حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست   برگشت
کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی
 

به کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی ایران خوش آمدید.




ایرانی
بخش 3: منتها درباره نظام پادشاهی، مسئله مربوط به جکومت مستقر و دلیل جایگزینی آن با حکومتی غیر مشروع را مدنظر داشت. درباره مبنای مشروعیت سلطنت پهلوی، اگر به دنبال این پاسخ باشی که این حکومت با رای مردم سرکار آمده است، اصولا" چنین چیزی در آن زمان ممکن نبوده است. چون به بحث های تاریخی علاقه نداری، تنها این را از من بپذیر که به خلاف چرندیات امثال مشیری، مبنای مشروعیت قانونی و عرفی لازم برای انحلال قاجاریه و ایجاد پادشاهی پهلوی وجود دارد که چنانچه دوست داشتی، اسناد، مدارک و بحث های مربوط به آن را ارائه خواهم داد. درباره کامت بعدی شما در ارتباط با نگهبانی از ایران توسط مردم، بسیار موافقم. اما به یک نکته توجه کن، همه در ایران از وضعیتی که به سمت آن می رویم آگاهند. می دانند خامنه ای دارد با ایران چه می کند، سه سال پیش ملیونی به خیابان آمدند تا همین ها را بگویند. اما چه اتفاقی افتاد؟ همه گونه هزینه ای دادند و متاسفانه ایران به این روز افتاده است که می دانی و می بینی، بنابراین، حکومت برآمده از جامعه ای آگاه، وظیفه نگهداری از ایران را به عهده خواهد داشت. بنابراین همانگونه که می بینی، کافیست حکومتی در ایران شکل بگیرد که منافع بیگانه را خفظ کند، آن زمان بیگانه به او نامه می نویسد تا او هم با پشتگرمی ارائه شده درنامه، در نماز جمعه دستور کشتار صادر کند. پس همانگونه که همه مردم در موقع جنگ به جپهه نمی روند و دفاع وظیفه ارتش است، ایرانبانی نیز توسط جکومت و به طور تخصصی انجام می شود و وظیف آحاد ملت، انتخاب شایسته ترین افراد برای جکومت کردن است در فرایندی دموکراتیک است و البته هر هر زمان که نخواستند، تعویض آنها. تا حکومت گران با تکیه بر تکنوکراسی، منافع عمومی را به حداگثر رسانده و از وطن مراقبت کنند. حال من به دلایل تاریخی و فرهنگی، آن را در قالب پادشاهی پارلمانی، قابل حصول تر می دانم تا جمهوری.
....ادامه....




ایرانی
بخش دوم: همچنین، بحث درباره مشروعیت و یا عدم مشروعیت یک حکومت، به طور مستقیم با توجیه وجودی او رابطه دارد. این بحثی است که به طور متأخر در بین همه ایرانیان به راه افتاده است، جالب است بدانی، پرفروش ترین کتاب های علوم سیاسی در ایران، کتاب های مربوط به تعریف و روشن ساختن مفاهیم مربوط به قراردادهای اجتماعی (به تعبیری قوانین اساسی) هستند. جوی که بوجود آمده بسیار عالی است، مردم می خواهند بدانند با چه طرف هستند. مطالبات مردم کم کم به طور اصولی مشخص می شود و حال می توان در این فضا با مردمی دانا و آگاه، طرف حساب سیاسی بود. مسئله بعدی درباره گذشته است، بررسی گذشته به دولیل انجام می شود، یکی مبنای مشروعیت (به معنای عرفی و نه شرعی آن) و دیگری نقد و بررسی چراها. بررسی این موضوع که "آیا نظام جمهوری اسلامی مشروع است"، تنها با بررسی که عرض کردم ممکن است. این مسئله تا آنجا اهمیت دارد که اذناب نظام (مانند نصباح یزدی) به دلیل وضعیت رسوا شده رفراندوم، صراحتا" اعلام می کنند مبنای مشروعیت جمهوری اسلامی رأی مردم نیست، پس از آن مانند آنچه پاپ می کرد، مبنای مشروعیت را به آسمان ها گره می زند!، پس ما هم باید کاری را بکنیم که در اروپا شد، حکومت را به زمین بیاوریم، پاسخگو کنیم و قدرتش را محدود و مبنای مشروعیتش را رای مردم. پرسش بعدی آن است که آیا بدون رأی گیری از ملت می توان فردی را پادشاه و رئیس جمهور نامید، البته خیر. اما در این میان من همچنان بر روی رفراندوم 58 نظر دارم و به نظر من، مبنای مشروعیت جمهوری اسلامی مخدوش است. این همان چیزی است که مصباح یزدی از آن نگران است و سعی در پاک کردن صورت مسئله آن دارد.
....ادامه....




ایرانی
با درود خدمت دوستان
بخش 1: کاوه جان، پاسخ پرسش تو دوست گرامی قطعا" منفی است. یعنی خیر، مسلما" روشی غیردموکراتیک، به دموکراسی منجر نمی شود. حتی بالاتر از آن، روش های دموکراتیک نیز می تواند نتایجی نه تنها غیر دموکراتیک، که هیولاوار خلق کنند. در این مورد، مثال جمهوری وایمار در آلمان، مشهورترین مثال است. درباره گذشته و دموکراسی، دوباره مسلما" خیر، هرگز در تاریخ معاصر ایران، نه تنها روش های دموکراتیک نداشته ایم، بلکه به سختی می توان انتخاباتی را پیدا کرد که حتی از درصدی قابل قبول از آزادی برخوردار باشد. البته این تابع شرایط زمان خود بوده است. وقتی کشاورز به عنوان برده و طیول چسبیده به زمین، ملک ارباب است، چگونه می توان او را که اصولا" از حقوق اولیه انسانی برخوردار نیست، دارای حقوق سیاسی دانست؟، به یادداشته باش که در تاریخ معاصر ایران، تحولات همواره جهتی معکوس (از بالا به پایین) داشته اند. به خلاف مثلا" اروپا که تحولات از بطن طبقات و به تعبیر چپ، منازعات طبقاتی برخاسته است. بنابراین، انقلاب مشروطیت نیز پیش از آنکه بر مطالبات تعریف شده استوار باشد، شرایط خاص ایران را دنبال می کند. مقالات صدسال اندیشه ایرانی که به همت آقای حقدار در همین سامانه درج می شود در این زمینه اطلاعات جالبی بدست می دهد.
....ادامه....




کاوه یزدانی
با درود ایرانی گرامی
جنابعالی به حزب مشروطه ایران و کاندیدای این حزب شاهزاده برای پادشاهی اشاره فرمودید لازم دیدم نظرم را عرض کنم . ابتدا اینکه ملاک سخنان من نه حزب مشروطه و منشورش و نه هیچ حزب دیگری و منشورشان می باشد . موسس حزب مشروطه که زنده یاد دکتر داریوش همایون می باشد نگاهش به نهاد پادشاهی حفظ ایران و تمامیت ایران بود نه هیچ چیز دیگری . اگر اکنون زنده یاد داریوش همایون تشریف داشتند حتما از ایشان می پرسیدم که آیا نهاد پادشاهی توانست ایران را حفظ نماید ؟ توجه داشته باشید که در باره نهاد پادشاهی نظرم را عرض می کنم و تا کنون بیست سلسه پادشاهی در ایران آمده اند و رفته اند . آیا این پادشاهان توانستند ایران را آنگونه که بود حفظ نمایند ؟ به باور من ایران و هر کشور دیگری را فقط به پشتوانه ملت بیدار آن کشور می توان حفظ کرد . از آنجایی که در دوران پادشاهان پهلوی ملت ایران بی خبر از همه جا بود و در خرافات غرق شده بودند شاه فقید به تنهایی حریف دسیسه های بیگانگان و مزدورانشان نشد و مردم بی خبر نیز فریب آخوندهای رذل را خوردند و در دامشان افتادند . من فکر می کنم نسل کنونی ایران با نسل دوران 57 زمین تا آسمان فرق دارد . ایران با برقراری حقوق بشر و حقوق شهروندی همه شهروندان ایرانی و با داشتن یک ملت بیدار باقی خواهد ماند نه اینکه با داشتن یک نهاد و یک شخص در راس آن نهاد و بر این باورم که تنها مانع نسل جوان امروز ایران رژیم اسلامی می باشد و تردید ندارم که نسل پس از انقلاب شوم آنقدر بیدار و توانایی دارد که به یک جامعه دمکرات برسد و ایران را با یا بدون نهاد پادشاهی حفظ و آباد نماید . چون نیک بنگریم بیگانگان بخوبی این را دریافته اند و به همین دلیل نیز از ملت ایران هیچ حمایتی در سرنگونی رژیم اسلامی نمی کنند .
به امید آزادی ایران

....ادامه....




کاوه یزدانی
با درود ایرانی گرامی
سخن از یک جامعه دمکراتیک می باشد . آیا در گذشته ای که می فرمایید جامعه ای به مفهوم واقعی دمکراتیک داشته ایم که اساسش رای گیری باشد ؟
سخنانی که فرمودید به باور من پاسخ پرسشم نیستند . از انقلاب مشروطه حدود صد سال می گذرد و از انقلاب شوم 57 سی چهار سال می گذرد .سخن من در باره اکنون و فرداهاست دوست بسیار گرامی . من در گذشته زندگی نمی کنم .در گذشته ها اتفاقات بسیاری رخ داده است که جای بحث در مورد شان به امروز و به خارج از کشور و به مبارزه با رژیم ننگین اسلامی هیچ ارتباطی نمی توانند داشته باشند جز اینکه بسود رژیم اسلامی می باشند . چرا ؟ چونکه به هیچ نتیجه و موفقیتی برای رهایی از رژیم اسلامی منجرب نخواهند شد همچنانکه در سی و چهار سال گذشته نشده . همچنین راهی در جهت رسیدن به یک جامعه دمکراتیک را برای ایران نمی گشایند . پرسش دقیقی که از جنابعالی که استاد دانشگاه هستید پرسیدم .
آیا با روش های غیر دمکراتیک می توان به جامعه ای دمکراتیک رسید ؟
آیا بدون رای گیری از ملت ایران می توان فردی را رئیس جمهور یا پادشاه ملت ایران نامید ؟ آیا این دمکراتیک است که بدون رای ملت فردی را رئیس جمهور یا پادشاه ملتی نامید ؟ مفهوم رای و صندوق رای در یک جامعه دمکراتیک چیست ؟ باید تکلیف خود را ابتدا با خود مشخص نماییم که آیا به دنبال رسیدن به یک جامعه دمکراتیک هستیم یا نه ؟
ارادتمند کاوه یزدانی

....ادامه....




کاوه یزدانی
حقوق اقوام ایرانی چیست ؟
حقوق بشر و حقوق شهروندی چیست ؟
چاره جویی سیاسی برای احقاق حقوق همه شهروندان ایرانی با شرکت آقای عبدالستار دوشوکی آقای حسین خلیفه آقای آریوبرزن پیروزنیا و آقای امیر فصیحی نویسنده کتاب انقلاب نوروز در برنامه همصدایی با اجرای آقای فرامرز فروزنده
لینک
http://www.youtube.com/watch?v=6RGXUwev_9o&list=UL6RGXUwev_9o

....ادامه....




ایرانی
با درود خدمت دوستان
کاوه جان، از دومنظر می توان به پادشاه نامیدن شاهزاده رضاپهلوی نگاه کرد. ابتدا اینکه، رفراندوم تغییر نظام در سال 58، مخدوش است، این را امروز دست اندرکاران رها شده از قید آخوندی نیز می گویند و اسناد به اندازه کافی برای آن وجود دارد. چنانچه این نظر را بپذیریم، پس قانون اساسی مشروطه همچنان به قوت خود باقی است و چنانچه بخواهیم آن را ملغا و یا اصلاح کنیم، باید در یک انتخابات آزاد و با نظارت نهادهای بین المللی صورت پذیرد زیرا در همه کشورهای دموکراتیک دنیا، نتیجه حاصل از انتخابات مخدوش، باطل است. پس می توان نتیجه گرفت تا انجام انتخابات با شراطی که گفتم، قانون اساسی مشروطه بر قرار است و بر طبق آن از 4 آبانی که شاهزاده به سن قانونی رسیده اند، طبق آن قانون اشاره شده، شاه هستند. کسانی مانند واحدی، برای رد این نظر امروز از درصد آرا می کاهند و می گویند درست است!، مثلا" می گویند نه 99 درصد که لااقل مثلا" 60 درصد در آن رفراندم به تغییر نظام رای داده اند، پس نتایج حاصله درست درست است!، درضمن فراموش نکن، در آن رفراندوم تنها پاسخ "آری" و یا "نه" به جمهوری اسلامی مطرح و مدنظر بود. این یک نگاه. نگاه دوم، نگاهی است که حزب مشروطه ایران دنبال می کند و شاهزاده را "کاندیدای" نهاد پادشاهی می داند و به همین دلیل با طیف هایی از پادشاهی خواهان در تضاد قرار می گیرد. زیرا طبق نظر اول، رضاپهلوی شاه است و طبق نظر دوم، کاندیدای پادشاهی. در مورد اول، این حق قانونی اوست، در مورد دوم، وقتی صحبت از "کاندیدا" است، یعنی کاندیدا باید در یک فرآیند انتخاباتی دموکراتیک، "انتخاب شود".
کاوه جان، بر اعصاب خود مسلط باش و نگاهی هم به تحولات سوریه بکن، ماه ها کسی شورای ملی آنها را به رسمیت نشناخت تا چند روز پیش، دلیل آن چه بود؟ از تو دوست گرامی می خواهم با تسلط بر اعصاب خود و همکاری با آن بخشی از اپوزیسون که حرف های دموکراتیک و منطقی می زند، در راه آزادی وطن بمانی. تلاش هایی که صورت می گیرد منشاء اثر است و این را در بحث های بعد شرح می دهم.
....ادامه....




کاوه یزدانی
درود بر روان ستار بهشتی و ستار بهشتی ها که قهرمانان ایران هستند .
درود به همه قهرمانان میهن پرستی که در زندانهای رژیم ننگین اسلامی اسیر می باشند .
آقایان و خانمهای خارج نشین که در آزادی و امنیت زندگی می کنید
آیا کاری از شما برای آزادی ایران ساخته است ؟ یا اینکه در تاریکی دنیای مجازی وقت می گذرانید به این خیال که با رژیم اسلامی مبارزه می کنید ؟
خانه ما در اشغال یک رژیم فاشیست اشغالگر و مافیایی است ، در آتش می سوزد ، بیش از 70 میلیون هم وطن ما در اسارت و فقر و بدبختی بسر می برند ، مبارزان میهن پرست ر گروه گروها به دار اعدام می آویزند ، دختران و زنان برای تامین معاش خانواده و ادامه زندگی تن فروشی می کنند ، احتمالا بیگانگان در آینده نه چندان دور کشورمان که به مفهومی مادر همه ما می باشد تکه پاره می کنند ( خبر تشکیل کشور کردستان را نشنیدید ؟ ) . شما آقایان و خانم هایی که در خارج از کشور و برخوردار از آزادی و امنیت هستید و به تاریخ گذشته چسبیدید ، بفرمایید تا زمانی که آن خانه اشغال شده آزاد نشود این بحث ها چه کمکی به آزادی ایران و هم میهنان گرفتار ما در درون کشور می کنند ؟ لطفا نفرمایید اینها تاریخ هستند و مرورشان برای آگاهی ضرورت دارد که از نظر من این پاسخ یعنی خود فریبی . بفرمایید چه کمکی به هم میهنانمان در زندانهای رژیم اسلامی می کنند ؟ لابد می پرسید پس چکار باید کرد ؟ پاسخ کوتاه و ساده این مخلص این است که پیش از هر کاری به پزشک مراجعه نمایید و برای پزشک عین حقیقت را توزیح دهید که شما در خارج از ایران از طریق دنیای مجازی در تاریکی نشستید و با رژیم اسلامی مبارزه می کنید و قصد دارید ایران را آزاد کنید . البته اگر هدفتان آزاد کردن ایران می باشد . بله به نظر من بهتر است ابتدا به پزشک مراجعه نمایید .
ارادتمند کاوه یزدانی
....ادامه....




کاوه یزدانی
با درود ایرانی گرامی
این پرسش را در فیسبوکم قرار دادم و از شما دوست گرامی و حق گر گرامی و آقای بهمن زاهدی گرامی نیز می پرسم .
آیا با روش های غیر دمکراتیک می توان به جامعه ای دمکراتیک رسید ؟
آیا بدون رای گیری از ملت ایران می توان فردی را رئیس جمهور یا پادشاه ملت ایران نامید ؟ اگر پاسختان بله است لطفا بفرمایید آیا این دمکراتیک است ؟
با سپاس و احترام ارادتمند کاوه یزدانی


....ادامه....



آنشب که پرزیدنت جیمی کارتر ایران را تحت توجهات شاهنشاه جزیره ثبات نامید.

جمشاد پرچمشاهی

دولت های آمریکا همیشه تا دقایق پایانی انقراض دودمان پهلوی با اعتماد کامل ایران را به ویژه در منطقه خلیج فارس کشور یا "جزیره" ای با ثبات دانسته و حتی به آن لقب "ژاندارم" منطقه داده بودند که این ثبات خیر سر ضعف و سهل انگاری رئیس جمهوری نابخرد و ناتوان به بی ثباتی و بحران زایی منطقه منجر شده و این "ژاندارم" قدرتمند و ضامن امنیت منطقه به یک افعی خطرناک و زهرآگین مبدل گردید که حالا همین آمریکایی های ناشکر و بی خرد درحال دست و پنجه نرم کردن هستند !
....ادامه....



آنشب که پرزیدنت جیمی کارتر ایران را تحت توجهات شاهنشاه جزیره ثبات نامید.

جمشاد پرچمشاهی

سخنان جیمی کارتر درمورد شاه فقید و ایران به عنوان یک جزیره ثبات با بیان جملاتی که در این نوشتار نقل قول شده است، گاف و لاف سیاسی است که در عرف دیپلماسی مرسوم بوده و در بیشتر مواقع هم تعارفات و خوش و بش های سیاسی را شامل می شوند بویژه آنکه وقتی اینگونه سخنان پرآب و تاب در چارچوب ضیافت رسمی شام که طی آن سیل مشروبات الکلی متعدد و مختلف جریان دارد، به زبان آورده می شود و سخنران اغلب پیش از شروع به سخنرانی چند جرعه ودکا و ویسکی و کنیاک و یا غیره بالا انداخته باشد. جیمی کارتر در زمان ریاست جمهوری اش ازعبارات و جملات دیگری هم درمورد شاه ایران استفاده کرده بود؛ از جمله اینکه: "شاه ایران یکی از صمیمی ترین دوستان من در جهان بشمار می آید!" روشن است که وقتی شما کسی را به عنوان میهمان عزیز دعوت می کنید دعوت میکنید ، طبیعتا به تمجید و تحسین وی در حضور دیگران می پردازید.

فراموش نکنیم که در پس اینگونه سخنان جیمی کارتر درمورد شاه و ایران معانی و واقعیات دیگری نهفته بود . دعوت شاه به ایالات متحده آمریکا نزدیک به دوسال پیش از آغاز انقلاب اسلامی سال ٧٩ میلادی پیش پرده یا پیش آهنگ یک سلسله رویدادهایی بود که می بایست رخ دهد و رخ هم داد . بسیاری از ایرانیان تصور می کنند که این جیمی کارتر بود که در نهایت سبب سقوط شاه و رژیم پهلوی در ایران شد اما این نظریه کاملا اشتباه است . درست است که کارتر هیچگونه اقدامی برای جلوگیری از سقوط رژیم پهلوی و استقرار رژیم دینی اسلامی انجام نداد - نه اینکه نمی خواست یا نمی توانست؛ بلکه نگذاشتند او کاری کند - به گفته خود شاه فقید در چند مصاحبه رادیویی و تلویزیونی معدود، این جیمی کارتر و دولتش نبودند که به ادامه سلطنت و حکومت پهلوی پایان دادند بلکه قدرت و نفوذ کنسرسیوم های نفتی و فشارهای مستمر آنها بر مرکز سیاست گذاری دولت آمریکا موجب تزلزل پایه و ستون نظام شاهنشاهی گردید ... ادامه
....ادامه....



جمهوری یا پادشاهی، کدام يک؟

و_ر
جناب گ آقا
باید بعرض شما برسانم که در دنیا خیلی ملتها هستند که به تاریخ گذشته خود افتخار میکنند.اما در مورد مصدق باید بگویم که ایشان طرفدار دمکراسی نبودند بلکه با شعار های پوپولیستی میخواستند به قدرت رسیده و رژیم پادشاهی شاه را سرنگون و خود بجای ایشان به حکومت برسند.مصدق به هر حیله ای برای جلب توجه مردم و سایر گروه های سیاسی اقدام کرد ولی بقول شاپور بختیار یا ستاره فرمانفرمئیان بخاطر نداشتن درک درست از سیاست جهانی و شرایط کشور بازی را باخت و هوداران او هم از ایشان حمایت نکردند و روز 28 مرداد اکثرا یا در خانه ماندند یا در جائی مانند نصرالله امینی در فشم و میگون قائم شدند.امیدوارم سایت این نوشته را سانسور نفرماید.
....ادامه....



تجربه نیجریه از فدرالیسم

حق
با درود دوستان،افق صدای امریکا در رابطه با فدرالیسم، برنامه ای به غایت آموزنده داشت با حضور دکتر عبدالرضا کریمی از حزب دمکرات! کردستان و دکتر مسعود مصلی نژاد حقوقدان و استاد دانشگاه رشته علوم سیاسی. واقعا تفاوت دو دکتر در علم و منش بسیار متفاوت بود. اگر فدرالیسم را امثال کریمی برای ایران می خواهند بیاورند باید فاتحه ایران را خواند! کریمی هم مثل اسماعیل نوری علاء چون نمی داند فدرالیسمش برای ایران را تعریف و توجیح کنند ترفند دیگری بکار می گیرد. می گوید تمرکززدایی که می خواهیم باشد، حالا اسمش را هر چی می خواهید بگذارید. کریمی در این برنامه وقتی گیر افتاد در مورد جنگ داخلی امریکا که حفظ تمامیت ارضی بر فدرالیستهای تجزیه طلب بر سر مسئله برده داری، گفت که فدرالیسم ۷۰ جورست و خلاصه کلامش این بود بمن چه که در جاهای دیگر با فدرالیسم شان چه می کنند! او تنوعات ما ملت و آب و هوای ایران را شبیه یک قاره دانست تا انقدر تفاوتها را بزرگ کند تا فدرالیسمش را توجیح کرده باشد! ما این تنوعات را سرمایه های استثنائی در جهان خود می دانیم و این حضرات آنرا دلیل بر تکه پاره کردن ملت و کشورمان می دانند! اگر امروز صحبت غلط مقوله ؛اقلیت و اقلیتها؛ ی مذهبی و قومی ۱۰ تکه باشند، کریمی در این برنامه بدون ذکر آن شماره این اقلیتها را پس از فدرالیزه شدن ایران به صدها رساند. اینرا در جوابش به دهقانپور در مورد تکلیف اقلیت کرد یا اقلیت آذری در تقسیمات جغرافیایی کردستان و آذربایجان فدرال چیست ببینید. اینها بجای از بین بردن مقوله اقلیت با فدرالیسم شان می خواهند ایران را پر از اقلیت کنند!

باید مقوله اقلیت را ریخت دور و بجایش حقوق شهروندی را گذاشت.

سیامک دهقانپور در مقدمه برنامه تعریف ناقصی از فدرالیسم داد انگار که فدرالیسم درست در نقطه مقابل مرکزگرایی قرار دارد و راه دیگری برای تمرکززدایی نیست! از آلمان و امریکای فدرال موفق گفت ولی از فرانسه غیرفدرال موفق در تمرکززدایی هیچ نگفت! لینک این برنامه:-
http://ir.voanews.com/media/video/1539788.html?z=1566&zp=2
....ادامه....




حق
با درود خدمت دوستان، آقای بهمن زاهدی گرامی، منهم بنوبه خود مایلم کاوه پیشنهاد شما را در مدیریت بخش مذکور بپذیرد. با سپاس فراوان از شما و ایرانی عزیز برای بر دوش گرفتن کارهای بیشتر که از توانایی امثال من بیرون است. تندرست و پیروز باشید. ارادتمند حق
....ادامه....



برابری زنان با مردان راه مبارزه با اسلام‏گرایان است

وجدانی

رضاشاه کبیر سال ۱۳۱۴، محمدرضا شاه سال ۱۳۴۱ و حرب مشروطه ایران سال ۱۳۷۹

حدود ۸۰ سال قبل و بهتر بگویم در ۱۷ دی ۱۳۱۴ رضاشاه کبیر، علیرغم ادعای دروغگویان، اولین اقدام و نخستین حرکت آزادی طلبانه و ترقی خواهانه خود را نسبت به نیمۀ دوم جامعۀ ایران یعنی زنان آغاز کرد و با کشف حجاب آنان درهای بسته و بندهای مخل رهایی و آزادی شان را باز نمود و از این طریق، هرچند دشمنان زن ایرانی نگذاشتند که او به آزادی دلخواه و شاسته اش برای زنان برسد، شاهِ ایران ضربات سنگین و خردکننده ای بر پیکر و فکر تنگ نظران و دگم اندیشان تاریخی ایران وارد آورد و نخستین سنگ بنای آزادی و رهایی زنان را گذاشت. حدود ۳۰ سال بعد از کشف حجاب یعنی در سالهای ۱۳۴۱-۴۲ ناجی دیگری به کمک زنان شتافت. محمدرضاشاه پهلوی با به جان خود خریدن دشمنی و عداوت آخوند جماعت و در رأس آنان آیت الله خمینی از یک طرف و آنانی که در ظاهر روشنفکر ولی در باطن ملا تر از هر ملایی بودند از طرف دیگر، درهای ابراز عقیده و حضور در صحنه و انتخابات کشوری را بروی زنان ایرانی گشود. هرچند این اقدام شاهانه برای شاهِ فقید خیلی گران تمام شد و نهایتآ به جلای وطنش محکوم گردید لیکن عاقبت ثمرۀ آن به کام ایرانیان و بویژه زنان آن شیرین گشت و امید است تا ابد شیرین بماند. امروز کیست جرئت نماید و بگوید که زن در زمرۀ مجانین قرار دارد و از حق رأی دادن باید محروم شود؟ و بالاخره حزب مشروطه ایران این امیدِ نهایی و تاریخی ایرانیانِ وطنپرست و دلاور بود که با رایزنیهای بی نظیرِ شادروان دکتر داریوش همایون در سال ۱۳۷۹ شمسی توانست با صدور قطعنامه ای بی مانند و محکم ضمن اعتراض به فشارهای حقوقی و فرهنگی تحمیل شده بر زن ايرانی تحت سلطۀ جمهوری اسلامی، اینبار نه فقط بر آزادی بلکه بر برابری زن و مرد تأکید نموده و در خصوص خانواده، آموزش و کار و امور شخصی زنان برابری های ویژه و خاصی را برای آنان بر شمرد و آنها را رسمآ اعلام نمود.

از جناب آقای بهمن زاهدی بینهایت متشکرم که باعث یاد آوری و مرورِ این بخش مهم از تاریخمان گردیدند.
....ادامه....




ایرانی
با درود خدمت دوستان
کاوه جان، برای من هیچ چیز از ایران بالاتر نیست. ایران است که مهم است و باید تا ابد با سربلندی بماند. اگر شکل مناسب حکومت را پادشاهی برای ایران می دانم، به دلیل ایران است، یعنی فکر می کنم این نهاد باستانی به دلایل فرهنگی و تاریخی، تنها نهادی است که قادر به حفظ و توسعه ایران و ایران بانی است. والا چیزی از ایران، مردم یکپارچه آن بالاتر نیست و امروز نیز اولویتی جز سرنگونی جمهوری جهل و فساد که نخستین مرحله مبارزه است وجود ندارد.
از تو دوست گرامی می خواهم در آن ملاقات حضوری با بهمن خان، پیشنهاد ایشان را بپذیری و مدیرت قسمت پیشنهادها را به عهده بگیری تا مانند گذشته در کنار هم، متحد و یکپارچه، برای آزادی میهن تلاش کنیم.
حق عزیزم، نقد منشورها و مقایسه آن ها را با منشورجهانی حقوق بشر، از منشور جنبش سبز شروع کنیم. البته در این مورد من یک پیشنهاد دیگر نیز دارم، این نقد تنها به مقایسه با منشور جهانی حقوق بشر منحصر نشود و سایر ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و تاریخی را نیز در بر بگیرد. مکان بحث هم همان قسمت مربوط به منشورها.
پاینده ایران
....ادامه....




ایرانی
بهمن خان زاهدی گرامی، با درود
فکر می کنم نظر شما به صحت نزدیک تر است و درج پیشنهادات در پای منشورها و مستقل نگه داشتن کانون لیبرال دموکراسی ایران، بهتر باشد. البته کار شما چند برابر می شود. امیدوارم در فردای آزادی ایران و با تشکیل اولین کنگره حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در درون وطن، تقدیری شایان زحمات شما از حضرتعالی به عمل آید. فکر صحبت با کاوه نازنین و بدست گیری مدیرت قسمت بحث منشورها توسط ایشان بسیار عالی است. امیدوارم ایشان نیز بپذیرند.
پاینده ایران
....ادامه....




کاوه یزدانی
با درود به ایرانی گرامی
گفتن رضاشاه دوم از سوی شما دوست گرامی برایم دو روی سکه را می نمایاند . اول اینکه به دلیل ( راستگویی تان ) که طرفدار پادشاهی هستید و آرزویتان می باشد یک ارزش بسیار قابل احترام است . اما روی دیگرش این است که مخالفین بازگشت پادشاهی به ایران از این مورد سوء استفاده می کنند . چگونه ؟ آنها با نام طرفداران پادشاهی برای تخریب پادشاهی آن را به افراط تبدیل می نمایند تا مردم را از بازگشت پادشاهی به وحشت اندازند و نهاد پادشاهی و شخصیت و جایگاه شاهزاده را تخریب و تضعیف نمایند که در نهایت به زیان مبارزه ملت ایران و به زیان نهاد پادشاهی و به زیان شخص شاهزاده می باشد . چکیده سخنم و هدفم از منع کردن طرفداران پادشاهی در گفتن رضاشاه دوم در این شرایط فقط و فقط همین است و بس . در چند سال گذشته به همه دوستانی که در طیف نظام پادشاهی هستند گفته ام و خواستم یک بار نیز به شما دوست گرامی عرض کنم . مطمئن باشید دیگر تکرار نخواهم گفت. ای کاش بیشتر ایرانیان مثل جنابعالی فکر می کردند در آن صورت هیچ اشکالی نمی دیدم . اما به دلیلی که آوردم به تشخیص بنده این یک اشتباه از سوی طرفداران پادشاهی می باشد . من فکر می کنم در این شرایط با نگفتن رضا شاه دوم هیچ زیانی به نهاد پادشاهی وارد نخواهد شد . به باور من برای رسیدن به هدف اتخاذ استراتژی درست بسیار مهم است . اگر اشتباه می کنم شما لطفا تصحیح بفرمایید . در باره حق گرامی نیز بنده مطمئن نیستم که ایشان جمهوریخواه باشد . من فکر می کنم شکل نظام برای حق گرامی اولویت دوم را دارد ولی بیشتر به طیف پادشاهی طعلق خاطر دارد و به دلیل بی پرنسیبی و دروغگویی بیشتر جمهوریخواهان و ویران شدن ایران بدست این ناجمهوریخواهان به درستی توی سر این طیف بی لیاقت می زند و کار درست و استراتژی درستی را در پیش گرفتند . به همین دلیل نیز مرتب میزنند توی سر جمهوریخواهان که به باور من حق جمهوریخواهان ناجمهوری خواه همین است که با چوب خودشان توی سرشان زد . در اینجا باید از همه جمهوریخواهان راستین پوزش بخواهم که می خواهم . این استراتژی درستی از سوی حق گرامی می باشد . با سپاس

....ادامه....



سخنی دیگر بر حقوق بشر در کنگرۀ نهم حزب مشروطۀ ایران

حميد تفضلی
هم میهن عزیز، ایرانی گرامی و دیگر دوستان علاقمند به بحث منشورها و قیاس آنان

از اینکه به مطلب حقوق بشر و بررسی منشورها علاقه و توجه نشان می دهید، بسیار خشنودم. تا کنون چنین کاری در بحث اپوزیسیون صورت نگرفته است. امیدوارم در کار خود موفق باشید و حزب را در جریان نتایج کار و زحمت خود قرار دهید. همانطور که در پایان نوشته ام ذکر کردم، گروه کار حقوق بشر در پی طرح ریزی عملکردی است برای رسیدن به اهداف یاد شده در نوشته. بسیار خشنود خواهم شد که بتوانیم در این زمینه همکاری کنیم.
با احترام و سپاس

....ادامه....




بهمن زاهدی
با دورود خدمت ایرانی عزیزم،

برای من فرقی نمی‏کند. در همانجا هم می‏توان بحث‏ها را انجام داد. در نهایت، نتیجه بحث را نگاه خواهیم داشت و مابقی بحث‏های جنبی را حذف خواهیم کرد.

جدا کردن این دو بخش از هم، به نظر من بهتر می‏باشد، چون «کانون لیبرال دموکراسی ایران» کار خود را انجام می‏دهد و قسمت پیشنهادات برای بهبود منشورهای موجود کار خود را. کاربران هم دچار سردرگمی نمی‏شوند. از تالارهای نوشتاری حزب هم می‏توانیم برای بحث‏ها استفاده کنیم و در پایان چکیده مطالب را زیر منشورها قرار دهیم. آنقدر گرینه‏های مختلف داریم که در انتخاب دچار سرگیجه می‏شویم!

البته کار من بیشتر خواهد شد که مشکلی در آن نمی‏بینم. شاید کاوه بتواند مدیریت قسمت پیشنهادات را در دست خود بگیرد. (قسمت مدیریت پیشنهادات را هنوز بصورت کامل انجام نداده‏ام! و گزینه‏های بیشتری را می‏توان به قسمت مدیریت پیشنهادات اضافه کرد، مانند ویراستگری، یا ادغام چند پیشنهاد رسیده به هم و حذف پیشنهادات تکراری و خارج از اخلاق سیاسی و غیره)

تا آخر این هفته با کاوه گفتگوی حضوری خواهم داشت و نظرات ایشان را هم جویا می‏شوم.

تا آن زمان دوستان می‏توانند کار خود را شروع کنند. احتیاجی نیست که همه کارشناش حقوقی باشیم و یا جامعه شناس شویم، مهم این است که بتوانیم شفافیتی بوجود آوریم که همگان بتوانند از آن استفاده کنند.


ارادتمند
بهمن زاهدی

....ادامه....




ایرانی
با درود خدمت بهمن خان زاهدی، دوست گرامی
بهمن خان، برای بحث و نقد منشورها، طرح من آن است که بندهای آن ها را در همین صفحه مطرح کنم و پس از بحث و بررسی آن توسط همه دوستان، جمع بندی را در قسمت پیشنهاد منشورها درج کنم. اما می توان در همان قسمت مربوط به منشورها، بحث های مقدماتی را نیز انجام داد. می خواستم نظر حضرتعالی را نیز بدانم و سپس شروع کنم.
با سپاس
پاینده ایران

....ادامه....




ایرانی
با درود خدمت دوستان
کاوه جان، هر کسی می تواندپرنسیپ خود را داشته باشد و در عین حال با همه وحدت کند. برای اتحاد لازم نیست دست از پرنسیپ خود برداریم، می توانیم شاهی، جمهوری خواه، مصدقی، سکولار، طرفدار لائیسیته و یا طرفدار هر چیز دیگری باشیم، اما با همه با اخلاق لیبرال گفتگو نموده و برای اهداف مشترک وحدت کنیم. مشکل از آنجا آغاز می شود که از آنچه طرفدار آنیم با اخلاقی دگم، چماقی بر علیه دیگران بسیازیم و با تمامیت خواهی، خود را برحق دانسته و دیگران را تختعه کنیم. همین جمع سه نفری خودمان را ببین، من طرفدار پادشاهی هستم، تو دوست گرامی نوع نظام برایت اهمیت ندارد و دوست دیگرمان حق، جمهوری خواه است. اتحاد و تکثری که بین ما سه نفر برقرار است، مانند مورد اول است. یعنی با حفظ پرنسیپ خود در کنار هم مبارزه می کنیم و آرزوی دیدار یکدیگر را نیز داریم. در فردای آزادی، با هم رقابت دموکراتیک نیز خواهیم نمود و همه به رای ملت احترام خواهیم گذاشت و البته دوستی مان محکم تر ادامه خواهد یافت. این همان چیزی است که برای ساختن ایرانی دموکراتیک و جمعی لیبرال باید به آن دامن زد و همگان را به آن تشویق نمود.
پاینده ایران
....ادامه....




کاوه یزدانی
قسمت دوم
ایرانی گرامی من و میلیونها ایرانی در تمام عمر هنوز فرصت انتخاب نداشتیم امیدوارم رضا شاه دوم بتواند ایران را دمکراتیزه نماید و دمکراتیزه شدن ایران بزرگترین آرزوی من نیز می باشد . اما تا کنون واقعا هنوز درنیافته ام که در شرایط کنونی بزبان آوردن یا نوشتن رضا شاه دوم چه سودی برای ایران و ملت ایران و منسجم کردن اپوزیسیون دارد . بارها خودم را جای یک ایرانی طیف پادشاهی گذاشته ام و این پرسش را مدتهای زیادیست که از خودم می پرسم ولی هنوز پاسخی برایش پیدا نکردم . اتفاقا بکار بردن واژه رضا شاه دوم در شرایطی که ایران در اشغال رژیم اسلامی است و ملت ایران اسیر رژیم اسلامی می باشد شنیدن این واژه هم برایم آزار دهنده است و هم اینکه من را بیش از پیش از طیف پادشاهی خواهان دور و دورتر می کند . اگر زمان انتخاب برسد و نام رضا شاه از صندوق رای بیرون آید با افتخار و بلند خواهم گفت رضا شاه دوم . تنها کاری که در شرایط کنونی از افرادی چون من ساخته است این است که بگویم به امید آزادی ایران و ملت یگانه ایران . از شما دوستان گرامی بسیار سپاسگذارم .
ارادتمند کاوه یزدانی

....ادامه....




کاوه یزدانی
با درود به ایرانی گرامی و حق گرامی
ابتدا از اینکه پاسخ آموزنده ای را زحمت کشیدید نوشید بسیار سپاس گذارم . حد اقل برای من بسیار آموزنده اند و امیدوار زمانی برسد که یک نظام دمکراتیک و قانون اساسی مبتنی بر منشور حقوق بشر در ایران برقرار شود و مردم ایران نیز طعم شیرین آزادی و حقوق بشر را بچشند . ما که سوختیم به جهنم اما بزرگترین آرزویم این است که پیش از مردن ایران آزادی و رها را ببینم . دوستان گرامی نوشته هایتان بسیار به دل می نشینند . بقول حق گرامی ای کاش در بین اپوزیسیون ژنرالهای با لیاقتی داشته باشیم که بتوانند سربازان یا همان نیروهای آزادیخواه را در برابر رژیم اسلامی منسجم و متشکل نمایند تا به آزادی ایران هر چه نزدیک تر شویم . فعلا که سی و چهار سال گذشت و ایران بیش از پیش در معرض نابودیست . نه شاهزاده تا کنون توانسته و نه دیگر ایرانیان توانستند . تقریبا بیشترین ایرانیان اپوزیسیون سخنان زیبا در باره حقوق بشر و نظام دمکراتیک را می نویسند و می گویند . وقتی دیواری بنام رژیم ننگین اسلامی را در برابر اپوزیسیون که هنوز در شعار گیر کرده می بینم و همه گروهها از یکدیگر به بهانه های گوناگون دوری می کنند آه از نهاد آدم بالا میاد . گویا باید هنوز هزاران ندا و ستار بهشتی جلوی چشمان این اپوزیسیون بی ژنرال قربانی شوند و در نهایت بیگانگان ایران و ملتی بنام ایران را یک بار برای همیشه از صحنه روزگار محو نمایند تا این حضرات متوجه شوند که دیگر ایرانی ندارند تا بخاطر شاه و مصدقش یا نظام پادشاهی و جمهوری شان توی سر کله هم بزنند ...ادامه
....ادامه....



سخنی دیگر بر حقوق بشر در کنگرۀ نهم حزب مشروطۀ ایران

حق
درود بر ایرانی نازنین، با رجوع به این نوشتار آقای تفضلی گرامی در مورد منشور جهانی حقوق بشر، به این نتیجه رسیدم که دو کار ممکن می گردد:- 1. مقایسه همه منشورهای موجود با منشور جهانی حقوق بشر و نه فقط منشور این حزب بویژه حالا که گروههای کاری در رابطه با منشور جهانی در حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات) آغاز شده اند. حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات) در مقایسه همه منشورها با منشور جهانی حقوق بشر باید پیشتاز باشد و نه بی اعتنا؛ 2. از آنجا که منشور جهانی حقوق بشر، منشوری فراحزبی و اساس قانون اساسی کشورهای آزاد است، ملت ایران حق دارد بداند کدامین افراد، گروهها و احزاب صرفنظر از پادشاهی خواهی یا جمهوریخواهی بودنشان حاضرند در کنار یکدیگر به زیر پرچم منشور جهانی حقوق بشر و قانون اساسی ای مبتنی بر آن برای ایران گرد هم آیند تا جبهه ای بواقع ملی و سراسری که هم در برابر رژیم که 100 در 100 مخالف منشور جهانی حقوق بشر و قانون اساسی مبتنی بر آن تشکیل دهند و هم در برابر آن بخش از آپوزیسیون غیردمکرات که این منشور را یا قبول ندارد یا بدروغ آنرا علم می کنند یا تعبیرات غلط از آن می کنند. چنین جبهه ای قابل دفاع در همه جا بویژه صحنه بین المللی خواهد بود و در راستای نجات ایران و استقرار یک نظام لیبرال دمکراتیک مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر همتراز با مثلا فرانسه کارسازست. با آگاه کردن مردم نسبت به منشور جهانی می توان با مشارکت مستقیم خود مردم این عناصر ضد منشور جهانی حقوق بشر برای ایران را منزوی کرد و در پالایش آپوزیسیون دخالت داد. اینگونه می توان با احترام کامل و نهایت رواداری، این دگراندیشان مستبد و خودکامه و غیردمکرات و افراطی که خانم بقراط در آخرین نوشتارش به آنها اشاره کرد را کنار راند.
ایرانی گرامی، آیا منشورهای موجود را باید با منشور جهانی حقوق بشر سنجید و یا در کنارش چیزهای دیگری هم باید باشند؟ شاید مقایسه منشور سبز و منشور پیشنهادی اول صورت بگیرد بهتر باشد چون به بهبودی منشوری پیشنهادی ممکنست یاری برساند تا جان یابد! تندرست و پیروز باشید.
....ادامه....



شکل نظام سیاسی و هدف دمکراتیک

حق
بخش 6...دستبرد به این چارچوب است که از بازتولید استبداد و از بازتولید رژیمهای توتالیتر جلوگیری می کند. بنابراین، نه رئیس جمهور و نه پادشاه نمی توانند نه استبداد بازتولید کنند و نه توتالیتریسم شان را، بویژه که پس از تجربه هیتلر، لیبرال دمکراسی ها همه روزنه های قانونی را بروی هیتلرها و استالین ها و خمینی ها و خامنه ای ها بستند تا اینها هرگز در این کشورها بقدرت نرسند. امیدوارم دوستان با راهنمایی هایشان از اشتباهات و کاستی های این پاسخ به پرسش کاوه بکاهند. کاوه گرامی، تندرست و پیروز باشی
....ادامه....



شکل نظام سیاسی و هدف دمکراتیک

حق
بخش ۵...تغییرات را می توانیم از جهان لیبرال دمکرات ازاد غرب یاد بگیریم. بنابراین، برقراری و حفظ اصول لیبرال دمکراتیک مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر در هر کشوری منجمله ایران جلوی بازتولید هم نظامهای استبدادی را می گیرد و هم جلوی بازتولید نظامهای توتالیتر فاشیستی و کمونیستی و فاشیست مذهبی کنونی را. ----برای همین بایستی در ایران یک نظام لیبرال دمکراتیک برقرار کرد و فرهنگ آنرا هر لحظه از حالا به بعد گسترش داد.

به تاریخ کشورهای اروپای مرکزی و شرقی که نگاه کنیم می بینیم که پس از آزاد شدن از فاشیسم بوسیله متفقین، روسها با حمایت از کمونیستهای محلی و با تقلب رای به نظام کمونیستی در این کشورها دادند و امپراطوری شوروی سایه سیاهش را بر نیمی از آلمان و اروپای شرقی انداخت. انتخابات آزاد و رفراندوم در رژیمهای تمامیت خواه/تام گرا/توتالیتر یک بلیط یکطرفه است یعنی مردم با دادن یکبار رای به اینها، حق باز پس گیری رای خود را از دست می دهند. مردم در ایران شعار "رای منو پس بده" و "رای منو پس بگیر" دادند ولی اگر ملت ایران تا آنزمان نمی دانست که رای به جمهوری اسلامی توتالیتر فاشیست مذهبی در سال شوم ۵۷ یک بلیط یکطرفه بود پس از واکنش رژیم به این شعار خوب حقایق دستش آمد. اصلاحاتچی ها هم اگر وقیح تر از خامنه ای نبودند تا حالا همه از دم از خجالت مرده بودند چون تشت رسوائی این موضعشان که رژیم اصلاح پذیرست و برهبری خاتمی و موسوی می توان این رژیم را اصلاح کرد، از بام افتاد. حال هی تیزقدمانه از کانادا پابرهنه دوان دوان به اینجا و تلاش و رواداری و جرس و کلمه شان سرکشی کنند مبادا کسی موسوی و کروبی و منشور سبزشان را فراموش کند و آنرا بهترین منشور موجود نداند!

کاوه گرامی، پاسخت در محتوای نظام لیبرال دمکراتیک نهفنه است که همه رفراندومها و رای های داده شده ای که بوسیله ملت انجام می گیرند بوسیله همان مردم در هر زمانی قابل پس گرفتن و تعویض هستند و هر اصلاحی امکان پذیرست بشرطیکه چارچوب نظام لیبرال دمکراتیک دست نخورد. همین مجاز نبودن به...ادامه در بخش ۶
....ادامه....



شکل نظام سیاسی و هدف دمکراتیک

حق
بخش 4.... پس گرفتن رای مردم و پیدا شدن رای ای که مردم بدنبالش می گشتند، از مردم بخواهد در خیابانها بمانند و می توانست بمحض دستور کشتار و سرکوب مردم بوسیله خامنه ای، درخواست اعتصاب عمومی و نافرمانی مدنی بدهد. اما او دغدغه گم و گور شدن رای مردم و بازپس گیری مردم را بهیچوجه نداشت. برای او و جناح خاتمی اش، مردم ابزاری بودند برای چانه زنی شان با خامنه ای بر سر سهمشان از غنیمتی بنام ایران که خامنه ای آن سهم را از آنها "دزدیده" بود. موسوی و خامنه ای هر دو خوب می دانستند که رای به جمهوری اسلامی در رفراندوم کذایی ۵۸ یک بلیط یکطرفه ای بود که به ملت ایران قالب کرده بودند. هر دو خوب می دانند که همه انتخابات ها و رفراندومها در نظامهای توتالیتر فاشیستی و کمونیستی و فاشیست مذهبی شان تقلبی بوده که آنها را بر سر قدرت آورده و بلیطهای یکطرفه به جهنم دره ها برای مردمان.

بلیط یکطرفه شاخصه همه نظامهای توتالیترست و درست فقدان همین شاخصه در نظامهای لیبرال دمکراتیک مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشرست که این دو نظام را در دو قطب مخالف هم قرار می دهد. بهمین دلیل دو قطبی بودن است که هر وقت مردم در انگلیس پادشاهی نخواهند او را برمی دارند و آب از آب هم تکان نخواهد خورد. همانطور هر حزبی راکه با رای خود بر سر کار آورده باشند تا دولت تشکیل دهد را هم می توانند در انتخابات بعدی یا ابقا و یا عزل کنند. در لیبرال دمکراسی ها مردم می دانند حق شان برای دادن بازپس گیری هر رای ای در چارچوب نظامشان ممکن است؛ آنهم بدون فروپاشی کل نظام و بطور مسالمت آمیز.

با استقرار یک نظام لیبرال دمکراتیک مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر در ایران، ما هم می توانیم در چارچوب چنین نظامی و بدون بر هم ریختن این نظام و خونریزی دکوراسیون و رنگ و روی نظام را آنطور که می خواهیم در رفراندومها و انتخابات آزاد دوره ای تغییر دهیم. من انتخاب و حق انتخاب مردم و حق رای و باز پس گیری رای در هر زمانی را بین جمهوری یا پادشاهی برای ایران را چیزی بیش از این نمی دانم. روشهای اینگونه...ادامه دربخش ۵
....ادامه....



شکل نظام سیاسی و هدف دمکراتیک

حق
بخش 3....که قانون اساسی و توافق احزاب و مردم است بر سر اصول همزیستی مسالمت آمیز همگان برای رسیدن به بیشترین خوشبختی برای بیشترین مردم در آن کشور.

اما در یک نظام توتالیتر با کوچکترین تغییر، کل نظام فرو می پاشد و برای همینست که اینگونه نظامها کنترل همه چیز را در دست خود می گیرند تا مردم حق بازپس گیری رای شان را نداشته باشند و حتی حق اخم کردن هم نداشته باشند.--- رژیم فاشیست مذهبی در ایران از هر نوع نظام توتالیتر دیگری ترسوتر و وقیح ترست و برای همین با سر نیزه کنترل همه چیز را بدست گرفته از سیاست، اقتصاد، رسانه ها، آموزش و پرورش و احزاب بگیرید تا دین و مذهب و باورها تا مهمانیها و عروسیها عزاداریها، حق تحصیل، خورد و خوراک و پوشاک مردم. تا پستوهای خانه های مردم می رود تا کنترلش را تا آنجاها بکشاند چون می داند چقدر متزلزل است. می داند که اقلا شوروی و هیتلر و مائو با همه روانپریشی و خونخواری هایشان دست آوردهایی برای کشورهایشان داشتند ولی فاشیسم مذهبی خودشان در ایران هیچ دست آورد مثبتی برای ایران و ملت ایران که تاکنون نداشته بلکه تا تجاوز جنسی به دختر و پسر پیش رفته تا بماند و ایران را در به فساد و اعتیاد و فحشا و فقر و فلاکت و خطر تجاوز بیگانه و تجزیه برده است. از روز اولی که آمدند، قرارشان هم همین بود که دستاوردی برای ایران و ملت ایران نداشته باشند وگرنه نه خمینی می گفت که احساسش نسبت به ایران آن "هیچ" بزرگ است و نه می گفت برای ایران "اقتصاد مال خرست". البته که این رژیم حتی نمی تواند تاب آورد که موسوی خط امامی پایبند به قانون اساسی اش هم بیاید چون خوب می دانست که این تازه اول کار ملتی بود که کل نظام را نمی خواهد و برای همین هم مردم شعار می دادند "موسوی بهانه است، کل نظام نشانه است" ! با آمدن موسوی کل نظام بخطر می افتاد و موسوی هم اینرا خوب می دانست وگرنه در همان ۲۵ خرداد ۸۸ که به گفته قالیباف بیش از ۳ میلیون در اعتراض به عدم احترام رژیم به رای شان به خیابانهای تهران ریختند، او می توانست اعلام کند که تا با....ادامه در بخش ۴
....ادامه....



شکل نظام سیاسی و هدف دمکراتیک

حق
بخش 2... توانست بقدرت برسد و همین نظام لیبرال دمکرات آلمان را براندازد و رژیم فاشیستی خود را برقرار کند. او مجبور به برانداختن لیبرال دمکراسی در آلمان شد چون نمی خواست ۴ سال بعد همان ملتی که با رای خود او را بقدرت رساند او را از این طریق مسالمت آمیز از اریکه قدرت به پایین بکشاند.

به کرات در تاریخ معاصر جهان دیده ایم که نظامهای توتالیتر فاشیست و کمونیست و فاشیست مذهبی در ایران از طریق انتخابات آزاد و رفراندوم بقدرت رسیده اند ولی حاضر نبوده اند که از همین طریق مسالمت آمیز بوسیله مردم از اریکه قدرت به پایین کشانده شوند. اینها تا بقدرت رسیدند تمام راههای پس گرفتن این رای مردم را از خود بسته اند چون می دانند که اگر راهها را برای مردم باز بگذارند تا مردم حق پس گرفتن رای خود از آنها را داشته باشند، رای نه بزرگ مردم به این رژیمهای توتالیتر از صندوقها بیرون خواهد آمد. تفاوت بین نظامهای لیبرال دمکراتیک و دیگر انواع نظامها در همینست که مردم در یک انتخابات آزاد که دوره ای، اغلب هر ۴ سال یکبار، انجام می شود حق دوباره رای دادن به همان حزب در قدرت را ابقا کنند یا رای خود را از آنها بگیرند و به حزب دیگری بدهند تا دوره انتخابات بعدی. مشروعیت و اعتبار هر دولتی که یکی از این احزاب بدست می آورند در همین انتخابات آزاد برای فقط یک دوره از طرف مردم بدست می آید و این حاکمیت ملی است. نقش اساسی پذیرش احزاب است که در استخدام مردم هستند و مردم کارفرما و هر ۴ سال یکبار مردم حق دارند با رای خود مستخدم خود را برکنار کند. یکی از شاخصه های نظامهای لیبرال دمکراتیک اینست که در درون چارچوب لیبرال دمکراسی شان می توانند هر تغییری را بطور مسالمت آمیز بوجود آورند منجمله شکل نظام جمهوری یا پادشاهی را چون با این تغییرات صوری، کل نظام از هم نمی پاشد. بنابراین، تغییر دادن پادشاهی به جمهوری و بالعکس، و تغییر دادن حزبی که مردم به آن رای داده اند تا دولت تشکیل دهد تا دوره بعدی انتخابات آزاد، باعث فروپاشی کل نظام لیبرال دمکراتیک نمی شود چون اساس...ادامه در بخش ۳
....ادامه....



شکل نظام سیاسی و هدف دمکراتیک

حق
نظامهای مدرن لیبرال دمکرات جهان غرب موفق شده اند از بازتولید نظامهای استبدادی و نظامهای توتالیتر جلوگیری کنند. ما هم می توانیم همینکار را با استفاده از روشهای این نظامهای لیبرال دمکرات جا افتاده در ایران انجام دهیم! اگر آلمان پس از هیتلری توانست، ما هم می توانیم از خمینی و خامنه ای گذر کنیم بدون دخالتهای نظامی بیگانه و بدون جنگهای داخلی و بدون تجزیه ایران!

بخش ۱. با درود بر کاوه گرامی، پرسیدی که چگونه می توان از بازتولید استبداد چه پادشاهی و چه جمهوری اش در ایران پسا جمهوری اسلامی جلوگیری کرد؟ من پاسخم را می دهم و امیدوارم اگر اشتباه می کنم، خانم بقراط گرامی که در مورد آلمان هیتلری خوب مطالعه کرده اند، مرا تصحیح کنند!

پس گرفتن رأی در نظامهای لیبرال دمکرات بشرط آنکه اصول لیبرال دمکراسی را تهدید نکند امکان پذیرست. در لیبرال دمکراسی های پادشاهی مثل انگلیس و ژاپن می توان نهادهای مدنی داشت که خواستار جمهوری باشند و برایش فعالیت مسالمت آمیز کنند. وقتی این نهادها از پشتیبانی کثیری از مردم برخوردار باشند با بحث و گفتگو و رفراندوم می توانند شکل نظام پادشاهی را به چالش بکشند و در صورت داشتن رای اکثریت موفق شوند. پادشاهی یا جمهوری درست مثل فدرالیسم از اصول و حتی فروع لیبرال دمکراسی نیست. بنابراین، با بود و نبود پادشاهی یا جمهوری این نظام بهم نمی ریزد و حق باز پس گرفتن رای مردم در اینمورد همیشه محفوظ است و محترم. در نظامهای غیر لیبرال دمکرات از استبدای اش گرفته تا توتالیترش موضوع کاملا برعکس است. در این نظامها یکبار برای همیشه به آنها رای می دهی و تا حرف پس گرفتن آن رای ات را پیش بکشی با تو همان می کنند که رژیم با مردم در ایران در سال ۸۸ کرد. نمونه های اینچنینی در تاریخ معاصر جهان فراوانند.

پس از جنگ جهانی دوم لیبرال دمکراسی ها همه راههای عدول از این نظامشان را بر روی امثال هیتلر بستند آنهم با با تدوین قوانین تازه بستند تا دیگر روانپریش خونخواری مثل هیتلر با سوء استفاده از انتخابات آزاد نظام لیبرال دمکرات...ادامه در بخش ۲
....ادامه....




ایرانی
بخش 2: یعنی، بخشی در قانون اساسی موجود است که به این امور می پردازد. البته، باید به این نکته توجه داشت که قوانین اساسی، قوانین کلی و قابل تفسیری هستند که تفسیر آنها نیز قالبا" با پارلمان است و یا همان دادگاه قانون اساسی. برای جلوگیری از دیکتاتوری، هیچ راه حلی به جز ایجاد نهادهای غیر دولتی و آزادی رسانه ها وجود ندارد. برای استقرار دموکراسی ابتدا باید نهادهای آن را برپاساخت و سپس به دموکراسی رسید. دموکراسی یک شبه حاصل نمی شود الزاماتی را می خواهد که سعی کردم بر شمرم. هر چه نهادهایی که گفتم، قوی تر باشند و بیشتر، قدرت حاکمان قابل کنترل تر می شود. درضمن فراموش نکن به دلیل وجود درآمد نفت، حکومت ها در ایران، حکومت های رانتیر (Rantier) مباشند، یعنی به دلیل اینکه از مالیات مردم نمی گردند و درامدی جداگانه دارند، همواره گردش آنها به سمت دیکتاتوری محتمل است. آنچه به نظر من می رسد، دو وضوع است، یکی ایجاد و تقویت نهادهایی که برشمردم و دوم، استفاده از شخصیت دموکراتیک شاهزاه برای ایجاد نهادهای لازم و برقرای دموکراسی. من اعتقاد دارم، بنیان گذاری ایران نوین با رضاشاه کبیر انجام شد، توسعه ایران بدست شاهنشاه آریامهر و امیدوارم، دموکراتیزاسیون ایران، بدست رضاشاه دوم صورت گیرد و این را آرزو دارم.
از گفتگو در اینجا با تو دوست گرامی بسیار مشعوفم، امیدوارم دیگر هرگز ما را ترک نکنی.
پاینده ایران
....ادامه....




ایرانی
با درود خدمت دوستان
بخش 1: کاوه جان، باور کن مطالبی را تو دوست گرامی در کامت هایت مطرح کردی، که گاهی دانشگاهیانی که من هر روز با آن ها سروکار دارم، به این شکل نمی توانند بیان کنند. فهم و درک سیاسی به مدرک دانشگاهی ارتباطی ندارد، باید به دنبال دامن زدن به آگاهی ها بود تا دچار خدعه نیرنگ بازان نشویم. اما در مورد پاسخ تو دوست نازنین، استقرار نظام دموکراتیک در هر جامعه ای، نیازمند پیش شرط هایی است. در علوم سیاسی به آن Pro-Democracy گفته می شود. یعنی باید نهادهای لازمی برای نظارت بروکراتیک و البته عمومی بر کار حاکمان موجود بوده و آن نهاد و یا نهادها از استقلال رای و استقلال عملی برای نظارت و در صورت لزوم محاکمه خاطیان برخوردار باشند. مهمترین رکن نظارت عمومی، به رکن چهارم دموکراسی معروف است که همان آزادی مطبوعات و رسانه ها می باشد. مطبوعات و رسانه های آزاد، چشم و گوش مردم هستند تا هر خطا و فسادی را در هرجای جامعه و یا حاکمان پیدا کنند و علنی نمایند. آیا این در همه کشورها در حد اعلا وجود دارد، البته خیر، به همین دلیل و دلایل دیگری، شغل خبرنگاری، خطرناک ترین شغل دنیاست. چون ممکن است به زندان بیوفتد، در تهیه رپرتاژ از جنگ کشته شود و یا دسته های مافیایی او را سر به نیست کنند، اما رکن چهارم دموکراسی هرگز به درجات مختلف، متوقف نمی شود. یا مثلا" در تمام کشورها دادگاه قانون اساسی وجود دارد برای تخلفات دولت و یا حاکمان و مانند این ها. در مورد اینکه هز زمان لازم باشد باید بتوان رای داده شده را پس گرفت، باز حق با شماست. البته این به دو جنبه بر می گردد، ابتدا رای به برنامه های نظام مستقر و سیاست های آن است که در هر دو نظام می توان با انتخاب حزب اکثریت در پارلمان و نخست وزیر و یا رئیس جمهور، آرا را از احزاب پس گرفت و به حزب دیگری داد. پس به این صورت می توان بر برنامه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مملکت هر چهار سال یکبار تأثیر گذاشت. در مورد کلیت نظام، راهکار اصلاح قانون اساسی در تمام قوانین اساسی دنیا موجود است.
....ادامه....



دموکراسی و نقش پادشاه

ایرانی
بخش 2: پس وجود رسانه که در زمان انقلاب نقش آن را بی بی سی ایفا کرد لازم است. موضوع دوم شبکه و سازمان است. خمینی از شبکه مساجد و هیئت های مذهبی استفاده کرد و شاهزاده فاقد آن است. سوم، وجود رابطه ارگانیک با طرفداران و سازماندهندگان است که از همان شبکه لازم دوم بدست می آید، متاسفانه شاهزاده از این نظر نیز در محضور است. چنانچه دقت شود، هر سه مورد مطرح شده نیز پولی کلان می خواهد و طبعا" وجود ندارد. بنابراین، خمینی با ابزاری که مطرج شد، شخصیتی کاریزماتیک نداشت و به آن تبدیل شد، شاهزاده ایران، دارای روحی ایرانی و شخصیتی جذاب است، اما بدون داشتن امکانات مطرح شده. با همه این ها، ایشان کم کم دارند در میان اکثریت مردم ایران به چهره ای کاریزماتیک تبدیل می شوند و این در ایران قابل لمس است. در پایان برای روشن شدن اهمیت نقش رسانه، مثالی را برای شما مطرح می کنم. ما موسوی را می شناختیم و می دانستیم او کیست، اما تلویزیون ایران، با سه مناظره، او را برای جوانان متولد دهه 60 به بعد، به چهره ای کاریزماتیک تبدیل نمود.، به همین سادگی. موفق باشید.
پاینده ایران
....ادامه....



دموکراسی و نقش پادشاه

ایرانی
با درود خدمت دوستان
بخش 1: جمشاد خان، اولین بار لقب "آیت الله العضما خمینی، مرجع تقلید شیعیان جهان" از طرف بی بی سی به خمینی اعطا شد و آنها که آن دوران را به یاد دارند این خاطرشان هست. سخنرانی خمینی در مخالفت با انقلاب سفید، آنقدرها بزرگ نبود که امروز به نظر می رسد و یا با تبلیغات جمهوری اسلامی بزرگ شده است. اکثریت آخوندها در آن دوران با اصلاحات مخالفت کردند که دلیل اصلی آن، خارج شدن املاک وقفی از دست انها بود. سیستم گذشته، خمینی را دستگیر و تبعید کرد زیرا ضعیف ترین آخوند از حلقه آخوندهای معترض بود، نه شناخته شده بود و نه مرجع. بنابراین با اعمل فشار بر او می شد از سایر آخوندها زهره چشم گرفت. بگذریم از اینکه همین شریعتمداری که بعدها خمینی وادارش کرد در تلویزیون، توبه کند، برایش حکم مرجعیت تراشید و شد آنجه نباید می شد. بنابراین، با وجود کسانی مانند میلانی، خونساری، شریعتمداری، خویی و دیگران، خمینی نه رساله ای داشت، نه شناخته شده بود و نه مرجع بود. البته می دانید که در حوزه نیز به دلیل عقاید فلسفی و بحث ولایت فقیه، در بین آخوندها به (با عرض پوزش از خوانندگان) به "روح الله خله" معروف بود و هر کس در آن سال ها در فیضیه بود، این را می داند. مراجع بزرگ شیعه با او مخالف بودند و اگر نگاه کنید، اگثر پیروان او را آخوندهای جوان و شهرستای آن دوران تشکیل می دهند که نه استعدادی داشتند تا از علمای بزرگ استفاده کنند و نه دانشی آموختند، نمونه اش خامنه ای، خلخالی و دیگر آخوندهای بی مایه ای که پایین ترین درجات علمی! را دارند. به اعتقاد من شاهزاده رضاپهلوی، به صورت بلقوه دارای پتانسیل بسیار بالایی برای تبدیل شدن به رهبری کاریزماتیک است و تنها باید با راهکارهایی، به فعل تبدیل شود که در آینده طی مقاله ای به آن خواهم پرداخت. نقد منشورها و وجود آن ها هم نه تنها ضرری ندارد، که روشن کننده مسیر مبارزه هستند. درباره شاهزاده رضاپهلوی، ایشان نیازمند رسانه و امکاناتی هستند که چون هزینه زیادی دارد، البته تهیه آن بسیار دشوار است.

....ادامه....



نظرات درج شده در این مکان نظرات رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) نمی‌باشد. کاربران در اظهار نظر آزاد هستند

در این مکان نظر خود را با ما و دیگران در میان بگذارید.

آخرین " نظرات آزاد " ارسال شده

تالارهای نوشتاری

آخرین نظرات ارسال شده

2 نظر شورای ملِی، نقبی بسوی روشنائی؟

8 نظر سیاست پیر

2 نظر تحقیر عدالت نیست

1 نظر برای مردم یا کنار «تیم رهبر» علیه «تیم احمدی نژاد»؟!

1 نظر برای مردم یا کنار «تیم رهبر» علیه «تیم احمدی نژاد»؟!

4 نظر یک هویدا و یک احمدی نژاد

9 نظر درباره‌يی هويّتِ ملّی و پروژه‌ی ملّت‌سازی

1 نظر تکرارِ عادت به نام سیاست

2 نظر جستاری درباره‌ی «نظریه‌ی توطئه»

3 نظر دست‌کم ۳۷ کشته در زلزله استان بوشهر

پرشورترین مقالات از لحاظ نظرات ارسال شده

51 نظر رضا پهلوی، تنها نیست

47 نظر مشکلتان با رضا پهلوی چیست؟

42 نظر درخواست تجزیه آذربایجان از ایران بوسیله نماینده کالیفرنیا

41 نظر آزادی دور نیست، اگر همه بخواهیم

38 نظر ایران را دوست بدار یا سرزمینش را ترک کن

35 نظر نظام غیرمتمرکز فدرالیسم نیست

35 نظر اپوزیسیون ایرانی، کدام اپوزیسیون؟

34 نظر لزوم تشکیل جبهه‌ی واحد سرنگونی

33 نظر بازگشت به گذشته نه ممکن است و نه مطلوب

33 نظر بازگشت به گذشته نه ممکن است و نه مطلوب


 
  20    21    22    23    24    25    26    27    28    29    30  
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites