏سی ایشان را به مردم ایران تحمیل کرد.

ارادتمند
بهمن زاهدی

....ادامه....



سخنی دیگر بر حقوق بشر در کنگرۀ نهم حزب مشروطۀ ایران

حميد تفضلی
هم میهن عزیز، حق
ضمن سپاس از حضرت عالی به خاطر توجهتان به مطلب و یه خاطر در میان گذاشتن افکارتان. مطالب شما دارای چند نکته کلیدی است که من در اینجا به خلاصه اشاره به آنها دارم. طبیعی است که شعارها و منشورهایی که در جمهوری اسلامی و در بافتار ایدئولوژی آن گفته و نوشته می شوند با حقوق بشر مغایرند. ما به همین سبب مطرح کردن و پیش زمینه قرار دادن حقوق بشر را یکی از بهترین راه های مبارزه با جمهوری اسلامی می دانیم. مورد دیگر اینکه حقوق بشر قادر به زدودن بسیاری از اختلاف هاست اما به شرط آنکه آن فقط شعار نباشد و به یا به عبارت دیگر ابتدا به ساکن به آن نگاه نشود. متاسفانه در میان ما گروه های اپوزیسیون گروههایی وجود دارند که فرای حرف خودشان حرف دیگری را نمی پذیرند. طبیعی است که همه ما برای آزادی ایران مبارزه می کنیم. اما باید در نظر داشت که ایران برای همه است و نه فقط برای گروهی خاص. به همین سبب لازم است بدانیم و بپذیریم که حرف ما و هدف ما تا کجاست. این نتهایت مرز را حقوق بشر نشان می دهد. مقایسه متن های منشورهای مختلف با یکدیگرو با متن اعلامیه حقوق بشر کاری است دشوار و علمی و از عهده هر کس بر نخواهد آمد. چون در چنین مقایسه ای نمی بایست تفسیر شخصی و یا حزبی کنجانده شود. ما در مورد منشور خودمان و اعلامیه حقوق بشر چنین کرده ایم. تا چه پسند افتد
پیروز و سرافراز باشید.

....ادامه....



دموکراسی و نقش پادشاه

جمشاد پرچمشاهی

شاهزاده رضا پهلوی به چند دلیل نمی تواند نیروی متحد کننده باشد. یکی اینکه با وجود جذابیت چهره و محبوبیت فردی بین ایرانیان بویژه طبقه جوانان داخل ایران، ایشان فاقد جاذبه رهبری سیاسی همانند آیت الله خمینی در زمان خود می باشد. خمینی نه تنها دارای کاریزمای رهبری و هدایت اتحاد و همسویی احزاب و سازمان های سیاسی و گروه های مختلف مبارزه علیه رژیم پهلوی بود بلکه از حمایت مالی و معنوی گسترده ای از سوی اقشار "روشنفکر" و دانشجو و نیز بازاریهای پرنفوذ و متمکن برخوردار بوده و کمتر کسی آنزمان در برابر گفته ها و تصمیماتش قد علم می کرد. شاهزاده رضا پهلوی از داشتن چنین امکاناتی محروم است و گذشته از همه اینها باید با بسیاری از مخالفان جاه طلب و خودخواه و حسود نیز دست و پنجه نرم کند. به عنوان کاندیدای پادشاه بی طرف و متحد کننده احزاب و سیاسیون و گروه های "متخاصم" به مشابه پادشاه اسپانیا "خووان کارلوس" هم خواه ناخواه نمی تواند نقشی ایفا کند چون تا زمانی که رژیم جمهوری اسلامی در حاکمیت می باشد و انتخابات آزاد در داخل کشور برای تعیین نوع نظام و حکومت آینده هنوز به واقعیت نگراییده است، روشن نیست که آیا ایشان اصولا و یا در چه مقامی به منصه ظهور خواهند رسید!؟ نقش و وظایفی را که ایشان درصورت برقراری نظام پادشاهی پارلمانی بخواست و آرای ملت ایران به عنوان پادشاه یا رئیس دولت در یک نظام جمهوری (فدرال یا غیر فدرال) می توانند یا میبایستی ایفا کنند، همان است که در متن این نوشتار هم آمده است؛ یعنی پس از انتخابات آزاد و تعیین نقش ایشان در آینده ی سیاست ایران و نه پیشاپیش که هنوز هیچ چیز معلوم و مشخص نیست.
....ادامه....



جمهوری یا پادشاهی، کدام يک؟

و_ر
1-چرا پادشاهی پارلمانی؟
برای اینکه در نظام پادشاهی امکان رشد پوپولیسم وفرقه گرائی وجود ندارد و پارلمان به رشد سیاسی مردم کمک میکند.
2- چرا رضا پهلوی؟
برای اینکه ایشان فاقد هر گونه عقده است و اصالت خانوادگی دارند.ضمنا ایشان تربیت شده غرب با ذهنیات نو میباشند و از دگماتیسم فراری.

....ادامه....



دموکراسی و نقش پادشاه

حق
با درود، آیا پادشاهی خواهان تاکنون همایشی داشته اند تا به اتحادی و منشوری بر سر اصول رسیده باشند و حول آن اصول همکاری کنند یا نه؟ اگر بلی، دستاوردها چه بوده؟ و اگر نه، چرا نه؟ با سپاس
....ادامه....



سخنی دیگر بر حقوق بشر در کنگرۀ نهم حزب مشروطۀ ایران

حق
درود بر آقای تفضلی و ایرانی عزیز،نمی دانم مقایسه منشورها باید چگونه و از کجا بیاغازد!متاسفانه کارشناسان حقوقی و سیاسی و اجتماعی تاکنون داوطلب نشده اند بما کمک کنند! منه کارناشناس در مقایسه منشورها، آنها را با شعارهای جنبش سبز و ایندو را با منشور جهانی حقوق بشر سازمان ملل متحد می سنجم. هر یک نزدیکتر به منشور جهانی باشد را انتخاب و حمایت می کنم. هر منشوری که داده می شود را اساس حقوقی می دانم که در تدوین قانون اساسی آینده ایران مهمترین نقش را بازی می کند. از آنجا که تدوین و اجرای کامل یک قانون اساسی نوین مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر و میثاقهایش را برای ایران واجب و هدف اصلی مبارزات ۱۰۰ ساله ملت یگانه ایران در چارچوب تمامیت ارضی ایران می دانم(تمامیت ارضی ما مطابق با سال شوم ۱۳۵۷ که به خمینی و وارثان گجستک اش تا به امروز محول شده)، هر منشوری که با آن ضرورت و هدف قابل مقایسه باشد را حمایت می کنم. شعارهای ساختارشکنانه مردم را من در تطابق کامل با حقوق مندرج ملتها در منشور سازمان ملل می دانم. این شعارها را خلاصه شده مطالبات ملت ایران می بینم که یکایک شان هرگز با حقوق بشر مندرج در منشور جهانی بوسیله سرآمدان ما سنجیده نشده که بنفع رژیم و حضرات فرصت طلبی بوده که از استکهلم تا واشنگتن و پراگ دوان دوان بدنبال حفظ رژیم و سهمشان فعال بوده اند. اینان با تعابیر کج و معوج از حقوق بشر و دمکراسی و اتحاد برای آن با هم مسابقه می دهند که شامل لابی ملت و ملیت تراشان فدرالی هم در آنجا و هم در شبکه سکولارهای سبز نوری علاء می شود.

منشور سبز مثل قانون اساسی جمهوری اسلامی متناقض و بنفع سبزالهی هاست که سهم خود را از غنائم ایران می خواهند. در یک منشور نمی توان هم ادعای حقوق بشر کرد و هم قانون اساسی جمهوری اسلامی را پذیرفت.

منشور پیشنهادی شورای ملی ها با روشی غلط آغازید.تمامیت ارضی و یگانگی ملی و منشور جهانی...را پیشنهاد کرد! مفادش را مستقیما به شعارهای جنبش سبز/مطلبات مردم ربط نداد.

منشور ۹۱برای حفظ رژیم و گمراه کردن مردم آمد.

باسپاس
....ادامه....



دموکراسی و نقش پادشاه

وجدانی

شاید جمهوری خواهان هیچگونه اتحادی نداشته باشند لیکن علیه پادشاهی متحدند! (۲)

چنانچه آدمِ منصف و عادلی باشیم و حرکات و سکناتِ بخشی از به اصطلاح مخالفین و اپوزیشیونِ رژیم ملایان و علی الخصوص جمهوری خواهان را بررسی نموده و به تصمیمات و قطعنامه هایی که در همایشهایِ مختلف و یکی بعد از دیگری آنها نظری بیفکنیم، بروشنی و واضح در خواهیم یافت این بخشِ خود خواه و تمامیت طلب که گویا دشمنی ابدی و لایزال با نظامِ پادشاهی و طرفدارانِ آن در ایران دارد، حاضر و آماده است حتی با ذوب شدگان در رژیمِ آخوندی و شیفتگانِ دوران طلائی امامِ راحلشان عقد اخوت ببندد اما با پادشاهی خواهان حتی زیر یک سقف در کنار هم ننشیند. تصور اینکه روزی روزگاری جمهوری طلبان با طرفدارانِ نظلم پادشاهی، حتی از نوع پارلمانیش، بر علیه جمهوری اسلامی متحد شوند بیشتر به یک خیال و خواب تعبیر نشدنی شباهت دارد. همانگونه که شاهد بوده و هستیم جمهوری خواهان مرتب و پشت سرهم همایش و گردهمآیی هایِ گوناگون و متعددی را برگزار مینمایند ولی تمامی اینها بر علیه نظام پادشاهی بوده و کوچکترین نشانی از نزدیکی و همراهی با طرفداران این نظام در بین نیست. با این همه اسناد و گواهیِ که در دسترس هست، هیچ ایرانیِ جمهوری خواهی آن آمادگی را ندارد که همانند شاهزاده رضا پهلوی پیشقدم شده و جهت سرنگونی جمهوری اسلامی، خواهان اتحاد همۀ کنشگرانِ سیاسی چه طرفدارانِ نظامِ پادشاهی و چه جمهوری وطنپرست باشد. همایش های جمهوری طلبان فقط و فقط از خودی هایشان تشکیل شده و میشود و جایی برای پادشاهی خواهان وجود ندارد. خوب به نام و عناوینِ این نشستها و همایشهایِ آنان توجه کنید!: «همایش پنجم اتحاد جمهوریخواهان ایران»، «همبستگی ملی جمهوریخواهان» و الی آخر !!! آیا امکانِ حضورِ یک طرفدار پادشاهی در این مجامع قابل تصور است؟ چه بسا در این همایشها کارگزاران جمهوری اسلامی بتوانند شرکت بجویند و لیکن طرفدارانِ پادشاهی هرگز و هیچوقت!
....ادامه....



دموکراسی و نقش پادشاه

وجدانی

شاید جمهوری خواهان هیچگونه اتحادی نداشته باشند لیکن علیه پادشاهی متحدند! (۱)

تا بحال بارها و بارها شاهد آن بوده و هستیم که بیشترِ ایرانیانِ دلسوز و وطنپرست چگونه و با چه استدلال و منطق قوی در بارۀ وجود شخصیت فراجناحی و رهبریت مقبول ایرانی که استعداد آنرا داشته باشد برای سرنگونی و از بین بردن جمهوری اسلامی، مبارزات آزادی خواهانۀ مخالفین و اپوزیسیونِ متفرق و پراکنده را انسجام بخشد تا این جوی ها و نهر های باریک و کم عمق به رودخانه هایِ بزرگ و خروشانی تبدیل گشته سیل آنها بنیان هر چه ظالم و ستمگر است را درهم نوردد. اما افسوس و هزاران افسوس که بخل و حسد و از همه مهمتر قدرت طلبی و خود محویِ جناحی از اپوزیسیونِ جمهوری اسلامی کار را به جایی رسانده که این اپوزیسیون ظلم، کشتار و جنایت جاری و وارده بر ملت ایران را به هیچ انگاشته و به جای رژیم آخوندی به سر و کلۀ خودش بزند و خویشتن را بطرف نابودی سوق بدهد.
....ادامه....



سخنی دیگر بر حقوق بشر در کنگرۀ نهم حزب مشروطۀ ایران

حق
درود و سپاس آقای تفضلی گرامی برای این نوشتار واقعا ارزشمند.بنظرمن،ما هنوز به اهمیت رابطه منشور جهانی حقوق بشر با قانون اساسی و فرهنگ و سیاست و مبارزه مان هنوز پی نبرده ایم. اگر بتوان رابطه مستقیمی که بین اصول حقوق سیاسی-اقتصادی-انسانی-فرهنگی-اخلاقی که بنظرم دربرگیرنده منشور جهانی اند را با همه این اصول و حقوق در ایران و ملت ایران و مبارزات مان علیه جمهوری اسلامی نشان داد آنهم در سطح وسیعی بوسیله رسانه ها، راهگشا خواهد بود. بنظرم، اینکاری بود که در رابطه با شعارهای ساختارشکنانه جنبش سبز ملت ایران باید به محض سر دادن شعار ؛رأی من کو!؟؛ آغاز می شد تا ملت ایران در درون و برون مرز متوجه می شد این حق یکی از اولین و مهمترین حقوقی است که هر آدمی دارد و در منشور جهانی حقوق بشر تضمین شده، و جهان، بویژه جهان لیبرال دمکرات و آزاد غرب برهبری امریکا که ادعای گسترش و حمایت از آزادی و دمکراسی و حقوق بشر را ۶۰ سالست دارند، موظفند از حق ملت ایران دفاع کنند، و حمایت معنوی خود را نسبت به ملت ایران نشان می دادند و از احمدی نژاد و خامنه ای سلب مشروعیت در سطح بین المللی می کردند تا زمانیکه ملت ایران آزادانه به خامنه ای و احمدی نژاد مشروعیت و رسمیت دهند. مردم از خامنه ای و دار و دسته اش سلب مشروعیت کردند و اوباما و جهان غرب حق نداشتند به این حق ما ملت گردن ننهند بویژه که حق رأی و حق اعتراض به نقض آن از حقوق بنیادین مندرج در منشور جهانی حقوق بشرند. اوباما و جهان غرب که او رهبری می کرد بجای حمایت از ما ملت، برعکس از خامنه ای حمایت کرد که شاخص ترین ناقض حقوق بشر در ایران بود و همو علنا دستور قتل و جنگ علیه ملت ایران را صادر کرد. به اعتراف قالیباف در تهران به تنهایی ۳ ملیون نیم ایرانی در ۲۵ خرداد ۸۸ بیرون ریختند. چگونه است اوباما صدای این انقلاب دهها میلیونی ما را نشنید ولی صدای انقلاب مصری ها که در اوجش به بیش از ۱۰۰هزار در قاهره نرسید را شنید!؟ چرا هنوز به اهمیت تطبیق شعارهای جنبش سبز با حقوق مندرج در منشور جهانی پی نبرده ایم؟ کمبود از ماست،نه!؟
....ادامه....



جمهوری یا پادشاهی، کدام يک؟

جمشاد پرچمشاهی

جناب نگارنده این نوشتار!
با احترام فراوان به نظرتان، آیا تصور نمی کنید که در تعریف و تحسین جنبش سبز مبالغه بخرج داده و علم ستایش را بیش از حد به آسمان برافراشته اید؟ شما جنبشی ناکام و سرکوب شده را با یک انقلاب عظیم و متحول در فرانسه مورد سنجش قرار داده و آنرا حتی کمرنگ و ناچیز خوانده اید ... بابا دستخوش

شما و دیگر حامیان "جنبش سبز" نمی توانید درهیچ مقطعی آنرا حتی با نهضت های اخیر در برخی کشورهای عربی موسوم به "بهار عربی" قابل قیاس بدانید تا چه برسد به اینکه با انقلاب های بس بزرگتر و عظیم تر قابل قیاس بدانید.

سلطان صاحبقرانیه که بنا به ادعای شما جنبش سبز شکستش داد، همان سلطان طی خطبه نماز جمعه ظرف نیم ساعت دستور سرکوب و بازداشت و زندانی و شکنجه و اعدام هزاران نفر از معترضان را صادر کرده و به کل جنبش که بعدها به آن واژه "فتنه" اضافه کردند، خاتمه داد. سران جنبش را جای خود نشاند و تا به امروز در بند اسارت گرفتارشان کرد. پس از کدام جنبش "تاریخی " و "بی نظیر" سخن می رانید" استاد؟

نگاهی به خیزش مردمی در سوریه بیاندازید که از بیست ماه قبل آغاز شده و با دادن تلفات و قربانی بیش از سی هزار انسان تا به امروز هنوز هم دست از مقاومت و مبارزه علیه رژیم خون آشام و جنایتکارشان نکشیده اند. جنبش به اصطلاح سبز شما نه فقط گلی بر سرمردم و کشور نزدند بلکه موجب ایجاد رعب و وحشت و خشونت فزاینده رژیم و عمال دست نشانده اش در فضای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی مملکت گردیده که حاصلش را همگان امروز بخوبی می بینیم .

بنابراین، با احترام به دیدگاه شما، نمی توان به هیچوجه از یک "جنبش تاریخی " سخن گفت که نه سرش پیدا بود و نه تهش، نه تحولاتی را آفرید و نه تغییراتی را به وجود آورد جز کشت و کشتار و یاس و ناامیدی چشمگیر که امروز به ویژه در بین طبقه و نسل جوان ایجاد شده که با فشار تحریم های گسترده اقتصادی و مالی پیوند خورده بطوری که توان جسمی و روحی برای یک خیزش قدرت شکن سلطان صاحبقرانیه و دربارش را فعلا تا مدت نامعلومی از آنها سلب نموده است.

....ادامه....



جمهوری یا پادشاهی، کدام يک؟

علی خلف زاده
با درود من نظرم را خلاصه ميگم .. با نتيجه گيری که شده صد در صد موافقم . و پادشاهی مشروطه را بهترين نوع حکومت ميدانم .
....ادامه....



شکل نظام سیاسی و هدف دمکراتیک

حق
خانم بقراط گرام، مستبدان سرشناس را باید بزیر نورافکن و پشت میکروفونها کشاند تا مشکل شان درباره پرسش و پاسخ زیر را به ملت ایران ارائه کنند:-

"تهران ریویو: جنابعالی در یکی از آخرین مقاله‌هایتان اشاره‌ کرده‌اید که باید بهترین ‌آینده‌ای را که برای ‌ایران می‌خواهیم پایه همکاری‌ها قرار دهیم. گفته‌اید بجای سرهم کردن ائتلافی بر اصول متناقض و سخن گفتن با زبان‌های گوناگون، در همراهی کردن گرایش‌های پذیرنده‌تر، بر اصول همگانی بکوشیم. مراد شما از اصول همگانی چیست و اصول همگانی جنبش اجتماعی مردم ایران را چه چیزهایی می‌دانید؟

داریوش همایون: اصول همگانی یعنی در نظر گرفتن منافع همگانی. البته هیچ‌گاه شما نمی‌توانید منافع همه مردم را تامین کنید. به عنوان نمونه، نمی‌توان منافع «دزد»ها را تامین کرد. یا هستند کسانی که می‌خواهند ایران یکپارچه نباشد و تکه تکه شود. یا کسانی باشند که بخواهند اقلیت‌های مذهبی و قومی در فشار باشند. منافع آنها را نمی‌توان تامین کرد. پس باید شرایطی را در نظر گرفت که بیشترین مردم راضی باشند و زندگی خوبی داشته باشند. این اصول همگانی باید از این جا در بیاید. مبنای اصول همگانی این است. نیازی نیست آن را اختراع کنیم. هیچ معیاری بهتر از رای اکثریت مردم را نمی‌توان پیدا کرد که این اصول همگانی را پیدا کند. این نخستین راه رسیدن به اصول همگانی‌ست. اما این تنها کافی نیست. آیا این اکثریت حق دارد که پس از پذیرفته شدن در انتخابات، حقوق اقلیت را زیر پا بگذراد؟ به عنوان نمونه اگر شخصی یا گروهی با 51 درصد آرا برگزیده شود، آیا مجاز است که حقوق 49 درصد باقی‌مانده را در نظر نگیرد؟ خیر. اعتبار رای اکثریت مردم باید در چارچوب اعلامیه جهانی حقوق بشر باشد. این اعلامیه، نتیجه تمام مبارزاتی‌ست که لیبرال‌های دنیا انجام دادند. مبارزاتی که از 2400 سال قبل، در اسکندریه هلنیستی شروع شد...

دموکراسی در چارچوب جهانی اعلامیه حقوق بشر در کشوری یکپارچه و یگانه به نام ایران با تمام خصوصیات منحصر به خودش می‌تواند مبنای تعیین کننده اصول همگانی باشد"
....ادامه....



شکل نظام سیاسی و هدف دمکراتیک

حق
درود بر دوستان گرامی و هموطنان،

منظور خانم بقراط از ؛بخشی از هواداران پادشاهی ... مستبد هستند؛ کیستند و نام و نشان و حرفشان چیست؟ آیا پادشاهی خواهان میانه رو واقعا نمی توانند با اینان بر سر اصولی توافق و همکاری کنند که فقط منافع ملی ایران را در برگیرد و انتخاب بین جمهوری را به ملت ایران در یک رفراندوم واگذار کنند؟ اگر پادشاهی خواهان همتی بخاطر ایران بکنند و جبهه ای متحد تشکیل دهند بی شک جمهوریخواهان را طبیعتا آنقدر نگران خواهد کرد تا در مقابل بیشتر متحد شوند. در مقابل هر عملی، عکس العملی هم هست! امیدوارم که پادشاهی خواهان آن عمل مثبت را بکنند به امید آنکه جمهوریخواهان در مقابل آن عکس العمل مثبت را انجام دهند. بی شک هر کدامشان اول متحد شود دست قویتری در مقابل دیگری خواهد داشت.

اگر رضاشاه بزرگ و شاه فقید را دوست دارید متحد شوید! اینها عاشق ایران بودند. آیا شما هم انقدر عاشق ایران هستید تا با اتحادتان بر سر اصولی که منافع ایران را تامین می کند با هم توافق و همکاری کنید!؟ پادشاهی یا جمهوری از اصول نیستند. حق انتخاب بین پادشاهی و جمهوری متعلق به ملت ایران در یک رفراندوم است.

اگر زنده یادان دکتر مصدق، دکتر شاپور بختیار و دکتر صدیقی را دوست دارید متحد شوید. اینها عاشق ایران بودند. آیا شما هم انقدر عاشق ایران هستید تا با اتحادتان بر سر اصولی که منافع ملی ایران را تامین می کند با هم توافق و همکاری کنید!؟ حق انتخاب بین پادشاهی و جمهوری متعلق به ملت ایران در یک رفراندوم است.

عشق تان به ایران و ملت دربند ایران را ثابت کنید. پافشاری شما بر ؛یا جمهوری یا هیچ؛ و یا ؛یا پادشاهی یا هیچ؛ اگر از روی نادانی و دوستی خاله خرسه وارتان نباشد، حتما از غرض ورزی شماست، غرض ورزی شما نسبت به آن بیش از ۷۰ میلیون ایرانی در درون مرز و ما ۵ میلیون آواره ایرانی در برون مرز.

هر لحظه شما بیشتر روی این خودخواهی و استبدادتان پافشاری کنید، باید مسئولیت درد و رنجی که به ۷۵ میلیون ایرانی درون و برون مرزی وارد می کنید را به سهم خود بپذیرید.
....ادامه....



نظرات درج شده در این مکان نظرات رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) نمی‌باشد. کاربران در اظهار نظر آزاد هستند

در این مکان نظر خود را با ما و دیگران در میان بگذارید.

آخرین " نظرات آزاد " ارسال شده

تالارهای نوشتاری

آخرین نظرات ارسال شده

2 نظر شورای ملِی، نقبی بسوی روشنائی؟

8 نظر سیاست پیر

2 نظر تحقیر عدالت نیست

1 نظر برای مردم یا کنار «تیم رهبر» علیه «تیم احمدی نژاد»؟!

1 نظر برای مردم یا کنار «تیم رهبر» علیه «تیم احمدی نژاد»؟!

4 نظر یک هویدا و یک احمدی نژاد

9 نظر درباره‌يی هويّتِ ملّی و پروژه‌ی ملّت‌سازی

1 نظر تکرارِ عادت به نام سیاست

2 نظر جستاری درباره‌ی «نظریه‌ی توطئه»

3 نظر دست‌کم ۳۷ کشته در زلزله استان بوشهر

پرشورترین مقالات از لحاظ نظرات ارسال شده

51 نظر رضا پهلوی، تنها نیست

47 نظر مشکلتان با رضا پهلوی چیست؟

42 نظر درخواست تجزیه آذربایجان از ایران بوسیله نماینده کالیفرنیا

41 نظر آزادی دور نیست، اگر همه بخواهیم

38 نظر ایران را دوست بدار یا سرزمینش را ترک کن

35 نظر نظام غیرمتمرکز فدرالیسم نیست

35 نظر اپوزیسیون ایرانی، کدام اپوزیسیون؟

34 نظر لزوم تشکیل جبهه‌ی واحد سرنگونی

33 نظر بازگشت به گذشته نه ممکن است و نه مطلوب

33 نظر بازگشت به گذشته نه ممکن است و نه مطلوب


 
  20    21    22    23    24    25    26    27    28    29    30  
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites